گروه اقتصادی: مجید شاکری کارشناس اقتصادی با اشاره به بررسی دلایل اثرپذیری تحریمهای آمریکا بر اقتصاد ایران، گفت: قابل انکار نیست که از سال 2011 تا الان کشور ایران در یک شرایط ویژه قرار گرفته است، به طوری که در اکثر سالها رشد اقتصادی منفی بوده است. تشکیل سرمایه ثابت منفی شده، همچنین در سال 98 استهلاک از تشکیل سرمایه ثابت بیشتر شده و ذخیره سرمایه رو به کاهش بوده است.
به گزارش بولتن نیوز، وی اظهار داشت: این شرایط آنقدر ویژه بوده که مشابه آن شاید در سال آخر جنگ رخ داده باشد. رخ دادن تورمهای ماهانه بالا در طول سالهای گذشته (هر چند که نمیتوانیم بگوییم وارد ابرتورم شدهایم) همه شاهدی بر وقوع شرایط ویژه و بحرانی در اقتصاد کشور است که باید از جنبهای جدید به آن نگاه کرد.
شاکری گفت: یک سوال اساسی این است که چرا ما دچار این شرایط بحرانی اقتصادی شدیم؟ پاسخ اول به این سوال میتواند این باشد که دلیل این اتفاقات اعمال تحریمهاست، یعنی چون ما تحریم شدهایم پس اقتصادمان دچار بحران شده است. بله قطعا، اتفاقا نقطه تمایز این بحران از زمان اعمال تحریم سیسادا به بعد است. نقطه عطفی که در آن یک عامل برونزا توانست بر فروش نفت ایران اثر بگذارد.
این اقتصاددان در این باره توضیح میدهد: حال بنده سعی میکنم سوال را دقیقتر بپرسم. اساسا چه اتفاقی افتاده است که کشور ایران که پیش از سال 2011 هم تحریم بوده است، امکان اعمال رژیم جدیدی از تحریمها بر آن ممکن شده است؟ برخلاف باور عمومی که معتقد است، تحریم باعث شده است که ایران نقش خودش را در زنجیره تولید جهانی از دست بدهد، به نظر بنده موضوع کاملا معکوس است. یعنی از دست رفتن نقش ایران در زنجیره تولید جهانی باعث شده است که ایران به راحتی تحریم بشود.
وی افزود: حال سوال این است که نقش پیشین ایران در زنجیره تولید جهانی چه بوده است؟ به نظر بنده نقش کشور ایران در یکصد سال گذشته بدین صورت بوده است که تامین نفت یا امنیت جریان انتقال نفت از خلیج فارس را ضمانت بکند و ما به ازای آن از طرف غربیها توسعه را دریافت کند. این معامله مبنی بر ضمانت تامین امنیت صادرات نفت در ازای دریافت توسعه در برهههای زمانیای در سقف خودش و در برهههایی هم در کف خودش کار میکرده است.
شاکری تاکید کرد: یعنی در برهههایی ما مستقیما نفت به آمریکا صادر میکردیم و توسعه به معنای دانش و تکنولوژی و سرمایهگذاری و تجهیزات را از این کشور دریافت میکردیم و گاهی اوقات هم ایران صرفا به صورت سلبی یا ایجابی در تامین امنیت جریان نفت از خلیج فارس به غرب نقش داشته است و ما به ازای آن بقای خود را دریافت میکرد، یعنی تجارت عادی ایران از طرق مختلف مثل یوتِرن یا پروکسیهای غرب مثل ژاپن ادامه داشت.
این اقتصاددان گفت: از سال 2008 تا سال 2011 به بعد اساسا یک امر برونزا بدون ارتباط با اینکه رفتار ایران در قبال منافع آمریکا چیست و چه کسی رئیس جمهور ایران است باعث شده که زیرساخت معامله بین ایران و غرب از بین برود. توجه داشته باشید که زیرساخت این معامله حتی در تندترین برخوردهای ایدئولوژیک بین ایران و آمریکا در دهه 60 شمسی برقرار باقی میماند و در نهایت منجر میشد آمریکاییها در اوج فشار به ایران در نهایت طرحی را برای توازن این معامله روی میز بگذارند.
وی ادامه داد: اما کدام عامل برونزا باعث شد که این معامله پیشین بین ایران و غربیها که یکصد سال برقرار بود از بین برود؟ به نظر بنده این عامل مربوط به استغنای آمریکا از نفت خلیج فارس است. ذات این حقیقت که در سال 2021 صادرات نفت عربستان به آمریکا صفر شده است قابل انکار نیست و در حال حاضر آن اِلمانی که منافع آمریکا و ایران را همسو میکرد دیگر وجود ندارد.
شاکری تاکید کرد: آمریکاییها که در گذشته کنترلِ تنش در منطقه خلیج فارس برایشان بسیار مهم بود، حالا در مدل جدید نه تنها کنترل تنش در منطقه آنقدرها هم برایشان اهمیت ندارد، بلکه مشروط بر اینکه حدود تنش توسط آمریکا قابل کنترل باشد از این تنش استقبال هم میکند، زیرا بازنده ایجاد تنش در مسیرهای حمل انرژی از خلیج فارس دیگر آمریکا نیست، بلکه رقبای اصلی آمریکا به خصوص چین است.
این اقتصاددان گفت: ویران شدن زیرساخت معامله ایران با غرب از جهات مختلفی، اتفاق جدیدی است و موضوع فراتر از این است که چه کسی رئیس جمهور ایران باشد و چه ساختار حکمرانی در ایران وجود داشته باشد. به صورت تاریخی ایران دو محدودیت جدی در مسیر توسعه داشته است که مهمترین آن موضوع دسترسی ایران به ذخایر بینالمللی است.
وی توضیح داد: ما گزارشات بسیار دقیقی داریم که چرا ایلخانان میکوشیدند که به جای طلا و نقره، اسکناس را جایگزین کنند که البته شکست خوردند. ما گزارشات دقیقی را درباره رفتار ارزی ایران در دوران صفویه در دسترس داریم. در گزارشات پیشین مورخان خارجی به صورت مکرر مشاهده شده است که مشکل ایران برای توسعه، نداشتنِ پول به معنای دسترسی به ارزهای جهان رواست.
شاکری خاطرنشان کرد: چرا این مشکل در گذشته وجود داشته است؟ زیرا ما کشوری بودیم که اساسا نسبت معادن طلا و نقرهمان به جمعیت عدد کوچکی بوده است و کشوری بودیم که شرق آن به صورت خالص صادرکننده بوده و غرب آن به صورت خالص واردکننده بوده است. لذا شما میبینید که بحثهایی که در دوران صفویه در زمان شاه عباس اول و دوم درباره مدیریت ارزی مطرح بوده است خیلی به بحثهای امروز ما شبیه است.
این اقتصاددان گفت: یعنی مثلا در آن دوران کسانی بودند که میگفتند باید یک نظام تخصیص ارز با یک قیمت مشخص وجود داشته باشد و گروهی دیگر معتقد بودند که اجازه دهید بازار آزاد باشد و ما نمیتوانیم با این شیوه جلوی خروج سرمایه را بگیریم و مسائلی از این دست. این بحثها و جدلها نشاندهنده نبود ذخایر ارزی در آن دوران است نه چیز دیگری.
وی تاکید کرد: یعنی ما میتوانیم بگوییم که مشکل تامین ذخایر ارزی همواره یکی از مشکلات اصلی ایران از گذشتههای دور تا به امروز بوده است. به بیان دیگر ما امکان تامین مالی توسعه را به دلیل عدم دسترسی به ذخایر بینالمللی از یک حدی بالاتر نداشتیم. حالا بنده نمیخواهم وارد این موضوع شوم که تنها راه تامین مالی توسعه، دسترسی به ذخایر بینالمللی است یا نه، زیرا بحث مجزایی را میطلبد.
شاکری گفت: ظهور نفت و ظهور دلار به عنوان یک ارز جهانروا در منعطف شدن این قید توسعه (محدودیت ارزی) در ایران بسیار موثر بود. اگر ما امروز علیه جهانروایی دلار بحث میکنیم، به دلیل این است که به این ارز دسترسی نداریم، وگرنه اگر دسترسی داشتیم ایران قطعا یکی از برندههای جهانروایی دلار میبود.
این اقتصاددان گفت: اما ما در سال 2011 برای اولین بار از زمانی که نفت سهم قابل توجهی در درآمدهای ارزی کشور پیدا کرده بود، با پدیدهای مواجه شدیم و دیدیم که یک امر برونزا میتواند به طور قابل ملاحظهای بر کمیت و کیفیت میزان دسترسی ما به دلار تاثیر بگذارد. ببینید اگر بنده بحث میکنم که در 760 سال گذشته ایران با مشکل دسترسی به ذخایر ارزی مواجهه بوده است، این مشکل نه تنها برای ایران بلکه برای سایر کشورهای همسایه نیز وجود داشته است.
وی افزود: اما امروز ما در وضعیتی هستیم که تنها کشورِ ما در دسترسی به ارز جهانروا دچار مشکل شده است درحالی که همسایگان ما همچنان دسترسی خود را دارند. لذا شما میبینید که این اتفاق یک پدیده جدید است. این یک سوال تمدنی است و خیلی سطحِ بحث بالاتر از موضوع دعواهای روحانی و احمدینژاد است. این وضعیتی است که ما در تاریخ تا به حال آن را تجربه نکردهایم.
شاکری تاکید کرد: به بیان دیگر اگر ما همچنان نقش پیشین را در اقتصاد دنیا میداشتیم، اساسا برای آمریکا ممکن نبود که بدون هزینههای قابل توجه برای خودش و سایر بخشهای زنجیره تولید جهانی بتواند ایران را از بازار نفت دنیا خارج کند. در واقع تاکید میکنم که از دست رفتن نقش منجر به وضعیت موجود ما شد نه برعکس.
این اقتصاددان گفت: یک پله جلوتر برویم. حال اگر بخواهیم یک نظام واکنشی طراحی کنیم که خودمان را از این وضعیت خارج کنیم، باید فهرستی از اتفاقاتی که بر رفتار آمریکا با ایران موثر است را لیست کنیم. جالب اینکه به نظر بنده در این لیست رفتار ایران با آمریکا جزء 4-5 عامل تاثیرگذار بر رفتار آمریکا بر ایران نیست. یعنی آنچه بر رفتار آمریکا با ایران اثرگذار است عوامل دیگری را شامل میشود که تازه در اولویت مثلا ششم موضوع رفتار ایران با آمریکا نیز بر رفتار آمریکا با ایران اثرگذار میشود.
وی افزود: در دور اول تحریمها، اگر چه پرونده ایران بخشی از پرونده سیاست خارجی دیگر هم بود، اما هدف امریکا اساسا تغییر رفتار ایران در موضوعات مشخص از جمله فاصله ایران از نقطه گریز هستهای بود. ولی امروز در دور دوم تحریمها به خصوص از سال 98 به بعد اساسا شرایط تغییر کرده است و پرونده ایران نه فقط پرونده بین ایران و آمریکا، بلکه بخش مهمی از پرونده آمریکا-چین، بخش مهمی از پرونده آمریکا-روسیه و بخش مهمی از پرونده آمریکا-هند است. از طرفی ما هم به دلیل نداشتن نقش در زنجیره تولید عملا ابزار مناسبی برای تغییر رفتار طرف مقابل (آمریکا) نداریم.
شاکری اظهار داشت: به بیان دیگر حتی اگر ما به طور کامل تغییر رفتار نسبت به آمریکا داشته باشیم این موضوع تاثیر قابل توجهی بر تغییر رفتار آمریکا با ایران نخواهد داشت. تاکید میکنم هر نوع تغییر رفتار سیاسی ایران اعم از اینکه مذاکره کنیم یا نه، موشک بزنیم یا نه، تاثیر 100 درصدی بر رفتار آمریکا ندارد. البته بنده نمیخواهم بگویم بیتاثیر هستند ولی این موضوعات دیگر مهمترین بخشهای پرونده ایران و آمریکا را شامل نمیشود، بلکه اساسا بخشهای مهم پرونده ایران و آمریکا مربوط به پروندههای آمریکا با کشورهای دیگر مثل چین و روسیه است.
این اقتصاددان گفت: به عنوان مثال در حال حاضر هیچ اولویتی برای آمریکا مهمتر از مسئله مهار چین نیست. این موضوع بارها در اسناد امنیت ملی آمریکا تکرار شده است. امروز بعد جنگ تجاری آمریکا و چین و شکستی که آمریکا خورد و بعد از شیوع کرونا، ما وارد مرحله جدیدی شدهایم که موضوعی مهمتر از مهار چین برای آمریکا وجود ندارد و کشور ایران بخشی از پرونده آمریکا با چین است، زیرا چندین مسئله اصلی در مهار چین اساسا به ایران مرتبط است.
وی خاطرنشان کرد: یکی از جدیترین مسائل مرتبط با ایران، کاهش تسهیم صادرات نفت به چین است. یعنی آمریکا به دنبال این است که تا حد ممکن از تنوع مبادی صادرات نفت به چین کاسته شود. بله ما مشاهده کردیم که بعد از حذف ایران از بازار چین که تحت تاثیر تحریمها صورت پذیرفت، روسیه جای ایران را گرفت و توانست خیلی بیشتر از سهم سنتی خود که 10 درصد بود به چین نفت صادر کند. این موضوع از دید چینیها یک تهدید جدی محسوب میشود و آمریکاییها از این موضوع استقبال میکنند هر چند که روسها صادرکننده نفت به چین باشند.
شاکری توضیح داد: تاکید میکنم که هیچ وقت در هیچ روزی در شرایط عادی صادرات نفت ایران به چین بیش از 786 هزار بشکه نبوده است اما همین میزان، نقشی را در تنوع مبادی و کنترل ریسک مبادی ایفا میکند که در رفتار عربستان با چین و در رفتار روسیه با چین اثر جدی میگذارد. تازه این موضوع جدای از این حقیقت است که ایران یک گزینه جدی برای حل موضوع انتقال نفت عراق به چین است. در واقع موضوع تضعیف و مهار ایران توسط آمریکا بخشی از پرونده مهار چین است فارغ از اینکه ایران چه اقدامی داشته باشد.
این اقتصاددان گفت: از طرفی دیگر بخش مهمی از موضوع بیثباتسازی غرب چین و ظهور داعش در افغانستان اساسا به این برمیگردد که ساختار امنیتی در شرق ایران تضعیف شود. همین حالا یکی از رئوس اصلی اینکه داعش در افغانستان شکل نمیگیرد، ایران است که کسی نمیتواند این موضوع را انکار کند. بنابراین کشور ایران، بدون اینکه خیلی به رفتار ایران با آمریکا ارتباط داشته باشد، بخشی از پرونده آمریکا و چین است.
وی خاطرنشان کرد: لذا به دلایلی که عرض کردم ما در وضعیتی هستیم که نقش قبلی را در زنجیره تولید جهانی از دست دادهایم و مسائلی نیز با ایران پیوند خورده که نمیتوانیم به طور مستقیم در تغییر آنها نقش داشته باشیم. ضمنا برجام هم نمیتواند نقطه اتکایی در مسائل حداقلی خود باشد، زیرا تا مادامی که فاصله زمانی بازاعمال مجدد تحریمهای آمریکا از فاصله زمانی بازگشت ایران به نقطه گریز هستهای کمتر باشد، همیشه این تهدید وجود دارد که آمریکا زیر میز بازی بزند و دیدیم که این اتفاق رقم خورد.
شاکری گفت: البته بنده این موضوع را رد نمیکنم و ممکن است برجام بر رفتار آمریکا با ایران تاثیر داشته و اولویت تاثیر رفتار ایران با آمریکا را در بین اولویتهای بالاتری قرار دهد، اما باز هم به دلیل تناقضات ذاتی این سیاست با سایر وقایع به نظر نمیرسد که این توافق نیز بلندمدت باشد. پس اینکه فکر کنید تغییر رفتار ما در حوزه سیاسی و امنیتی و نظامی میتواند در رفتار طرف آمریکایی تاثیرگذار باشد بنده به شما میگویم که آنچنان تاثیری ندارد.
این اقتصاددان گفت: یعنی شما فرض کنید که کشور در حالت خودکفایی مطلق قرار دارد، به طوریکه اعمال تحریمهای نفتی بر ایران هیچ تاثیری بر اقتصاد ایران نداشته باشد. با این فرض باز هم نباید انتظار داشته باشیم که آمریکا دست از تحریم بردارد، زیرا ایالات متحده به دلایلی غیر از موضوع پایداری و ناپایداری اقتصاد ایران، تحریمها را اعمال کرده است و به دنبال کاهش تسهیم چین از واردات نفت از کشورهای مختلف است.
وی اظهار داشت: افرادی که از نزدیک مسئله تحریمها را دنبال میکنند به این موضوع اذعان کردهاند که از سال 98 به بعد دیگر تحریمهای نفتی آمریکا، نه بر صادرات نفت ایران بلکه بر واردات نفت ایران به چین است. یعنی گویا آمریکا واردات نفت توسط چین را تحریم کرده است.
شاکری در پایان خاطرنشان کرد: نه تنها پرونده چین، بلکه پرونده آمریکا و روسیه نیز در ارتباط مستقیم با ایران است. بنده در این باره تنها به اظهارات آقای صالحی اشارهای میکنم و وارد جزئیات نمیشوم. اگر یادتان باشد ایشان در مجموعه مستند حرف قطعی گفتند که کمربند امنیتی آمریکا حول روسیه، سَگَک آن روی ایران بسته میشود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com