به گزارش بولتن نیوز، اعتراض یکی از مضامینی است که در شعر امروز دیده میشود تاحدی که میتوان شعری با عنوان شعر اعتراضی در ادبیات امروز تعریف کرد. درباره این نوع شعر با رضا اسماعیلی شاعر گفتگو کردیم.
اعتراض، فرزند «درد» و درد نشانه بیماری و ناهنجاری در ارگانیسم بدن انسان و جامعه است. شما وقتی دست تان لای در میماند، چه کار میکنید؟ طبیعیترین واکنش انسان در چنین مواقعی «فریاد» کشیدن است. این فریاد کشیدن یعنی اعتراض. شعر اعتراضی نیز نوعی فریاد کشیدن و به صدا در آوردن «زنگ خطر» و اعلام وضعیت قرمز است.
در دوران دفاع مقدس نیز به صدا درآمدن «آژیر قرمز» از رادیو، نشانه قرار گرفتن در وضعیت مخاطره آمیز بود. نشانه شلیک موشکهای دشمن؛ نشانه تجاوز به خاک میهن؛ در آن روزها وقتی آژیر قرمز از رادیو پخش میشد، به این معنا بود که وضعیت امنیت قرمز است و باید برای در امان ماندن از خطرات احتمالی دشمن متجاوز به پناهگاه رفت.
اعتراض فرزند درد است. درد بی عدالتی، درد جهل، درد تبعیض، درد دروغگویی و بی اخلاقی، درد نفاق و دورویی و مقدس مآبی، درد تحقیر، درد بی وطنی، درد استبداد و استعمار و استکبار، و... البته شعر اعتراضی باید چیزی بیشتر از اعلام وضعیت قرمز باشد؛ چیزی بیشتر از تشخیص درد و فریاد کشیدن.
شاعر اعتراضی برای این که به «سیاه نمایی» و «نق زدن» متهم نشود، باید گاهی علاوه بر تشخیص درد و فریاد کشیدن، به درمان هم بیاندیشد و راه حل ارائه بدهد. برای دردهای اجتماعی نسخه بپیچد. در این صورت است که شعر اعتراضی سازنده است و باعث اصلاح ناهنجاریها و التیام دردهای اجتماعی میشود. البته ارائه راه حل به همین آسانی نیست. مشروط به داشتن دانش و بینش علمی، اجتماعی و دینی است. اینجاست که رسالت شاعر اعتراضی سنگین میشود. یعنی برای تاثیرگذاری در حیات اجتماعی، باید قبل از هر چیز دنبال «خودسازی» باشد و لازمه این خودسازی علاوه بر «دردمندی»، «درک مندی» و شناخت است.
یعنی شاعر باید مثل بزرگانی مانند مولانا و سعدی و حافظ، علاوه بر شاعری، «حکیم» و جامعه شناس و مردم شناس هم باشد. قدرت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی را داشته باشد، فلسفه بداند و سواد دینی داشته باشد.متاسفانه در روز و روزگار ما، بعضی تعریف غلطی از شعر و شاعری دارند و شاعری را در طبع روان و تسلط بر وزن و قافیه خلاصه میکنند. فکر میکنند کار شاعر فقط «دلای دل ای» کردن و آه سوزناک از سودای دل کشیدن در فراق یار است. چنین ذهنیتی از شاعری کاملا غلط است. شاعری علاوه بر «طبع روان»، زخم زبان هم میخواهد.
بله، شعر اعتراضی شاعران انقلاب در چهارچوب گفتمان انقلاب اسلامی معنا پیدا میکند. این شعر منطبق بر آرمانهای والا و متعالی انقلاب و از جنس «امر به معروف و نهی از منکر» است. شعری که هدف غایی و نهایی آن «تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» و «عدل» است. شاعران انقلاب، شاعرانی مومن و آرمان خواه هستند و مطالبه اکثر آنها «عدالت» است. ولی مطالبه شاعرانی که خارج از این دایره قرار میگیرند چیزهای دیگری است که... بگذریم.
اعتراض وقتی شکل میگیرد که جامعه از مدار «حق» خارج شده باشد. مصداقهای بارز حق نیز عبودیت، یکتاپرستی، انسان دوستی، آزادگی، عدالت خواهی، راست اندیشی و درست اندیشی است. اگر جامعهای بر مدار باطل حرکت کند، طبیعیترین کنش اجتماعی «اعتراض» است.
چون فطرت انسان حق جوست و در برابر ناهنجاری، شلختگی و به هم ریختگی واکنش نشان میدهد. جامعه مثل بدن انسان سالم است که وقتی توسط بیماریها تهدید میشود، به صورت طبیعی واکنش نشان میدهد. بدن، این واکنش طبیعی را با به صدا در آوردن آژیر درد نشان میدهد. شعر اعتراضی نیز آژیر درد است که انسانهای حق جو و عدالت خواه به خصوص اصحاب فکر و فرهنگ و هنرمندان جامعه آن را به صدا در میآورند.
آنچه که در جان و جهان همه زیرشاخههای شعر اعتراضی به طور عام دیده میشود، اعتراض به بی عدالتی است. این بی عدالتی فقط به بی عدالتیهای اقتصادی محدود و محصور نمیشود و انواع بی عدالتی از جمله بی عدالتیهای اجتماعی، دروغ، دورویی، نفاق و مقدس مآبی، سیاسی، نابرابری در استفاده از فرصتهای سیاسی، کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی، علمی را دربرمی گیرد.
چنان که قبلا هم اشاره شد، شعر اعتراض باید بر بستر «دردمندی» و «درک مندی» شکل بگیرد. درک مندی هم بدون داشتن شناخت و معرفت محقق نمیشود. کسی که میخواهد اعتراض کند باید از فهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار باشد.
شاعر و هنرمند معترض باید حکم طبیبی را داشته باشد که ابتدا به تشخیص درد میپردازد، در مرحله بعد برای درمان درد نسخه میپیچید. بدون دردآگاهی و جامعه آگاهی نمیتوان مطالبه گری کرد. شناخت دردهای جامعه بدون دردمندی ممکن نیست، دردمندی هم بدون شناخت از جامعه راه به جایی نمیبرد.
احمد زارعی، سلمان هراتی، سیدحسن حسینی، قیصر امین پور و محمدرضا عبدالملکیان از شاخصترین شاعران جریان شعر اعتراضی در دهه شصت هستند. احمد زارعی که خود از بنیانگذاران کنگره شعر جنگ بود - کنگرهای که پس از مدتی به کنگره شعر دفاع مقدس تغییر نام یافت. از اولین شاعرانی بود که به حوزه شعر اعتراض ورود پیدا کرد.
بیتهای زیر که از مثنوی «شبگردی در کوچه باران» انتخاب شده، گواه صادقی بر این ادعاست:
پیش از این راه صفا این همه دشوار نبود
بین میخانه و ما این همه دیوار نبود
کاخ با کوخ؟ چه میبینم؟ یاران، یاران!
این قصوری است که از ماست، نه از هوشیاران
تیغ و اسب است که پوسیده به میدان، یا رب
کاخها سبز شد از خون شهیدان، یا رب
بسیاری از شعرهای معروف و شاخص سلمان هراتی، قیصر امین پور، سیدحسن حسینی و محمدرضا عبدالملکیان که در شمار شاعران شاخص و برجسته شعر انقلاب و دفاع مقدس هستند، لهجهای معترض و ستیهنده دارند، از جمله شعرهای «از بی خطی تا خط مقدم» و «یک قلم ناسزا به محتکر قربتاً الی الله» سلمان هراتی، «خیابان هاشمی» محمدرضا عبدالملکیان، و «منظومه مردابها و آب ها» اثر سیدحسن حسینی.
وجه تمایز شعر اعتراضی شاعران دهههای شصت و تا حدودی دهه هفتاد با شاعران دهههای بعد، این است که در شعر دهه شصت شاهد نوعی «خودنقدی» هستیم. در مواردی نیز انگشت اشاره شاعر به سمت دشمنان خارجی و ضدانقلاب است. به قول زنده یاد سیدحسن حسینی «اعتراض و هوشیاری نسبت به کجرویهای داخلی و روند زراندوزی فرصت طلبان و تاجران خون در شعر جنگ کمتر دیده میشود... برخلاف شعر جنگ، شعر دوران جنگ، شعر دفاع مقدس کم و بیش از این معنی سرشار است. شاعران به بهانه نجوا با شهیدان از رنگ پریدگی ارزشها و کجرویهای مرسوم گاه و بی گاه تقلیدی و ابتکاری پرده برمی دارند». عنوان آن دسته از شعرهایی را که شاعر به انتقاد از خود میپردازد، میتوان «شعر حسرت» نامید.
محمود اکرامی در شعری با انتقاد از خود و تمام کسانی که از قافله شهیدان جا مانده اند، میگوید:
رفتند و رفتند و رفتند، ماندیم و ماندیم و ماندیم
آن قدر از نان سرودیم، تا شعرهامان کپک زد
انگشت اشاره علیرضا قزوه، اما در شعر معروف «مولا ویلا نداشت» به سمت موشهای سکه خوار است.
با یک آمایش دقیق و علمی، به این نتیجه خواهیم رسید که جریان شعر اعتراضی یکی از زیرشاخههای قابل تامل و تاثیرگذار شعر اجتماعی سیاسی است که نسل اول شاعران انقلاب در دهه اول انقلاب و در دوران دفاع آن را شکل دادند و در دهههای هفتاد و هشتاد سیر تکوینی و روند تکاملی خود را طی کرد و به اوج رسید.
بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، پایان یافتن جنگ تحمیلی، و آغاز دوران سازندگی که کم کم آرمانها و ارزشها رو به افول میرود و انقلاب در سرازیری سیاست زدگی و تبعیض و تجمل، تعادل و توازن خود را از دست میدهد، بسیاری از شاعران نسل اول انقلاب، برای صیانت و پاسداری از آرمانها و ارزشهای برآمده از بطن و متن انقلاب، هوشمندانه به حوزه «شعر اعتراضی» ورود پیدا میکنند.
در شرایط بحرانی بعد از جنگ که کشتی انقلاب گرفتار تلاطمهای سیاسی و نابسامانیهای اقتصادی شده بود، این تغییر مسیر، امری مقبول و متناسب با مطالبات مردمی بود. مردمی که با قیام خود، پشت غول استبداد را به خاک ذلت مالیده بودند و با شعار «برادری، برابری، حکومت عدل علی»، جامعهای توحیدی و عاری از فقر و فساد را انتظار میکشیدند. در این مقطع، شاعران در مقام سخنگویی مردم بر اساس رسالتی که بر دوش خود احساس میکردند، با شعر «اعتراضی» به میدان آمدند و دولتمردانی را که مسبب این وضعیت آشفته و نابسامان بودند، مورد عتاب و خطاب قرار دادند.
در دهه هشتاد، شاهد ظهور نسلی دیگر از شاعران جوان آرمانخواه و عدالت طلب در عرصه شعر انقلاب اسلامی هستیم. شاعران جوان و پرشوری که با شبچراغ رهنمودهای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری در مسیر عدالت جویی گام بر میدارند. سرودههای این شاعران مبتنی بر «نقد درون گفتمانی» و به نیت اصلاح و سامان بخشیدن به نابسامانیها و ناهنجاریهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. علی محمد مودب، محمد مهدی سیار، میلاد عرفان پور و علی داودی را میتوان به عنوان نمایندگان شاخص شعر اجتماعی یا اعتراض دهه هشتاد معرفی کرد.
علی محمد مودب از نسل شاعران آرمانخواه و دردآشنای روزگار ماست. شاعری که در «اعترافات تکان دهنده» خویش خارج از چهارچوبهای استاندارد شعر، مظلومانه، بغضهای در گلو شکسته اش را در گوش زمین و زمان فریاد کرده است. وی برای روشن شدن اذهان در پانوشت این شعر آورده است: «اینها را شعر حساب نمیکنم، میخواهم حرفی بزنم!»
بله، در دهه هشتاد هم شعر اجتماعی سیاسی انقلاب با پیشانی نوشت «شعر اعتراض» به صورت قدرتمندتر به راه خود ادامه میدهد و به بالندگی بیشتری میرسد. حتی بعضی از پژوهشگران حوزه شعر انقلاب، دهه هشتاد را اوج جریان شعر اعتراض انقلاب میدانند. در دهه نود جریان شعر اعتراضی متوقف نمیشود، بلکه به اقتضای شرایط جدیدی که بر حیات اجتماعی سیاسی جامعه حاکم میشود، پوست اندازی میکند و در قالب شعر «طنز» اعلام موجودیت میکند. در این دهه شاعرانی که به وجود تبعیض، بی عدالتی و فاصله طبقاتی معترض هستند، برای فرو کاستن از دامنه گزندگی و آزار دهندگی شعر اعتراضی، تغییر لهجه میدهند و شعرهای خود را به شیرینی طنز میآمیزند تا با امنیت خاطر بیشتری پُتک اعتراض را بر سر دولتمردان مُسامحه گر بکوبند.
آنان به خوبی در مییابند که برای تاثیرگذاری بیشتر، تلخی اعتراض را باید با شیرینی طنز تلطیف کرد تا آستانه نقدپذیری جامعه بالا رود و بیان ناهنجاریها بر مسئولان گران نیاید. شیوهای که کیومرث صابری (گل آقا) به عنوان پیر و پیشکسوت عرصه طنز، در آن استاد بود. از این منظر، بی هیچ شکی میتوان گفت که شعر طنز شاخهای از شعر اعتراض انقلاب است.
توصیه شما به شاعرانی که میخواهند شعر اعتراضی بگویند چیست؟
من اگر بخواهم خودم را نصیحت کنم، میگویم بچه جان! شاعری فقط «دلای دل ای» کردن و آه سوزناک از دل کشیدن در فراق یار نیست. برای شاعری باید «معرفت» داشت. دانش و بینش داشت. برخلاف گفته ایرج میرزا، شاعری فقط «طبع روان» نمیخواهد، «زخم زبان»، خون دل خوردن و ریاضت کشیدن هم میخواهد.
شاعر اصیل و واقعی باید در کنار شاعری «حکیم»، فیلسوف، جامعه شناس و مردم شناس هم باشد. شاعری که میخواهد از «درد» سخن بگوید، باید «دردشناس» هم باشد. مزه درد را چشیده باشد. شاعری که این ویژگیها را نداشته باشد، شعرش فقط به درد خلوت و رخوت میخورد. به درد آدم سازی و جامعه سازی نمیخورد.
شاعر واقعی مثل اقبال لاهوری باید «مُصلح» باشد و از سیمای جامعه غبار جهل و خرافه و گزافه را پاک کند. با تحجر، کج فهمیها و تنگ نظریها بجنگد و شعرش شب چراغ راه باشد و خفتگان را بیدار کند. شاعر باید افق نگاه خود را گستردهتر کند و مدام در حال کشف و شهود باشد. کشف و شهودی عینی و کاربردی.
شاعر اصیل و واقعی باید با مردم زندگی کند و با اقشار مختلف جامعه حشر و نشر داشته باشد و برای خود رسالت و مسئولیت اجتماعی قائل باشد. شاعر اصیل و آرمان خواه نمیتواند مثل شاعران عصر سلطان محمود غزنوی باشد که روی پر قو میخوابیدند و کاری جز مدح اربابان زر و زور و تزویر نداشتند. چرا که به قول علامه اقبال، شاعری مسند پیغمبری است
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com