به گزارش بولتن نیوز، مخالفت با «هنر و تجربه» درست از همان روزهايي علني شد كه سانسهاي محدود اين گروه سينمايي در اختيار فيلمهاي اكران آزاد قرار گرفت؛ همان فيلمهايي كه به قدر كافي در تهران و ديگر شهرهاي ايران سالن براي نمايش داشتند و حالا ظرفيت محدود هنر و تجربه هم به امكانات اكرانشان اضافه شده بود. با اين وجود دستاندركاران اين گروه سينمايي معتقدند ريشه اين اختلافات به پيدايش «هنر و تجربه» و آغاز فعاليت آن برميگردد؛ همان روزهايي كه دولت يازدهم همت كرد تا بخش ويژهاي به نمايش فيلمهاي مخاطب خاص و تجربي اختصاص دهد و به قسمتي از انگيزههاي فيلمسازان جوان و علاقهمندان به سينما پاسخ دهد. از آنجا كه داشتههاي سينماي ايران از تعداد سالن نمايش فيلم و ميزان بودجه گرفته تا مديران آن، اندك است، دعوا بر سر تعداد صندليها يكي از مرسومترين اختلافات رايج در اين حوزه است. شايد به همين خاطر است كه بودجه دو ميليارد توماني و 1500 صندلياي كه سازمان سينمايي به نمايش فيلمهاي هنري و تجربي اختصاص داده، در ميان 150 هزار صندلي سينما و ميلياردها تومان بودجه صرف شده در اين حوزه به چشم ميآيد!
با اين همه، به بهانه بازپسگيري سينما فرهنگ از هنر و تجربه و محدود كردن فعاليتهاي اين گروه و مخالفت برخي سينماگران با ادامه اكران فيلمهاي خاص، ميزگردي با حضور هوشنگ گلمكاني از اعضاي شوراي سياستگذاري اين گروه، محسن اميريوسفي كارگردان سينما، شاهين امين منتقد سينما و سردبير سايت هنر و تجربه و فائزه عزيزخاني يكي از كارگرداناني كه فيلمش در اين گروه سينمايي اكران شده، برگزار كرديم؛ ميزگردي كه در آن جاي خالي مخالفان بهشدت احساس ميشد و براي جبران اين فقدان، من به عنوان مصاحبهكننده نقد منتقدان را تا جاي ممكن در قالب سوال مطرح كردم.
گروه هنر و تجربه در ابتداي راه نجاتدهنده تعداد قابلتوجهي از فيلمهاي توقيفي بود؛ همانهايي كه سالها پشت درهاي وزارت ارشاد منتظر دريافت مجوز بودند. شايد به همين خاطر اين گروه كار خود را قدرتمند آغاز كرد، اما در ادامه با افت مخاطب و كيفيت آثار روبهرو شد؛ اتفاقي كه انتقاد برخي سينماگران را در پي داشت. مخالفان اين گروه سينمايي معتقدند هدفگذاري و تعيين استراتژي مناسبي براي اين تجربه سينمايي اتخاذ نشده است. به همين خاطر مخاطبان برخي فيلمهاي به نمايش درآمده در سالنهاي هنر و تجربه انگشتشمارند.
هوشنگ گلمكاني: من مطمئنم همه كساني كه به تعداد مخاطبان فيلمهاي هنر و تجربه معترضاند، تجربهاي از حضور در سالنهاي سينمايي هنر و تجربه خارج از ايران نداشتهاند. اين افراد در داخل ايران هم معمولا بيننده فيلمهاي سينماي بدنهاند و به اشتباه ميزان فروش و تعداد مخاطب هنر و تجربه را با سينماي بدنه مقايسه ميكنند. در تمام دنيا فيلمهاي هنر و تجربه براي مخاطبان انگشتشمار به نمايش درميآيد و اين گروه سينمايي براي نمايش همين جور فيلمهاي كممخاطب تاسيس شده است.
تا جايي كه يادم ميآيد اخيرا آماري درباره تعداد مخاطبان يكي از فيلمهاي هنر و تجربه منتشر شد كه در يك بازه زماني، سه، چهار بيننده بيشتر نداشت!
گلمكاني: چنين چيزي صحت ندارد. اين آمار مربوط به فيلمهايي است كه به صورت تك سانس به نمايش درميآيند. براي بررسي تعداد مخاطب بايد ميانگين تعداد تماشاگران چند فيلم را با هم مقايسه كرد نه پايينترين رقمها را.
شاهين امين: در بهار 96 كه فروش فيلمها نسبت به مدت زمان مشابه سال گذشته، افت داشته، ضريب اشغال فيلمهاي هنر و تجربه در سينماها 14 درصد و ضريب اشغال فيلمهاي سينماي بدنه 10 درصد است. اين در حالي است كه ضريب اشغال صندلي سينماها سال 95، روزهايي كه استقبال خوبي از فيلمها ميشد، 15 درصد و همان زمان ضريب اشغال صندليهاي هنر و تجربه 27 درصد بود.
گلمكاني: طبيعتا ميزان فروش يك فيلم در 30 سينما با فروش يك فيلم در چهار سانس متفاوت است. گروه هنر و تجربه اتفاقا مختص فيلمهايي است كه به خاطر نداشتن تماشاگر برخي سانسهاي آنها كنسل ميشود. كساني كه به تعداد مخاطبان اين گروه معترضاند، سالنهاي هنروتجربه كشورهاي اروپايي را با دو، سه تماشاگر نديدهاند! من در پاريس براي تماشاي يك فيلم هنر و تجربه رفتم و تنها تماشاگر فيلم خودم بودم، يك بار چهار نفر در سالني بوديم و يك بار مثلا 12 - 10 نفر. در هنر و تجربه مسائل تجاري و اقتصادي در درجه اول اهميت قرار ندارند. در واقع اينگونه فيلمها مثل جويباري كوچك در كنار جريان اصلي سينماست؛ جويباري كه بايد وجود داشته باشد تا به واسطه آن استعدادهاي جوان بتوانند خودشان را معرفي كنند.
محسن اميريوسفي: در سينماي ايران هر دورهاي يك چيزي مد ميشود. دورهاي بحث كارگردانسالاري داغ بود و دورهاي سينماي جشنوارهاي و دورهاي هم بحث سوپراستارسازي بود و حالا در دورهاي به سر ميبريم كه تماشاگر در سينما اهميت پيدا كرده و اين موضوع هم اتفاق بدي نيست اما متاسفانه بايد بگويم كه سينماي ايران تنها سينمايي در جهان است كه به سينماي مستقلش نگاه حذفي دارد. ميخواهم به آنهايي كه طرفدار تماشاگر بيشتر در سالنهاي سينما هستند و كعبه آمالي به نام هاليوود و باليوود دارند، بگويم اتفاقا سينماي مستقل در دو كشور هند و امريكا به خوبي نفس ميكشد و اوضاعش از ايران خيلي هم بهتر است. در همان دنياي پول و ثروت و چرخش مالي عظيم در سينمايشان باز هم فيلمهاي سينماي مستقل ساخته و اكران ميشوند و تماشاگر خودشان را دارند و هيچ كسي به خودش اجازه نميدهد به حذف سينماي مستقل فكر كند. اما در سينماي ايران اين اتفاق نميافتد. به نظرم بحثي كه پيرامون هنروتجربه راه افتاده، مساله نگراني از كمبود سالن نيست، چون تعداد سالنهاي اين گروه سينمايي كه چهار تا بيشتر نيست! اما اگر موضوع تعداد مخاطبان است با همين استدلال بايد سالنهاي نمايشدهنده سينماي بدنه را هم تعطيل كرد! چرا كه سينماي ايران بعد از انقلاب تا امروز هر دهه با افت تعداد مخاطب روبهرو بوده است. به اين نكته توجه كنيد كه ما از فروش فيلمها و خبرهايي كه در اين باره منتشر ميشود، حرف نميزنيم. دهه60 فرهنگ سينما رفتن براي مردم جايگاه ويژهاي داشت. تعداد مخاطبان «عقابها» و «اجارهنشينها» قابل مقايسه با فيلمهاي پر فروش اين روزها نيست. درست است كه در اين سالها DVD و ماهواره جاي سينما را گرفتهاند اما مگر DVD و ماهواره به كشورهاي ديگر نيامده و آنها هم با اين مشكل دست و پنجه نرم ميكنند، پس چرا ميزان تماشاگران سينما و سرانه فيلم ديدن در كشورهاي ديگر پايين نرفته است؟ در حال حاضر در سينماي ايران اگر از جمعيت 80 ميليوني يك ميليون نفر فيلمي را ببينند، جشن ملي ميگيرند! خب اين اتفاق بيشتر شبيه جوك است. الان مثلا پرفروشترين فيلم سينمايي ما دو تا دو ميليون و سيصد هزار نفر مخاطب دارد. حال ميشود اين سوال را از سينماي بدنه ايران هم پرسيد كه به نسبت جمعيت هشتاد ميليوني ايران كه بايد حداقل 30 ميليون سينمارو داشته باشد چرا كمتر از 10 درصد از اين تعداد مردم به سينما ميروند؟! چرا ديگر سينما رفتن جزيي از آيينها و رفتار گروهي مردم نيست؟ درست است كه زمين هميشه كج است و ما ياد گرفتيم بد رقصيدنمان را گردن ديگران بيندازيم و در اينجا هم گردن دولت ميافتد. خود من بزرگترين مشكلات كاري را در تمام عمر كاريام با همين سيستم مديريت دولتي دارم، اما دولتها به تنهايي مقصر نيستند و بايد خود سينما را هم مورد آسيبشناسي قرار داد. در سالهاي اخير فيلمهايي با مضامين سطحي، همه سينما را گرفتهاند. نميگويم اين فيلمها در سينما نباشد، اما بايد قسمتي از اين حوزه باشد نه تمام آن. در چنين شرايطي به نظرم سينماي هنروتجربه ميتواند و بايد به سينماي بدنه اعلام خطر كند. در حال حاضر سينماي ايران به جاي اينكه به مشكلات خودش بپردازد كه عمده آن از دست دادن تماشاگران است ولي وحدتي توسط مخالفان عليه هنروتجربه شكل گرفته كه همه مشكلات را متعلق به اين گروه سينمايي ميداند كه درصد بسيار ناچيزي از صندليهاي سينماي كشور را دارند. اما من فكر ميكنم مقابله با اين گروه سينمايي به نوعي خودزني كردن براي كل سينماست.
گلمكاني: خانم نداف شما ميتوانيد به ما بگوييد مخالفان هنروتجربه چه گروهي هستند؟
حتما شما جواب اين سوال را بهتر از من ميدانيد اما به نظرم اگر سرآغاز اين دعوا را بررسي كنيم، ممكن است به نتايجي برسيم. دعوايي كه با اكران همزمان فيلمهاي سينماي بدنه در هنروتجربه آغاز شد.
گلمكاني: نه اين دعوا قبل از اينها شروع شد. من ميخواهم بدانم آيا مردم همانهايي كه اصلا سينما نميروند، مشكلي با فعاليت هنروتجربه دارند؟ مخاطبان سينما چطور؟ آنها از چهار سالني كه در اختيار اين گروه سينمايي است دلخورند؟ پاسخ اين سوالها كاملا واضح است؛ كسي كه ميخواهد در سينما يك كمدي عامهپسند را ببيند، اصلا خبر ندارد كه گروه هنر و تجربه هم وجود دارد! اين گروه سينمايي تعداد اندكي تماشاگر دارد كه تنوع منوي سينمايي فيلمها در تهران (و چند شهر ديگر) و بيشتر شدن امكان انتخابشان خوشحالاند. اما بخشي از اين مخالفتها مربوط به منتقدان و روزنامهنگاران است كه نقد كردن بخشي از ذات كارشان است. در نتيجه بيشتر مخالفتها از سمت خود سينماست. در حالي كه آدمهاي اصلي سينما بايد متوجه باشند موج عظيمي از جوانها متقاضي حضور در عرصه سينما هستند. سينماگران بايد اين واقعيت را بپذيرند كه در 10 سال اخير هجوم جوانها به سينما بيشتر شده و يكي از دلايل اين اشتياق تحول تكنولوژي است. تفكر حاكم بر صنعت سينماي ايران يك تفكر سنتي است و مثل هميشه تفكرات سنتي در كشور ما در برابر پديدههاي نو مقاومت ميكند. از جنبه اقتصادي هم هنر و تجربه براي فيلمسازاني كه تفكر سنتي دارند، خطري بالقوه است كه بيم آن دارند بالفعل شود. ما ظرفيتها و امكانات محدودي در حوزه سينما داريم و عدهاي ميخواهند اين امكانات بين آدمهاي محدودتري تقسيم شود.
پيش از به راه افتادن گروه هنر و تجربه به دليل بروكراسي موجود در فيلمسازي، جواني كه ميخواست فيلم بسازد بايد تهيهكننده باسابقهاي پيدا ميكرد و سرمايهاي را كه از منبعي جذب كرده بود در اختيار او ميگذاشت تا بتواند فيلمش را بسازد. خيلي از تهيهكنندگان فقط با دادن كارت تهيهكنندگيشان به كساني و بدون انجام دادن كاري چند ده ميليون تومان صاحب ميشدند كه اسمشان تهيهكننده صوري است. بعد از راه افتادن گروه هنر وتجربه خيلي از مشتاقان فيلمسازي مجال پيدا كردند بروكراسي موجود را دور بزنند. آنهايي كه از اين بروكراسي نفع ميبردند، از جمله معترضان گروه هنر وتجربهاند. اما براي مخالفتشان به بهانههاي ديگري متوسل ميشوند. پس منطقي نيست تنها دليل اعتراضشان اكران همزمان فيلمهاي سينماي بدنه در سالنهاي هنر و تجربه باشد. چون نمايش اين فيلمها در دورهاي اتفاق افتاد به قصد آزمون و خطا. اين چيزي است كه در مرامنامه گروه هنر و تجربه هم نوشته شده اما مخالفان بدون خواندنش اين ايراد را ميگيرند. هنر و تجربه نبايد فقط بر چند فيلمي كه با آنها قرارداد پخش و نمايش بسته، تمركز كند. ما نگاهمان به كل توليدات سينماي ايران است و ميخواهيم فيلمهاي هنري و تجربي ديگري را هم كه خارج از اين گروه نمايش داده ميشوند آدرس بدهيم. با اين همه قبول دارم تعداد سانسهاي اين فيلمها كمي زياد بود. اما اين آزمون و خطا آنقدر نياز به جنجال نداشت كه به بهانهاش كل موجوديت اين گروه را زير سوال ببرند.
امين: ما اگر بخواهيم بحث هزينه- فايده كنيم، كه بحثي كاملا عيني است و كاركردهاي هنروتجربه را بررسي كنيم، به اين نتيجه ميرسيم سينماي ايران بايد اين گروه را حلوا حلوا كند! هنروتجربه از نظر بهرهوري دو كاركرد دارد، يكي از اين كاركردها، اقتصادي است. بيش از 10 مصاحبه طي سالهاي اخير موجود است كه در آن آقاي فرجي، سخنگوي شوراي صنفي نمايش و تهيهكنندگان سينما به اين نكته اذعان داشتند كه هنروتجربه باري را از دوش سينماي ايران برداشته است. فشاري كه از سمت برخي فيلمسازان وارد ميشد و انتظار داشتند آثارشان اكران شود. يك گروه كوچك با چهار سالن سينما، فيلمهايي را كه مناسب اكران گسترده نيستند، روي پرده برده است. خب ميدانيد كه ما در سينماي ايران توزيع فقر ميكنيم! در چنين حالتي نبايد فيلمهايي كه با هزينههاي اندك ساخته شدهاند، با فيلمي كه سه ميليارد تومان صرف ساخت آن شده، مقايسه كنيم. اتفاقا خيلي از فيلمهايي كه در هنروتجربه اكران ميشوند، به لحاظ مالي و به نسبت هزينهشان درآمد مناسبي دارند. به اين ميگويند بهرهوري با امكانات كم و بازدهي مناسب. يعني وقتي فيلمي با بودجه 100 ميليون توماني ساخته شده وقتي فقط از هنروتجربه همين مقدار يا بيشتر درآمد دارد يعني سود. مساله بعدي اين است كه به واسطه هنروتجربه فيلمسازان بسياري به سينما معرفي شدند، به جز محسن اميريوسفي، مجيد برزگر و شهرام مكري كه پيش از شكلگيري اين گروه، اسمشان شنيده شده و فيلمهايشان اكران نشده بود، بقيه فيلمسازان اصلا اجازه شناخته شدن و حتي نفس كشيدن در فضاي سينما نداشتند. در شرايطي كه بازدهي خيلي از شركتهاي دولتي و خصوصي در ايران به 10درصد هم نميرسد، بازدهي گروه هنرو تجربه بيش از 50 درصد بوده است. هنر و تجربه تا حالا بيش از 10 فيلمساز خوب و مستعد به سينما معرفي كرده كه در شرايط عادي بعيد بود در سينماي بدنه مجال ظهور و بروز داشته باشند. فيلمسازاني مثل فائزه عزيزخواني، پيمان حقاني، تيمورتاش، مرتضي فرشباف، عادل يراقي، كاوه ابراهيمپور، امير تودهروستا و.... علاوه بر اين توانستهاند كسب و كار خرد و اندكي به راه بيندازند. خيلي از فيلمسازان اين گروه با پول توجيبيشان فيلم ساختهاند. پس به لحاظ اقتصادي و فرهنگي اين گروه سينمايي تا اينجا مفيد فايده است. اين را هم بگويم بسياري از مخالفان هنروتجربه، نه فيلمهاي اين گروه سينمايي را ميبينند و نه مطالب مربوط به هنروتجربه را درست ميخوانند. آنهايي كه در اين چند وقت در مخالفت با هنروتجربه تندروي كردند، فقط كافي است اسم 10 فيلمي را كه در هنر و تجربه ديدهاند، بگويند. مثلا چند وقت پيش آقاي سيروس الوند گفته بود مشكل گروه هنروتجربه تغيير پياپي مديريت است. يعني اين جمله شاهكار بود! آقاي الوند با تمام احترامي كه برايشان قايلم گفته است وجود هنروتجربه خوب است اما اكوسيستم سينما را بههم زده! اين حرف يعني چي؟! يعني يك سالن سينما فرهنگ اكوسيستم سينما را بههم زده است؟! واقعيت اين است كه ما حرف زدن بدون دقت به آمار و اطلاعات واقعي و نه حرفهاي دوستان را خوب بلديم!
كساني كه يك بار تجربه اكران در گروه هنروتجربه را داشتند، حاضرند فيلم بعديشان را با همين شيوه اكران كنند؟
فائزه عزيزخاني: جريان هنر و تجربه آنقدر دانشجويي و جمع و جور است كه من از اين بحثها تعجب ميكنم! بحثهايي كه پيرامون اين گروه شكل گرفته نشاندهنده ترسي است كه آقاي گلمكاني از آن حرف زد. عدهاي در سينماي ايران هستند كه نميخواهند گاردشان را باز كنند و كسي را به جمعشان راه بدهند، اما به نظرم تاريخ مصرف اين جبههگيريها گذشته است. بهانههايي هم كه ميآورند هيچ ربطي به چرخه اقتصادي سينما ندارد. ميدانيد هنروتجربه جلوي چه اعتراض بزرگي را گرفته است؟! نسلي در سينماي ايران مدام فيلم ساختند و فيلمهايشان در كمدها ماند. خيلي وقتها به ژانرهاي مختلف پناه بردند و براي ديده شدن استراتژيشان را تغيير دادند. حق انتخاب ديگري هم به جز سينما نداشتند، حالا كه اين انتخاب كوچك برايشان ايجاد شده، عدهاي جلوي اين روزنه را گرفتهاند!
اما در پاسخ به سوالتان بايد بگويم معلوم است من فيلمساز علاقه ندارم فيلمم را در هنروتجربه اكران كنم! چرا بايد در دو سالن فيلمم را نمايش دهم؟! من هم دلم ميخواهد اتفاق استاندارد براي فيلمم بيفتد! اما وقتي مجبورم بين چيزي كه وجود ندارد (اكران عمومي) و هنروتجربه يكي را انتخاب كنم، خب انتخابم دومي است و براي اين كار دست هنروتجربه را هم ميبوسم. اين گروه بستري كوچك را فراهم كرد اما همين بستر كوچك را هم تحمل نميكنند. همه آنهايي كه فيلم ميسازند اگر همين چند سانس را هم براي اكران نداشته باشند، بالاخره جايي صدايشان بلند ميشود.
با اين حرفها هنروتجربه معبر و گذرگاه براي برخي فيلمسازان است. اين با ايده تقويت سينماي مستقل در تضاد نيست؟ يا اينكه ما اصلا صنعت سينما نداريم كه بخواهيم به پيشرفت سينماي مستقل در اين ساز و كار فكر كنيم!
گلمكاني: عنوان سينماي مستقل براي برخي فيلمها در سينماي ايران به دليل تعريف جهاني آن بحثبرانگيز است. به نظرم بهتر است وارد اين مساله نشويم چون خيلي از فيلمهايي كه در هنروتجربه اكران ميشوند در دستهبندي سينماي مستقل جا نميگيرند. اما مساله اينجاست در كشوري كه استانداردهاي تعداد صندلي براي هر 100 يا 1000 نفر پايينتر از استانداردهاي جهاني است و تعداد توليدات بيش از اين ظرفيت است، دعوا بر سر صندلي سينما، عادي است. حرفهاي خانم عزيزخاني حرف دل بسياري از كساني است كه فيلمشان در هنروتجربه به نمايش درميآيد و همه ميخواهند امكانات و صندليهاي بيشتري داشته باشند. در اين ميان تعداد كمي تصور ميكنند جايگاهشان در همين يكيدو سالن است و اگر فيلمشان در بيست سالن به نمايش درآيد، به ضررشان است. اما مقصر اين كاستيها گروه هنروتجربه نيست. مناسبات سينماي ايران به نحوي است كه به آنها اجازه نميدهد جايگاه مورد نظرشان را پيدا كنند. من مطمئنم خيلي از فيلمسازاني كه فيلمشان در گروه هنر و تجربه اكران ميشود قبلش سراغ پخشكنندههاي سينماي بدنه رفتهاند و كسي حاضر نشده فيلمشان را پخش كند. اين طبيعي است.
آقاي گلمكاني با توجه به اظهارات شما ما نميتوانيم هنر و تجربه را در ايران با مدل جهاني آن مقايسه كنيم. در سينماي ايران كارگردان و فيلمساز راه ديگري براي نمايش فيلمش ندارد جز اينكه سراغ هنرو تجربه برود. حتما در مدل جهاني اين اجبار وجود ندارد.
امين: در جهان انواع مدلهاي نمايش وجود دارد اما ما در ايران انواع فيلم و نمايش نداريم. يك مدل نمايشي بوده كه تا امروز همان اجرا ميشود. همين حالا اگر سري به دفاتر پخش ما بزنيد ميبينيد يك مدل سنتي عقب مانده از همان روزها تا امروز وجود دارد و مدل ديگري را هم نميپذيرند. اما در دنيا چون مدلهاي مختلف نمايش وجود دارد، مدل هنروتجربه پذيرفته شده است. با اين همه بايد به اين نكته توجه كنيم هنروتجربه اكران فيلمخانهاي مانند سينماتك نيست، مدل اكران محدود در سينماست. در حال حاضر امكانات حداقلي براي هنروتجربه در شهري مثل تهران بايد يك پرديس سه سالني باشد، خب وقتي چنين اتفاقي نيفتاده بايد بگوييم امكانات اين گروه زير حداقل است. آقايان ميخواهند همين امكانات حداقلي را هم زمين بزنند. سالن شماره 2 سينما فرهنگ را از هنر و تجربه قصد دارند بگيرند، در حالي كه اگر اين سالن تمام سانسهايش در كل سال كامل فروش كند، مبلغي كه به تهيهكننده ميرسد، 700 ميليون تومان است. تازه اين اتفاق هم هيچوقت نميافتد اما ديديد بابت اين سالن و اين مبلغ چه جنجالي به پا كردند.
گلمكاني: اگر دنبال الگوهاي جهاني هنر و تجربه ميگرديد، بايد بگويم سينماي هنر و تجربه فرانسه 50، 60 سال قدمت دارد. متاسفانه ما آنقدر ملت عجولي هستيم كه حاضر نيستيم پنج، شش سال صبركنيم. شكل سنتي توليد و نمايش در دنيا اينطور بوده كه وسايل فيلمسازي در دست عده معدودي سرمايهگذار قرار داشته و فيلمساز بايد به ساخت فيلمي فكر ميكرده كه بتواند حداقل نيمي از اين سالنها را پر كند. در سالهاي اخير وضعيت، متفاوتتر از قبل شده است. برخلاف گذشته كه سينماگران براي ساخت فيلم راهي جز ثبتنام كردن در فارابي و انتظار براي دريافت دوربين و تجهيزات و مواد خام نداشتند، حالا ديگر نيازي به اين مجوزها و تجهيزات نيست و به تعبيري، قدرت توزيع شده است. حالا با همين گوشيهاي تلفن همراه هم ميشود فيلم ساخت. حالا ميشود بروكراسي را دور زد. در بخش نمايش هم تنوع امكانات عرضه و نمايش به وجود آمده است. اگر زماني فيلمها تنها در سينما يا تلويزيون كه در كشور ما حكومتي و انحصاري است به نمايش درميآمدند، حالا شبكه نمايش خانگي هم هست، به اضافه امكان نمايش در سالنهاي كوچك غيررسمي و خيلي راحت ميتوان فيلم را در اينترنت آپلود كرد و به دست همه رساند. اين روزها مردم در خانههايشان هم پرده سينما دارند و مسوولان محترم هم نميتوانند اين وضعيت را كنترل كنند، اگر ميتوانستند، حتما اين كار را ميكردند!
ضمن اينكه در گذشته وقتي فيلمسازي ميخواست فيلم بسازد، در قصه، انتخاب بازيگر، پروداكشن و... بايد چيزهايي را در نظر ميگرفت كه به واسطه آنها بتواند سالن بزرگي را پر كند. در حالي كه امروز فيلمسازاني با تفكرات و ايدههايي وجود دارند كه دنبال تماشاگران ميليوني نيستند. به نظرم اين اتفاق عين دموكراسي است، اينكه زماني خدمات براي اكثريت سينمارو بود و در حال حاضر اقليت هم حق انتخاب دارند. گروه هنروتجربه به نوعي معناي دموكراسي است. هم براي فيلمساز و هم براي تماشاگري كه انتظار انتخاب و تماشاي فيلمهاي متنوعتري را دارد.
فرض را بر اين بگذاريد كه خانه سينما يا مسوولان سينمايي يا هر نهاد و مقام ديگري گروه هنروتجربه را تعطيل كنند، جز اينكه دل عدهاي در سينما خنك ميشود، چه اتفاق مثبت ديگري ميافتد؟ اين كار چه سودي براي مخالفانش دارد؟ اگر مشكل بودجهاي است كه صرف اين گروه ميشود كه مبلغ آن اعلام شده است. دو ميليارد و 500 ميليون توماني كه بودجه توليد يك فيلم معمولي در سينماي بدنه است. آنوقت ميگويند هنروتجربه بودجه دولت را هدر ميدهد! در سراسر جهان دولتها براي فعاليتهاي فرهنگي كه سودآور نيست و مخاطب محدودي دارد تا ابد بايد سوبسيد بدهند؛ اين وظيفهشان است. برخلاف تصور برخي، اصلا قرار نيست هنروتجربه خودكفا شود. دولت براي اينكه شمع اين بخش از فعاليتهاي فرهنگي كه مخاطب عام و درآمد بالا ندارد روشن بماند، بايد هميشه به آن سوبسيد بدهد. بودجه هنروتجربه فرانسه را وزارت فرهنگ تامين ميكند نه سيانسي (مركز ملي سينماتوگرافي). دولتي كه بابت اين فعاليتها سوبسيد ندهد، دولت عقبماندهاي است. سالها در ايران اين سوبسيد سينما در مرحله توليد داده ميشد كه فسادآور است. فيلمهاي زيادي توليد شدند كه تهيهكنندگانش در مرحله توليد سود بردند و هيچ علاقهاي به نمايش آنها نداشتند. اكثر اين فيلمها بايگاني شدند. حالا اين نخستين بار است كه دولت بهدرستي سوبسيد را به مرحله نمايش اختصاص داده است.
اما در مورد گذرگاه بودن، بايد بگويم بله به نظرم هنروتجربه جايي است كه استعدادهايي را كه به سمت سينما هجوم آوردهاند، از هم جدا ميكند. غربال ميكند. در اين ميان مثل مرحله جداسازي سنگهاي معدن است؛ مقداري ضايعات وجود دارد، عدهاي ميفهمند به درد كار كردن در سينما نميخورند و اين حرفه را رها ميكنند. برخي بر اساس بازتابها سراغ سينماي بدنه ميروند، عدهاي راه تلويزيون را در پيش ميگيرند يا در حوزه فيلمهاي تبليغاتي فعاليت ميكنند و خلاصه با آزمون اكران فيلمهايشان هر كس بهتدريج در جايگاه درست خودش قرار ميگيرد. در سه سال اخير حدود 500 فيلم بلند به هنر و تجربه ارايه شده كه 60 درصدشان رد شدهاند. سازندگان آنها حتما از اين رد شدن دلخور شدهاند اما راضياند كه تكليفشان روشن شده و ميدانند اين رد شدن بر اساس نظريه كارشناسي بوده نه سانسور. چون سانسور جايي در وظايف هنروتجربه ندارد.
اتفاقا خيلي از فيلمسازاني كه تفكر سنتي ندارند اين نگراني را دارند كه هر كس فيلمش در هنر و تجربه اكران شده مدعي فيلمسازي است. ميگويند هنروتجربه آدرس غلط به جوانها ميدهد. اين سرند كردن كه از آن حرف ميزنيد مدل ايدهآلي براي اين گروه سينمايي است اما ميخواهم بدانم توهم فيلمساز شدن نگرانكننده است؟
امين: بايد ببينيم آنهايي كه از اين توهم نگرانند خودشان دچار توهم نيستند؟!
اميريوسفي: اين توهم مختص ما ايرانيهاست (ميخندد) . به نظرم سرآغاز پيشرفت ما اين است كه بدانيم و بپذيريم كشوري جهانسومي هستيم. هر چقدر جهان پيشرفته به ما آدرس غلط بدهند و بگويند در حال توسعه ولي ما بايد موقعيت واقعي خودمان را بشناسيم. توهمي كه از آن حرف ميزنيد در كل سينماي ايران وجود دارد. همه جاي دنيا در كنار سينماي بدنه و رايج، سينماي مستقل و متفاوت كارش را انجام ميدهد اما سينماي مستقل در ايران با دو نگاه روبهروست، يكي سينماي دولتي يا بخشنامهاي و سفارشي و ديگري سينماي تجاري. اين دو غول سينمايي سالهاست در سينماي ايران وجود دارد. حالا تصور كنيد سينماي مستقل و متفاوت ما در برابر اين دو نگاه با چه مشكلاتي مواجه است و شرايط سختتري براي فيلمسازان متفاوت وجود دارد كه البته بين آنها ممكن است چند نفري هم دچار توهم باشند. اما اين توهم نگرانكننده نيست. كسي كه توهم دارد بعد از دوره كوتاهي متوجه اين متوهم بودنش ميشود. بازيگري كه توهم دارد يا فيلمسازي كه تصور ميكند اسكورسيزي و وودي آلن سينماي ايران است، از جايي به بعد متوجه اين توهم ميشود. مشكل سينماي ما اين است كه عدهاي با وجود فهميدن و داشتن اين توهم دهههاست در سينما حضور دارند و با اعتماد به نفس كار ميكنند! ما شاهد نازلترين سريالها در تلويزيون هستيم يا در سينما فيلمهايي ميبينيم كه از سطح استاندارد سينماي ايران هم پايينتر است، فيلمهايي كه ديده ميشوند و فروش ميكنند. در چنين وضعيتي علاقهمندان مستعد سينما پيش خودشان ميگويند ما چرا فيلم نسازيم. از قديم گفتند اگر ميخواهيد تمدني را از بين ببريد، كارهاي كوچك را به آدمهاي بزرگ و كارهاي بزرگ را به آدمهاي كوچك بسپاريد. آن وقت توازن به راحتي بههم ميريزد. حالا اين روايت حكايت قسمتي از سينماي ايران است. برخي معتقدند تنها چيزي كه بايد در سينماي ايران باقي بماند فيلمهاي بفروش است و اين وضعيت فقط به نفع گروهي از سينماست. در چنين حالتي فيلمسازان واقعي يا كنار گذاشته ميشوند يا ترجيح ميدهند كمتر كار كنند. با اين روش جريان سينما پايان نميگيرد بلكه فقط آدمهاي شايسته از اين جريان فاصله ميگيرند. زماني در دهه 60 با نمايش فيلمهاي خارجي مخالفت شد. گروهي از فيلمسازان بحثي را پيش كشيدند كه اتفاقا جريان بعد از انقلاب و دهه 60 هم از طرح آن بدش نميآمد؛ با اين بهانه كه سينماي ايران بايد از سيطره فيلمهاي خارجي، امپرياليستي و... خلاص شود. ميگفتند بايد بيشتر روي سينماي خودمان تمركز كنيم و خب به ظاهر حرفهاي خوبي ميزدند. اما نتيجه اين حرفها چه شد؟! بساط نمايش فيلمهاي خارجي براي هميشه برچيده شد و خود سينماگران باعث و باني اين مساله شدند. اگر جريان نمايش فيلمهاي خارجي دوباره راه بيفتد، توفاني به پا ميشود كه اثري از سينماي نحيف بدنه باقي نميگذارد! مخالفان هنروتجربه چطور ميخواهند در مقابل اين توفان بايستند؟! يك بار از يكي از كارگردانان قديمي سينما پرسيدم چرا جزو گروهي بوديد كه جلوي نمايش فيلمهاي خارجي را گرفتيد؟ گفت اگر اين كار را نميكرديم امروز شما فيلمساز نبوديد! اين حرف واقعا خندهدار است چون آنهايي كه در هنروتجربه ماندگارند، نگراني بابت اكران فيلمهاي خارجي ندارند. اتفاقا اكران فيلمهاي خارجي به نفع سينماي هنروتجربه است. اما چرا جلوي اين اتفاق را ميگيرند؟ چون در واقعبينانهترين حالت تماشاگران فيلمهاي درجه دو و سه سينماي دنيا را به فيلمهاي ظاهرا درجه يك سينماي تجاري ايران ترجيح ميدهد. يك زماني همين وصلههايي كه به فيلمهاي هنروتجربه ميبستند، به فيلمهاي خارجي نسبت ميدادند، اينكه فيلمسازان هنروتجربه لوساند! در حالي كه اين سينماي لوس و پر از ادا در واقع همين سينماي بدنه ما است كه جلوي همه جريانهاي سينمايي ازجمله هنروتجربه و فيلمهاي خارجي را ميگيرد تا بتواند به حياتش ادامه دهد! سينمايي كه با پول نهادهاي دولتي سرپا مانده و حتما انتظار دارند در ادامه به مردم تكليف شود تا مخاطب فيلمهايشان شوند! حالا در ساختار سينماي ايران اين نكته جالب توجه وجود دارد كه ما نميتوانيم فيلمهاي خارجي را در سينما نمايش دهيم اما همين فيلمها از تلويزيون پخش ميشود! اين تناقض واقعا عجيب است.
اين را هم بگويم كه تماشاگران هنروتجربه، يعني همين چند ده هزار نفري كه فيلمهاي اين گروه را در سينما ميبينند، مخاطبان سينماي بدنه نبوده و نيستند. آنها پيش از اين در محافل خصوصي و در جمع دوستانشان فيلم ميديدند و هنروتجربه اين تعداد تماشاچي را به سينماي ايران اضافه كرده است. آنها حالا لطف ميكنند و براي تماشاي بعضي فيلمهاي ايراني بليت ميخرند و چنين اتفاقي مثبت است. با اين حساب سينماي بدنه به نوعي مديون سينماي هنروتجربه است كه تماشاگران جديدي را به اين سينما آورده است و از همين رو بايد به هنر و تجربه كمك كنند تا تعداد تماشاگرانش را بيشتر كند.
اما من فكر ميكنم يكي از مشكلات هنروتجربه اين بود كه هر چه جلوتر آمد، تعداد سينماهايش را افزايش نداد و با توجه به اتفاقات خوبي كه در ابتدا برايش افتاده قدر استقبال اوليه را ندانست و تا اينجا خيلي متواضعانه برخورد كرده است. در نهايت گروهي كوچك از مخالفين آن در سينما جسورتر شدند و حالا درصدد از بين بردن اين گروه سينمايي هستند. هنروتجربه باعث شده انگيزه خيلي از جوانان فيلمساز براي حضور فيلمهايشان در جشنوارههاي خارجي كم شود. آنها زماني به اميد نمايش آثارشان، در جشنوارههاي خارجي شركت ميكردند اما حالا به اكران در هنروتجربه راضياند و مخاطبان ايراني فيلمهايشان را ميبينند. آيااين اتفاق بدي است؟! به جاي اينكه فيلمي را 10 سال در توقيف نگهدارند و براي فيلمساز اين توهم ايجاد شود كه حتما شاهكاري ساخته! بايد فيلم را زمان خودش نمايش دهند و اگر مورد استقبال تماشاگران قرار نگيرد، تكليفش روشن ميشود. من اين حرفها را در شرايطي ميزنم كه متاسفانه بيشترين سابقه توقيف را در كارنامه كاريام داشتهام! بعد گلايه ميكنيم چرا مردم به فيلمهاي سطحي و سبك علاقهمند شدهاند! خب وقتي جلوي فيلمهاي اجتماعي و آثاري كه حرفي براي گفتن دارند را ميگيريد، طبيعتا دست فيلمنامهنويسان هم ميلرزد و نتيجهاش ميشود افزايش فيلمهاي سطحي و بفروشي كه ميبينيم. البته معتقدم بايد به اين سينما هم احترام گذاشت اما اين سينما بايد در كنار ديگر فيلمها حياتش را ادامه دهد نه اينكه يكه تاز ميدان باشد.
در مورد دغدغه و نگراني برخي فيلمسازان هم بايد بگويم اتفاقا تنوع افكار و ديدگاهها در حوزه سينما فعاليت آدمهاي حرفهاي را مشخص ميكند. پس نبايد به خاطر زياد شدن تعداد فيلمسازان، دست و دل كسي بلرزد. مشخص شدن حرفهاي بودن يك سينماگر ميان 100 نفر خيلي بهتر از 10 نفر است. اين ترسي كه از فعاليتهاي هنروتجربه به وجود آمده به نظرم مختص كساني است كه به نسيمي فيلمنامه، سينما و آنچه در اين حوزه براي خودشان ساختهاند را از دست ميدهند. به نظرم اين گروه پايشان محكم نيست و هميشه نگران فيلم خارجي، هنر و تجربه و سينماي مستقلاند! اسم اين شيوه فيلمسازي نيست. مثال اين است كه همسايهها ياري كنيد تا ما فيلمسازي كنيم! به نظرم اين نوع نگاه هيچ جاي دنيا وجود ندارد.
گلمكاني: مگر در سينماي بدنه اين توهمها وجود ندارد؟! مثلا راننده تاكسي يا دكتر متوهم نداريم؟!
امين: ما كلي آدم با ژن خوب داريم كه همهشان متوهماند. (ميخندد)
گلمكاني: فضاي مجازي هم كه معدن توهم است! اما احساس خطري را كه مخالفان هنرو تجربه دارند، معمولا با رنگ و لعاب غيراقتصادي و فرهنگي مطرح ميكنند. درست مثل مخالفت سينماگران با نمايش فيلمهاي خارجي كه به بهانه هجوم غرب به فرهنگ ايران و فروپاشي كيان خانواده اتفاق افتاد، اما واقعيت اين است كه ميخواهند رقيبان سينماي بدنه را كنار بزنند. حالا هم درباره هنروتجربه اين حرفها را ميزنند و ميگويند نتيجه فعاليت اين گروه توهم عدهاي جوان بيتجربه است. به اين مساله توجه نميكنند كه همين هنروتجربه توانسته جلوي انفجار تعداد قابلتوجهي از جوانان را بگيرد.
عزيزخاني: به نظرم كسي كه توهم را به خوبي ميشناسد و متوجه ميشود آدمهاي اطرافش توهم دارند، نگاهش به دنيا همراه با توهم است. نميخواهم بگويم چنين چيزي ميان سينماگران يا اقشار ديگر جامعه وجود ندارد، اما اين نگاه قضاوتگري كه به آدمها ميشود از آن توهم خيلي مسمومتر است و كاملا از آدمهاي محروم ميآيد. كسي كه در محروميت چيزي را به دست ميآورد، دوست دارد بيشتر ديده شود و احساس خطر ميكند و دشمنانش را هم با اين شيوه شناسايي ميكند. كافي است كمي آرامتر باشيم! به هر حال همه آدمها به مرور ميتوانند جاي خودشان را پيدا كند. ممكن است در نهايت يك فيلمساز فيلم اولي با سوپراستاري تماس بگيرد و از او بخواهد در فيلمش بازي كند، اما اين اتفاق آنقدر بزرگ و مهم نيست كه به كسي بربخورد.
اگر بخواهيم واقعبينانه حرف بزنيم، بايد اشاره كنيم بخشي از اين اعتراضها هم از داخل هنروتجربه و از ميان فيلمسازاني است كه تجربه اكران آثارشان در اين گروه را داشتند. منصفانه بخواهيد بگوييد، بزرگترين نقد وارده به هنروتجربه چيست؟
عزيزخاني: از گروهي كه كارش را با در اختيار داشتن دو سالن آغاز كرده است، نميتوان انتظار زياد داشت. اما من انتقادي دارم كه از جنس ديگري است. خيليها فكر ميكردند هنروتجربه به مرور پيشرفت ميكند اما اين اتفاق نيفتاد. با اين همه ميدانم ما با آدمهايي در اين گروه روبهرو هستيم كه قدرت كافي براي پاسخ دادن به درخواستهاي ما را ندارند و فشارهايي كه به اين گروه وارد ميشود، آنقدر قوي است كه به نظرم نميتوان مقابل آنها ايستاد.
اميريوسفي: من در مورد آن بخش از حرفهاي خانم عزيزخاني كه ميگويد مخالفت با هنروتجربه عجيب و بچهگانه است ميخواهم بگويم، سواي اينكه اين حرفها براي ما عجيب است، بايد آنها را جدي گرفت چون به خيليها آدرس غلط ميدهد. درست مثل اتفاقي كه براي فيلمهاي خارجي افتاد. در دهه 40 و 50 كسي تصور نميكرد يك روزي نمايش فيلمهاي خارجي در كشور ممنوع شود و همه به اين ايده ميخنديدند. اما ديديم كه شد. اتفاقي كه گروهي از اهالي سينما باعث و باني آن شدند و با آدرس غلطي كه به حكومت دادند جلوي نمايش اين فيلمها را گرفتند. سينماگران اين آدرس غلط را به حكومت دادند، اما براي جبران اين اشتباه در دهههاي بعد تلاشي نكردند. در مورد هنروتجربه هم هيچ كس نميگويد اين سينما از اساس وجود داشته باشد و جاي خوشبختي است كه اهميت هنروتجربه را درك كردهاند، اما اگر در مورد همين ميزان مخالفت حرفي زده نشود، ممكن است ما هم روزي كنار هم جمع شويم و از هنر و تجربهاي حرف بزنيم كه اتفاق خوبي در سينماي ايران بود اما تمام شد! ما هنر مدرني به نام سينما در كشورمان داريم اما نميخواهيم به نقاط ضعف آن اشاره كنيم. در كشورهاي ديگر اگر ايرادي چون ريزش مخاطب به سينما وارد شود، آن را مطرح ميكنند، دربارهاش حرف ميزنند تا برطرف شود اما ما از ريزش مخاطب حرفي نميزنيم. روي يكي از بيلبوردهاي تبليغاتي نوشته شده بود «عيب» و روي آن را پوشانده بودند. اين پوشاندن از فرهنگ ما ميآيد اما در فرهنگهاي ديگر ميگويند بايد عيب را فرياد بزنيم تا برطرف شود. اين را هم بگويم اگر روابط عمومي هنروتجربه بخواهد شيطنت كند ميتواند ليستي از فيلمهاي سينماي بدنه هم منتشر كند كه با سالنهاي خالي روي پرده ميروند.
امين: امسال به نسبت زمان مشابه سال گذشته تعداد تماشاگر در سينماي ايران دو ميليون نفر كاهش پيدا كرده است. دوستان مدافع سينماي بدنه حرفي از اين كاهش نميزنند. اما بد نيست بگويم همه سينماگران بدنه مخالف ادامه حيات هنروتجربه نيستند. مخالفان تعداد اندكياند كه اتفاقا آدمهاي درجه يك سينما هم نيستند و فقط سر و صدايشان زياد است. تعداد كساني كه در دو سال اول در سينماي بدنه از هنروتجربه دفاع كردند بالغ بر 100 نفر است، از رخشان بنياعتماد تا كيانوش عياري، مرحوم عباس كيارستمي و بهمن فرمانآرا گرفته تا كيومرث پوراحمد و عليرضا رييسيان. آنها هنوز هم مدافع هنروتجربهاند. اما آن گروه پرسروصدا طوري جلوه ميدهند كه انگار كليت بدنه سينماي ايران با اين گروه مخالف است. يكي از دلايلي هم كه گروهي از مخالفان حاضر نميشوند علني در مخالفت با هنروتجربه حرف بزنند اين است كه نميخواهند زير بار بيآبرويي اين مساله بروند. چون دلايل منطقي براي مخالفت خود ندارند. تعدادي از آنها تنها با بهانههايي به ظاهر مصلحانه اصل ماجرا را پنهان كردند. همان اصلي را كه آقاي گلمكاني هم اشاره كردند. ببينيد در كل كشور 140 هزار صندلي سينما داريم و كل صندليهاي هنر و تجربه در تهران و ديگر شهرستانها 1500 صندلي است! اين رقم ميشود 2/1درصد از كل صندليهاي سينماي ايران. دوستان مخالف، ظاهرا شمارش هم بلد نيستند! برخي هم جوگير ميشوند و بدون اطلاعات حرف ميزنند و وقتي برايشان توضيح ميدهيم، تازه ميفهمند چه خبر است. مزيت نسبي هنروتجربه هيچوقت فروش نبوده و معرفي فيلمساز بوده كه اين مساله خيلي مهمي است. برآيند نسبي كيفي فيلمهاي هنروتجربه از سينماي بدنه واقعا بالاتر است.
اين هم كه ميگوييم بودجه هنروتجربه دو ميليارد تومان است، بايد تاكيد كنم كمترين بخش اين پول صرف امور اجرايي ميشود. بخش اعظم اين پول صرفا براي خريد صندلي سالنهاي سينما صرف ميشود تا تمام فروش به تهيهكننده فيلمها برسد. اينكه ميگوييم بهترين سوبسيد در سينما در حوزه پخش است، معنياش همين است. در كل كشور شش سالن كامل خريداري شده است و بقيه سالنهايي كه در ديگر شهرها هستند به صورت توافقي خريده ميشوند. اتفاقا خيلي از اين سينماها از نمايش فيلمهاي هنروتجربه استقبال ميكنند، كمااينكه مدير سينما آزادي تمايل داشت يك سالن اين سينما را به فيلمهاي هنروتجربه اختصاص دهد. اگر فشارهاي شوراي صنفي نمايش و حوزه هنري نبود، قطعا به جاي سينما فرهنگ ما يك سالن در آزادي داشتيم.
از طرفي عدهاي از مخالفان به فيلمسازان هنروتجربه ميگويند بچهپررو! خب سوال من اينجاست، آنهايي كه دهه 60 در حوزه سينما پا گذاشتند، سرشان را كج كردند تا توانستند به اين حوزه راه پيدا كنند؟! اگر جوانهاي فيلمساز براي حضور در سينما جسارت نداشته باشند كه خيلي از سينماگران فعال به اين حوزه راهشان نميدهند! اينكه ميگويند اين ميزان فيلم اولي وارد سينما ميشوند و در ادامه معلوم نيست چه سرنوشتي پيدا ميكنند بايد بگويم، در سينماي ايران ما در طول 30 سال بيش از 400 فيلمساز اول به سينما آمدند كه به فيلم دوم نرسيدند. خب چه اتفاقي افتاد؟! آسمان به زمين رسيد؟! حالا هنروتجربه در اين ميان حتي اگر دو فيلمساز بااستعداد در سال هم معرفي كند، واقعا هنر كرده است.
گلمكاني: من بر اساس تجربه و اطلاعاتي كه از نمايش فيلمهاي خاص با عنوان «آسمان باز» و «مخاطب خاص» در سالهاي گذشته داشتم به اين نتيجه رسيدم كه شكست اين برنامهها دو دليل داشت. اول استفاده از امكانات نمايشي سينماي بدنه و دوم مديريت اين گروه توسط افراد سينماي بدنه. از آنجايي كه اين فيلمها، آثار كمفروشي هستند، وقتي ظرفيت نمايشي را نسبت به فيلمهايي كه به نظر ميرسد فروش بيشتري دارند، اشغال كردند، از طرف مجموعه سينما با مقاومت مواجه شدند. بنابراين براي تعطيل كردن اين فعاليت تلاش كردند تا خطر آن را از سر سينما رفع كنند! از طرف ديگر افراد سينماي بدنه كه مديريت نمايش فيلمهاي خاص را عهدهدار شدند، چون متعلق به سينماي مخاطب عام بودند، تمايلي به نمايش فيلمهاي خاص نداشتند. اما به دليل قبول كردن اين مسووليت و حفظ ظاهر، در ادامه با سوءمديريت سعي كردند اين برنامه شكست بخورد.
امين: سعي هم نميكردند به شكل ذاتي اين اتفاق ميافتاد.
گلمكاني: نه، من فكر ميكنم، سعي كردند. بعد از آن دو تجربه وقتي بحث شكلگيري گروه هنروتجربه به وجود آمد، چيزي كه من مدام تكرار ميكردم اين بود كه تا جاي ممكن از امكانات سينماي بدنه استفاده نكنيم و مديريت هم نبايد از ميان افراد بدنه سينما انتخاب شود. از همين رو انتخاب آقاي علمالهدي به عنوان مدير اجرايي به نظرم بهترين انتخاب بود. قبل از آن، اين خطر وجود داشت فردي از سينماي بدنه بيايد. من همانجا گفتم اگر مديري از سينماي بدنه روي كار بيايد، من كنار ميكشم چون ميدانم باعث تعطيلي اين حركت ميشود. من حتي معتقد بودم تا وقتي گروه هنروتجربه پرديس اختصاصي خودش را نداشته باشد نبايد فعاليتش را شروع كند، چون مطمئن بودم سينماي بدنه با اين قضيه مخالفت ميكند و ما دچار دردسر ميشويم. طي سه سال اخير هم بيشترين وقت و انرژي گروه صرف خنثي كردن همين مخالفتها شده است.
با وجود اين ميزان مخالفت با مديريت و استفاده از امكانات سينماي بدنه، پس چرا زماني حاضر شديد فيلمهاي سينماي بدنه از جمله «لانتوري»، «فروشنده» و «ايستاده در غبار» را در سالنهاي هنروتجربه نمايش دهيد؟!
گلمكاني: عرض كردم كه ما وظيفه خودمان ميدانيم برخي از فيلمهاي سينماي ايران را هم كه نگاهي هنري و تجربهاي دارند، نشان بدهيم. ميخواستيم به تماشاگران اين آدرس را بدهيم و بنابراين برخي از فيلمهاي سينماي بدنه در گروه هنروتجربه هم نمايش داده شد. اما تعداد سانسهايي كه به اين فيلمها اختصاص داده شد، به نظرم زياد بود. در ادامه هم اين روند تصحيح شد. آزمون و خطا يعني همين. فاجعه و گناه كبيرهاي كه اتفاق نيفتاده! اما اين كار را پيراهن عثمان كردند! درباره سوال شما هم بايد بگويم از كارگردان و تهيهكننده هر فيلمي كه اينجا پذيرفته ميشود در برنامه اكران قرار بگيرد، دعوت ميشود به دفتر هنر و تجربه بيايد و درباره شرايط اكران و تبليغات با آنها مذاكره ميشود. به آنها گفته ميشود كه اين گروه بودجه اندكي براي اطلاعرساني و تبليغات دارد؛ بنابراين از خود سازندگان فيلمها دعوت ميشود تا در اين امر به فيلم خودشان كمك كنند. ممكن است سازندگان بعضي از فيلمها امكانات شخصي داشته باشند، ارتباطاتي داشته باشند كه بتوانند امكانات تبليغاتي از نهادهايي بگيرند. بعضيها اين كار را كردهاند و مثلا تيزر برخي از فيلمهاي هنروتجربه از تلويزيون پخش شده است. بيشتر دستاندركاران گروه هنروتجربه خودشان دستاندركار سينماي حرفهاي و فيلمساز نيستند. در اين گروه هيچ كس از اينكه فيلمي زمين بخورد، نفعي نميبرد. اعضاي شوراي سياستگذاري رقابتي با فيلمسازهايي كه فيلمشان در اين گروه نمايش داده ميشود، ندارند. هرچه فيلمها بيشتر فروش كند، ما خوشحالتر ميشويم و همه فروش هم به جيب صاحبان آثار ميرود. پس تا جاي ممكن براي بهتر ديده شدن فيلمها تلاش ميشود. درست برخلاف دستاندركاران شوراي صنفي نمايش كه خودشان صاحب منفعتند و ممكن است رقابتهاي دروني حرفهاي با هم داشته باشند.
امين: در واقع از فروش فيلمها چيزي عايد هنروتجربه نميشود.
گلمكاني: اصلا سينماي هنروتجربه درآمدي براي خودش ندارد و نبايد داشته باشد. بودجهاي را از دولت ميگيرد و آن را صرف نمايش تعدادي از فيلمها ميكند و اگر درآمدي به دست آورد به فيلمسازان ميدهد.
چقدر از بودجه اين گروه صرف اطلاعرساني و تبليغات ميشود؟ بخشي كه هنروتجربه تا امروز از آن زياد لطمه خورده است!
امين: بيست ميليون تومان براي تبليغات در نظر گرفته شده است. اما بقيه ماجراي تبليغات به فيلمسازان برميگردد چون ما هزينه چنداني براي اين كار نداريم.
خيليها از همين كه شما گفتيد و تعداد سانسهاي فيلمشان گله دارند...
گلمكاني: فيلمها درجهبندي كيفي ميشوند و بر اساس آن براي تعيين سانسها تصميم گرفته ميشود. با تكيه بر تجربه چند ساله كه ممكن است گاهي در عمل هم كاملا معتبر و تضمينشده نباشد، گفته ميشود اين فيلم به اين شكل و در اين تعداد سانس و در اين سينماها اكران شود بهتر است. چون اكران هنر و تجربه طولانيمدت است ميتوان در موقع لزوم آن را تغيير داد و اصلاح كرد. در مورد تبليغات واقعا هزينه اندكي وجود دارد و كار بيشتري از دست گروه برنميآيد. اما به نظر من انتقادي كه عدهاي درباره اطلاعرساني ميكنند اصلا پذيرفتني نيست.
مگر اطلاعرساني هنر و تجربه از چه طريقي است؟ گروه هنروتجربه سايت، كانال تلگرام و صفحه اينستاگرام دارد و خبرهايش را به رسانههاي موجود ميدهد و آنها هم پوشش ميدهند. غير از اين چه كار ديگري بايد بكند؟ مخاطبان سينماي هنر و تجربه همه با رسانههاي نوين و فضاي مجازي سروكار دارند و هنروتجربه چيزي در اين زمينه كم نگذاشته...
آنها انتظار خريد بيلبورد يا تبليغات بيشتر داشتند...
امين: اين موضوع براي سينماي بدنه است...
گلمكاني: اين توقعها خارج از توانايي گروه است.
باور ميكنيد من با كارگرداني كه فيلمش در سينماي هنر و تجربه اكران شده حرف زدم و او توقع چنين چيزي را داشته است؟
امين: اينكه ما هم اشتباه كنيم بعيد نيست. تا الان 77 فيلم بلند سينمايي در گروه هنروتجربه اكران شده است. از اين تعداد شايد اعتراضها به هفت فيلم هم نرسد. اين اطلاعاتي كه ما گفتيم به همه داده شده است و كارگردانان قبلش مدلهاي ما را ديدهاند. كدام فيلم هنر و تجربه رفته روي بيلبورد؟ فقط يك فيلم «ماهي و گربه» روي بيلبورد رفت، آن هم به اين خاطر كه شركت تبليغاتي با پول خودش اين كار را كرد. هر كدام از تيزرهاي اين فيلمها با روابط خود دستاندركاران فيلمها ساخته ميشود و گروه هنروتجربه در اين مورد دخالتي نميكند. گروه هنروتجربه واقعا براي اين كار نميتواند هزينه كند چون بودجهاي براي آن ندارد. كساني كه مخالفت ميكنند بيايند و پيشنهاد مدل ديگري بدهند. همه ميگويند با هنروتجربه مخالفتي نداريم و بحث ما بر سر شيوه آن است. خب، يك مدل را پيشنهاد بدهند. يكي از مدلها كه توسط آقاي فريد داده شد اين بود كه اين گروه را در اختيار خانه سينما بگذاريم.
گلمكاني: تا ما خودمان آن را زمين بزنيم (ميخندد).
امين: اينكه با بودجه خانه سينما و با يك دهم آن اين كار را بكنند كلا نقض غرض است. خانه سينما يك نهاد صنفي است كه امور صنفي را پيگيري ميكند. اين فيلمسازان جوان را هنوز به عنوان عضو صنف نميپذيرند. سوال من اين است كه اگر گروه هنروتجربه تعطيل شود چه اتفاقي خواهد افتاد؟ هيچ اتفاقي نميافتد جز اينكه دل عدهاي خنك شود. اين را هم بگويم كه به نظر من هيچ مدل جايگزيني برايش وجود ندارد.
گلمكاني: ما درباره تمام آن راههايي كه به ذهن هركسي رسيده و مطرح كرده ساعتها بحث كردهايم، اما در اينجا يك موانعي هم وجود دارد. اين همه فيلم در نوبت است و به ما ميگويند وقتي چهار سينما داريد چرا اين تعداد فيلم نمايش ميدهيد. خب، اگر اين كار را نكنيم فيلمي كه امسال پذيرفته شده سه سال ديگر نوبتش ميرسد.
چه اشكالي دارد؟
گلمكاني: خب، فيلمهاي ديگري هم ساخته و به اين تعداد اضافه ميشود. با توجه به اين تعداد فيلم منتظرمدام صف انتظار اكران طولاني و باعث نارضايتي بيشتر ميشود.
امين: به همين دليل داشتن پرديس اختصاصي مهم است...
گلمكاني: اين تنها راهحل نجات سينماي هنر و تجربه است؛ اينكه يك پرديس اختصاصي برايش ساخته شود، يك پرديس كه مثلا چهار سالن داشته باشد و مديريتش با خود گروه هنر و تجربه باشد تا بتوان برنامهريزيها را هفتگي انجام داد. در اين مدل برنامهريزي چهلروزهاي كه الان داريم گاهي ميبينيم پيشبينيهاي ما غلط از آب درآمد و ديگر نميتوان عوضش كرد. با احداث پرديس اختصاصي هنر و تجربه سينما فرهنگ و موزه سينما هم آزاد ميشوند و سينماي هنر و تجربه ديگر كاري با آنها ندارد. تنها راه گريز هنر و تجربه از اين مخمصه همين است. هفتههاي زيادي است كه وقت جلسات شورا صرف خنثيكردن همين فشارها ميشود؛ در حالي كه كارهاي زيادي است كه بايد انجام بشود. مثلا بايد وقت بگذاريم و اسپانسر بگيريم، اما اصلا فرصت آن پيدا نشده، چون درگير همين بحثها هستيم.
اميريوسفي: من حرف آقاي گلمكاني را كامل قبول دارم. از اول هم صحبتم بر سر همين بود كه هنر و تجربه يك پرديس جداگانه ميخواهد. اين اتفاقي است كه در همه جاي دنيا ميافتد...
گلمكاني: در همه جاي دنيا اتفاقا اينطور نيست...
اميريوسفي: چرا نيست؟! شما در امريكا كه كعبه آمال سينماي تجاري است هيچوقت فيلمهاي مستقل و متفاوت را نميبينيد كه در كنار فيلمهاي تجاري نمايش داده شوند. در ايامسي و آركلايتها فقط فيلمهاي بيگ پروداكشن و تجاري را ميبينيد و اثري از چنين فيلمهايي كه ما در موردش صحبت ميكنيم نيست. اكران آنها مكانهاي جداگانهاي دارد كه فيلمهاي مستقل خودشان و فيلمهاي مستقل خارجي را نشان ميدهند. راهكار من براي حل مشكل هنر وتجربه به عنوان بخش مهم سينماي ايران همين است. اين بهترين تصميم در مورد آن بودجهاي كه آقاي امين ميگويند به سينماها داده ميشود هم هست تا فيلمهاي هنر و تجربه اكران شود. ميتوانند اين بودجه را در اختيار يك مجموعه سينما يا يك پرديس سينمايي بگذارند. درباره انتقاداتي كه به هنر و تجربه ميشود هم بايد به بحث تبليغات اشاره كنم. به قول آقاي گلمكاني اطلاعرساني براي همه فيلمها هست و همه ميتوانند آن را به دست بياورند. اين موضوع به نظر من قابل تصحيح است و نميتوان در توصيفش گفت فاجعه است. بحث اصليتر تبليغات است. تبليغات يك فكر تجارتي ميخواهد و به نظر من بايد در موردش به كارگردانان مشاوره داد. ما نبايد به اين فكر كنيم كه اصلا بيلبورد نميخواهيم، به هر حال اين بيلبورد بايد وجود داشته باشد. به هر حال تماشاگران سينماي هنر و تجربه هم حق دارند آن حال و لذت سينمايي را با ديدن تبليغات شهري فيلمهاي مورد علاقهشان ببرند. اينها را در همه مدل تبليغات هم ميتوان داشت. اين چيزي بود كه در سال اول هنر و تجربه بيشتر ديده ميشد و شرايط بهتري فراهم بود.
امين: شايد خود كارگردانان با ذوقتر عمل كردند...
اميريوسفي: من تجربه خودم را ميگويم. سال دوم فعاليت هنر و تجربه بود كه خواب تلخ اكران شد. بعد از 12 سال رسيديم به شانس نمايش يك فيلم. حدس ميزدم كه تلويزيون به من امكان پخش تيزر نخواهد داد و همين هم شد. هزينه تهيه بيلبورد هم كه نداشتيم. تنها راهكار به نظر من همان آنونسي بود كه فيلمبرداري كرديم و ساختيم. اين فكري بود كه خوشبختانه جواب داد. همين ميتوانست يك راهكار براي سينماي بدنه و تجاري هم باشد. همان آنونس شد تبليغ ما و تنها چيزي بود كه همه آن را ديدند...
گلمكاني: اين راهحل چيزي بود كه در خود شما جوشيد. همانطور كه عرض كردم يك امكانات حداقلي در اختيار همه قرار ميگيرد. اما به همه گفته ميشود خودتان ذوق، امكانات و روابطتان را به كار بيندازيد و براي تبليغ فيلمتان فعاليت كنيد. بايد اين كار را بكنند. در اين سالها درباره همه آنچيزهايي كه به عنوان راهحل و انتقاد شنيديم، فكر كرديم و در موردش بحث كرديم، اما موانعي بر سر راه آرمانگرايي بوده است. ما هر هفته حدود 1000 دقيقه فيلم ميبينيم كه تعداديشان پذيرفته ميشود. اين فيلمها صاحب و سازنده دارند و شبها با خيال اكران فيلمهايشان ميخوابند. ما نميتوانيم نسبت به اينها بيتوجه باشيم.
منبع: روزنامه اعتماد
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com