گروه فرهنگی: فوکو معتقد بود، روابط قدرت در عصر مدرن ریشه در فنونی دارند که کلیسای مسیحی آنها را ابداع کرده است. او این فنون را فنون شبانی نامیده و اعتراف را ابزار کلیسا برای حکومت بر جان افراد میدانست.
به گزارش بولتن نیوز، از نظر او از طریق اعتراف است که پیروی تمرین شده و اطاعت کورکورانه و بیچونوچرای افرادِ تحت سلطهی فکری تقویت میشود.
امام صادق علیه السلام:
تَمَنَّوُا الفِتنَةَ؛ فَفیِها هَلاکُ الجَبابِرَةِ وُ طَهارَةُ الأرضِ مِن الفَسَقَةِ.
آرزومند فتنه باشید؛ زیرا فتنه موجب نابودی ستمگران و پاک شدن زمین از فاسقان است.(تنبیه الخواطر، ج۲، ص۸۷)
فوکو معتقد بود مجموعهی این فنون در دوران پس از کلیسا به ساخت قدرت در دولت مدرن منتقل شده و قدرت اینبار از شبانیِ جانها به حکومت سیاسی بر انسانها رسید.
صحنهی تکرار شوندهی گفتگوی جوکر با روانپزشک بر ایدهی روانکاوانهی قدرت در عصر مدرن اشاره دارد.
روانپزشک از جوکر میخواهد همهی خاطرات خود را مکتوب کرده و هربار دفترچه خاطراتش را با خود به اتاق اعتراف بیاورد. اعترافات جوکر اما همه از جنس سرگرمی هستند.
از نگاه فوکو، روانپزشکی، همزمان کارکردی پزشکی و پلیسی دارد و در راستای نظم بخشی به کل اجتماع عمل میکند. روانپزشکی با ابزارهای خود وجوه شورشی و عصيانگر افراد را تحلیل برده و جامعه را در عین آزادیِ ظاهری کنترلپذیر میکند. به تعبیری، روانپزشکان مدیران آزادی در جامعهی مدرن هستند.
ساختارهای قدرت در جامعهی مدرن از طرفی از عقلانیتِ رهاییبخش شهروندان ترسان بوده و از طرفی از کنترلناپذیری ناعقلانیت ایشان در هراس است.
عقلانیت و تفکر خطرناک است و بهتر است همگان دیوانه باشند، اما دیوانههای قابل کنترل. شهروند مطلوب، یک دیوانهی کنترلپذیر است، کسی که به نهایت سازگاری و هماهنگی با واقعیت پیرامونش دست یافته و در نظمی همگانی ادغام شده است.
روانپزشک در فرآیند ادغام دیوانگان در جامعه میکوشد. او همه چیز را کنترلپذیر و انقلاب را ناممکن و «سیاست» را به «مدیریت» مبدل میکند.
جوکر: "فقط من اینطوریم یا اینکه همه دارن دیوونهتر میشن؟"
پرسش جوکر از روانپزشک چیزی است که نباید ادامه پیدا کند!
روانپزشک: قطعا شرایط حساسی است!
مردم ناراحتن، سختی میکشن، دنبال کار میگردن، زمونهی سختی شده!
تلاش روانپزشک در راستای وظیفهی ذاتیاش یعنی ادغام است. بیمار روانی میبایست پیشاپیش هویت مجرمانه و انحرافی خویش را بپذیرد؛ او باید با امید به روانپزشکان اعتراف کرده و از آنها بخواهد که از شر وجوه نامطلوب درونیاش آزاد شود.
جوکر اما در این مسیر حرکت نمیکند. او بر علیه این مسیر میشورد. بسیاری سکانس آخر فیلم، یعنی زمانی که جوکر روانپزشکِ زندان را میکشد بخشی نامطلوب از فیلم تحلیل کردهاند، اما حقیقت آن است که این سکانس تنها تاکیدی بر ادامهی شورش جوکر بر علیه وجه روانکاوانهی قدرت است. شورشی که نهایتا تلخیِ آن در کام مخاطب باقی میماند.
با این اوصاف آیا میتوان گفت که فیلم به دنبال خارج ساختن انسان از ابژهگی روانپزشکی و قدرت با شورش است؟ هرگز! بع نظر میرسد این فیلم به دنبال ابژهسازی خود "شورش" است. شورش در این فیلم، رهاییبخشِ انسان از قفسهای آهنین قدرت نیست، "شورش" اینجا موضوع شناخت و محاکمه است. شورش در این فیلم با آنارشیسم و جنایت شرطی شده و اعتراض به نظم موجود با جنونی خونین همنشین میشود. جنون و جنایتی که در انتها کام مخاطب را تلخ میکند.
این قیام و شورشی است که تنها نابودی ستمگران و پاک شدن زمین از فاسقان را به تاخیر میاندازد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com