گروه اجتماعی: با عنایت به خبر تجاوز یک جوان ۱۹ ساله افغانی به یک دختر ایرانی در فضای سبز شرق تهران و نگاهی به اخبار مشابه این مسئله نشان می دهد که در چند سال اخیر، در حوزه بزهکاریهای اجتماعی شاهد انجام رفتارهای غیرانسانی و جنایتهای مختلف از سوی برخی مهاجرین خصوصا مهاجرین افغان هستیم. در این زمینه تحلیلهای مختلف ارائه شده است؛ اما نکته مغفول، عدم اهتمام نهادهای مسئول به آموزش و تربیت و کنترل مهاجرین و نیز بررسی ضعفهای قوانین در برخورد با جرایم جنسی در ایران است.
به گزارش بولتن نیوز، مهاجرت و جابجايي مكاني از یک کشور به کشور دیگر همواره تأثيرات متعدد اجتماعي و اقتصادي بر جامعه مبدأ و مقصد مي گذارد. به طوری که نتايج برخی تحقيق نشان مي دهد كه تنوع و تفاوت هاي قومي و فرهنگي می تواند در شكل دهي الگوهاي رفتاري افراد جامعه و از جمله بزهكاران تاثير گذاشته و با تغيير خاستگاه فرهنگي مبدأ مهاجرت اين افراد، گرايش به نوع جرم ارتكابي آنها نيز تغيير مي كند.
ایران به عنوان کشوری که پذیرای خیل گستردهای از مهاجران افغانی بوده، همواره کانون بحثهای بسیاری پیرامون پدیدهی مهاجرت، خاصه از منظر وقوع جرم، به شمار میرفته است؛ کما در سال 91 هم در یکی از محلههای یزد دختری 18 ساله، به وسیلهی گروهی افغان مورد تجاوز جنسی قرار گرفت و سپس به قتل رسید. در پی این حادثه برخی از مردم یزد، افغانها را مورد ضرب و شتم قرار دادند و خانههایشان را به آتش کشیدند. پیش از این اتفاق نیز در مشهد مرد و زنی در جریان سرقت توسط دو تن افغان به قتل رسیدند.
البته این موضوع تنها مربوط به ایران و مهاجران افغانی نمی شود به طوری که در سال 1860 میلادی شیکاگو یک شهر کوچک با جمعیت 10 هزار نفر بود. پس از سال 1871 جمعیت آن رشد قابل توجهی نمود؛ تا اینکه در سال 1920 به دلیل وقوع جنگ جهانی اول و وجود مشکلات سیاسی و اقتصادی، موجب مهاجرتهایِ گروهیِ اروپاییان به ایالات متحده آمریکا و از جمله شیکاگو گردید و جمعیت این شهر در سال 1920 به دو میلیون نفر افزایش یافت. وجود این خیل از مهاجران، شاو و مککی را راغب نمود تا به بررسی ارتباط بین مهاجرت و وقوع جرم بپردازند.
آنان بیان داشتند اگر در بعضی از محلههای شیکاگو میزان بزهکاری از بقیهی محلهها بیشتر است به خاطر فقر اقتصادی ساکنان این مناطق نیست، بلکه علت رشد بزهکاری را باید در ویژگی مکان و فضای آن محل جستجو کرد؛ یعنی فضای آن محل دچار آسیب است و یک نوع آسیبشناسی در خصوص آن صادق است و علت رشد بزهکاری در نوع نژاد و قوم و یا فرهنگ ساکنان آن محل نیست و میدانیم که افرادی که در چنین محلههایی زندگی میکنند، در واقع امکان زندگی در یک محلهی بهتر را ندارند. (مباحثی در علوم جنایی، تقریرات دکتر نجفی، 464) بنابراین علت جرم، ناشی از فرهنگ خاستگاهی مهاجرین نبوده است، بلکه محیط زیست محله طوری بوده که افراد اصولاً این احساس را نداشتهاند که در جامعهی آمریکا زندگی میکنند تا با آن در تعارض باشند.
بدین ترتیب آنان دریافتند که جریان استقرار یافتن مهاجران در یک کشور جدید با سطوح بالایی از هرج و مرج و کشمکش همراه بوده و مشخصهی تمامی اجتماعهای آنان، وجود وضعیتی پایدار از تغییر، بیثباتی و بیسازمانی اجتماعی است. شاو و مککی هم چنین اسناد مربوط به تاریخچهی زندگی بزهکاران نوجوان و جوانِ این مناطق را بررسی کردند. یافتههای این بررسی از دو واقعیت زیر حکایت داشت: اینکه جرم با محلههای خاصی پیوند خورده است و همچنین اینکه منشأ آن، جریانی دَوَرانی (انتقال جامعه از سازماندهی اجتماعی آغازین به وضعیت بیسازمانی و سپس ایجاد سازماندهی مجدد) از تغییرات اجتماعی است. (وایت و هینز، صص 152 و 153) شاو نتیجه گرفت که بزهکاری و دیگر مشکلات اجتماعی به طور تنگاتنگی با فرایند هجوم، چیرگی و جانشینی (این فرایند اصطلاحی است که زیستبومشناسان به کار میبرند) که الگوهای رشد هم کانون شهر را تعیین میکند، مرتبط است. هنگامی که یک محلِ ویژه در شهر از سوی ساکنان مورد هجوم قرار میگیرد، روابط نمادین تثبیت شدهای که آن محل را به یک حوزهی طبیعی پیوند میدهد، از بین میرود. در نتیجه بر اثر مجموعهی گستردهای از مشکلات اجتماعی، تغییر سریع جمعیت دچار آشفتگی و سازمانهای اجتماعی رسمی هر محله به موازات پس کشیدن جمعیت اولیه، از هم پاشیده میشود. (ولد، برنارد و اسنیپس، ص 203) بدین معنا که هجوم مهاجران به هر محلهای به مرور موجب تقابل با ساکنان پیشین خواهد شد و همین عاملی برای بیسازمانی اجتماعی و آشفتگی اجتماعی خواهد گردید.
در رابطه با افزایش تعداد جرایم مهاجرین افغانی در ایران هم می توان دید همین اتفاق در حال رخ دادن است و اینگونه تجاوزها و بی قانونی ها عمدتا در شرق تهران یا شهر های اقماری تهران که تعداد بسیاری از افغانی ها را در خود جای داده است رخ می دهد.
در اینجا مشکل اصلی تر این است که مسئولین گویا فکر می کنند که ورود یک فرد مهاجر به کشور و داشتن ویزا و پاسپورت یا اجازه اقامت تنها وظیفه آنها است و بر این اساس دیگر همه مشکلات کشور حل می شود اما اینگونه نیست.
در واقع مسئولیتهای نهادها و مجریان قانون تازه بعد از ورود قانونی مهاجرین است که نمو پیدا کرده و تازه اغاز کاری سخت و دشوار است برای همگون سازی فرهنگ مهاجرین با فرهنگ ایرانی؛ اما این مسئله هرگز توسط هیچ کسی پیگیری نشده است و اصولا مسئله آموزش محلی از اعراب در فرهنگ لغات متولیان امر ندارد.
به هر حال در قانون جمهوری اسلامی ایران در ماده ۲۲۴ قانون مجازات اسلامی مجازات تجاوز به عنف اعدام است. متجاوزین معمولاً فقط بر اساس شهادت گواهان محکوم نمیشوند، بنابراین باید مدارک تأیید کننده از دیگران کسب شود. مدارک مربوط به اثبات دخول، هویت تجاوز کننده و این واقعیت که نزدیکی بدون رضایت زن رخ دادهاست، میباید فراهم گردد.
ولیالله حسینی، قاضی دادگاه کیفری استان تهران دربارهٔ وضعیت حقوقی تجاوز جنسی میگوید احکام این جرم یا برائت است یا اعدام حد وسطی ندارد. اگر اعدام نبود و به طور مثال ۲۰ سال حبس بود قاضی نمیترسید مجازات تعیین کنداما این مجازاتها کار را مشکل کردهاست. از یک طرف مجبوریم حکم اعدام دهیم و از سویی اگر حکمی ندهیم روان از دست رفته یک زن قربانی را در نظر نگرفتهایم. این در حالی است که اثبات جرایم حدی با کوچکترین شبههای سخت میشود. مشکل دیگر ما این است که مجرمین در پلیس آگاهی اقرار میکنند اما در دادگاهها اقرار نمیکنند و حتی شاکیان را نیز تهدید میکنند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com