به گزارش بولتن نیوز، زندگی تلخ این دختربچه ۱۰ساله با شکایت مادرش به پلیس آشکار و مشخص شد این کودک فرزند طلاق بوده و ناتوانی پدر و مادر در نگهداری از او منجر به سربهنیستشدن دردناک این دختر شده است. دو سال قبل زنی به پلیس مراجعه کرد و مدعی شد احتمالا اتفاقی برای فرزندش افتاده است و او خبر ندارد.
زن جوان درباره زندگیاش گفت: من چند سال قبل با همسرم ازدواج کردم و صاحب یک دختر به نام رها شدم، اما من و شوهرم از همان ابتدای زندگی با هم اختلاف داشتیم، بههمینخاطر دو سال قبل از یکدیگر جدا شدیم و من سرپرستی رها را به همسرم سپردم. یک سال قبل همسرم ازدواج کرد و حالا از زن دومش صاحب یک پسر شده است. رها دخترمان نیز همچنان با او زندگی میکرد. من در این مدت با دخترم صحبت میکردم و گاهی او را میدیدم اما مدتی است که رفتارهای همسرم مشکوک شده است.
این زن ادامه داد: همسر سابقم اجازه نمیدهد دخترم را ببینم. هر بار با او تماس میگیرم و میخواهم صدای دخترم را بشنوم، بهانهای میآورد. شوهرم میگوید اگر دخترمان با من ملاقات کند رفتارهایش تغییر میکند و ناسازگار میشود و بهتر است من دیگر از او سراغی نگیرم. شوهر سابقم میگوید دخترمان هر بار که با من است برای مدتی بداخلاق میشود و دیگر او و نامادریاش را قبول نمیکند. من به رفتارهای شوهرم مشکوک هستم و از او شکایت دارم و درخواست دارم قانون دخترم را از او بگیرد.
با شکایت این زن، مرد جوان تحت بازجویی قرار گرفت و مدعی شد مدتی قبل دخترشان را به همسر سابقش تحویل داده و از او هیچ خبری ندارد. این ادعای مرد، پرونده را پیچیدهتر کرد و پلیس متوجه شد مرد جوان که چنین ادعای ناشیانهای را مطرح میکند قطعا از سرنوشت دخترش خبر دارد و قصد مخفیکردن موضوعی درباره فرزندش را دارد. وقتی مرد مورد بازجویی مجدد قرار گرفت، حرفهای عجیبی زد و همین باعث شد مأموران مطمئن شوند او نسبت به دخترش اقدامی وحشتناک کرده است.
این در حالی بود که مادر کودک نیز با شکایت آدمربایی از شوهر سابقش درخواست رسیدگی به این پرونده را کرد. وقتی مرد با اتهام آدمربایی روبهرو شد، اینبار مجبور به اعتراف شد و توضیح داد چه سرنوشت تلخی را برای رها رقم زده است.
او گفت: وقتی با همسر دومم ازدواج کردم شرط گذاشته بود رها را به مادرش تحویل دهم، اما من نتوانستم دخترم را به همسرم بسپارم. مادر بچه میگفت توانایی نگهداری از کودک را ندارد. همسر دومم از من خواسته بود بچه را سربهنیست کنم. مدتی قبل او پیشنهاد داد دخترم را به میدان هروی ببرم و او را تحویل یک مرد غریبه بدهم تا از شر او خلاص شویم اما من قبول نکردم.
متهم ادامه داد: فشارهای همسر دومم ادامه داشت تا اینکه به ناصرخسرو رفتم و از یک دستفروش قرص خواستم. مرد دستفروش دو قرص مشکوک به من داد. سپس دختر خردسالم را سوار موتور کردم و به سمت پاکدشت بردم. من آنجا یکچهارم قرصها را همراه آبمیوه به دخترم خوراندم. در راه بازگشت به تهران بودیم که حال دخترم بد شد. من در نزدیکی خاورشهر دخترم را که بیهوش شده بود در ۱۰ متری جاده رها کردم و به خانهمان بازگشتم. بعد از آن دیگر از سرنوشت دخترم خبر ندارم اما فکر میکنم او مرده است. چون دارویی که به او دادم خیلی قوی بود و مردی که دارو را به من فروخت گفت قطعا او با این دارو میمیرد.
پس از اظهارات این مرد تلاش برای بهدستآوردن ردی از دختر خردسال آغاز شد و مأموران به محلی رفتند که مرد جوان ادعا کرده بود فرزندش را رها کرده است اما ردی از دختر خردسال به دست نیاوردند.
بااینحال پلیس از تلاش باز نماند و اینبار از مراکز بهزیستی سراسر کشور خواست اگر دختری با مشخصات رها به آنها سپرده شده است، به پلیس گزارش کنند اما همچنان خبری از رها نشد و مشخص شد او به بهزیستی هم برده نشده است. در این میان مادر رها فقط شکایت را معطوف به همسر سابقش نکرد و اینبار از همسر شوهر سابقش هم شکایت و او را متهم به معاونت در سربهنیستکردن فرزندش کرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com