به گزارش بولتن نیوز، کتاب «من یک ارتشیام» دربردارندۀ مجموعه داستانهایی از رحیم کریمی است که حال و هوای دفاع مقدس و جنگ، وطن دوستی، دفاع از خاک کشور و ایثار و شهادت و جانبازی در راه ایران را به تصویر میکشد.
رحیم کریمی در داستانهایش، بیشتر از همه از حال و هوای فکری جوانان انقلابی نوشته است. این داستانها از جوانانی که با شجاعت به جبهههای جنگ رفتند و در مقابل دشمن، بدون هیچ اسلحهای و فقط با روحیه مبارز و دلی سرشار از عشق به وطن، با چنگ و دندان از کشورشان دفاع کردند، سخن میگوید.
این کتاب برای کسانی که به داستانهای کوتاه فارسی با موضوع دفاع مقدس و جنگ علاقهمند هستند، جذاب و خواندنی است.
در بخشی از کتاب «من یک ارتشیام» میخوانیم:
حتّی یک گلوله هم در خشابهایمان باقی نمانده بود. هر چه تیر در تفنگهایمان داشتیم همه را به سمت دشمن بعثی شلیک کرده بودیم و تنها سلاحمان سر نیزه بود که با آن هم در مقابل دشمن تا دندان مسلّح نمیشد، کاری کرد. تقدیر چنین رقم خورده بود که میبایست راه اسارت را در پیش گیریم. دستهای ظاهریمان بالا رفت، اما از درون هنوز به نبرد با دشمن مشغول بودیم.
وقتی محاصره دشمن با خلع سلاحمان پایان یافت، زهر چشم گرفتنها آغاز شد. ژنرال چاق عراقی که سر کرده بعثیها بود در همان دم رسیدن کُلتش را بیرون کشیده و دو نفر از سربازان زخمی دسته را در مقابل چشمانمان شهید کرد. بهانهاش هم این بود که آنها قصد فرار داشتهاند و به واسطه مترجمش که فارسی را جسته و گریخته صحبت میکرد با لحنی توهینآمیز به ما فهماند: اگه کس دیگهای هم بخواد فرار کنه مجبور میشم یک گلوله هم حرام اون بکنم.
نزدیک بود از تعجّب شاخ در بیاورم. آرام و به گونهای که سرباز عراقی که در چند قدمی ما بود صدایم را نشنود به استوار «حسین زاده» گفتم:
مثل اینکه این بعثیها پیشگو شدن که حدس میزدن نقشه فراری وجود داره و از اون مهمتر میدونن چه کسی قصد فرار دارد که سریع با کشتن اون قائله رو ختم میکنن. ولی نه، قضیّه سادهتر از این حرفها است. اونا یکی دو نفر از بچّهها رو شهید کردن تا از بقیّه زهر چشم گرفته باشن و در ضمن میدونن که درمان این زخمیها براشون هزینه داره. پس بهترین کار براشون اینه که به عوض حل مسئله، همین اوّل کار صورت مسئله رو پاک کنن.
سرباز عراقی از پشت سر لگدی به من زد و با اشاره انگشت بر روی لب مرا به سکوت وا داشت.
آنها به دنبال کوچکترین بهانهای میگشتند تا بچّههای بیدفاع و بیسلاح را جلوی چشمانمان شهید کنند.
فرماندهی دسته، شجاعانه این موضوع را به ژنرال عراقی گوشزد کرد:
این کارتون نوعی انتقامجویی است؛ آخه چطور ممکنه کسی که از ناحیه پا مجروحه بتونه فرار کنه؟ شما میبایست طبق قوانین اسرای جنگی با ما برخورد کنین.
گفتنی است کتاب «من یک ارتشیام» نوشته رحیم کریمی در ۱۸۴ صفحه توسط نشر صریر راهی بازار کتاب شده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com