حاج احمد متوسلیان فرمانده شجاع سپاه مریوان و بنیان گذار و فرمانده جاودان لشکر 27 محمد رسول الله (ص) مردی از تبار هابیلیان ، دانشجوی رشته برق دانشگاه علم و صنعت و مبارزی جان برکف که سابقه مبارزات او از سالها پیش از انقلاب از او مردی شجاع و انقلابی ساخته بود مردی که محبتش بعد از گذشته نزدیک به سه دهه هنوز خروشان در دلهای یاران و همرزمانش می تپد و با یاد او هیئت رزمندگان و یاران حاج احمد متوسلیان در تهران بنیان گذاری شده است و گزارش ذیل تنها گزارش کوتاه از یکی از جلسات هئیت یاران حاج احمد متوسلیان می باشد.
غوغایی بپا بود یاران و همرزمان حاج احمد متوسلیان بازهم به عشق روزهای نبرد و سرگشتگی در کوی دوست گرد هم جمع شده بودند هر کس در گوشه ای از دیدن دوست دوران نبردش که امروز موهایش به سپیدی برف شده ابراز شعف و شادمانی می کرد ، خاطرات زنده می شد یکی از فریادهای حاج احمد می گفت که برای رضای خدا بود یکی از مهربانیهای حاج احمد یکی از شجاعتش در عرصه نبرد یکی از مجروحیت حاج احمد و برگشت او به جبهه نبرد با بدنی مجروح و یکی از غم ندیدنش از غم و غم.
این سه شنبه در حسینیه جواد الائمه (ع) غوغایی بپا بود مردان میان سالی با صلابت آهن که آب دیده عرصه نبردند ، سربازان و یاران مردی ازقافله سرداران عشق مردی از نسل خمینی ، به عشق شنیدن خاطراتی از فرمانده دربندشان گرد هم جمع شده بودند مردانی که لحظه ای از حمایت از انقلاب و حفاظت از امامشان و کشورشان کوتاهی نکرده و نمی کنند . مردانی از نسل همتها و رضا چراغیها و عباس کریمیها و...
این سه شنبه نوبت به سردار نامی از رزمندگان و یاران حاج احمد رسیده بود که می بایست خاطراتی را از فرمانده اش برای بقیه دوستانش بازگو کند تا انشاالله این خاطرات در قالب کتابی برای ثبت تاریخ این کشور باقی بماند .
سردار نامی که امروز سرداری جانباز و بازنشسته نیروها مسلح است روزگاری فرمانده تیپ ذوالفقارلشکر 27 محمد رسول الله (ص) یکی از پر افتخار ترین لشکرهای سپاه در عرصه نبرد بر علیه صدامیان بود، ایشان خاطراتش را از زمان حضورش در سن 17 سالگی که به عنوان یک بسیجی در قالب یک گروه 120 نفره از استان مازندران به مریوان رفته بودند شروع کرد .
او گفت بعد از حضور در مریوان و یک استراحت یک روزه در یک مسافرخانه در دی ماه سال 59 بعد از تصرف دزلی بدست پاسداران انقلاب به فرماندهی حاج احمد که آوازه شجاعتش در کردستان پیچیده بود این فرمانده شجاع برای دیدن ما به محلی که ما را در آنجا گرد هم جمع کرده بودند آمد در صحبتهایش گزارشی تقریبا نظامی از عملیاتها و وضعیت منطقه به گروه دادند چهره با صلابت او در همان وهله اول همه ما را شیفته خود و جذبه و نگاه پر نفوذش در قلبهای یکا یک بچه بسیجیها نفوذ کرده بود و او یک جمله بسیار معنا دار در همان وهله اول به همه ما گفت سردار نامی گفت حاج احمد نگاهی سنگین بر جمع ما کرد و گفت می دانید اینجا کردستان است و اینجا شهر مریوان و در این منطقه مسلمانانی زندگی می کنند با مذهب تسنن و ایشان تاکید کرد هرگز نباید کاری بکنید یا حرفی بزنید که خدای ناکرده تعبیرش توهین به مسلمانان این منطقه باشد ، وحدت و همدلی و برادری را سرلوحه رفتارتان با مردم منطقه قرار دهید و تنها برای خدا ورضای او نبرد کنید و این جمله حاج احمد نشان از نگرش بسیار عمیق او به انقلاب جهانی اسلام در دی ماه 59 و بصیرت این فرمانده شجاع در عرصه نبرد داشت.
سردار نامی خاطرات زیادی را تعریف کرد که به رسم امانت اجازه نشر آن را تا زمان چاپ کتاب به ما ندادند
در هنگام نقل خاطرات سردار نامی یک گروه نوجوان و جوان 16 نفره از مردم پاکستان که برای مراسم بیداری اسلامی به ایران آمده بودند به هئیت وارد شدند مسئول گروه می گفت این گروه چند روزی است ایران هستند و خودشان به صورت خودش جوش با هزینه شخصی خودشان وارد ایران شده و به مناطق عملیاتی کردستان و جنوب رفته بودند و مسئول هئیتشان می گفت این جوانان خیلی دوست داشتند تعدادی از رزمندگان و خصوصا یاران حاج احمد را که تعریفشان را در کردستان و جنوب شنیده اند ببینند.
هنگام حضور پرشور این جوانان پاکستانی مقداری از خاطرات سردار نامی توسط مترجمی که خود نیز پاکستانی بود برای آنها ترجمه می شد و بعد از نقل خاطرات در شب شهادت امام حسن عسکری (ع) جریان پور یکی از مداحان ولایی از رزمندگان دوران دفاع مقدس با مداحی پرشوری حال و هوای مجلس را بارانی کرد.
ماشاالله خامنه ای
جوانان پاکستانی در ادامه مجلس به درخواست خودشان دو شعر را بصورت گروهی در وصف امام خامنه ای خواندند که موجب غوغایی در مجلس شد نام یکی از این شعرها ماشاالله خامنه ای بود و بعد از پایان این همخوانی بوسه های رزمندگان دوران دفاع مقدس تشکر آنها را از این شعرهای زیبا به نمایش گذاشت.
معرکه ای بود در این شب ، اینجا بود که عشق به ولایت دیگر مرز نمی شناخت ایرانی و غیر ایرانی نمی شناخت همه یکی بودند جوانان پاکستانی در آغوش مردانی بودند که احساسشان همچون پدرانی بود که فرزندان رشید خود را در آغوش گرفته اند صحنه ای عجیب از اوج عطوفت و احساس.
براستی در کجا و چه اعتقادی می تواند قلبها را اینچنین به هم نزدیک کند و مرزها را در نوردد و نورانیت دلها را اینچنین درخشان نماید .
خدایا شهدای انقلاب ما را با شهدای کربلا محشور و اسرای ما را که در بند رژیم خونخوار صهیونیستی اسیرند از بند رها ساز.
به گزارش خبرنگار بولتن ، این هئیت با مدیریت سرداران و فرماندهان که از یاران جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان هستند هر سه شنبه اول ماه برگزار می شود،
رزمندگانی که از یاران حاج احمد متوسلیان هستند می توانند برای اطلاع از زمان و برنامه هئیت با سردار عباس برقی تماس بگیرند.
علیرضا حاج حسینی
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
چگونه دست فالانژها برای صهیونیسم به حاج احمد متوسلیان و همرا هانشان رسید .
چرا برای رهایی حاج احمد و همراهانش در ان روزهای اول کاری نکرداند .
ایا نمی شد در این رابطه کاری کرد .
ایا جای هیچ گونه معامله کردان وجود نداشت .
وقعا"چه روزگار قریبی است . خد رحمت کند پدر و مادر بزرگو ارش که همه چیزشان را برای رهایی حاج احمد و همراهان در بندش گذاشتند .
از خانواده هایشان چه خبر .
سایت 4 دیپلمات در مورد سوالت شما احتمالا پاسخهای کاملی دارند سرچ بفرمایید
خدا شما جانباز عزیز را برای این انقلاب حفط کند