گروه سیاسی: زمانی تصور میشد که او تاکتیکهای اشتباه اتخاذ میکند. گذشت زمان نشان داد که این تاکتیکها ناشی از استراتژیهای اشتباه اوست. همین باعث شده که فرمانده سابق حتی در جریان خود هم همواره تنها بماند. توییت عجیب او به مناسبت سالگرد عملیات کربلای ۴ آنقدر پرحاشیه و پرواکنش شد که حتی امکان دفاع جناحی و سیاسی هم برای او باقی نگذاشت؛ اتفاقی که مشابهش زیاد در دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا رخ میدهد. اصولگرایان، چهرههای حزباللهی هم نتوانستند اینجا به کمک محسن رضایی، فرمانده سابق بیایند.
به گزارش بولتن نیوز، فرمانده جنگ هشتساله، سال ٧٦ بعد از اینکه لباس خاکیرنگ نظامی را تکاند، گفت: میخواهد کار فرهنگی کند، ولی فعال نصفونیمه عرصه سیاست شد... تصور میکرد اصولگرایان برای کهنهسرباز، فرش قرمز پهن میکنند، اما اینطور نشد. فرماندهی جنگ در عرصه سیاست برایش خوششانسی نیاورد. او نه اصلاحطلب شد و نه در جماعت اصولگرایی جایگاه درخوری پیدا کرد. او گاه مانند ماجرای توییت کربلای ۴ از هر دو سو مورد انتقاد قرار گرفته است. یکبار گفته بود: «در دوران اصلاحطلبان میگویند چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه یافت؟ و در دوران اصولگرایان گفته میشود: چرا به امام، جام زهر دادند؟ آنها نمیدانند که با اینگونه اظهارات، موفقترین نبرد ایران در ۳۰۰ سال اخیر را زیر سؤال میبرند؟» یکبار دیگر هم گفته بود: «این روزها یک عده لیبرال میگویند چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد، یا یک عده انقلابی دوآتیشه میگویند چرا اجازه دادید امام جام زهر بنوشد؛ به اینها باید بگوییم شما کجا بودید که در جبهه حضور پیدا نکردید؟»
جالب است که بخش زیادی از کشمکش یا دلخوری بین او و اصولگرایان از قضا به همین ماجرای جنگ مربوط میشود. سال ٨٥ یک کشاکش لفظی بین هاشمی و رضایی درباره پایان جنگ در گرفت. هاشمی در خطبههای نماز جمعه از اختلاف بین ارتش و سپاه گفت و علت کندی در روند جنگ بعد از سال ٦١ را به فرماندهان نظامی نسبت داد. رضایی، اما واکنش نشان داد. او از چیرگی فرماندهی سیاسی بر فرماندهی نظامی در جنگ انتقاد کرد و معتقد بود اگر هم کندیای وجود داشته، به علت این بوده که سکان جنگ در دست سیاسیون بوده، نه نظامیون. درنهایت، هاشمی نامهای از امام را برای نخستینبار منتشر کرد که در آن به درخواستهای عجیب محسن رضایی برای پیروزی در جنگ اشاره شده بود؛ رضایی بعدا گفت: این نامه خطاب به هاشمی بوده، نه امام. بااینحال، مجموعه این کنشوواکنشها کیهان را وارد ماجرا کرد. او رضایی و هاشمی را متهم به تشنجآفرینی کرد. شریعتمداری در سرمقالهای نوشت: «هر دو بزرگوار، یعنی آقایان هاشمیرفسنجانی و محسن رضایی در این جدال فرافکنی کرده و هر یک از آنها بهعنوان مسئول نظامی و مسئول سیاسی جنگ، کوشیدهاند علت پذیرش قطعنامه از جانب امام راحل (ره) را به اظهارنظر طرف مقابل نسبت دهند و صدالبته هر دو فرافکنی کرده و فقط بخشی از واقعیت را که بهنفع خویش! تشخیص میدادند، بیان کردهاند! و ازاینروی هر دو نفر- با عرض پوزش- متهم به ابهامپراکنی و تشنجآفرینی در افکار عمومی، آنهم در شرایط حساس کنونی هستند».
کشاکش بعدی سال ٩٢ و همزمان با انتشار کتاب «راز قطعنامه» بود. روزنامه کیهان در مجموعه «نیمهپنهان» خود بخشی را به ماجرای پایان جنگ و قطعنامه ٥٩٨ اختصاص داده بود که بعدا همه آن را در کتابی منتشر کرد. کتاب بهدنبال این بود که بگوید چه کسی یا کسانی جام زهر را به امام دادهاند. کامران غضنفری، نویسنده کتاب، در مصاحبهای گفته بود: «آقای رضایی، مشکل شما نداشتن توپ و تانک و هواپیما و هلیکوپتر و بودجه و... نبود، مشکل شما ازدستدادن اعتقاد و ایمان بود. مشکل شما ازدستدادن روحیهتان بود».
«محسن رضایی» همان زمان جواب کیهان را در روزنامه جوان داد. «اینجانب که افتخار ۱۶ سال فرماندهی سپاه در زمان امام راحل و رهبر معظم انقلاب را داشتهام، پس از کنارهگیری از فرماندهی سپاه، بارها و بارها شاهد توهینها، دروغها و تحریفهای دفاع مقدس بودهام، ولی بهدلیل آنکه موضوع جنگ، شخصی و سیاسی نشود، سکوت را بر دفاع از خود و دفاع مقدس، ترجیح دادهام، لکن اخیرا که در رابطه با تحریفات دفاع مقدس در یک کتاب، نامهای به محضر رهبر معظم انقلاب نوشتم، ایشان فرمودند: «خود شما که در جنگ فرمانده بودید چرا جواب نمیدهید؟ من این کتاب را خواندم و در حاشیه آن نوشتم: «این خلاف است». رضایی بعد از توضیحات مفصلی که درباره علت ادامه جنگ بعد از آزادی خرمشهر و دلایل پذیرش قطعنامه میدهد، مینویسد: «بعضا سؤال میشود اینکه میگویند امام را وادار کردند که قطعنامه را بپذیرند، چیست؟ در جواب باید بگویم اولا اگر این فرضیه را قبول کنیم، جوابش «و مکروا و مکرالله» است، ولی چنین نظریهای منطقی نیست، چون حضرت امام در شرایط شکستهای پیدرپی و در پذیرش قطعنامه فرمودند که مصلحت اسلام و نظام، حکم میکند قطعنامه را بپذیریم. همین امام پس از پیروزیهای پیدرپی لشکریان اسلام فرمودند: ادامه پیشرویها را قطع کنید. مدتی بعد هم فرمودند که ما در این جنگ یک لحظه هم از عملکرد خود پشیمان نیستیم. چه اتفاقی افتاده است؟ واقعیت این است که تغییر شرایط از شکست به پیروزی صورت مسئله و ماهیت پذیرش قطعنامه را تغییر داد».
دلخوریهای محسن رضایی از دوستان اصولگرا به همینجا ختم نمیشود، زمانی در واکنش به مطلبی که کیهان درباره مصاحبه او با شبکه المیادین نوشته بود پاسخ تندی به این روزنامه داد و خطاب به مدیرمسئول این روزنامه نوشت: «جنابعالی و بعضی از دوستانتان قریب به ١٥ سال، بهویژه در سالهای اخیر اینجانب را با دهها توهین و افترا همراهی کردهاید... مخصوصا مجموعه بیحرمتیهای اخیر و زنجیرهای شما درمورد مصاحبه بنده با شبکه المیادین لبنان که از حد تحمل عبور کرده است..» رضایی گفته بود دغدغههای بیرون سپاه، روح و روانش را آزار میدهد و کارش در سپاه تمام شده است و میخواهد کار فرهنگی کند. اما در این سالها بهجز کنش سیاسی کار فرهنگی خاصی از رضایی دیده نشده است. کنش سیاسی او هم به جز یک بار که در انتخابات مجلس هفتم شرکت کرد، ولی رأی نیاورد، باقی صرفا محدود و معطوف به شرکت در انتخابات ریاستجمهوری بوده که آنها هم به سرانجام نرسیده است. ایده ریاستجمهوری احتمالا از همان دوران جنگ و بهدنبال یک شایعه به ذهنش رسید. خودش گفته است: «در سالهای سخت جنگ و از جمله در سال ۶۳ شایع شد که سپاه قصد دارد محسن رضایی را رئیسجمهور کند. یکی از ائمه جمعه به یکی از دوستان سپاه گفته بود: «شنیدهام رضایی میخواهد رئیسجمهور شود. این کار ممکن نیست مگر اینکه از روی خون من رد شود».
محسن احتمالا آن سالها مقصودش از کار فرهنگی همین کار سیاسی بوده، اما فرمانده نمیدانست که میدان جنگ با میدان سیاست متفاوت است. برای پیروزی، فقط فرماندهبودن کافی نیست؛ یا به حزب و کار تشکیلاتی نیاز دارد یا عده و عُده. شاید در ماجرای این توییت جنجالی هم او تنها بوده است. اگر محسن رضائی قائل به کار جمعی و حزبی بود و از مشاوران قهاری در سالهای گذشته بهره میجست، احتمال داشت که خروجیاش به آن توییت عجیب درباره کربلای ۴ منجر نشود. رضایی مدتی هم به تحزب روی آورد، اما تمایلی نداشت بهعنوان یک فرد حزبی شناخته شود. زمانی سایت بازتاب و بعدا تابناک نزدیک یا متعلق به محسن رضایی تلقی میشدند. حداقل خروجی اخیر سایت تابناک بهگونهای بهوضوح نشاندهنده حمایت ششدانگش از محسن رضایی است. گزارشهایی با عناوین «محسن رضایی سکوت خود را شکست». «مجمع، شورای نگهبان دوم و سنا نیست». «بهجای حمله به دیگران پاسخ عملکردتان را بدهید!». «همنوایی معنادار برخی در داخل با رسانههای خارجی؛ چرا «مجمع تشخیص» و «محسن رضایی» تخریب میشوند؟!». در ماجرای توییت اخیر هم گزارشهای متعددی در حمایت از محسن رضایی نوشته است. این سایت یکتنه وظیفه حمایت از فرمانده سابق سپاه را بر عهده گرفته است. رفتاری که مشابهش در هیچیک از سایتهای اصولگرا دیده نمیشود. رضایی سال ٨٤ بعد از تأیید صلاحیت در انتخابات ریاستجمهوری انصراف داد. نظرسنجی «ایرنا» در سال ٨٤ میزان رأی «رضایی» را ٤,٧ درصد و «قالیباف» را ١٦.٥ درصد اعلام کرده بود. همان زمان اعلام شد که از ٧٠ عضو «فراکسیون وفاق» مجلس هفتم، ٢٠ نفر از «رضایی» حمایت میکنند. رضایی در عرصه سیاست هم فرماندهای تنها بود.
سال ٨٨ هم درحالیکه همه اصولگرایان معتقد به ادامه ریاست «احمدینژاد» بر دولت بودند و گزینه دیگری برای انتخابات رو نکردند، فرمانده باز به میدان آمد. مشخص بود که در طیف اصولگرایی شانس چندانی ندارد. آن سال «منحنی فلاکت» را در برابر «احمدینژاد» گذاشت و نسبت به عواقب رفتارهای اقتصادی دولت او هشدار داد.
دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام كه در سال 91 دانشگاه شهید چمران اهواز حضور يافته بود، ضمن سخناني درباره حمايت از توليد ملي و راهكارهاي اقتصادي آن، گريزي هم به حوادث سال 88 زد و اظهار داشت: "مردم به نتیجه انتخابات معترض بودند و اعتراض آنها از نوع اجتماعی بود نه سیاسی و در حالی که میتوانست مسالمت آمیز ادامه یابد و ختم شود اما به علت «ضعف مدیریت»، به فتنه تبدیل شد."
رضايي در پاسخ به دانشجویی مبنی بر اینکه چرا شما علی رغم سخنان رهبری مبنی بر صحت انتخابات باز همگام با میر حسین موسوی و کروبی بحث تقلب در انتخابات را به پیش کشیدید گفت: "در آن زمان افکار عمومی دچار تشویش شده بود و اگر دولت! در آن زمان اجازه شمارش آرا را میداد، هیچ موقع تظاهرات به نابه هنجاری کشیده نمیشد!"
در انتهای جلسه نيز هنگامي كه مجری برنامه سوال کرد آیا شما حوادث بعد از انتخابات را فتنه می دانید یا اعتراض؛ رضایی در پاسخ گفت: "بنده آنها را تخلف واعتراض میدانم و اگر مسولان نظام با سو مدیرت با آن بر خورد نمی کردند فتنه بوجود نیامده بود."
اين اظهارات در حالي از سوی محسن رضایی مطرح مي شود و او در شرایطی هم چنان "ضعف مديريتي" را منشا بوجود آمدن فتنه 88 مي داند كه رهبر معظم انقلاب طي سالهاي اخير بارها و بارها بر برنامه ريزي همه جانبه و گسترده دشمن جهت اغتشاشات سال 88 تاكيد كرده اند؛ از جمله بيانات ايشان در 14 خرداد 1390 در جمع مردم حاضر در حرم حضرت امام (ره) كه در تحليلي جامع؛ ريشه فتنه 88 را نه اعتراض مردم به نتایج انتخابات که حاصل 10 سال كار دشمن دانسته و عنوان كردند"
"سال 78 كه آن حوادث پيش آمد، آن كسى كه اين حوادث را خنثى كرد، مردم بودند. روز بيست و سوم تير سال 78 مردم آمدند در خيابانها، توطئهى دشمن را كه سالها برايش برنامهريزى كرده بودند، در يك روز باطل كردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز يك برنامهريزى دهساله بود تا سال 88 . به نظرشان فرصتى به دست مىآمد. به خيال خودشان زمينهها را آماده كرده بودند. مطالباتى هم مردم داشتند - مردمى كه وابستهى به نظامند، وفادار به نظامند - فكر كردند از اين مطالبات بتوانند استفاده كنند؛ لذا آن قضاياى سال 88 به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم كردند - البته فقط تهران را - دو سه ماه توانستند دلها و ذهنها را به خودشان مشغول كنند. اينجا هم مردم آمدند توى ميدان. بعد از آنكه باطنها ظاهر شد، در روز قدس مردم ديدند كه اينها حرف دلشان چيست، در روز عاشورا فهميدند كه اينها عمق خواستههاشان تا كجاست، مردم عزيز ما به ميدان آمدند و حماسهى نُه دى را به راه انداختند. نه فقط در تهران، بلكه در سراسر كشور، ميليونها نفر در روز نهم دى، بعد هم بلافاصله در بيست و دوى بهمن آمدند توى ميدان، غائله را ختم كردند. اين، هنر مردم است."
نکته جالب آنجاست که آقاي رضايي در بخش دیگری از سخنان خود نیز علت همنوايي اوليه خود با موسوي و كروبي در اعتراض به نتايج اعلام شده از سوي وزارت كشور را تشويش افكار عمومي و اجازه ندادن دولت! براي شمارش آرا مطرح كرده است. این در حالی است که به نظر می رسد مسئول ارائه مجوز برای بازشماری آراء شورای نگهبان و نه دولت بوده است و با این وجود نیز بازخواني وقايع آن روزها خلاف سخنان آقای رضایی را ثابت مي كند.
چنانكه با وجود امتناع موسوی و کروبی از ارائه شکایت به شورای نگهبان، این شورا پذیرفت 10 درصد صندوقها در حضور نمایندگان کاندیداهای معترض باز شماری شود که بازشماري برخی صندوق ها نه تنها تغيير قابل توجهي در ميزان آراي اعلام شده از سوي وزارت كشور ايجاد نکرد بلكه در برخي صندوق ها بر خلاف ادعای کاندیداهای معترض، تعداد آراء کاندیدای پیروز نیز افزایش یافته بود.بسياري از صاحب نظران نيز همين موضوع را علت اصلي انصراف رضایی از ادامه شكايت هاي انتخاباتي اش اعلام كردند.
گفته شد مناظره او با احمدینژاد با توسل به نگاه کارشناسی و به مدد آمار مستند، یکی از بهترین مناظرهها در برابر احمدینژاد بوده است. بعد از انتخابات، ازجمله کسانی بود که به نتیجه آرا اعتراض کرد ولی بعد عقب نشست. در این سالها او هیچگاه گزینه موردنظر طیف اصولگرایی نبود. مشخص نیست اصولگرایان سراغش نرفتند یا این فرمانده جنگ بود که نمیخواست در ائتلافهای شکننده در کنار وزیر خارجه یا فرمانده زیردست خود حاضر شود. سکاندار نظامی جنگ، در عرصه سیاست هم همچنان میخواهد تنها سکاندار باشد.
به نظر میرسد که محسن رضایی در سیاست به آنچه میخواست، نرسیده است. او سالهاست دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است. بعد از درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی تغییراتی در ساختار مجمع رخ داد و وظایف دبیر مجمع گستردهتر شد و بخشی از وظایف رئیس مجمع به دبیر و دبیرخانه منتقل شد. در ماجرای حدود اختیارات مجمع به هنگام بررسی لوایح و هیئت نظارت ۱۵ نفره، محسن رضایی بهشدت از ماهیت و مواضع مجمع دفاع کرد. کاری که تا پیشازآن برعهده رئیس پیشین مجمع یعنی آیتالله هاشمیرفسنجانی بود. محسن رضایی از منتقدان سفتوسخت دولت هم هست و در توییترش هشتگ معروفی با عنوان «این یعنی یک اشکالی هست» دارد و مدام نه در نقش یک مقام مسئول یا سیاستگذار در مجمع تشخیص مصلحت نظام بلکه در نقش یک منتقد از همهچیز ایراد میگیرد.
او درست چند روز بعد از صحبتهای محمدجواد ظریف درباره پولشویی گفت: «امروز نفوذیهای آمریکا در داخل چرخ اقتصاد را مختل کرده اند و در وزارتخانهها بیشتر از ترامپ در حال فعالیت هستند». موضوعی که اعتراض دولتیها را نیز برانگیخت و وزارت کشور در اطلاعیهای از او خواست تا مدارک و مستنداتش را ارائه کند. البته بعد از ۲۴ ساعت نه شخص محسن رضایی بلکه روابط عمومی مجمع تشخیص جوابیهای منتشر کرد با این مضمون که «همانگونه که دبیر محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام تأکید کردهاند «ضربه و آسیب هواداران اندیشههای آمریکایی در کشور و در برخی دستگاهها بیش از هزینه ناشی از تحریمهای آمریکا بوده است؛ لذا امید است با نصبالعین قراردادن هشدارهای پیدرپی رهبر معظم انقلاب پیرامون خطرات نفوذ دشمن در برخی از دستگاههای تصمیمساز و تصمیمگیر کشور، دستگاههای مسئول به وظایف خود عمل کنند».
اما فارغ از این مسائل، محسن رضایی بار دیگر پرونده ناگفته ها و ابهامات دوران دفاع مقدس را باز کرد و بازهم سوالات مغفول مانده از آن دوران را بر سر زبان ها انداخت، بسیاری از سیاسیون بر این اعتقادند تلاش های محسن رضایی همان تلاش های تکراری و از رونق افتاده او برای ارائه یک چهره و بِرند سیاسی از خود است، تلاش هایی که برخی سیاسیون آن را معطوف به انتخابات ریاست جمهوری دوره آینده می دانند آنگونه که صادق زیباکلام تاکید می کند که محسن رضایی وارد رقابتی زودهنگام با برخی کاندیداهای احتمالی اصولگرایان چون قالیباف، جلیلی و ضرغامی شده است تا جای خود در لیست اصولگرایان را باز کند. ولی محسن رضایی که گفته بنده تنها در دو انتخابات شرکت کرده ام. در این عرصه هم شکست های زیادی تجربه کرده است. اما معلوم نیست چرا از آنها درس نمی گیرد.
اولین شکست : ایشان در اولین حضور انتخاباتی حتی نتوانست اعتماد مردم تهران را کسب نماید و با اختلاف زیاد در مجلس ششم شکست خورد
دومین شکست : ایشان در انتخابات سال ٨٤ شرکت کرد و با عدم استقبال مردم مواجه شد و علیرغم اینکه در مقابل دوربین رسول ملاقلی پور به حضرت صدیقه طاهره سوگند خورد که از صحنه کنار نمیرود ولی وقتی دید که شانسی برای رای آوری ندارد دو روز مانده به رای گیری صحنه را خالی کرد
سومین شکست : در سال ٨٨ شرکت کرد و هیچ محلی برای عرض اندام در دو قطبی موسوی و احمدی نژاد پیدا نکرد و آرایی نزدیک آرای باطله کسب کرد و رای خود را قبول نکرد و باعث دلخوری و کدورت نیروهای انقلاب شد
چهارمین شکست : سال ٩٢ هم شکست خورد
پنجمین شکست : ایشان مجددا در انتخابات ریاست جمهوری سال ٩٦ اعلام آمادگی کرد و به جمنا پیوست ولی اینبار بزرگان اصولگرا به ایشان پیغام غیر قابل باوری دادند و ایشان در بین ده نفر مقام دهم را بدست آورد و پایین تر از بذرپاش و زاکانی و حاجی بابایی قرار گرفت و صحنه را ترک کرد.
منابع:
مشرق
شرق
دنیای اقتصاد
انتهای پیام/#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
گزارش مطلوبی بود
اما هیچ اشاره ای در بار فرار پسر رضایی و کشته شدن او در امریکا نشده بود
کردن کردن ایران را می داد. 88 شعارش را به فدرالیسم اقتصادی تغییر داد.
او گفت منظورش این است که هر بخش فدرال قوانین اقتصادی جداگانه ای داشته
باشد.. البته این بحث مطرح می شود که چه کسی باید چنین قوانینی را ایجاد
کند؟ آیا یک مجلس متحد می تواند برای ایالتها قوانین اقتصادی مجزا
ایجاد کنید؟ آیا ایالتهای کم توسعه یافته در مجلس مانع از تصویب قوانیتنی
نخواهند شد که عامل تفاوت در آمدشان با مناطق توسعه یافته شود؟ بدیهی است
که چنین کاری ایجاد دولتهای محلی و ایالتی را لازم دارد. یعنی همان نظام
فدرال سیاسی.
اما نکته بسیار مهم این جا است که تمام کشورهایی که می خواهند در قالب
پیمان های جمعی به سوی یکپارچگی سیاسی حرکت کنند، نظیر کشورهای بنلوکس و
نوردیک و یورو و آسه آن و حتی اخیر اتحادیه آفریقا، کاملا متوجه هستند که
اول قدم برای اتحاد سیاسی، ایجاد یکپارچکی اقتصادی است. اساسا اتحادیه
یورو سیاستهای تبیهی برای کشورهایی در نظر می گیرد که قوانین اقتصادی خود
را با کل مجموعه مشابه نکنند. ایجاد فدرالیسم اقتصادی در کشوری با نظام متحد
سیاسی چه معنایی دارد ؟ جز حرکت در جهت عکس؟
اشتباه بسیار بزرگ سیاسیون ایرانی این است که از زمان قاجار تاکنون جز
تقلید کورکورانه چیزی نمی دانند. آنها اصلا نمی فهمند که چرا نظام فدرال
در آلمان یا آمریکا جواب می دهد اما در شوروی جواب نمی دهد. آنها می
خواهند نسخه را برای ایران بپیچند که غربیها برای بیمار دیگری پیچیده
بودند.
آن زمان که دوک نشین های آلمانی قرن 19 به همراه پروس حکومت آلمان فدرال
را بوجود آوردند اولین اقدامشان این بود که که نظام اقتصادی خود را
یکپارچه کردند. مستعمره نشینهای آمریکایی هم ایالتهای متحد آمریکا را
بوجود آوردند که در تمام آن قوانین اقتصادی یکپارچه و پول واحد و نظام
واحد برپا است. این اولین شرط اتحاد سیاسی است. حتی سیاسیون ایران متوجه
نیستند آنچه در کشورهای فدرال میان ایالتها تفاوت ایجاد می کند قوانین
اقتصادی نیست، بلکه قوانین مدنی است. ایالتها می توانند از قوانین آموزشی
یا مدتنی و کیفری متفاوت برخوردار باشند اما همه تابع قوانین اقتصادی
دولت فدرال هستند. یک کشور با دو نظام اقتصادی که کشور نیست.
متاسفانه حکاییت حضراتی که کورکورانه نظریه فدرالیسم اقتصادی را مطرح می کنند
حکایت آن کسی بود که دیده گاوی را قیمت می گذاشتند! دلال ناگهان اعلام کرد ..
محسنات این گاو بسیار است تازه بدانید این گاو حامله هم هست! و قیمت گاو
بشدت ترقی
کرد و خواهان او بسیار شدند!!
همان مرد ساده لوح به خانه خودش آمد و چون آن شب خواستگاری دخترش بود به
خواستگار گفت محسنات دختر من بسیار است تازه بدانید که حامله هم هست!!
خوب . نتیجه آدمی که کورکورانه تقلید می کند همین است.
آن کشورها ابتدا وحدت اقتصادی ایجاد کردند تا به نظام فدرال سیاسی برسند.
و ما می خواهیم در نظام سیاسی اقتصادی واحد با ایجاد فدرالیسم اقتصادی چه کنیم؟
این کار را گورباچف در سالهای آخر شوروی مرتکب شد و اجازه وضع قوانین اقتصادی
متفاوت را به جمهوریها دارد. نتیجه اینکار تجزیه فوری کشور بود.
آری. وقتی نگاههایی که باید بر اساس اسلام معطوف به اخوت و برابری اسلامی و
عدالت برای همه باشد ، به صورت نظرات کور سکولار در مورد امتیاز گیرهای
قومیتی تبدیل می شود البته باید انتظار داشت اگر روزی خدای ناکرده کشور
به دست چنین افرادی بیفتد اول از همه تجزیه شود.
سال 1378 وقتی وارد شیراز شد،رفتار و گفتار او نشان از فعالیت تبلیغی داشت/بلافاصله از جای برخاستم و در مقابل چشم همراهان خطی روی دیوار کشیدم و گفتم:این خط و این نشان را به یاد داشته باشید/او عطش رسیدن به پاستور دارد/
نتیجه بازی های اصول گرا و اصلاح طلب است مردم را پرت نکنید
محسن رضایی کسی هست که زد تو صورت شهید ......
البته بلا فاصله خدا زد تو صورتش
در دوران فرماندهی ایشان در سپاه اتفاقات زیادی افتاد از مبارزه بر علیه منافقین و نابودی منافقین با آن قدرت جهنمی اش که هزاران خانه تیمی داشت و گروههای ضدانقلابی دیگر در اقصی نقاط دیگر و سپس دفاع مقدس که نام او را به عنوان برادر محسن بلند آوازه کرد همه دوران طلایی 8 سال دفاع مقدس او فرمانده بود شاید اکثریت مطلق مسئولین امروز و دیروز کشور همه و همه نیروهای دست چندم تحت فرماندهی وی بودند آری می دانم اینها دلیل خیلی خطاهای ایشان حتی در دوران دفاع مقدس نیست که خود بنده بعنوان یک نیروی عادی رزمنده یکی از منتقدین ایشان بعد از انتقال حاج احمد از مریوان به جبهه جنوب بودم همان زمان یک نامه 13 صفحه ای نوشتم ولی هیچ وقت بدست ایشان نرسید و نوشتم به تعداد نیروهایی که از کردستان به جنوب منتقل کردید سالها تجربه را از بین بردید اما به هر صورت ایشان فرمانده ما بود همیشه که یک فرمانده صددرصد درست عمل نمی کند یا خیلی از اشتباهات دیگر که البته همه آنها باید کاملا بررسی کامل شود اما آقا محسن به مرور دچار تکبر در فرماندهی هم شده بود البته واقعیتش برای امثال بنده که با حاج احمد ها و بروجردی ها و ناصر کاظمی ها کار کرده بودم این نوع رفتارها را که بعضا در بعضی از فرمانده هان نهادینه شده بود قابل قبول نبود و هنوز هم نیست اما بازم ایشان برای ما آقا محسن فرمانده بود فرمانده زیباترین دوران عمرمان
اما مهمترین بعد شخصیتی ایشان بعد از رفتن از سپاه شکل گرفت و بزرگترین اشتباهش در فتنه 88 و همراهی تا مقطعی با عناصر فتنه ولی خب بازگشت او به هر صورت جای تامل و تقدیر دارد هر چند با تحلیلی که شما نوشته اید و پاسخهایی که ایشان در باره فتنه داده است دل چرکینمان می کند ولی به هر صورت ایشان هنوز یک سروگردن از همه مسئولین کشور بالاتر است و هنوز هم یک سرباز انقلاب است ولی باید بشدت در خصوص تزکیه و بازگشت به خویشتن خویش به همان دوران مبارزات ستم شاهی کار کند ایشان هنوز یک فرمانده لایق است دیدم تصویر احمد پسرش را گذاشته اید احمدی که اشتباهات زیادی کرد اما او یک جوان مثل همه بچه های ما بود دشمن رویش کار کرد و او را از پدر و مادرش گرفت جوان مهربانی بود من دیده بودمش و واقعا از کشته شدنش متاثر شدم ولی خدا وکیلی اگر کمی در میان خانه و خانواده هر کداممان سرچی بکنیم می بینیم هستند جوانانی که کم و بیش مثل احمد مرحوم هستند بنظرم نباید از فرزندش برای زخم زدن به ایشان استفاده شود که خود مرحوم احمد یک زخم همیشگی بر روح ایشان و مادرش و خواهران و برادرش است
زیاده مطلب نوشتم من مطلب شما را تحلیل خوبی می دانم اما فقط می گویم خدا را کمی پیش تر در نظر بگیرید و امیدوارم آقا محسن فقط بداند این دنیا محل گذر است و ایشان اگر می خواهد به عنوان یک فرمانده انقلابی در تاریخ ایران بماند باید در میان مردم و در کنار مردم و در مسیر آرمانهای انقلاب و در نهایت تواضح و سربازی وفادار در خدمت رهبری عزیز انقلاب باشد واگرنه هیچ قدرتی ارزش از چشم امام انقلاب افتادن را ندارد
جسارت بنده را ببخشید هم شما و هم ایشان