به گزارش بولتن نیوز، آخرین باری که قرآن دست گرفتهایم، چه زمانی بوده است؟ اصلاً چند بار در سال سراغش میرویم؟ قرآنها یا برای بدرقهکردنِ مسافرها از طاقچهها بیرون میآیند یا برای استخارهگرفتن یا احتمالاً ماه مبارک رمضان، بهرسم جزءخوانی، قرآنبهدست میشویم! یا به شب قدر که میرسیم بر سر میگیریمش تا واسطهای باشد بین ما و معبود.
قرآنخواندن و فهمیدن آن از کودکی برای بیشترِ ما یک دغدغه بوده و در چنین موقعیتی جای خالی ترجمهای که به زبان مردم نزدیک باشد، احساس میشود. «ترجمۀ خواندنی قرآن» تلاشی است برای بیشتر فهمیدن و حتی خودمانیکردن قرآن بین تمام مردم و بهویژه نوجوانان و جوانان. «حجتالاسلام علی ملکی» و «محمدمهدی باقری» مترجم و ویراستار این ترجمهاند که در مجموع شش سالی برای چاپ آن وقت گذاشتهاند.
علی ملکی، مترجم: از خود کودکان برای ترجمه قرآن کمک گرفتیم
جای خالی یک ترجمۀ خودمانی از قرآن برای نوجوانان و جوانان
علی ملکی متولد سال ۱۳۴۹ در اراک است. مدتی در قم و الان در مشهد زندگی میکند. از همان بدو ورودش به حوزۀ علمیه، به تفسیر علاقهمند میشود و پای منبر بزرگان این وادی مینشیند: «در سال ۱۳۶۳ وارد حوزۀ علمیۀ قم شدم. از همان موقع، به مقولۀ تفسیر قرآن علاقهمند بودم و پای تفسیر آقای جوادی آملی مینشستم و برای همین در قم ماندگار شدم. حدود ده سالی درس تفسیر ایشان را شرکت و در کنارش المیزان مطالعه میکردم. در سال ۱۳۸۰ هم به مشهد مهاجرت کردم و اینجا در کنار نوشتن کتاب، تبلیغ هم میکردم. ماجرای این ترجمه از رمضان سال ۱۳۸۸ شروع شد؛ وقتی که دختران من در حال تلاوت قرآن بودند و در کنارش ترجمه هم میخواندند؛ اما مرتب از من سؤال میکردند و به مشکل میخوردند. در اینجا بود که فکر کردم جای یک ترجمۀ قرآن برای کودکان و نوجوانان خالی است. از همانجا ترجمۀ جز سیام قرآن را شروع کردم.»
برای ترجمۀ قرآن، ۵۰ کتاب تفسیر خواندم
آقای ملکی میگوید تا به الان در زندگیاش نزدیک به ۵۰ تفسیر قرآن خوانده و ترجمۀ خواندنی قرآن را هم با کمک همین تفسیرها نوشته است: «مبنای اصلی من برای این ترجمه، تفسیر المیزان علامه طباطبایی است و برای هر واژهای که ترجمه کردهایم، استدلال داریم. خیلی از آیات، وجوه معنایی مختلفی و احتمالات تفسیری زیادی دارند و ما مجبوریم یک احتمال را انتخاب کنیم. علامه طباطبایی دربارۀ یکی از آیهها گفتهاند یکمیلیون وجه معنایی دارد!»
از بچهها برای ترجمه کمک گرفتیم
بعد از اینکه جزء ۳۰ ترجمه میشود، نوبت آن است که بچهها این ترجمه را بخوانند و نظرشان را بگویند؛ چون در نهایت قرار است این بچهها مخاطب اصلی ترجمه باشند: «برای بازخوردگرفتن از بچهها و نوجوانان، ترجمۀ هر سوره را بهاندازۀ دانشآموزان دو کلاس پرینت میگرفتم و به دست معلمشان میرساندم. میخواستم که این ترجمه را سر کلاس بخوانند و جمله یا کلمهای را که نمیفهمند، زیرش خط بکشند و به من برگردانند و اتفاقاً خیلی وقتها از همین نظرها برای اصلاح ترجمه کمک گرفتیم؛ مثلاً آیۀ «و الجبال اَوتادا» را ترجمه کرده بودیم به: «کوهها را میخهای زمین قرار دادیم.». هفتهشت نفر زیر این جمله را خط کشیده بودند. ما هم که دیدیم بچهها این مفهوم را متوجه نمیشوند، ترجمه را تغییر دادیم و بهجای کلمۀ میخ، «پایه» گذاشتیم. یا مثلاً خیلی از این معلمها به من میگفتند: «خدا خیرتان بدهد. ما معنی «خوف از خدا» را نمیدانستیم چطور برای بچهها جا بیندازیم و «ترس از خدا» ترجمۀ خوبی نبود. شما در ترجمه نوشتهاید «حساببردن» و الان بچه ها معنی این کلمه را خوب میفهمند، که این واژه هم بر اساس تفسیر انتخاب شده است. مؤمن کسی است که از خدا حساب ببرد، نه اینکه بترسد.»
آیهها را باید با توجه به بافت ترجمه کنیم
ترجمۀ خواندنی قرآن پر از تعابیر و اصطلاحات فارسی است که جایگزین اصطلاحات عربی قرآن شدهاند؛ اصطلاحاتی که آقای ملکی مدعی است برای تکتکشان استدلال دارد: «برای ترجمۀ قرآن، مستقیم از تفسیر استفاده میکردیم. یک آیه از قرآن برایتان مثال میزنم: در آیۀ ۳۰ سورۀ یوسف(ع)، آنجایی که زنانِ دربار میفهمند زلیخا آن خرابکاری را کرده است، به همدیگر میگویند که زلیخا عاشق بردهاش شده و غلامش دل او را ربوده است. اینجا این آیه میآید: «انّا لَنَراها فی ضَلالٍ مبین.» در ترجمههای دیگر در معنی این آیه آمده است: «ما او را در گمراهیِ آشکار میبینیم.» ما ترجمه کردهایم: «واقعاً بدسلیقگی کرده است» و ضَلال را بهمعنای گمراهی نگرفتهایم؛ چون برای این زنها گمراهی و هدایت معنای خاصی نداشته است و اینها خودشان آلوده به گناهان و معاصی بودند؛ چون در آیۀ ۳۳ همین سوره آمده است که یوسف به خدا میگوید: «زندان برای من خوشتر است از کار زشتی که این زنها مرا بدان دعوت میکنند.» یعنی بعد از آن مجلس و بریدن دستهایشان، اینها هم به حضرت یوسف پیشنهاد نامشروع میدادند؛ بنابراین علامه طباطبایی در تفسیرش میگوید که اینجا منظور از ضلالت، اعوجاج سلیقه است، همان کجیِ سلیقه. یا مثلاً دربارۀ همین «ضلال مبین»، جای دیگر برادران یوسف که به برادرشان حسادت میکنند، دربارۀ پدرشان واژۀ «ضلال مبین» به کار میبرند. قطعاً در اینجا منظورشان این نیست که پدر ما گمراه است! چون در جای دیگر پدرشان را به بزرگی و پیامبری خدا یاد میکنند. پس باید با توجه به بافت اینجا به شکل دیگری معنا کنیم.»
قرآن باید دمدستی شود؟
«ترجمۀ خواندنی قرآن» آنقدر روان و همهفهم است که شاید بهخیال برخی این کار قرآن را به کتابی دمستی و روزنامهای تبدیل کند. آقای ملکی در جواب این انتقاد میگوید:«اصلاً میخواستم دمدستی شود! بهقول آقای جوادی آملی، یکسری از کتاب ها باید دمدستی شوند، کتابهایی مثل صحیفه سجادیه، نهج البلاغه و قرآن. انسان باید دائم به این کتابها مراجعه کند و اولین شرط برای کتابی که من مدام به آن مراجعه میکنم این است که آن را بفهمم. در این شکی نیست که در ترجمۀ قرآن ریزش معنا وجود دارد؛ اما باید زبان قرآن به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک شود. ما باید کاری کنیم که همۀ مردم معنی قرآن را بفهمند. خودِ خداوند در قرآن میفرماید: ما پیامبران را به «زبان قوم» ارسال کردیم. زبان قوم یعنی زبان عادی مردم که با آن گفتوگو میکنند. ما مدعی نیستیم که کاملترین ترجمه قرآن را تا ابد عرضه کردهایم و اتفاقاً معتقدیم که هر چند سال یک بار باید ترجمۀ جدید از قرآن ارائه شود.»
محمدمهدی باقری، ویراستار: قرآن به زبان مردم عادی نازل شده است
اولین ترجمۀ چوانپسندِ ویراستۀ قرآن را چاپ کردیم
محمدمهدی باقری متولد نجفآبادِ اصفهان است و کارشناسی حقوق و ارشد فلسفه از دانشگاه تهران دارد؛ اما متفاوت از تحصیلش، در وادی ویراستاری مشغول بهکار شده است: «اولین روزهای شروع کارِ نهادی ما مربوط است به اولین کارگاه درستنویسی ما در سال ۱۳۸۸ در مشهد. ما سراغ وادیای رفتیم که هرکس ما را میدید میگفت: «حیفِ شما نیست. ویرایش هم شد شغل؟» اما با وجود اینکه مشاغل فرهنگی خیلی دوام نمیآورند، ما هشت سال است که کماکان به فعالیت ویرایشیِ خود ادامه میدهیم و کارگاههای ویرایش و درستنویسی برگزار میکنیم. یکی از همین کارگاههایمان، در تابستان ۱۳۹۱، در مشهد و در حوزۀ علمیۀ مکتب نرجس خواهران بود. گاهی در کارگاهها، افراد کتاب به نشان میدهند یا متنهای اطرافیانشان را برای ما میآورند و میگویند نظر بدهید. خانمی ترجمۀ جزء ۳۰ قرآن را برای من آورد و گفت: «بخوانید و نظرتان را بگویید.» من هم بعد از کلاس، شب، شروع به خواندن این ترجمه کردم و دیدم همین جور که این را میخوانم، سُر میخورم و میروم سراغ سورۀ بعد. با خودم گفتم: ترجمۀ جزء ۳۰ اینقدر جذاب؟ فردا به آن خانم گفتم: این ترجمه خیلی خوب و روان است که به من گفتند همسرم ترجمه کردهاند. تمام شد تا اسفندماه ۱۳۹۱ که تلفنم زنگ خورد و پشت خط آقایی به من گفت: «من ملکیام؛ همانی که جزء ۳۰ را ترجمه کرده بود. میخواستم بگویم که کل قرآن را ترجمه کردهام. الان هم میخواهم چاپش کنم.» من یک جمله به آقای ملکی گفتم: «بگذارید این ترجمه اولین ترجمۀ کاملاً ویراستۀ قرآن باشد» که همین یک جمله چاپ اثر را دوسه سال عقب انداخت! در حالی که در نگاه نخست قرار بود یکیدوماهه تمام شود!»
دو سال ویرایش قرآن طول کشید
کار آنقدر این کار کشدار میشود که مترجم و ویراستار به این نتیجه میرسند بهتر است «در کنارِ هم» ویرایش قرآن را جلو ببرند. «ما چند ماهی مشغول ویرایش این قرآن شدیم، البته نه تماموقت. بهلحاظ ویرایش زبانی مشکل حادی نداشت؛ اما در حین خواندن ترجمه برای من سؤال پیش میآمد که «حاجآقا، اینجا این کلمه را چرا اینطور ترجمه کردهاید؟» یعنی وارد تفسیر میشدم و مجبور بودم تلفنی دلیلش را بپرسم. پانزده نکته میپرسیدم و مثلا به شانزدهمی که میرسیدم میگفت: «این را درست میگویی. دوباره بررسیاش میکنم.» خلاصه این رابطه خردخرد شکل گرفت؛ اما کمکم دیدیم کار اینشکلی پیش نمیرود و ویرایشِ فقط ده جزء (یکسوم) از قرآن، یک سال زمان برده است! حاجآقای ملکی بهار ۱۳۹۳ به تهران آمد که بهاصطلاح کار را سروسامان بدهیم. دوسه روز که در کنار همدیگر نشستیم و کار را پیش بردیم، دیدیم خیلی بهتر پیش میرویم! و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که باید کنار هم باشیم. آقای ملکی نمیتوانست به تهران بیاید. ما هم که از تهران خوشمان نمیآمد؛ پس تصمیم گرفتیم مدتی همۀ کارها و کارگاهها را تعطیل کنیم و به مشهد نقل مکان کنیم. از آبان ۱۳۹۳ تا پایان سال ۱۳۹۴ در مشهد بودیم. سال ۱۳۹۵ شش ماهش به مجوز گذشت و شش ماهش به صفحهآرایی و بازخوردگرفتن. رمضان ۱۳۹۶ قرآن چاپ شد.»
در قرآن لحنهای مختلف هست
محمدمهدی باقری نیز از بزرگترین انتقادی که به «ترجمۀ خواندنی قرآن» میشود، میگوید. از اینکه این ترجمه، قرآن را کوچک و دمدستی کرده یا نه؟ «بزرگترین نقدی که دو نفر از عزیزان به ما وارد دانستهاند این است که قرآن را دمدستی و سخیف و روزنامهای کردهایم. جواب این حرف این است که خودِ خدواند میفرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ.» خیلی مفسرها میگویند: «یعنی چون در عربستان آمده، به زبان عربی نازل شده است. اگر در ژاپن میآمد، زبانش ژاپنی میشد.» اما علامه طباطبایی نظر این مفسران را رد میکند و میگوید: «این عربیبودن که بدیهی است. لسان قوم یعنی زبان مردم عادی. علاوه بر این، قرآن «یک» زبان ندارد. یعنی کل کتابش خبری یا روایی یا داستانی نیست. یکجا زبان کاملاً فاخر است و یکجا در حد فهم مردم عادی است. شما باورتان میشود در قرآن واژۀ «چخه» باشد؟! وقتی کفار، دمِ درِ جهنم، با خداوند یکیبهدو میکنند، غضب خداوند غالب میشود و به آنها میگوید: «قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ.» واژۀ «اِخْسَأ» یعنی «دور شو» از نوع خطاب اختصاصی به سگ! یعنی عرب بهجای «چِخه» به سگ میگوید «اِخْسَأ». خداوند هم برای تحقیرِ اینها از این واژه استفاده کرده است. همه هم اتفاق نظر دارند و حتی بین مفسران در این اختلاف نیست. حالا سؤال این است که با چه مجوزی این واژه را نرم میکنیم و مثلاً ترجمه میکنیم: «در جهنم دور باشید؟» خب اینکه خیلی محترمانه شد؟ البته ما همان «چِخه» را هم جرئت نکردیم بگذاریم و در ترجمه گذاشتیم: «گورتان را گم کنید!»
میخواستیم ظاهر قرآن نیز خیلی ساده باشد
آقای باقری میگوید علاوه بر ترجمه، در صفحهآرایی و چاپ نیز دنبال تغییراتی بودیم که قرآن را خواندنیتر کند: «یکی از کارهایی که در صفحهآرایی کردیم، این بود که صفحهها را خیلی ساده طراحی کردیم و بخش فارسیاش حتی کادر و سرصفحه و شماره صفحه هم ندارد، در نهایت سادگی! برای اینکه مردم مثل کتاب مطالعهاش کنند. فرق دیگری که این چاپ قرآن با بقیه دارد این است که در دیگر ترجمههای مقابل، قرآن یک طرف است و ترجمه طرف دیگر؛ یعنی جای متن عربی قرآن و ترجمه ثابت است. ما صفحات این قرآن را جوری طراحی کردیم که یک بار متن قرآن سمت راست باشد و ترجمه سمت چپ. بعدیاش برعکس است: قرآن سمت چپ است و ترجمه سمت راست. این کار چند دلیل دارد: ۱. حافظان قرآن، موقع حفظکردن، جای آیه برایشان مهم است و لذا قرآنِ ترجمه مقابل دست نمیگیرند. اینجا برای نخستین بار چپ و راستِ صفحههای قرآن رعایت شده. ۲. خودش تنوعی دارد و کمک میکند به پیوستهخوانی؛ ۳. میخواستیم یک کار دیگر هم بکنیم که البته نشد. میخواستیم جنس برگۀ قرآن کمی قطورتر باشد و جنس ترجمه کمی نازکتر، بهشکلی که در ظاهر نیز شأن قرآن بالاتر باشد؛ اما گفتند که این نوع چاپ در ایران امکانپذیر نیست.»
اهل فضل شاید این ترجمه را نپسندند!
«ترجمۀ خواندنی قرآن» آمده تا جوانان و نوجوانان هم سهمی از فهم قرآن داشته باشند و بتوانند آن را راحت بخوانند و بفهمند.: «این جامعه ۱۱میلیون دانشآموز و ۲۰میلیون جوان دارد. برای اینها هم باید فکری میشد. این ترجمه برای اهل فضل نیست؛ هرچند اهل فضلی هم که این اثر را خواندهاند، استقبال کردهاند و از آن نکته آموختهاند و از ما تشکر کردهاند. اما در میان تودۀ مردم، خیلیها بودهاند که به ما گفتهاند ما بعد از سالها تازه الان قرآن را میفهیم. چرا؟ چون زبانش پویا و چالاک و امروزین است. ما در ویرایش فارسیِ این ترجمه سعی کردهایم بین زبان معیار و زبان محاوره حرکت کنیم. این لحنِ غالب ماست و بهتناسب تغییر لحن قرآن، ما این لحن غالب را تغییراتی دادهایم و جاهایی رواییتر شده یا در قسمتهایی علمیتر. بخشهایی هم به گفتار نزدیک است. ازآنطرف، بندبندِ این ترجمه به تفسیر وصل است و دست روی هر جملۀ این ترجمه بگذارید و دلیلش را بپرسید، ما برای آن استدلال داریم و اصلاً بر اساس نظر شخصی نیست. یکی از کارهایی که ما باید بکنیم و هنوز فرصت نکردهایم این است که مستندات این کار را جمعآوری کنیم. دعا کنید بشود. همچنین، خیلی از آدمهای سرشناس از کار ما تعریف کردند و گفتهاند حاضرند برای آن، هر کاری انجام دهند.»
منبع: رکنا نیوز
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com