کد خبر: ۷۰۵۵۹۵
تاریخ انتشار:

بررسی عوامل سقوط خلافت بنی امیه

خلافت دودمان اموی در سال 41 هجری با صلح امام حسن مجتبی(ع) و معاویه بن أبی سفیان در جهان اسلام آغاز گردید و این خلافت تا سال 132 هجری نیز ادامه داشت.

به گزارش بولتن نیوز، دکتر محمد جواد گودینی نویسنده، پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه نوشت: خلافت دودمان اموی در سال 41 هجری با صلح امام حسن مجتبی(ع) و معاویه بن أبی سفیان در جهان اسلام آغاز گردید و این خلافت تا سال 132 هجری نیز ادامه داشت. دوران خلافت امویان (آل أبی سفیان و آل مروان) حدود 91 سال به طول انجامید و از دوران های مهم تاریخ اسلام بوده و رویدادهای سیاسی، اجتماعی و ... فراوانی رخ داده و زندگانی برخی از ائمه ی اطهار(ع) نیز در این دوران بوده است؛ از این رو از اهمیت گسترده ای در تاریخ اسلام برخوردار بوده و مطالعه ی دقیق آن لازم و ضروری است؛ همچنین سقوط این خلافت و بررسی دلایل فروپاشی آن به دست عباسیان نیز از موضوعات بسیار مهم و درس آموز در تاریخ سیاسی اسلام به شمار می رود و در این نوشتار کوتاه می کوشیم به اختصار به دلایل سقوط امویان بپردازیم.

چنانچه در تاریخ مشهور است معاویه بن أبی سفیان توانست با توسل به سیاست تطمیع و تهدید در همراه کردن قبایل گوناگون عرب، عرصه را بر امام حسن مجتبی(ع) تنگ کرده و راه را برای خلافت فرزندان أمیه بن عبد شمس هموار سازد. در این شرایط که یاران و هواداران امام(ع) نیز در یاری خاندان وحی(ع) کوتاهی به خرج داده و گروه بسیاری از شخصیت ها و روسای قبایل و حتی فرماندهان امام حسن(ع)، از اطراف امام(ع) پراکنده شده و در برابر وعده های دودمان أبی سفیان تسلیم شده و کارزار را ترک و در مواردی به معاویه پیوستند، امام حسن مجتبی(ع) با درک شرایط، بهترین و مصلحت آمیزترین کار در آن وضعیت تیره را پذیرش صلح نامه ی معاویه تشخیص داده و ناچار به پذیرش صلح با معاویه گردید.[1]

پس از پذیرش صلح از سوی امام حسن مجتبی(ع)، فصل نوینی گشوده شد و دوران خلافت خاندان اموی آغاز گردید. در ادامه، چهارده تن از امویان بر تخت خلافت تکیه زده و به مدت 91 سال، زمامداری جهان اسلام بر عهده ی آنان بوده است: معاویه بن أبی سفیان، یزید بن معاویه، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبد الملک بن مروان، ولید بن عبد الملک، سلیمان بن عبد الملک، عمر بن عبد العزیز، یزید بن عبد الملک، هشام بن عبد الملک، ولید بن یزید، يزید بن ولید، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد.[2]

هشام بن عبد الملک[3]، آخرین خلیفه ی اموی به شمار می رود که کوشید با دور اندیشی، سیاست و خردورزی حکمرانی نموده و خلافت اموی را از آسیب ها حفظ و حراست نماید. پس از مرگ وی، خلافت فرزندان امیه دچار انحطاط و بحران های پی در پی شده و جانشینان هشام (ولید بن یزید، یزید بن ولید، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد مشهور به مروان حمار)، نتوانستند به خوبی از عهده ی اداره ی حکومت و خلافت برآمده و اوضاع از دستشان خارج گردید و بحران های فراوانی در جهان اسلام آغاز گردید. فرجام این بحران ها، از هم گسیختگی و انقراض خلافت امویان و مروانیان و روی کار آمدن فرزندان عباس بن عبد المطلب است.[4]

درباره ی عوامل سقوط خلافت اموی و جانشینی عباسیان می توان مهمترین این دلایل را به شرح ذیل دانست:

1) گرایش امویان به اشرافیت و دوری از مردم: خلفای اموی به زندگی اشرافی گرایش داشته و در بسیاری از موارد و ابعاد، از مردم و خواسته های حقیقی آنان غفلت ورزیده و بخش فراوانی از زمان خود را به شکار، مجالس شرب خمر، عیش و نوش و خوش گذرانی می پرداختند. امویان آن چنان در خوشی های مادی غوطه ور شدند که صدای مطالبات مردمی و گرفتاری های ضعیفان، تهیدیستان و طبقات زیرین جامعه را نشنیده و نسبت بدان بی تفاوت بودند. دوران بنی امیه بیشتر به دوران شاهانی خوشگذران و بی تفاوت نسبت به مردم شباهت داشته و می توان گفت در میان امویان یزید بن معاویه، یزید بن عبد الملک و ولید بن عبد الملک افرادی بسیار خوشگذران بوده که در میگساری و کام جویی های مادی شیوه ی افراط را در پیش گرفته و بیشتر اوقات خود را به لذت جویی و خوش گذرانی اختصاص می دادند. از ولید بن یزید بن عبد الملک نقل است که می خواست حج به جای آورده تا بر فراز کعبه به میگساری بپردازد![5] غفلت خاندان اموی از مردم و به دیگر سخن، مردمی نبودن آنان یکی از عوامل مهم سقوط خلافت امویان محسوب می گردد.[6]

2) خشونت افسار گسیخته امویان و سخت گیری بر ایرانیان: نکته ی دیگری که در سقوط خاندان اموی و روی کار آمدن عباسیان تاثیرگذار بود و به سرنگونی امویان انجامید، سخت گیری بیش از اندازه ی آنان بر توده های مردم بویژه ایرانیان است. خاندان اموی، یک حکومت متعصب عربی به شمار می رفت و به قومیت های دیگر (که آنان را مَوَالی می خواندند)، توجه چندانی نمی کرد؛ بلکه فشار بسیاری بر آنان تحمیل نموده و همین موضوع به افزایش نارضایتی دیگر قومیت ها از جمله ایرانیان از بیداد و ظلم امویان انجامید و در ادامه، گروه بسیاری از ایرانیان به خیزش علیه دستگاه اموی پیوسته و ابومسلم خراسانی نیز این نفرت فزاینده ی مردم نسبت به خاندان اموی بهره برداری کرد و گروه فراوانی از مردم را به سوی عباسیان کشاند.

لازم به ذکر است در بسیاری از قیام هایی که علیه امویان انجام می شد همانند قیام مختار، قیام یحیی بن زید (نواده ی امام زین العابدین«ع») که در سرزمین جوزجان (افغانستان امروزی) انجام شد، قیام ابن أشعث و دیگر قیام ها، ایرانیان حضوری چشمگیر داشته و در صفوف مخالفت با امویان، همواره حاضر بودند. می توان گفت خاندان اموی به دلیل سیاست نژادگرایی، زمینه ی قیام دیگر قومیت ها (بویژه ایرانیان) را فراهم کرده و ایرانیان که از ستم امویان به ستوه آمده بودند، به عباسیان پیوسته و به سرنگون ساختن حکومت اموی کمک شایانی کردند. از این رو این رویکرد نژادگرایانه ی دودمان اموی یکی از عوامل منفور شدن آنان در میان مردم و در نتیجه سقوط این خلافت به شمار می رود.

3) نزاع و اختلاف گسترده میان امویان: از دیگر عوامل شکست امویان و پیروزی مخالفان خاندان اموی به فرماندهی ابومسلم خراسانی، اختلاف گسترده در میان بزرگان اموی و تلاش فراوان بزرگان خاندان اموی برای حذف دیگری و دستیازی به قدرت به شمار می رود.

دولت بنی امیه در دهه های پایانی خلافت، دچار اختلاف و نزاع های فراوانی در میان خاندان و بزرگان اموی شده و این درگیری ها از عوامل مهم ضعف و در ادامه سقوط امویان به شمار می رود. پس از مرگ هشام بن عبد الملک و خلافت برادر زاده اش ولید بن یزید بن عبد الملک، یزید بن ولید پسر عموی خلیفه ی تازه به تخت نشسته علیه او قیام کرده و او را به فسق و کفر منسوب می نمود. پس از پیروزی یزید بر پسر عمویش ولید، اوضاع دولت امویان رو به تیرگی نهاد و فتنه ها و پیکارهای داخلی، فزونی یافت. مردم حمص کوشیدند انتقام ولید را گرفته و به خون خواهی او برخاستند و مردم فلسطین نیز عامل خلیفه ی جدید یزید بن عبد الملک را اخراج کرده و با یزید بن سلیمان دست بیعت دادند. فتنه و آشوب در سرزمین های اردن، عراق و خراسان نیز افزایش یافت. پس از خلافت کوتاه یزید بن ولید، برادرش ابراهیم بن ولید به خلافت رسید. حکومت او نیز با مشکلات فراوانی همراه گردید و تنها مردم دمشق با او بیعت نمودند و دیگر مناطق او را به رسمیت نشناختند. از این رو مروان بن محمد بن مروان بر او شورید و پیروزمندانه وارد دمشق شد و در ماه صفر 127 هجری به خلافت رسید. وی آخرین خلیفه ی بنی امیه به شمار می رود و خلافت امویان در روزگار وی به تیرگی گرایید و در حقیقت نفس خلافت اموی، به شماره افتاده بود. در روزگار خلافت مروان حمار، عبد الله بن معاویه در کوفه بر او شورید و بقایای خوارج به سرکردگی ضحاک بن قیس شیبانی فعالیت خود را بیشتر کرده و حاکم بنی امیه (عبد الله بن عمر بن عبد العزیز) از کوفه اخراج گردید. فتنه در حجاز و بویژه در خراسان نیز بالا گرفت و اوضاع به سود امویان پیش نمی رفت. مروان نیز می کوشید این قیام ها و ناآرامی ها را سرکوب کرده و شورشیان را دستگیر و تعقیب نماید. از این رو از فعالیت عباسیان در سرزمین پهناور خراسان تا حد بسیاری غفلت ورزید و داعیان عباسی بویژه ابومسلم خراسانی توانستند از این اوضاع آشفته بهره جسته و مردم را به قیام گسترده علیه بنی امیه دعوت نموده و عرصه را بر امویان تنگ نمایند.[7]

پس از انقراض خلافت اموی و خارج شدن خلافت از دستان بی کفایت امویان، از یکی از بزرگان این خاندان پرسیدند: چرا حکومت شما سقوط کرد؟

وی در پاسخ گفت: ما در لذت های خود فرو رفته بودیم و از رسیدگی به آنچه رسیدگی اش بر ما لازم بود، خودداری کردیم. به رعیت ستم روا داشتیم و آنان از اینکه ما شیوه ی انصاف را در پیش گیریم، ناامید شدند و آرزوی رهایی از ما را داشتند ... به وزرای خود اعتماد کردیم اما آنان راحتی و رفاه خود را بر منافع ما ترجیح دادند و کارهایی را که به انجام می رساندند، از ما پنهان می کردند و پرداخت حقوق نظامیان نیز به تاخیر افتاد و از این رو، از اطاعت ما سرباز زدند ... پوشیده ماندن اخبار از ما، از مهمترین دلایل زوال حکومتمان است.[8]

4) رویارویی امویان با اهل بیت(ع) و بویژه رویداد شهادت امام حسین(ع): خاندان اموی هنگامی که به قدرت دست یافتند همواره بنی هاشم و بویژه اهل بیت(ع) را به دیده ی افرادی که می توانند آنان را از اریکه ی قدرت به زیر آورده و قدرت را از آنان سلب نمایند، نگریسته و از این رو، با آنان همواره دشمنی کرده و رویکردی منفی نسبت به خاندان وحی(ع) داشته و این دشمنی را ترویج می نمودند. اوج این دشمنی و کینه توزی امویان در جریان قیام حسینی(ع) و جنایت بی مانند خاندان اموی در رویارویی با نهضت سالار شهیدان(ع) و سبط رسول خدا(ص) قابل مشاهده است.[9] قیام امام حسین بن علی(ع) در سال 60 هجری و شهادت آن امام همام(ع) در محرم سال 61 هجری و حوادث پس از آن که به رسوایی امویان انجامید و نقاب را از چهره ی آنان زدود، از مهمترین عوامل سقوط بنی امیه محسوب می گردد. این رویداد آن چنان تاثیری بر جان مردم برجای گذاشت و چنان موجی در جهان اسلام به راه انداخت که به سیلی خروشان تبدیل شده و امویان را در خود غرق ساخت.

بسیاری از رویدادهای مهم تاریخی همانند قیام های عصر اموی و همچنین نهضت ابو مسلم خراسانی که به سقوط خاندان اموی انجامید، با تاثیر پذیری از قیام سالار شهیدان(ع) آغاز شد و این قیام، بیشترین نقش را در بسیج کردن نیروی پنهان مردم در سراسر سرزمین های اسلامی (بویژه خراسان) ایفا کرد. ستیز و دشمنی فزاینده ی آل امیه با اهل بیت رسالت(ع) که در قلوب مردم جای داشتند، از مهمترین عوامل سقوط خاندان اموی به شمار می رود.

5) خیزش ها و قیام های جریان های مخالف: در روزگار بنی امیه، احزاب، گروه ها و جریان های فکری و سیاسی قدرتمندی شکل گرفت که با تمام وجود خواستار سقوط بنی امیه و رویارویی با دودمان اموی بودند؛ از جمله می توان به جریان های ذیل به عنوان احزاب بانفوذ و مخالف دودمان اموی اشاره جست:

جریان تشیع (به عنوان یکی از قدرتمندترین و بانفوذ ترین جریان های مخالف بنی امیه که در میان توده های مردم نیز پایگاهی مستحکم برخوردار بود)، جریان زبیری (به رهبری عبد الله بن زبیر که در حجاز قدرت را در اختیار گرفته بودند)، جریان خوارج و دیگر جریان ها و نهضت هایی که در برابر خاندان اموی ایستادگی کرده و با آن به نبرد می پرداختند؛ از جمله، قیام ابن أشعث در روزگار خلافت عبد الملک بن مروان.

این گروه های سیاسی و دینی، با وجود تفاوتهای گسترده ی فکری یک هدف مشترک را دنبال می کردند و آن از میان برداشتن نظام اموی و تاسیس نظامی نوین با ساختاری متفاوت بوده است. از این رو، خیزش ها و نهضت های گوناگونی را شکل دادند که گاه برای حکومت اموی، مشکلات فراوانی ایجاد شد و آنان را به پرداخت هزینه های مالی و انسانی فراوانی برای دفع این حرکت ها و خیزش ها وادار ساخت. این قیام ها و نهضت ها در بسیاری از نقاط جهان اسلام (از جمله عراق، حجاز، مناطقی از ایران و ...)  به ضعف بنی امیه و آسیب پذیری آنان منجر گردید. در این میان، قیام شیعیان که با انگیزه های مذهبی و در راستای رویارویی با ستمگری امویان و دفاع از حقانیت اهل بیت(ع) صورت می پذیرفت، از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ از جمله قیام هایی که در عصر اموی با نگرش شیعی انجام شد، می توان به خیزش ها و قیام های ذیل اشاره نمود:

قیام توابین، قیام مختار ثقفی، قیام زید بن علی(ع)، قیام یحیی بن زید و ...

به هر روی عوامل یاد شده (به عنوان مهمترین دلایل آسیب پذیری خلافت اموی و در ادامه، سقوط بنی امیه) موجب شد ارکان حکومت اموی سست و لرزان شود و امویان سقوط کرده و به تاریخ بپیوندند.

آخرین خلیفه ی اموی که "مروان بن محمد بن مروان بن حَکَم" نام داشته، در پیکار معروف به "معرکة الزأب" از عباسیان شکست خورد و به سمت مصر گریخت و در ادامه در منطقه ی بوصیر کشته شد. پس از آنکه خاندان عباسی بر اوضاع مسلط شده و ابوالعباس سفاح (نخستین خلیفه ی عباسی؛ نواده ی علی بن عبد الله بن عباس) به خلافت دست یافت، عبد الله بن علی (یکی از عموهای خلیفه) وارد شهر دمشق گردید؛ شهری که پیشتر پایگاه امویان و پایتخت خلافتشان به شمار می رفت. وی در دمشق خون های بسیاری را بر زمین ریخت و بسیاری از وفاداران بنی امیه را به قتل رساند؛ از جمله سلیمان بن یزید بن عبد الملک که در منطقه ی "بلقاء" کشته شد و سرش را برای عبد الله بن علی آوردند.[10]

خلافت دودمان اموی بر پایه ی تعصب عربی استوار گردید و در دوران 91 ساله، فشار و سختی بسیاری بر توده های مردم (بویژه دوستداران خاندان رسالت«ع») وارد آمد و سقوط خلافت امویان، معلول دلایل فراوانی بوده است؛ از جمله: قیام و نهضت حسینی(ع)، قیام دیگر مخالفان بنی امیه (شیعیان، زبیریان، خوارج و ...)، تعصب های قبیلگی و بی توجهی به دیگر مسلمانان از نژادهای دیگر (از جمله ایرانیان که نقش مهمی در حمایت از عباسیان و سقوط دودمان اموی ایفا نمودند) و در مواردی سخت گیری فراوان بر آنان، اختلاف گسترده در میان شخصیت های اموی و ...

پی نوشت ها

 

[1]- بررسی تحلیلی صلح امام حسن(ع) و آغاز خلافت اموی، ص47- 44

[2]- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص262

[3]- هشام بن عبد الملک از خلفای سیاست مدار اموی محسوب می گردد که پس از برادرش یزید بن عبد الملک بر تخت خلافت تکیه زد. وی به مدت 19 سال و نه ماه خلافت کرد و از حوادث مهم دوران خلافتش می توان به قیام زید فرزند امام سجاد(ع) در عراق اشاره نمود که با بی رحمی امویان سرکوب و زید نیز به شهادت رسید. هشام در سن 61 سالگی در منطقه رصافه وفات کرد و خلافت به برادر زاده اش ولید بن یزید رسید. (ر.ک: أخبار الدول و آثار الأول، ج2 ص50- 49)

[4]- موسوعة الحضارة العربیة، ج4 ص537

[5]- أخبار الدول و آثار الأول، ج2 ص51

[6]- البته در این میان، لازم است خلیفه ی نیک نام و پرهیزگار اموی عمر بن عبد العزیز بن مروان را چهره ای پرهیزگار و یک استثنا در میان دیگر خلفای اموی بدانیم و حساب او را از سایرین جدا نماییم. او هشتمین خلیفه از میان خلفای دودمان بنی امیه به شمار می رود که پس از مرگ پسرعمویش سلیمان بن عبد العزیز و طبق وصیت وی، در سال 99 هجری بر تخت خلافت تکیه زد و پس از حدود دو سال خلافت، در سال 101 هجری وفات نمود. وی با وجود دوران خلافت کوتاهش، منشا برکات و اقدامات سازنده و اصلاحات فراوانی گردید؛ از جمله لعن به امیر مومنان علی بن أبی طالب(ع) را که از زمان خلافت معاویه پایه گذار خلافت اموی و به دستور او آغاز گردید، برداشت و با این بدعت ناصواب به مبارزه برخاست. اصلاحات اقتصادی وی نیز گامی مثبت در راستای تحقق عدالت اسلامی و رسیدگی به محرومان ارزیابی می شود که پس از دوران عمر بن عبد العزیز، توسط دیگر خلفای اموی پیگیری نشد. (ر.ک: مروج الذهب، ج3 ص150؛ واکاوی زندگی و سخنان عمر بن عبد العزیز، ص29- 24؛ الخلیفة الزاهد، ص43؛ طبقات الفقهاء، ص64)

[7]- الدولة العباسیة قیامها و سقوطها، ص25- 24

[8]- مروج الذهب، ج3 ص189

[9]- چنانکه پیشتر اشارت رفت، عمر بن عبد العزیز رویکردی منفی نسبت به اهل بیت رسالت(ع) نداشته و بلکه در دوران خلافتش می کوشید بخشی از حقوق از دست رفته ی خاندان رسالت(ع) را به آنان بازگرداند. وی در دوران خلافتش طی نامه ای به فرماندار مدینه از او می خواهد به فرزندان و نسل علی بن أبی طالب(ع)، ده هزار دینار بدهد؛ چرا که دیر زمانی است حقوق آنان نادیده گرفته شده است. (همان، ص152)

[10]- همان، ص206

فهرست منابع:

1- أهل، عبد العزیز، الخلیفة الزاهد (عمر بن عبد العزیز)، بیروت، دار العلم للملایین 1970

2- بستانی، بطرس، موسوعة الحضارة العربیة، دار کلمات النشر 1997

3- خلیفة بن خیاط بن أبی هبیرة، تاریخ خلیفة بن خیاط، لبنان، دار الکتب العلمیة 1995

4- خلیفة، حسن، الدولة العباسیة قیامها و سقوطها، قاهره، المطبعة الحدیثة

5- شیرازی شافعی، ابراهیم بن علی، طبقات الفقهاء، بیروت، دار الرائد العربی 1970

6- قرمانی، أحمد بن یوسف، أخبار الدول و آثار الأول، عالم الکتاب 1992

7- گودینی، محمد جواد، بررسی تحلیلی صلح امام حسن(ع) و آغاز خلافت اموی، قم، انتشارات دار العرفان 1397

8- ____، ____، واکاوی زندگانی و سخنان عمر بن عبد العزیز، تهران، انتشارات نظری 1396

9- مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، بیروت، المکتبة العصریة 2005

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین