گروه اجتماعی: با گذشت نزدیک به یک ماه از فوت مهسا امینی و برخی ناآرامیها در کشور، پلتفرمهایی همچون واتساپ و اینستاگرام فیلتر و در زمانهایی حتی دسترسی به اینترنت بینالمللی نیز محدود شد اما در شرایط اقبال گسترده به واتساپ و اینستاگرام در ایران و فعالشدن کسبوکارهای زیادی در آنها، مسدود کردنشان موجب نارضایتی بسیاری از کاربران، بویژه صاحبان کسبوکارهای مجازی شده و بسیاری هم از کند شدن و اختلال در اینترنت اعلام نارضایتی میکنند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از ایرنا: اکنون زمزمه تداوم فیلترینگ این پلتفرمها شنیده میشود، به ویژه که متولیان آن حاضر به پذیرش شرایط حکمرانی مورد نظر دولت ایران نیستند؛ اکنون پرسش اینجاست که آیا تداوم اخلال در اینترنت و مسدودسازی پیامرسانهای خارجی تصمیم درستی است؟
دفتر پژوهش و بررسیهای خبری ایرنا در نشستی با حضور «محمد لسانی» کارشناس رسانه و مدرس سواد رسانه و «محمد کشوری» کارشناس ارتباطات و فناوری اطلاعات به واکاوی این موضوع پرداخته است.
پیش از حوادث اخیر که به مسدودسازی پلتفرمهایی همچون واتساپ و اینستاگرام انجامید، میزان کاربران و ترافیک شبکههایی مانند اینستاگرام و واتساپ چقدر بود؟
لسانی: شبکههای اجتماعی مختلف، کارکردهای متنوعی دارند، به طور مثال اینستاگرام برای مصرف تجاری، فرهنگی، موسیقی و ویدئو استفاده شده و در تلگرام، مصرف خبری بیشتر است.
طبق یک پژوهش در خرداد ۱۴۰۱، نزدیک به ۹۷ درصد جوانان کشور از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند و این شاخص در خصوص کل جامعه ایران ۷۸.۵ درصد است. همچنین ۴۹.۴ درصد جامعه از اینستاگرام استفاده میکردند. ذهنیت بیشتر در جامعه این است که پیامرسانها همان رسانههای اجتماعی هستند اما رسانه اجتماعی واژهای وسیع است که پیامرسانهای اجتماعی درون آن قرار دارند. بنابراین رسانهِ اول ما از نظر ترافیک داده «واتساپ» بوده و رسانه اجتماعی دوم که شبکه اجتماعی اول محسوب میشود، همان «اینستاگرام» است.
بنابراین شاید مخاطبان تصور کنند واتساپ چون نخستین و پرکاربردترین رسانه اجتماعی است از پهنای باند بالاتری استفاده میکند اما بررسیهای انجام شده نشان میدهد تا پیش از ۳۱ شهریور و قطع دسترسی ایرانیان به اینستاگرام، بیش از ۶۰ درصد ترافیک در بستر اینستاگرام نقلوانتقال میشد.
اما بهتر است در این بخش درباره صورت مساله نیز صحبت کنیم. باید در نظر داشت که صورت مساله مسدودسازی نیست. به نظر میرسد مساله اصلی، موضوع حکمرانی سایبری و سلامت اجتماعی باشد. اگر چنین باشد، یکی از راهکارها میتواند ایجاد دفاتر شرکتهای خارجی، ایجاد رقابت بین شبکههای داخلی و خارجی یا حتی مسدودسازی باشد. بنابراین، سیاستگذار میتواند از میان همه گزینههای موجود، بهترین گزینه ممکن را انتخاب کند.
به نظر میرسد در زمان کنونی، بزرگ کردن موضوع مسدودسازی بیشتر به تشدید بار روانی منجر میشود و بنابراین، انتخاب عقلانی را از دسترس دور خواهد کرد.
شما چه تصویری از فعالیت کاربران ایرانی در فضای مجازی، شبکههای اجتماعی و بهویژه پلتفرمهای خارجی دارید؟
محمد کشوری: ما نباید فقط شرایط فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را در مقطع کنونی مورد بررسی قرار دهیم، بلکه باید دوربین را عقبتر برد و تصویر جامعتری از مساله به دست آورد تا ببینیم از دهه ۱۳۸۰ تا کنون چه مسیری طی شدهاست.
اوایل دهه ۸۰ موج بزرگی از جمعیت به سمت اینترنت و وبلاگنویسی حرکت کردند. این امر رسانهها را از تک بُعدی بودن خارج میکرد و نخستین گامها در مسیر دوطرفه در زمانی بود که در فضای سنتی، صداوسیما و روزنامهها فقط به صورت یکطرفه با مخاطبان تعامل داشتند.
در این دوره افرادی که توانایی، استعداد، قلم یا بیان خوبی داشتند، توانستند وبلاگهای خود را راه بیاندازند و بدون نیاز به بستر صداوسیما یا روزنامهها، نظرهای خود را در محیط وبلاگ بیان میکردند. کاربران دیگر نیز میتوانستند نظرهایشان را درباره مطالب ارائه شده بیان کنند.
محیط اینترنت در آن زمان محدود و بیشتر در اختیار افراد تحصیلکرده و دانشجو بود، به عبارتی میتوان گفت همچون امروز محیطی عمومی و متعلق به همه اقشار نبود. بنابراین میتوان گفت وبلاگ در یک لایه به اصطلاح نخبگانی باقی ماند. این تغییر به تدریج با ایجاد نخستین شبکههای اجتماعی در دنیا همزمان شد و یوتیوب و فیسبوک و... شکل گرفت و این موارد به تدریج در جامعه ایران نیز جای خود را باز کرد. با این وجود این فضاها پس از مدتی مسدود شدند.
در اینجا باید به موضوعی که آقای لسانی درباره چرایی پررنگ شدن مسدودسازی شبکههای اجتماعی پرداختند، اشارهای داشته باشم. به نظرم دلیل پررنگ شدن مسدودسازیها سابقه تاریخی است که جامعه در این زمینه داشتهاست. از دهه ۸۰ به بعد، تنها گزینه روی میز مسئولان، مسدودسازی بوده؛ یوتیوب، فیسبوک، توئیتر، ویچت، وایبر، تلگرام و... همگی مسدود شدند. به عبارتی ما هر پیامرسانی را که مورد اقبال عمومی جامعه قرار میگرفت، مسدود کردیم.
اکنون ۱۰ شبکه پربازدید اجتماعی بر اساس کاربران فعال در دنیا به ترتیب فیسبوک، یوتیوب، واتساپ، اینستاگرام، تیکتاک، اسنپچت، پینترست، ردیت، لینکدین و توئیتر است. اگر نگاه کنید در این فهرست، فقط واتساپ و اینستاگرام باقی مانده و بقیه فیلتر هستند. البته غیر از «ردیت» که بیشتر در آمریکا مورد استفاده قرار میگیرد و «لینکدین» که محیطی کاملا حرفهای است و عملا فقط واتساپ و اینستاگرام برای مردم باز بود؛ در نتیجه هجوم کاربران برای استفاده از اینستاگرام و واتساپ امری طبیعی است.
بنابراین وقتی میگویید وابستگی شدیدی به این فضا وجود دارد، دلیل آن به سابقههای تاریخی باز میگردد. یعنی هر شبکهای مورد توجه مردم قرار گرفت، به هر دلیل موجه یا غیرموجه بسته شد. حال امکان دارد یک بحث فرعی در این راستا مطرح شود که چرا پس از مسدودسازی مردم به سمت اینستاگرام سوق یافتند و از شبکههای داخلی استفاده نکردند که این خود یک بحث کاملا جدا و گسترده است و باید به آن پرداخت.
در بسیاری از کشورها یوتیوب شبکه اول اجتماعی است. حتی تعداد انگشتشماری از کشورها نیز شبکههای اجتماعی داخلی دارند که در کنار این شبکهها استفاده میشود. به عنوان مثال در کرهجنوبی و روسیه شبکههای بومی در کنار شبکههای جهانی فعال هستند اما جایگزین نشدهاند. این شبکههای بومی نمیتوانند جای شبکههای جهانی را بگیرند زیرا فقط توان ارائه چند قابلیت محدود را دارند. به طور نمونه آنها در حوزه پیامرسانی قوی هستند اما نمیتوانند خدمات جامعی ارائه دهند؛ به همین دلیل یوتیوب همچنان در کرهجنوبی نیز در زمره سه شبکه اجتماعی نخست است درحالی که مردم این کشور از شبکه بومی داخلی خود برای پیامرسانی استفاده میکنند.
در نتیجه، وضعیت کنونی که در آن قرار گرفتهایم محصول چندسال اخیر نیست؛ بلکه از نظر من با در نظر گرفتن میانههای دهه ۸۰ تاکنون، حداقل محصول حدود ۱۶ سال سیاستگذاری و مواجهه ما با شبکههای اجتماعی است.
اشتباه است که ما این موضوع را فقط در مقطع کنونی بررسی کنیم و اگر قرار باشد تحلیلی انجام شود باید با درنظر گرفتن بازه یاد شده صورت گیرد. اگر ایراد، اشکال یا بحثی هست، باید روند، سیاستها، اقدامات و رفتار کاربران را در این بازه حدودا ۱۶ ساله تحلیل و جمعبندی کرده و به نتیجه برسیم تا بتوانیم تحلیل درستی از وضعیت داشته باشیم.
برداشت شما از میزان فعالیت کسبوکارها در پلتفرمهای خارجی چیست و وضعیتی که اینک ایجاد شده، چه فضایی برای فعالیتهای اقتصادی مجازی ایجاد کردهاست؟
لسانی: به طور قطع وضعیت کنونی برای مخاطبان سردرگمی ایجاد میکند که باید تمرکز خود را به دلیل کار ژورنالیستی _ رسانهای که همه با آن آشنا هستند روی این موضوع بگذاریم. اما با این وجود با توجه به نکاتی که آقای کشوری اشاره کردند، باید بگویم به نظرم باز هم شروع کردن تحلیلها از دهه ۸۰ خطاست؛ باید به عقبتر بازگردیم و ببینیم سنگبنای اینترنت در کشور چگونه گذاشته شدهاست؟
در سالهای ۶۹-۶۸ آقای «محمدجواد لاریجانی» با تیمی از پژوهشگاه فیزیک نظری از ایتالیا و آمریکا بازدید میکنند و در آنجا فناوری اینترنت را میبینند و پیامی به رهبر معظم انقلاب ارسال و درباره این فناوری صحبت میکنند. رهبری نیز این پیام را به «سیدمحمد غرضی» وزیر وقت پست، تلگراف و تلفن میفرستند تا نظر خود را اعلام کند. آقای غرضی با ادلهای همچون اینکه اینترنت بسیار پرهزینه بوده و یک مد مشابه فکس است، میگوید نباید روی آن سرمایهگذاری کرد و با این ادعا که تجربه جهانی نشان میدهد این کار هنوز موفق نبوده و فقط در دو یا سه کشور دنیا راهاندازی شده، آوردن این تکنولوژی را به کشور رد میکند.
آن زمان نگاه درست و جامعی از این تکنولوژی نداشتند. در آن دوره از اینترنت به عنوان یک فناوری نقطهای فقط در دانشگاههای ایتالیا و آمریکا استفاده میشد اما در جلسهای که در خصوص این موضوع با حضور رهبر معظم انقلاب برگزار میشود، ایشان میفرماید این تکنولوژی نباید فقط به دانشگاهها محدود شود و سیاستگذاران باید برای استفاده آن در فضای اجتماعی برنامهریزیهای لازم را انجام دهند. سپس تاکید کردند باید آسیبشناسیهای لازم صورت گیرد و نباید این تکنولوژی در حالی به کشور وارد شود که آمادگی لازم را برای مهار آسیبها نداشته باشیم.
ایشان همچنین به طور ویژه اعلام کردند که این تکنولوژی میتواند در حوزه جوانان مفید و موثر واقع شود. بنابراین به عقیده من نباید از این موضوع یک استفاده سیاسی کرد. به دنبال ماهیگیریهای مقطعی گروهها و مجموعهها نباشیم بلکه باید استفاده سیاستی کرد. بهتر است بدانید ایران خیلی زودتر فعال شد و پیش از ایرلند، دامنه IR را گرفت. در این فضا بود که دیدید سال ۱۳۷۲ اتصال ایران به شبکههای جهانی برقرار شد.
از سال ۱۳۷۲ تاکنون در یک دوره ۳۰ ساله، دولتهای تکنوکرات و تفکر شیرفلکهای و غیر زیستبومی به فناوری با این وضعیت چه کرده که ایرانی مجبور است با موجهای سیاسی، خانههای مجازی خود را در دهانه آتشفشانها ایجاد کند و به طور مرتب مجبور به مهاجرت شود؟ آن مهاجرتی که از وایبر به تلگرام صورت گرفت، بزرگترین مهاجرت مجازی بود که رخ داد. این مهاجرتهای پیدرپی به این دلیل است که دولتها زیر بار حکمرانی نمیروند و فقط به مقطع چهار ساله و پیروزی در انتخابات فکر میکنند و هیچ نگاه بالادستی وجود ندارد.
در زمانی که وبلاگنویسی در حوزه جوانان و دانشگاهیان مطرح شد، ایران جزو چهار کشور بزرگ وبلاگنویس دنیا بود. بنابراین راهاندازی «وب ۲» یا (read&write web) عقبه اجتماعی مناسبی ایجاد کرد. این پیشرفت میتوانست در دورههای بعد به درستی مدیریت شود و دست به دست پلتفرمها و قالبها به خوبی شکل بگیرد. به نظرم فقط مواجهه سیاستزده باعث شد از سال ۱۳۹۱ پلتفرم اول شبکه اجتماعی ما اینستاگرام شود.
لسانی: دولتها به مدت ۱۰ سال به صورت مویرگی ذائقهسازی کردند و اینستاگرام را به خورد جامعه دادند و امروز به دلایل گوناگونی مسدود میشود. دهه ۱۳۹۰، دهه سیاه جمهوری اسلامی بود. رهبر معظم انقلاب نیز در حوزه اقتصاد بر این امر تاکید داشتند. در این دهه، در حوزه اقتصاد نتوانستند ریلی را که در زمینه خوداتکایی، خودکفایی و نگاه تولیدمحور مورد نظر بود، ایجاد کنند. همانطور که اینک اقتصاد در زمینه مسکن واقعی با چالش مواجه است، ما در زمینه مسکن مجازی نیز دچار نوعی خانه بهدوشی هستیم.
خانهبهدوشی مجازی امروز به دلیل کمکاری مفرط ۳۰ ساله و یک عقبگرد ۱۰ ساله است. حوزه پیامرسانها همین حالا هم جوابگوی نیازهای جامعه نیست و وقتی بررسی میکنیم تازه درخواست تسهیلات و پهنای باند و ... دارند در حالی که این کف فناوری است که میتوانست در اختیار آنان قرار بگیرد. این عقبگردی که در دهه سیاه مسکن واقعی و مجازی ایران ایجاد شد، خانهبهدوشی را به همراه داشته است.
ایرنا: با وجود شرایط اقتصادی دشواری که در کشور حکمفرماست و بخش قابل توجهی از جامعه در کسبوکارهای اینترنتی مشغول به کارند، به نظر شما مسدودسازی شبکههای اجتماعی برای کسبوکارها و اقتصاد، چه پیامدهایی به همراه خواهد داشت؟
کشوری: بهتر است پیش از پاسخ به این سوال، کمی به مسائل تاریخی که اشاره شد بپردازیم؛ زیرا اگر از گذشته درس نگیریم و قواعد مسلط بر فضای سیاستگذاری کشور را نشناسیم، نمیتوان تصمیم درستی در این زمینه گرفت. البته این فضای سیاستگذاری فراتر از دولتهاست و بر دولتها هم حاکم است. اشاره شد دهه ۹۰، دهه سیاه اقتصادی ایران بود اما باید گفت در اواسط دهه ۸۰ نیز همین مشکلات وجود داشت. در حالی که دو دولت با دو رویکرد کاملا متفاوت روی کار بودند اما در زمینه اینترنت و فضای مجازی توفیقی نداشتیم. این نشان میدهد این موضوع فراتر از حوزه اختیارات دولتهاست.
ما کاری با اینکه دولتها مقصر بودند یا خیر و آیا این نتیجه تصمیمهای آنان بوده یا خیر نداریم، بلکه باید این را در نظر قرار دهیم که برخی قواعد بر دولتها نیز تحمیل میشود. گزینه ما برای مواجهه با شبکههای اجتماعی، آن هم نه فقط شبکههای خارجی بلکه شبکههای داخلی، مسدودسازی بوده است.
شبکه اجتماعی «کلوب» (Cloob) در سال ۱۳۸۵ زیرمجموعه شرکتی بود که اینک «آپارات» و «فیلیمو» را در اختیار دارد. این شبکه اجتماعی به دلیل نظراتی که کاربران ارائه میدادند، سه بار فیلتر شد. بعد از بار سوم، مدیر این شرکت پیامی داد و کار را تعطیل کرد. او گفت وقتی یک شبکه اجتماعی را حدود ۱۰ روز فیلتر میکنید و پاسخگو نیستید، کاربر در آن شبکه نمیماند و ما از این وضعیت خسته شدهایم.
بنابراین، این مشکلات مربوط به دولتها نبود. امروز بسیاری از همان فعالان سابق حوزه وبلاگنویسی، در فضای رسانههای اجتماعی فعالیت دارند. بسیاری از کاربران همین شبکههایی که به آن انتقاد کرده و میگوییم عامل اغتشاشات هستند و در خارج یا داخل کشور زندگی میکنند، از برخوردها ضربه خوردهاند و اگر پای صحبت آنان بنشینید خواهند گفت تنها برای کامنتهایی که دیگران زیر پست وبلاگ آنها گذاشتهاند مجبور به پاسخگویی شدند.
از همان روزهای نخست، فهم و واکنش ما به رسانههای جدید، همان پارادایم سنتی کنترلگرای مرکزی بوده است. یعنی همانگونه که در صداوسیما مسئولی برای کنترل محتواهای پخش شده وجود دارد، در فضای مجازی یا وبلاگ هم فردی که پست گذاشته را مسئول کامنتها و نظراتی میدانند که زیر پست و محتوای وی توسط دیگر کاربران ارائه شدهاست.
در نتیجه این محدودیتها افراد از بازخواستها خسته شده و مهاجرت کردند تا از این وضعیت خلاص شوند. به نظرم مهمترین دلیل رونق شبکههای اجتماعی خارجی در ایران همین محدودیتهای داخلی است. ما اسنپ، دیجیکالا، دیوار و بسیاری دیگر از پلتفرمهای داخلی را داریم؛ چطور این پلتفرمها مشکل سرور، پهنای باند و سرمایهگذاری ندارند؟
درست است پیامرسانها از نظر نیاز فنی متفاوتند و به طور مثال فیلیمو و نماوا پهنای باند زیادی نیاز دارند و برای یک پلتفرم دیگر همچون تاکسیهای آنلاین پردازش همزمان اهمیت دارد اما هیچکدام اینها، از نداشتن سرمایهگذاری و سرور گلایه ندارند. چرا فقط پیامرسانها با چنین مشکلی مواجهند؟ زیرا سرمایهگذاران، حاضر به سرمایهگذاری در این عرصه نیستند؛ آنان میدانند اگر این پیامرسانها رونق بگیرند و موثر واقع شوند، همان اتفاقی که برای پیامرسانهای خارجی افتاد، برای آنها نیز رخ میدهد.
ما جمعه گذشته متوجه شدیم پیامکهای انبوه هم بسته شد. به عبارتی پنلهای پیامکی که کسبوکارهای اینترنتی به آن وابسته هستند، با دستور قضایی مسدود شدند. ما از پیامک، سرویسی بدویتر و بومیتر نداریم اما آن را هم مسدود میکنیم چون موثر است! فهم مقام تصمیمگیر کشور این است که این بستر موثر بوده و آن را مسدود میکند. البته ما شرایط بحران را درک میکنیم اما واقعیت این است که ما در شرایط غیربحرانی و عادی نیز همین برخورد را داریم.
درباره خود اینستاگرام نیز در ابتدا باید به این پرسش پاسخ داد که چرا این پلتفرم به محیط فعالیت کسبوکارها تبدیل شد اما به عنوان مثال در تلگرام این اتفاق رخ نداد؟ در پاسخ باید گفت که در تلگرام بیشتر فضای خبری و سیاسی پررنگتر بود. به ویژه وقتی قابلیت ایجاد کانال به آن اضافه شد، این امر مشخصتر شد. البته کسبوکارها نیز از این قابلیت استفاده میکردند. در اینستاگرام، بیشتر موضوعهای اجتماعی و فرهنگی غلبه داشت و بعدها به خصوص در شرایط بحران کنونی، کمی رنگ سیاسی پیدا کرد. آن هم بیشتر به دلیل حضور شبکههای خارجی بود که بیشتر از این اپلیکیشن استفاده میکنند.
واقعیت اینکه اینستاگرام یک شبکه چندوجهی است. این پلتفرم ترکیبی از سرگرمی، آموزش و مطالب گوناگون را ارائه میدهد. از طرفی همه پلتفرمهای دیگر نیز بسته بودند و فضا برای استفاده از اینستاگرام فراهم شد. در ابتدای سالهای ۹۱-۹۲ فیسبوک بسته شد. در آن سالها درخواستهای زیادی برای باز کردن فیسبوک ارائه شد و حتی این خواسته در تیتر یک برخی روزنامهها قرار گرفت. در آن زمان هنوز اینستاگرام رونق نگرفته بود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com