گروه بینالملل: خاطرتان باشد در گفتگویی مفصل با علی قنبرلو که چند بار با مهاجران غیرقانونی همراه شده و با روشهای خاصی عکس گرفته بود، وضعیت مهاجرین در کمپهای پناهجویان فرانسه را بررسی کردیم. تصاویری از مهاجرینی که بهصورت غیرقانونی از مرزهای شمال غربی بهقصد رسیدن به اروپا راهی مرز میشوند، هم منتشر شد.
«سوءاستفاده عجیب قاچاقچیان از مهاجران غیرقانونی ایرانی به اروپا»، «معطلیهای چندین ماهه برای عبور از فرانسه به سمت بهشت ذهنی پناهجویان» و «برنج میآورد، جنازه بار میزند» عناوین قسمتهای پیشین گفتگوی بولتن نیوز با علی قنبرلو بود.
خلاصه روایت علی قنبرلو از شرایط عجیب و مسیر پرفرازونشیب پناهجویان ایرانی به فرانسه و کشورهای اروپایی را در ادامه باهم مرور میکنیم:
این مهاجران وقتی میخواهند از مرز ایران عبور کنند، قاچاقچیها بستههایی را به آنها میدهند که در استانبول تحویل شخص دیگری بدهند و چون رفتن این مسیر بدون راهنما و قاچاقچی امکان ندارد، کسی مقاومتی نمیکند و بستهها را که اکثراً مواد مخدر شیشه است با خود حمل میکنند و در استانبول تحویل میدهند.
تا اینجای کار هر مهاجر که ١٢٠میلیون تومان پول داده است، یک کیلو هم شیشه حمل کرده؛ یعنی هر مسافر پانصد میلیون تومان برای قاچاقچی اصلی سود ده بوده.
مهاجران از ترکیه به بعد اگر وضعیت مالی خوبی داشته باشند، مبلغی را به یورو پرداخت میکنند و پس از دریافت مدارک جعلی، با پرواز به آلمان میروند؛ اما ما روش سخت را انتخاب کردیم و راه دریا را پیش گرفتیم. با سلاموصلوات و تحت شرایط سخت، هفت روز در داخل آب ماندیم تا توانستیم به یونان برسیم؛ شرایط بهقدری بد بود که دوربینم را هم از دست دادم.
ازآنجا به بعد حکایتی دیگر دارد، ولی چون مرز انگلیس بهشدت کنترل میشود همه در کمپ فرانسه ماندهاند.
صحنههایی که میدیدم باورم نمیشد. مگر این دریای نیسان آبی روزها کجا هستند که شب در کوهها و با بار در حال تردد بودند. قسمت جالب ماجرا این بود که همه منظم و مرتب در نوبت خودشان گازوئیل را از داخل لولهها خالی میکردند و مقصد کجا بود خدا میداند. خلاصه شب اول عکسی نگرفتم و شب دوم و سوم تازه فهمیدم چه خبر است. از سردشت به باغی در ارومیه آمدیم که در بدو ورود به ساختمان با له کردن پای چند نفر متوجه تعداد بالای آدمهایی شدم که همه بیدار بودند اما باید قوانین را رعایت میکردند و میخوابیدند.
نزدیک صبح بود که از خواب پریدم و دیدم بین این بندگان خدا خوابم برده است. بلند شدم و آرام عبور کردم تا به دم در رسیدم، یکهو یک غول بیابانی گفت: کجا؟ گفتم: دستبهآب، گفت: آشپزخانه قوطی خالی نوشابه هست برو آنجا! گفتم: برو بابا. تا این را شنید یک مشت زد به من که در کل عمرم اینقدر سبک مثل پر روی هوا نرفته بودم؛ افتادم روی پله. آمدم حمله کنم، یاد گوپرو افتادم، اگر متوجه دوربین میشد بدبخت میشدم. گفتم: چته پارسال گاز میگرفتی امسال جفتک میاندازی.
متوجه منظورم نشد و بیتفاوت در را بست و رفت به داخل آشپزخانه. رفتم و قوطیهایی را دیدم که تا نصفه و بعضی تا آخر پر از ادرار شده بود. حالم از شرایطی که نخواسته در آن گیر افتاده بودم، به هم میخورد. بعداً متوجه شدم که کاک رحمان همان شب و در همان ماشینی که باهم از سردشت آمدیم، سی کیلو شیشه آورده و برای تقسیم بین این بنده خداها داده بود به مسئول کمپ تا هرکسی راهی میشود، نیم کیلو یا سیصد گرم از مواد را با خود ببرد و به رابط استانبول بدهد.
از ساختمان آمدیم بیرون. فقط درخت بود و درخت، هیچچیزی دیده نمیشد. از جاده خاکیهای مختلف رفتیم و یکلحظه دیدم وارد شهر شدیم. از سمت مرکز ارومیه من را پیاده کردن و گفتند برو، من هم خیلی عادی خداحافظی کردم و سراغ ماشین سردشت را گرفتم و برگشتم...
فصل زمستان خیلی راحتتر میشود از مرز عبور کرد و علتش هم وجود برفهای سنگین و سوزهای کشنده است و آدمهای کمطاقت توان تحمل این سرما را ندارند اما پاکستانیها در این امر خود را ثابت کردهاند و اگر بهمن آنها را مدفون نکند بهراحتی از این قسمت خطرناک و تقریباً سومین خان از هفتخان مهاجرت عبور میکنند.
مشروب بار کوله بران میکنند و هر بار یکمیلیون کرایه میگیرند و یک شیشه مشروب اشانتیون این واردات هست. صادرات هم هر مسافر نیم کیلو تا استانبول شیشه حمل میکند. اگر گیر پلیس بیافتند که زندان در کشور غریب نصیبشان شده و هیچ طوری نمیتوانند ثابت کنند که مواد مال خودشان نیست ...
سری آخر تصاویر سفر غیرقانونی علی قنبرلو به قلب اروپا را مشاهده میکنید که برای خودش بسیار ارزشمند بود و برای مخاطبان باید درسآموز باشد.
به گفته قنبرلو، اکثر كسانی كه پناهنده میشدند، جوانانی هستند كه به شكل غیرقانونی و برای فرار از سربازی و یا عدم پذیرش رأی دادگاه مهاجرت میکنند، مثل شروین.
شروین یكی از جوانانی بود كه در هر جمله از حرفهایش توهین به مسئولین و دیگر مردم ایران شنیده میشد. دقیقاً در حال مسخره كردن صفهای نذری در محرم بود كه خودروی غذا وارد كمپ شد. او بدون خداحافظی و بهسرعت خود را به ماشین غذا (خیرین فرانسوی غذای پناهجویان را تأمین میکنند) رساند؛ اما بازهم نفر پانزدهم شد. سیبزمینی آب پز و پیاز آب پز شدهاش را گرفت؛ منتظر ماندم برود در صف دیگری تا نان بگیرد، گرفت. مشغول خوردن بود كه بالای سرش رفتم و گفتم خداوکیلی صف غذای هیئت امام حسین كجا این سیبزمینی و پیاز آب پز كجا ...
انتهای پیام/#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com