کد خبر: ۶۷۳۰۸۳
تاریخ انتشار:
ترجمه کتاب خاطرات جان بولتون (12)

نفرت از برجام به دلیل غیرت انقلابی مسئولان ایران

کتاب خاطرات جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، جنجال و سر و صدای زیادی در کل دنیا به پا کرده است. بولتون در این کتاب خاطرات که بارها از سوی دولت آمریکا تهدید شد جلوی انتشار آن گرفته میشود، به بسیاری از وجوه نادیده مدیریت ترامپ در کاخ سفید پرداخته شده است. به دلیل اهمیت این کتاب در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل، سایت سیاست پارسی هر روز بخشی از این کتاب را ترجمه کرده و در اختیار علاقمندان قرار می‌دهد.

گروه بین الملل: کتاب خاطرات جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، جنجال و سر و صدای زیادی در کل دنیا به پا کرده است. بولتون در این کتاب خاطرات که بارها از سوی دولت آمریکا تهدید شد جلوی انتشار آن گرفته میشود، به بسیاری از وجوه نادیده مدیریت ترامپ در کاخ سفید پرداخته شده است. به دلیل اهمیت این کتاب در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل، سایت سیاست پارسی هر روز بخشی از این کتاب را ترجمه کرده و در اختیار علاقمندان قرار می‌دهد.

نفرت از برجام به دلیل غیرت انقلابی مسئولان ایران

به گزارش بولتن نیوز به نقل از سیاست پارسی، بااین‌حال تمرکز من بر روی ایران و فرصتی که تصمیم‌گیری برای تعلیق تحریم‌ها در 12 می در اختیارمان قرار داده بود تا مسئله بیرون آمدن از توافق را دوباره پیش بکشم، بود. پمپئو سه‌شنبه عصر در فلوریدا با من تماس گرفت و خواهان سرعت بخشیدن به کاری بود که قرار بود در خصوص توافق هسته‌ای ایران انجام دهیم. نمی‌توانستم بگویم که آیا همچنان به خاطر دشواری‌هایی که بر سر روند تأییدش دچارشان شد- که البته قابل‌درک هم بود - عصبانی است یا اینکه توسط افرادی در وزارت خارجه که به‌طور فزاینده‌ای نگران بیرون آمدن ما از توافق بودیم، بازی خورده بود. پمپئو بعد از بالا و پایین کردن و در نظر گرفتن تمام انتقاداتی که به ما در خصوص خروج از توافق می‌شود، بیان کرد که به وزارت خارجه می‌گوید که درباره تبعات خروج از توافق تفکر و بررسی بیشتری کند؛ کاری که کارکنان وزارت خارجه تابه‌حال با سماجت در برابر انجام دادنش مقاومت کرده بودند. نگران بودم که عصبیت مشهود پمپئو در از بین بردن توافق هسته‌ای ایران، منجر به تأخیر بیشتر دراین‌باره شود. با علم به اینکه بروکراسی وزارت خارجه بر عدم قاطعیت تسلط می‌یابد تا مانع از بین رفتن یک توافق بین‌المللی تقدیس شده شود، معتقد بودم که تردید در سطح سیاسی دولت می‌تواند در این زمینه کُشنده باشد.

ترامپ باقی هفته را در فلوریدا گذراند ولی من در بازگشت به واشنگتن تمام تمرکزم را روی ایران گذاشتم. از مدت‌ها پیش اعتقاد داشتم که تهدید هسته‌ای ایران باوجوداینکه ازنظر عملی هنوز مانند کره شمالی گسترده نشده بود، به خاطر اینکه انگیزه رهبران ایران سرشار از علاقه‌مندی به اعتقادات دینی و انقلابی است، از تهدید کره شمالی خطرناک‌تر است. برنامه هسته‌ای تهران (مانند سلاح‌های شیمیایی و بیولوژی‌) و توانایی‌های موشکی‌اش، این کشور را به تهدیدی منطقه‌ای و جهانی به‌صورت توأمان تبدیل کرده بود. در شرایط تنش خاورمیانه، پیشرفت‌های ایران درزمینه هسته‌ای کشورهای دیگر – ترکیه، مصر و عربستان سعودی – را تشویق به برداشتن گام‌هایی کرده بود که توانایی‌های هسته‌ای خاص خود را داشته باشند و سندی بر این بود که تکثیر سلاح در راه خواهد بود. ایران همچنین این تمایز را با کره شمالی داشت که با حمایت از گروه‌های تروریستی با سلاح و منابع مالی و با مستقر کردن توانایی‌های نظامی معمول خود در کشورهای خارجی برای کمک کردن به اهداف استراتژیکش، تبدیل به بانک مرکزی تروریسم بین‌المللی شده بود. و بعد از چهل سال، نشانه‌ای از کم شدن غیرت انقلاب اسلامی در بین رهبران نظامی و سیاسی این کشور پدیدار نشده بود.

با مارک سدویل و بعد با همتای آلمانی‌ام جان هکر دیدار کردم و تماس تلفنی طولانی‌ای نیز با فیلیپ اتین فرانسوی داشتم. باوجوداینکه بارها بیان می‌کردم که هنوز تصمیم نهایی در این خصوص گرفته نشده است، سعی کردم توضیح دهم که برخلاف اینکه وزارت امور خارجه در طول یک سال گذشته درخواست می‌کرد، هیچ راهی برای «درست کردن» توافق هسته‌ای وجود ندارد. برای هر 3 همتای من و دولت‌هایشان این خبر سختی بود. به همین خاطر به تکرار کردن این مسئله ادامه می‌دادم و می‌دانستم – و حداقل آرزو می‌کردم – که ترامپ در طول چند هفته آینده از توافق بیرون می‌آید. خبر مانند غرش رعد در سراسر دنیا می‌پیچید و می‌خواستم اطمینان حاصل کنم که هر کاری که ممکن است را انجام دهم تا متحدانمان شگفت‌زده نشوند. با بازدیدهای قریب‌الوقوعی که قرار بود ماکرون و مرکل از کاخ سفید داشته باشند، فرصت‌های زیادی برای بحث کامل در خصوص این موضوعات وجود داشت اما ضرورت داشت که بدانند ترامپ این بار احتمالاً از توافق بیرون می‌آید. از پمپئو هم انتظار داشتم برخلاف مردد بودنش درزمانی که در مارالاگو بودم، درنهایت نظمی را به وزارت خارج تزریق ‌کند. بااین‌حال او دچار مشکل تأیید صلاحیت در سنا توسط رند پاول شده بود. پاول سرانجام با شرایطی از پمپئو حمایت کرد: 1) پمپئو باید بیان می‌کرد که جنگ با عراق در سال 2003 اشتباه بوده و 2) حداقل بر اساس توئیت پاول، تغییر رژیم ایده بدی بود و ما باید در اسرع وقت از افغانستان بیرون بیاییم.

برای پمپئو متأسف بودم به خاطر اینکه می‌دانستم این حرف‌ها، دیدگاه حقیقی او نیست. من هرگز با این مسئله که بخواهم برای گرفتن رأی و یا حتی گرفتن شغل مشاور امنیت ملی از ترامپ، عقایدم را انکار کنم، روبه‌رو نبودم و مجبور نبودم تصمیمی که پمپئو با آن روبه‌رو بود را بگیرم. جان سالیوانِ وزارت خارجه کمی بعد در همان روز درباره «دیدار دوستانه[1]» پمپئو و پاول در طول پروسه تأیید صلاحیت او گفت. پاول گفته بود که تنها به یک دلیل به او رأی اعتماد می‌دهد: «نامت جان بولتون نیست». کِلی هم به من گفت که در طول مذاکرات آن دو، پاول گفته بود که من «بدترین تصمیم کوفتی ترامپ» هستم. کلی در پاسخ گفته بود: «به نظرم آدم خوبی می‌رسد» که باعث شد پاول سخنرانی طولانی و شدیداللحن دیگری را آغاز کند. همه این‌ها باعث افتخار من بود.

در طول دو هفته گیج‌کننده اول کارم، در جلسات مرتبط با معاملات تجاری و تماس‌های تلفنی هم شرکت کردم. من طرفدار تجارت آزاد بودم اما با ترامپ موافق بودم که عقیده داشت بسیاری از توافق‌نامه‌های بین‌المللی انعکاس‌دهنده تجارت «واقعاً آزاد» نبودند و طوری مدیریت ‌شده بودند که به نفع ایالات‌متحده نبود. به‌طور خاص با این نظر موافق بودم که چین در حال بازی با سیستم است. چین سیاست‌های موازنه اقتصادی را در سازمانی که قرار بود سازمان تجارت جهانی باشد، در پی می‌گرفت و در همان حال مالکیت معنوی محصولات آمریکایی را به سرقت می‌برد و درگیر در انتقال اجباری فناوری بود که در طول چند دهه سرمایه و تجارت بی‌شماری را از ما می‌ربود. ترامپ درک می‌کرد که اقتصاد داخلی قوی ایالات‌متحده برای نمود مؤثر قدرت سیاسی و نظامی ایالات‌متحده حیاتی است (البته کم‌کم فهمیدم که او فقط به دنبال به نمایش گذاشتن این مسئله است) و باید در مورد چین و هر کس دیگری به کار گرفته شود. و من هیچ کاری با رویه‌های تصمیم‌گیری و داوری سازمان تجارت جهانی که قصد داشتند تصمیم‌گیری‌های ملی را در خود حل کنند، نداشتم. در این نکته با باب لایتهایزر[2] نماینده تجاری ایالات‌متحده و همکار سابقم در شرکت «کانوینگتون و برلینگ» که از اواسط دهه 70 میلادی با هم در ارتباط بودیم، هم عقیده بودم. بااین‌حال تصمیم سازی در خصوص مسائل تجاری در دولت ترامپ دردناک بود. می‌شد با استفاده از سیستم ارتباطات بین‌المللی شورای امنیت ملی همراه با شورای اقتصاد ملیِ کادلو، مسیر منظمی را برای توسعه گزینه‌های سیاست تجاری باز کرد اما فقط یک نفر بود که فکر می‌کرد این ایده خوب است: من. در عوض، مسائل در جلسات هفتگی به ریاست ترامپ در اتاق روزولت و یا دفتر بیضی تشکیل می‌شد که باوجود عدم تلاش‌های بین سازمانی برای مرتب کردن موضوعات و گزینه‌ها، بیشتر شبیه جنگ بر سر غذا در دوران کالج بود تا تصمیم سازی. بعدازاین جلسات، اگر به یوگا اعتقاد داشتم، حتماً باید تمرین می‌کردم! در اواخر ماه آوریل برای آمادگی سفر منوچین- لایتهایزر به چین، در اولین جلسه تجاری‌ام شرکت کردم. ترامپ تأکید کرد که چگونه «تعرفه بهترین دوست انسان است» که مایه وحشت بود اما حداقل به منوچین گفت: «به چین میری تا پدرشان را دربیاوری!» که من خوشم آمد. ترامپ با نگاه به من گفت که چین به دلیل هراس از جنگ تجاری با جدیت تحریم‌های ما علیه کره شمالی را دنبال می‌کند که البته تنها تا حدودی درست بود. ازنظر من چین با جدیت تحریم‌ها را اجرایی نمی‌کرد. منوچین و کادلو پیش‌بینی کردند که اگر جنگ تجاری واقعاً شکل بگیرد، رکود جهانی پدیدار می‌شود اما ترامپ حرف آن‌ها را نادیده گرفت و گفت: «چینی‌ها به ما اهمیتی نمی‌دهند، آن‌ها (در تجارت) قاتلان خونسردی هستند.» می‌توانستم ببینم که مسائل مرتبط با تجارت در حال جدی شدن بود.

ماکرون روز 24 آوریل با مراسمی که حتی فرانسویان را هم می‌توانست تحت تأثیر قرار دهد، برای اولین دیدار با دولت ترامپ به واشنگتن آمد. در کمال تأسف برای مطبوعات، هیچ‌چیز بد پیش نرفت! هیئت‌های فرانسه و آمریکا روی زمین چمن جنوبی کاخ سفید صف کشیدند و رئیس‌جمهور و بانوی اول در اتاق پذیرایی دیپلماتیک مستقر شده و منتظر ماکرون شدند که از راه برسد و گروه موسیقی نظامی شروع به نواختن کرد. یکجا از دانفورد درباره نام یکی از آهنگ‌ها پرسیدم که او هم از فرمانده نظامی بخش واشنگتن پرسید و هیچ‌کدام نمی‌دانستند چه آهنگی است. دانفورد گفت: «یک ناامیدی دیگه!» و هر دو خندیدیم. نمایش نظامی، به‌خصوص زمانی که گروه‌های موزیک یونیفرم‌های جنگی انقلاب را پوشیده و آهنگ «احمق آمریکایی[3]» را می‌نواختند باشکوه بود؛ سرشار از عذاب و رنج‌های بوروکراتیک.

قبل از دیدار تک‌به‌تک ماکرون و ترامپ در دفتر بیضی، جمعیت مطبوعاتی برای گرفتن تصاویر و پرسیدن سؤالات معمول، به‌آرامی وارد اتاق شدند. ترامپ توافق ایران را با ویژگی‌های «دیوانه‌وار» و «مسخره» و صفاتی نظیر این توصیف کرد. مانده بودم که مردم این بار آن را جدی می‌گیرند یا نه. زمانی که مطبوعات دفتر را خالی کردند، جلسه ماکرون و ترامپ بیشتر از حد انتظار طول کشید که حجم قابل‌توجهی از زمان، آن‌طور که ترامپ بعداً برایم توضیح داد، به این اختصاص یافته بود که بیان کند ما از توافق با ایران خارج می‌شویم. ماکرون تلاش کرد ترامپ را تشویق کند که از توافق خارج نشود اما نتوانست. در عوض، تلاش کرد ترامپ را در یک چارچوب مذاکراتی با «4 ستون» گیر بیندازد که در جلسه مفصل بعدی در اتاق کابینه که بعد از ملاقات تک‌به‌تک صورت می‌گرفت، مطرح شد. 4 ستون عبارت بودند از: رسیدگی به پرونده هسته‌ای ایران در زمان حاضر، رسیدگی به آن در آینده، برنامه موشکی ایران و امنیت و صلح منطقه. ماکرون سیاستمدار باهوشی بود تلاش می‌کرد یک شکست را به سمت چیزی که ازنظر خودش مثبت می‌آمد، بکشاند. او که تقریباً در تمام طول مذاکرات انگلیسی صحبت می‌کرد، بدون هیچ ابهامی درباره قرارداد گفت: «هیچ‌کس فکر نمی‌کند که این توافق کافی است» و درباره این بحث می‌کرد که ما باید بر روی «توافق جامع جدیدی» بر پایه آن 4 ستون کار کنیم. در طول جلسه، ترامپ نظرم را درباره توافق ایران پرسید. گفتم که توافق ایران را از دستیابی به سلاح هسته‌ای بازنمی‌دارد و هیچ راهی برای «درست کردن» نقص‌های اساسی توافق هم وجود ندارد. با دانستن اینکه ترامپ دوست دارد به هر مسئله‌ای رسیدگی کند و با آن درگیر شود، یکی از نظرات معروف آیزنهاور را بیان کردم که «اگر نمی‌توانی مشکلی را حل کنی، بزرگ‌ترش کن» و گفتم که فکر می‌کردم این همان چیزی است که ماکرون دارد بر روی آن کار می‌کند. این همان چیزی بود که بعد از بیرون آمدن از توافق و بازگرداندن تحریم‌ها انجام می‌دهیم که منوچین هم تأیید کرد که ما «کاملاً» برای این کار آماده‌ایم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین