بحث از رسانه ها و تأمين
محتواي آنها با جهت گيري هاي خاص ارزشي بحثي است كه امروزه به خصوص در
موضوع رسانه ملي از اهميت خاصي برخوردار است. تأمين محتوايي صداوسيما با
اين جهت گيري طبعا نيازمند سياستگذاري دقيق دراين حوزه است لكن به نظر مي
رسد اين موضوع تا به حال مورد توجه عملي مسئولان صداوسيماي جمهوري اسلامي
قرار نگرفته است. بحث حاضر حاصل سخنراني استاد رحيم پور در همين حوزه است
كه متن آن برگرفته از سايت خبري مشرق تقديم حضور خوانندگان محترم مي گردد.
اهميت و جايگاه رسانه صداوسيما
صداوسيما
با داشتن ايستگاه ها و كانال هاي راديويي و تلويزيوني كارسختي را در تأمين
برنامه هاي اين ايستگاه ها و كانال ها برعهده دارد. بستن دهان هميشه باز و
معده فراخ اين همه فرستنده، مطلبي است كه واقعا مولدان بسيار پركاري مي
طلبد؛ به خصوص كه شما به دلايل اخلاقي و به اقتضاي آنچه شرافت و فضيلت اين
ملت ايجاب مي كند، از بسياري جاذبه هاي اصلي رسانه ها در دنياي معاصر به
الزام و التزام اخلاقي دستتان كوتاه است؛ يعني به سراغ خشونت، سكس،
ماليخوليا، لهو و لعب هاي افراطي، هتك حرمت افراد براي مضحكه، دميدن در
شعله ابتذال و تجمل، نبايد برويد و اين معني اش آن است كه در بازار رسانه
ها كه بازار كميت است، شما بايد با دستي خالي، دست به ريسك هاي بالا زنيد و
وارد يك رقابت نابرابر با رسانه هاي دنيا بشويد و افكار عمومي را از همه
آن جاذبه هاي صوري منصرف كنيد و توجه كنيد به جمال حقيقت كه كار سخت و
البته انبيايي است.
آن وقت شدت توليد دوكلمه حرف حساب و قابل شنيدن به
نحوي كه گوش هاي مردم را زخمي نكند، كار بسيار كمرشكني است. بنابراين بنده
با قدرداني و تشكر شروع مي كنم.
اهميت افكارعمومي و اعتمادسازي
دليل
ديگر كه شايد به نفع اهميت كار شما عزيزان بشود اقامه كرد، اهميت «افكار
عمومي» است و اعتمادي كه افكارعمومي به كسي يا نهادي مي كنند كه به ديگران
نمي كنند و هر آن ممكن است جاي آن دو نفر با هم عوض بشود.
چون درست است
كه مردم گوش دارند، اما مردم گوش نيستند و ما هم مي دانيم كه خودمان نمي
توانيم اين طور تصور كنيم كه بالاخره گوش هاي مردم بخواهيم يا نخواهيم باز
است و كافي است كه فضاي خالي گوش اينها را پر كنيم، چون ممكن است مردم خيلي
چيزها را بشنوند، اما گوش نكنند. اگر شنيدن غيرارادي است، گوش دادن و گوش
كردن ارادي است.
اگر واقعا شما فكر مي كنيد ذهن، زبان و دل ميليون ها
انسان در اختيار شماست، آيا مي شود چنين ادعايي كرد كه مستمعان منفعلند و
متكلمان فاعل، يا اينكه قضيه اين قدرها هم مكانيكي و قابل تحليل نيست.
مخاطبان
شما هرآينه ممكن است كه رويشان را از شما برگردانند؛ يعني گوششان را روي
حرف بنده و شما ببندند. هرچند حرف حساب بشنوند و گاهي به روي زيد و عمرو
اين گوش را باز كنند. ولو حرف ناحساب بشنوند. اگر به گوش و چشم مردم و
فرصتي كه به ما (رسانه) مي دهند احترام نگذاريم، ممكن است پس بگيرند و آن
كساني كه قدر اين اعتماد را بيشتر بدانند و با اين اعتماد عمومي بازيگوشي
نكنند، آنها موفق اند.
بنابراين بايد اين شيوه هاي حرف زدن با مردم- به
خصوص مردمي كه چند ميليون نفر آنها را مي توان جزو نخبگان شمرد و تحت تأثير
تربيت هاي امام(ره) و ارتقاي سطح فرهنگ پس از انقلاب اسلامي قرار دارند-
دائما ترميم و جراحي بشود و دائم معماري بشود و ببينيم كه كجاي كار ما
احيانا نشتي دارد كه گاهي برخي حرف ها در فاصله دهان ما تا گوش مردم، مثل
اينكه بخار مي شود و به هوا مي رود يا اينكه يخ مي زند و وارد فاهمه آنها
نمي شود.
بازي كردن با اعتماد شنيداري و ديداري مردم از بازي كردن با دم
شير خطرناك تر است و اين نكته اي است كه مولدان در يك رسانه بايد به آن
توجه داشته باشند. جامعه اگر ببيند رسانه اي چند بار آژير بي خودي مي كشد،
يا نسبت به يك خطر و يك فساد واقعي كم لطفي و كم اعتنايي مي كند، يا فلان
واقعيت را با ابعاد كاريكاتوري و غيرواقعي ارائه مي دهد، آن جامعه ممكن است
سامعه و باصره خودش را از رسانه و صاحبان رسانه پس بگيرد.
ما با مردمي
بسيار هوشيار مواجهيم. من فكر مي كنم، حتي همين عوام ما، داراي يك قوه
پنهاني غيرقابل پيش بيني هستند. يك شعور و هوش دسته جمعي، يك حس ششمي كه از
آن پنج حس ديگر بيشتر و دقيق تر كار مي كند، ولو اينكه خيلي ها جدي اش نمي
گيرند، درست سر وقت درك مي كند و وارد عمل مي شود و تصميم مي گيرد و
غافلگير مي كند و اقبال و ادبارش، به نظر من، حساب شده است، ولو اينكه ما
به آن بي توجه باشيم و گاهي چه بسا مستمع از متكلم داناتر است و گوينده كه
فكر مي كند دارد حرف هاي خيلي مهمي پشت تريبون مي زند، شنونده زير لب به آن
مي خندد؛ اگر اين اتفاق خداي ناكرده براي رسانه هاي ما بيفتد كه بيننده و
شنونده زيرلب به گوينده بخندد و او متوجه نشود و فكر كند كه جدي به او گوش
مي كنند، بسيار خطرناك تر از جاهاي ديگر و كشورها و رسانه هاي ديگر است.
چون رسانه ديني با رسانه منتسب به دين، تمام سرمايه اش اعتماد و ايمان مردم
است.
لزوم باز مهندسي صدا و سيما براساس قوه عاقله مردم
از ميان
قواي بشري، بيشترين تمركز يك رسانه ديني در جامعه به جاي قوه غضبيه و قوه
شهويه، بايد بر قوه عاقله و درك مردم و احساس آنها باشد. صدا و سيما بايد
نسبت به حقوق مردم با دقت و توجه به اقتضائات دهه سوم انقلاب وارد عمل بشود
و اگر اين صداوسيما براين اساس دوباره مهندسي نشود، دهه سوم انقلاب را از
دست خواهيم دادو از دست دادن اين دهه، از دست دادن خود انقلاب است.
تفكيك
مشكلات معيشتي و حقوق مردم، حقوق مادي مردم و حقوقي كه شريعت براي مردم در
جامعه لحاظ كرده، تفكيك اينها از دين و دغدغه ديني برادران و خواهران، اين
خودش عين سكولاريزم است. متاسفانه، اين سكولاريزم عملي را ما خودمان با
حسن ظن و حسن نيت ترويج مي كنيم. از يك طرف با سكولاريزم نظري مبارزه مي
كنيم و از طرف ديگر به سكولاريزم عملي در جامعه و در خود رسانه صدا و سيما
ميدان مي دهيم؛ يعني خودمان به خودمان پشت پا مي زنيم، با دست خودمان مي
زنيم پشت سر خودمان و بعد برمي گرديم خيلي جدي مي پرسيم كي بود؟ خب، خودمان
بوديم؛ يعني بسياري از اين مشكلات ريشه اش، ريشه اي است كه خودمان نشاء
كرده ايم و ما بايد حساسيت ديني را نسبت به مشكلات اجتناب ناپذير مردم نشان
بدهيم، والا تفكيك دين از زندگي را خودمان دامن مي زنيم، بعد هم مي گوييم
اسمش را نياوريد، خودش را بياوريد.
ما اگر با تفكيك نظري بين دين و
دنيا مبارزه مي كنيم، براي اين است كه مي ترسيم اين نظر به عمل تبديل بشود.
اگر زير لواي دين تبديل شد، آن وقت بزرگ ترين اقدام براي ريشه كني نظام
ديني و دين لااقل در درازمدت برداشته شده است. اگر رسانه هاي ما و صدا و
سيما نسبت به وقوع خارجي اين تفكيك حساس نباشند، نسبت به روال معيشت و
اقتصاد و حقوق مردم و سياست خارجي و قضاوت، دستگاه قضايي، دستگاه هاي
اجرايي و وزارتخانه ها در اين كشور حساس نباشند، معناي آن اين است كه تن به
اين تفكيك داده اند.
لزوم تبيين حقوق شرعي و عدالت ديني براي مردم
نظام
ما نظامي صالح است و بحمدالله انسان هاي صالحي در بسياري از مسندهايش تكيه
زده اند. بايد در همين رسانه روشن شود كه شارع مقدس براي مردم حقوقي شرعي
در نظر گرفته است، بدون تامين اين حقوقشان در عالم طبيعت و جامعه، اكثراً
مردم دستشان از همان كمالات معنوي كوتاه خواهد شد. بخش اندكي از مردم اند
كه شما حقوق شان را بدهيد يا ندهيد، به تكليفشان عمل مي كنند. در فقر و غنا
آنها صادقانه مي توانند بگويند و جهت وجهي للذي فطرالسموات والارض. صدا و
سيماي ديني اگر نسبت به حقوق شرعي مردم در جامعه حساس نباشد، نمي تواند
فرهنگ را در جامعه منتشر بكند.
اصلي ترين راه حفظ دين و حكومت ديني
تاكيد بر عدالت ديني است. ما فكر نكنيم مي شود نشست، دائم به شبهه جواب داد
و كاري به عدالت نداشت و به نظام هاي حكومتي كاري نداشت، چون بسياري از
اين سؤالات و شبهه ها، ريشه نظري ندارند. نمي شود با زبان علي(ع) حرف بزنيم
و به زندگي هاي عبدالرحمان بن عوفي در اين جامعه دامن بزنيم و تن بدهيم و
بعد بگوييم دين را هم حفظ بكنيم و معنويت را هم ابقا بكنيم. معنويت اسلام
معنويت مسيحي و بودايي نيست. عرفان اسلام عرفان كارلوس كاستاندا نيست،
عرفان سرخپوستي نيست، عرفان اشرافي و روشنفكري و قهوه خانه اي نيست كه نسبت
به فقر و اشرافيت علي السويه باشد، و به حقوق و تكاليف مردم از نوع سياسي،
اقتصادي و حقوقي جامعه بي تفاوت باشد.
اسلام برخلاف بوديسم و مسيحيت،با
سكولاريزم قابل جمع نيست. اقتصاد اسلام با اقتصاد ليبرال سرمايه داري
تفاوت دارد. قضاوت اسلامي با قضاوت غيرشرعي بايد تفاوت داشته باشد. نظام ما
هر جا از دين فاصله گرفته به همان ميزان آسيب زده و آسيب پذير شده است و
رسانه ها بايد اين نقاط را پيدا كنند.
دين را اوراق نكنيم، به خصوص در
صدا و سيما، هر تكه را دست يك جمع، يك جريان بدهيم و بدوند حلوا حلوا كنند و
يك مغازه برايش باز بكنند. اگر مثله كردن انسان حرام است، مثله كردن اسلام
به مراتب حرام تر است. صداوسيماي ديني، بايد دين را به همان ميزان اولويت
بندي كند كه خود دين به احكام و معارف و ارزش هايش كرده. با همان تناسب،
دين را در جامعه مطرح كند و حساسيت نشان دهد.
حق الناس از مقدس ترين
حوزه هاي فقهي در شريعت است و فقهاي ما بيشترين حساسيت را به حق الناس يعني
حقوق بشر داشته اند؛ چه حقوق معنوي بشر كه پيامبر(ص) فرمود: «شهيد متعالي
ترين انسان است كه همه چيز خود را در يك لحظه به خاطر حقيقت معامله مي كند،
اما اگر حق الناس بر ذمه اش باشد، همه معاصي او بخشيده مي شود، اما حق
الناس بخشيده نمي شود». آن قدر فقه سنتي و شريعت ما روي آن حساس است. رسانه
ديني ما نمي تواند روي آنها حساس نباشد.
نظام ديني بدون عدالت ديني يك
نظام لائيك است با نام دين. اين خطري است كه در دهه سوم و چهارم اين انقلاب
را تهديد مي كند و اين يك خطر بالفعل است. صداوسيما بايد براي مقابله با
تلاش هايي كه براي پايان بخشيدن به انقلاب و فراموشاندن شيوه عدل علي(ع) در
اين جامعه و ارتجاع اجتماعي به پارادايم هاي قبل از انقلاب دارد صورت مي
گيرد و توجيه روشنفكران نيز مي شود، اقدام كند.
اين مسئله در رأس وظايف
صداوسيماست كه حاكمان و تصميم گيران جامعه اقتصادي، سياسي، فرهنگ قضايي، و
همه اينها را بايد در معرض نقد و سؤال مردم بياورد، منتها براساس موازين
شرعي و ديني نه با ادبيات لائيك. با ادبيات ديني بايد بيايند به مسئوليت
شرعي شان جواب دهند. صداوسيما مسئول ماست. اصلا شما هيچ مسئوليت نه شرعي و
نه قانوني در اين مورد نداريد كه توجيه كنيد خطاي زيد و عمرو را.
شما
مسئول دين مردم هستيد و دين مردم را فداي زيد و عمرو نكنيد. توجيه هر اتفاق
كه در اين جامعه مي افتد به نام دين و به نام حكومت ديني و از زبان يك
رسانه ديني، به نظر من، بهترين راه براي دين زدايي است؛ يعني سريع ترين راه
براي سكولاريزه كردن حكومت. اين راه است كه كم كم افكار عمومي به اين
نتيجه برسند كه ظاهرا بايد بين اصلاحات يا دين يا حكومت ديني، يكي را
انتخاب بكنند.
صداوسيما بايد به جامعه تفهيم كند كه مردم حقوق و وظايف
شرعي و ديني دارند و همين طور مسئولان و اين رابطه متقابلي بين مردم و
مسئولان است و بايد رعايت شود و هر كس از اين موازين شريعت تخلف كرد، بايد
نهي از منكر بشود؛ هر كس مي خواهد باشد. هيچ دليل و هيچ انگيزه شرعي براي
محافظه كاري نداريم. صداوسيماي ما براي محافظه كاري در اين قبيل قلمروها
هيچ حجت شرعي ندارد. نظام هم با آن مخالف است؛ يعني رهبري فرزانه انقلاب،
هر كس از راه دور و نزديك با ايشان و با افكار ايشان آشنا باشد، مي داند كه
اصلا طرز فكر ايشان اين جوري نيست كه سيم خارداري كشيده شود و مفاسدي اگر
وجود دارد اينها توجيه شود. اينها بايد به طور شفاف در صداوسيما عرضه و
اصلاح شود.