گروه سیاسی: دکتر محمدرضا عبداله پور - دکتری علوم سیاسی و استاد دانشگاه – در یادداشتی نوشت: محمدباقر قالیباف ، گزاره هائی را درخصوص جهان پسا کرونا ، مطرح نموده که در حال حاضر ، دغدغه اصلی اندیشمندان اقتصادی و اجتماعی جهان است .
به گزارش بولتن نیوز، هفته گذشته نیز " دیوید هاروی " از اندیشمندان چپ گرای آمریکا در مقاله ای مبسوط ، با عنوان " سیاست ضد سرمایه داری در دوران کووید19 " به تبعات اقتصادی و کیفیت سوسیالیزه نمودن اقتصاد البته بدون تاکید و اصرار بر سوسیالیسم پرداخت . از سوئی بسیاری از جوامع کارگری ، کارتل ها و تراست ها نیز به عنوان سوژه های مطیع سرمایه داری مطرح می باشند که نمی توان آنها را حداقل در کوتاه مدت ، تهدیدی برای حکمرانی لیبرالیستی در دوران پسا کرونا با تعدیل و یا اخراج کارکنانشان ، مطرح نمود . کتاب مقدمه ای بر ژئوپلتیک نوشته " کالین فلینت " ژئوپلیتیسین پست مدرن که از قضاء مترجم آن محمد باقر قالیباف است ، پاسخ بسیاری از گزاره های قالیباف در آن به صراحت عنوان شده ، گزاره هائی که در آن بر اهمیت کنش آزادانه کنشگران غیر دولتی ، انتخاب آزادانه و فضائی آزاد برای سوژه های غیر دولتی و از همه مهمتر اینکه یک کارگزار می تواند تبدیل به یک ساختار و بر عکس شود . اما باید توجه داشت ، هر چند کنشها درون محیطهای ساختمند شده تحقق می یابند ، ولی کنشگران همه دارای ظرفیت تغییر آن ساختارها از طریق کنش هایشان می باشند . بنابراین در جهان پساکرونا نیز دولت نه می تواند و نه باید در تمام سطوح ، ساختاری مداخله گر باشد .
گرچه در بازه زمانی کوتاه مدت و در تاکتیک ، دولتی اقتدارگرا ، دولت مدیریت بحران است که البته از بوروکراسی پارلمانی و اداری جهت تصمیمات آنی ، خودداری می نماید . گزاره های قابل تعمقی مانند ، کاهش نقش دولتها و جایگزینی آن با سایر بازیگران فراملی و فروملی ، قوی تر و مداخله گر بودن دولت در جهان پسا کرونا ، پدیده جهان محلی شدن و نگاه استقرائی به حکمرانی و باز تجدید مرزهای سنتی و قدرت کنترلی بیشتر دولتها ، دولت تمرکز گرا و یا تمرکز گریز برای حل بحرانهای اپیدمیک و پاندمیک و بالاخره فروپاشی و یا تعدیل نئولیبرالیسم از فرازهای اصلی یادداشت محمدباقر باقر قالیباف در جهان پساکرونا است. از منظری گفتمانی باید گفت ، که اصالت دادن به دولتی اقتدارگرا ، کاتالیزور بحران است ، چرا که سوژه ها و کنش گران را به محاق می برد و در اینجاست که ، سنتز و دیالکتک ساختار / کارگزار در تصمیم ، رویکردی عقلانی را به تصویر می کشد . در این خصوص می توان سازمان های غیر دولتی مانند سازمان پزشکان بدون مرز ، سازمان بهداشت جهانی و .. را نام برد که حتی دول اقتدارگرا مانند چین و ... از چاشنی فکری آنها ، باردار می گردند. فراموش نکنیم در شرایط آنومیک، سوژهها ( کارگزار) برای گفتمان (ساختار ) تصمیمسازی میکنند .
گرچه تحولات خاورمیانه مخصوصاً در سالهای اخیر دیالکتیکی از کنشگران غیر دولتی و ساختارها را به تصویر کشانده که همین فقر دولت ملی کلاسیک را مواجه با بحرانهای مترتب امنیتی و اجتماعی نشان می دهد . اما نکته ای که مغفول مانده ، نقش فضای مجازی در آینده پساکرونا است. فضائی مشوش که یک برساخت بوده و می تواند مصدر بحران ، شورش و دستکاری نمودن فضا ، له یا علیه هر ساختار اجتماعی و سیاسی باشد. تئوریهای مرتبط با فضای مجازی ، به مثابه انتقال دهنده هویتهااز حالت فضائی به بی فضائی عمل می نمایند . و حالت بی فضائی وضعیتی است که فرد گسسته از هویت پیشین آماده کنشگری در فضای بی ثبات می گردد..بنابراین می توان از سوژه هائی سخن گفت که قادرند از طریق کنشگری ، هویت اجتماعی خود را جهت آزادی هستی شناختی بازسازی کنند البته برای دستیابی به این نوع آزادی ، قدرت آزادی اولیه نیاز است. این آزادی اولیه را را بر امتناع ورزی و آشوب ، باز می کند . امتناع مداوم از وضعیت سوژه شدن ، مستلزم مقاومت در برابر حقایقی است که حکومت مدرن بر بدن او تحمیل نموده است .این حکومت مدرن می تواند از ساختارهای تئیک تا الیگارشیک و البته ساختار جندجانبه نئولیبرالیسم را در بر گیرد دخالت حداکثری دولت جهت بازتولید وضعیت نرمال ، داده ای اساسی است گرچه این امر ناکارآمدی نئولیبرالیسم را نشان خواهد داد . همانطور که چپ گرایان جدید اعتقاد دارند اگر معقولترین و سهل الوصولترین ، راهبرد را در این بازه زمانی پساکرونا انتخاب نمائیم که موثر باشد ، به طور حتم راهبردی سوسیالیستی است . البته درپی آن الیگارشی های مستقر بی تردید در راستای تحقق ناسیونال سوسیالیسم حرکت می کند نه سوسیالیسم مردم گرا . در این حالت وظیفه سیاست ضد سرمایه داری قطعاً جلوگیری از وقوع این رخداد است ، رخدادی که به نظر می رسد بزرگترین چالش آینده نهادهای نئولیبرال و افکار چپ گرا ، باشد. گرچه لیبرالیسم حداقل در قرن بیستم با چرخش از سیاستگذاریهای خود از لیبرالیسم ارتدکسی ( دخالت حداقلی در امور ) به هیتروداکسی ( دخالت حداکثری در امور ) ، خود را با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ، تطابق داده است . در این حالت است که به نظر می رسد ، نئولیبرالیسم گردشی محتوم به سوسیال لیبرالیسم داشته باشد .
اما بستن مرزها و عملیاتی نمودن ظرفیت های سازماندهی سیاسی فضا در مدیریت بحران نیز اگر مرتبط با حکمرانی محلی و نگاهی استقرائی باشد ، مطلوب است . در غیر اینصورت رویکردی است که البته با نهادهای مدنی و پارلمانی سر عناد و مفسده زا است " مخصوصاً در مواقع بحران !!! گرچه در این حالت ، الیگارشی چهار درصدی ها ، رویکرد فوق را در تعارض با دموکراسی می دانند ولی به قول افلاطون " دموکراسی ناقص ، حکمرانی جهالت است " و صد البته خلع ید از این چهار درصد ، در بازه زمانی پساکرونا و پایان سلطه آنها بر کارتل های اقتصادی و اجتماعی مانند شستا و مناطق آزاد ، عین مردم سالاری است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
اساسا" در جوامع غیر پیشرفته و یا در حال توسعه، تمامی فرایندهای جاری در زندگی انسانها، از دیدگاه سیاسی "محض" مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد...
و تا زمانی که، چنین نگرش غیرعلمی و فاقد تخصص موردلزوم، بر اندیشهی آحاد گوناگون و همچنین نخبگان اینقبیل جوامعِ به دور از گرایشهای "دانشمحور" حکمفرماست، یافتن راهکار قطعی و حتی نسبی، برای غلبه بر بحرانهای گذرا و یا ماندگار، امکان پذیر نبوده و توقعی بیهوده و عبث است...
موفق باشید.