به گزارش بولتن نیوز، ابوالقاسم ملکی، استاد آیینه کاری و معمار سنتی آستان قدس رضوی که مهمترین خدمتش، مقاومسازی سرداب حرم حضرت رضا(ع) بود چندی پیش به لقاءالله پیوست.
به مناسبت درگذشت این استاد فرهیخته گفتوگویی با همسر و فرزندان وی داشتیم که در ادامه تقدیم مخاطبانمیشود:
مجید ملکی، پسر ابولقاسم ملکی در وصف پدر، گفت: پدرم در سال ۱۳۱۴ در شهر الیگودرز استان لرستان و در خانوادهای مذهبی متولد شد. وی در ابتدا شاگرد مرحوم حاج حسن زحمتی بود و چون شاگرد زرنگ و پرتلاشی بود بعد از مدتی شاگرد مرحوم حاج صادق رافتی شد که سَر بنّا و سَر کارگر بود. مرحوم حاج صادق به پدرم گفته بود: «باید در حوزهای فعالیت داشته باشد که ترقی کند چون بسیار با استعداد است.» به دلیل استعداد زیاد نزد استادان آیینهکاری مرحوم سید عسگری، سید عبدالله رنجبر و سید عبدالله فراهی شاگردی کرد. بعد از مدتی دوباره نزد مرحوم حاج صادق فرا خوانده شد و هنر نقشهکشی و طراحی را آموخت و به مرور زمان طراحی و نقشهکشی سنتی را آغاز و استاد آیینه کاری و طراحی شد و در حال حاضر، میتوان استعداد و ذوق هنری پدرم را در رواق دارالسرور، رواق حضرت معصومه(س)، رواق دارالحجه، رواق دارالولایه، رواق دارالرحمه، رواق امام خمینی(ره)، دارالهدایه و بسیاری از مکانهای دیگر حرم امام رضا(ع) مشاهده کرد.
وی ادامه داد: در زمینه ساخت و نصب معرق و کاشیکاری در حرم مطهر نیز استادان زیادی به سرپرستی پدرم فعالیت داشتند. وی از هنرمندان و پیشکسوتان معماری آستان قدس بود و با تلاش و مسئولیتپذیری خاص خود بیش از ۵۰ سال خدمت در حرم مطهر را در کارنامه کاری خود ثبت کرد.
ملکی گفت: در بازسازی شهر هویزه نیز به همراه استادان حاج صادق رافتی، مرحوم عرفانیان و افراد دیگر نقش مهمی ایفا کرد و بعد از هویزه کار طرح فلکه حضرت و حریم حرم، مسئولیت اجرایی ساخت صحن قدس، ساخت سردرهای ایوان ولیعصر(عج)، ایوانهای سر درب شرقی و غربی صحن جامع رضوی و پروژههای توسعه مهمانسرای قدیم و همچنین ساخت آسایشگاه خدّام و رواق دارالحکمه و دارلکرمه را بر عهده داشت. مهمترین کار مرحوم پدرم، مقاومسازی سرداب حرم مطهر بود که خاطراتی تکرارنشدنی و شیرین را برای وی رقم زده بود. از دیگر کارهای مهم در کارنامه کاری پدر مسئولیت تعویض ضریح قدیمی و نصب ضریح جدید بود.
فرزند مرحوم ملکی با تأکید بر اینکه ترمیم آسیبهای ناشی از بمبگذاری حرم مطهر در ۳۰ خرداد ۱۳۷۳ نیز برعهده پدرم بود، بیان کرد: به دلیل این انفجار قسمتهایی از حرم مطهر و بالاسر تخریب شده بود. کاشیکاری و آیینهکاریهای هشتصد ساله حرم تا حدودی صدمه دیده و شبکههای ضریح معروف به شیر و شکر هم از شدت انفجار ذوب شده بودند. ضریح قوس برداشته و سقف روضه منوره هم کمی آسیب دیده بود. روضه منوره باید هرچه سریعتر ترمیم میشد و پدرم از اولین افرادی بود که بعد از بمبگذاری خودش را به حرم امام رضا(ع) رساند. شش تا هفت روز بعد از حادثه و پس از جمعآوری اجساد و قطعههای بدن شهدا و مجروحان کار بازسازی روضه منوره آغاز شد. یادم هست که در این مدت پدرم در شرایط روحی مناسبی قرار نداشت و از دیدن این صحنههای دلخراش شوکه و بسیار ناراحت بود.
وی بیان کرد: پدرم در بیان اتفاق این روز گفته بود: «زمانی که وارد رواق دارالسیاده شدم انگار قیامت شده بود. چیزهایی به چشم میدیدم که از تصورم درباره حرم مطهر به دور بود. پیکر همه شهدا کنار ضریح و دور و اطراف روضه منوره افتاده بود، لوسترها همه شکسته بودند و اجساد سوخته در ضریح نمایان بود. به جرئت میتوانم بگویم معجزه خدا و امام هشتم(ع) بود که ضریح با وجود آن همه پول و مواد اشتعالزای دیگری که در اطراف آن بود، آتش نگرفته بود.»
فرزند مرحوم ملکی اظهار کرد: «شدت انفجار به حدی بود که شیشه داخل ضریح شکسته بود، موج انفجار شبکههای ضریح شیر و شکر را ذوب کرده و بیش از یک سوم سقف حرم و روضه منوره آسیب دیده بود و آینهکاریها همه شکسته بودند. تقریبا هفت تا هشت روزی طول کشیده بود که روضه منوره تمیز و کار بازسازی آغاز شود. شدت انفجار، ضریح تاریخی و معروف شیر و شکر را خراب کرده بود و آستان قدس مجبور به تعویض آن شد.»
ملکی گفت: پدرم به دلیل شدت آسیب وارد شده به آیینهکاریها، شش ماه مشغول کار بودند تا مثل قبل آنها را مرمت کردند. روی آینهکاریها نیز تاریخ مرمت و بمبگذاری را نوشتهاند تا آیندگان بدانند در آن زمان چه اتفاقی در این مکان رخ داده است.
دختر بزرگ استاد نیز درباره خصوصیات اخلاقی پدر اظهار کرد: پدرم همواره به تمامی افراد نگاه یکسانی داشت، هیچگاه خود را بالاتر از کارگران نمیدانست و در تمامی مشکلات زندگی آنان را همراهی میکرد. طی این سالها مشکلات زیادی برای کارگران و کارمندان تحت سرپرستی وی ایجاد شده بود، اما استاد هرگز آنان را تنها نگذاشت و با خانوادههای آنان نیز با مهربانی رفتار کرد.
وی تصریح کرد: خاطرات زیادی از مرحوم پدرم در سفرهای کاری دارم، یادم هست در مدت زمان چند ماهه که برای کارهای مختلف در سفر بودیم با دیگر کارگران در یک مکان اقامت داشتیم و همه خانوادهها یک نوع غذا مصرف میکردیم و در کنار هم غذا میخوردیم و پدرم هیچ تفاوتی بین ما و آنان قائل نشده بود.
فرزند مرحوم ملکی ادامه داد: همواره با کودکان مهربان بود و خواستههای آنان را برآورده میکرد. بارزترین خصوصیت اخلاقی پدرم شهامت عذرخواهی بود، حتی اگر اشتباهی انجام نداده بود همواره از دیگران حلالیت میطلبید.
دختر کوچک استاد در وصف استاد گفت: من بهعنوان فرزند کوچک خانواده اگر اغراق نکنم باید بگویم والدین مهربانترین افراد در زندگی هستند، چون از اعماق وجود و با عشقی حقیقی به فرزند خود عشق میورزند. پدرم مهربانترین، دلسوزترین و فداکارترین پدر بود. وی عاشق خانواده بود و با عشق و محبت با تک تک اعضای خانواده رفتار میکرد. پدرم در تمامی زندگی شخصی و کاری بسیار مسئولیتپذیر بود. وی همواره به همه احترام میگذاشت و هنگام ورود به خانه تمامی غمها و مشکلاتش را بیرون گذاشته و با لب خندان پیشقدم در سلام کردن بود.
وی با اشاره به خصوصیات پدر تصریح کرد: مهمترین خصوصیات پدرم بخشش و عذرخواهی بود که بنده این دو خصوصیت پدرم را سرمشق خود قرار دادهام و سعی میکنم همواره راه پدر رو ادامه بدهم. اگر بخواهم در مورد فعالیت کاری پدرم صحبت کنم ناگفتههای زیادی وجود دارد و نیازمند به زمانی طولانی است و نمیتوان این خاطرات را در چند جمله خلاصه کنم و تنها میتوانم بگویم ایشان سرلوحه زندگی من هستند. تا میتوانید به والدین خود عشق بورزید و به آنان احترام بگذارید.
وی اظهار کرد: زمانی که وارد حرم مطهر میشوم، آیینهکاریها و معرقکاریها را مشاهده میکنم و از این نقشهای زیبا لذت میبرم و به پدرم افتخار میکنم که آثاری از خود برای همگان برجای گذاشته است. آخرین اشعاری که پدرم برای من خواندند رباعیات شاعر گرانقدر بابا افضل کاشانی با این محتوا بود:
رفتم به سر تربت محمود غنی/گفتم که چه بردهای ز دنیای دنی؟
گفتا که دو گز زمین و ده گز کرباس/تو نیز همین بری، اگر صد چو منی
فرزند مرحوم ملکی اضافه کرد: پدرم هرگز چشم به این دنیای فانی نداشت و به دیگران نیز رفتار نیک، مهربانی و تواضع را توصیه میکرد.
همسر مرحوم ابوالقاسم ملکی نیز گفت: همسرم بسیار مهربان بود و هرگز نمیگذاشت که ما سختی را احساس کنیم و با وجود اینکه مسئولیتهای سنگینی را طی زندگی بر عهده داشت، اما هرگز سختیها و ناملایمتهای کاری را به خانه نیاورد و همواره گشادهرو و خندان بود. طی ماموریتهایی که همسرم بر عهده داشت و من بچهها را سرپرستی میکردم دوران سختی بر ما میگذشت، اما به عشق امام رضا(ع) و به نیت رفع مشکلات دیگران تحمل تمامی سختیها آسان و شیرین بود. وی همسری فداکار و دلسوز، پدری مهربان و با مسئولیت بود.
منبع:ایکنا
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com