گروه سینما و تلویزیون: بهترین خاطره نسل سینمادوست دهههای ٦٠ و ٧٠ از برگزاری جشنواره فیلم فجر صفهای شلوغ و بلبشوی حاکم بر جشنواره است و البته بحثهای تند اغلب سرپایی جلوی سینماهای نمایشدهنده فیلمهای بحثانگیز –که نگارنده خود در آن سالها بارها و بارها دیده این بحثها به نبرد تنبهتن نیز ختم شدند و میدانیم وقتی رفتار تماشاگر جشنوارهای که قاعدتا جزو فرهیختهترین تماشاگران سینماست، چنین باشد، روزنامهنگارش نیز این میشود که چنان وابسته و دلبسته جنجال است که بهترین مطالبش را با بیشترین انرژی صرفشده در مورد بحرانها و جنجالها مینویسد و کارگردانش نیز چنان بیپروا که وقتی فیلم ضعیفش کاندیدا نمیشود، در روز اختتامیه جشنواره تظاهراتی با کمک دوستانش راه انداخته و مرغ و سیمرغهای جشنواره را با ادبیاتی توهینآمیز ارزانی بقیه میکند و برایش مهم هم نیست که همکارش آن مرغ و سیمرغ بدنامشده را قرار است به خانهاش ببرد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه شهروند، به هر روی؛ چند وقتی میشد سینمای ایران روزهای آرامی را میگذراند؛ روزهایی بیجنجال و سروصدا. از آنجایی که ما نیز یکی از اهالی همین سینما هستیم، دلمان برای چنان روزهایی تنگ شده بود. هوس روزهایی را داشتیم که جنجال از سر تا پای سینمای ایران پایین میریخت. تا اینکه... بالاخره آن اتفاقی که منتظرش بودیم، رخ داد. بالاخره پس از مدتها آرامش –که البته نه به دلیل حال خوش سینمای ایران؛ بلکه به این دلیل بود که فیلمهای خنثی و بیبو و بیخاصیت این سالها قابلیت جنجالسازی نداشتند، اکسیدان آمد با جاروجنجالهایش. جنجالهایی که درنهایت به نامه نمایندگان مجلس و پاسخگویی وزیر ارشاد انجامید و...
جنجال، البته این بار کمرنگتر از همیشه بود و زود هم سروته ماجرا هم آمد. درواقع اگر جنجالهای گذشته سینمای ایران را بمب فرض کنیم، این یکی ترقهای بیش نبود؛ دلیلش هم باز به همان خنثی بودن فیلمهای این سالها برمیگردد.
اما داستان جنجالهای سینمای ایران همیشه همچنین بیسروصدا و با پایان خوش تمام نشده است. جنجالهایی با دلایل متعدد (از توهین به مقدسات و بیحرمتی بگیرید تا دیالوگهای حساسیتبرانگیز؛ از جنجالهای صنفی بگیرید و بیایید تا مفاهیمی چون رواج منکر و حتی آب در آسیاب دشمن ریختن و...) و برخوردهای متفاوت (توقیف، دستگیری یا ممنوعالکارشدن فیلمسازان و گاه هم قمهزنی و تحصن و حمله به سینما و... چاشنی این بازی بوده) که سادهترین و بیدردسرترین برخورد را همین فیلم اکسیدان از سر گذراند...
در مطلبی که در پی میآید، نگاهی گذرا داریم به فیلمهایی که چنین جنجالها و برخوردهایی را تجربه کردهاند؛ فیلمهایی که همین طوری با یاری ذهن در فهرست جنجالیها آمدهاند و هیچ بعید نیست چند مورد حتی مهم از یاد رفته و از قلم افتاده باشد؛ این را هم فراموش نکنید که تقدم و تأخر نام این فیلمها دلیل خاصی ندارد و تنها و تنها بازی ذهن است که باعث شده جنجال فیلمی زودتر نوشته شده و دیگری بعد از آن و فیلم جنجالی دیگری نیز شاید اصلا نوشته نشده است...
جنجالهای سینمای بدنه
گشت ارشاد، یکی از بهترین و البته مفرحترین فیلمهای کارنامه سعید سهیلی در دومین دوره کارنامه این فیلمساز ارزشی است که به وجود آورنده یکی دیگر از جنجالیترین اتفاقات این سالهاست که تبعات نمایش آن حتی به تجمعاتی چند مقابل وزارت ارشاد هم کشید. سهیلی بعد از تجربه عبور از خط قرمزهای اخلاقی در چارچنگولی، گشت ارشاد را با روایت ملتهب سه جوان سرگردان و نیازمند که در پوشش ماموران گشت ارشاد از مردم اخاذی میکنند، ساخت و یکی از پرسروصداترین اتفاقات ممکن را باعث شد. زندگی خصوصی محمدحسین فرحبخش یکی دیگر از فیلمهای پرسروصدا بود که به دلیل ترسیم داستانی در مورد سقوط اخلاقی یک روزنامهنگار اصلاحطلب با رویکردی نهچندان اخلاقی از پردهها پایین کشیده شد و ادامهاش هم به جایی رسید که دانیم و دانید... من مادر هستم فریدون جیرانی را به تصویر کشیدن بیپرده زندگیهای به سبک غربی جنجالی کرد و پایاننامه حامد کلاهداری را نگاه یکطرفه به روزهای بحرانی ٦سال پیش منفور خاص و عام کرد...
آدم برفی
نخستین و جنجالیترین فیلم داود میرباقری که به دو دلیل جنجالی شد: نخست اینکه در پرداخت به موضوع مهاجرت سعی کرده بود بیطرفی را رعایت کرده و از بیان شعاری و توخالی مد روز آن سالها فاصله گیرد و البته مهمترین دلیل هم به اکبر عبدی و نوع حضورش مربوط میشد که گریم خاص او وزن پوشیاش بدعت به شمار آمد...
پاشنه آشیل فیلم برای حمله منتقدان اینها بودند. فیلم اگرچه بعدتر به نمایش درآمد و فروش خوبی هم کرد، اما نمیتوان کتمان کرد که اگر آدمبرفی زمان مناسب خودش روی پرده میآمد، چنان مورد استقبال قرار میگرفت که شاید امروز هم رکوردهایش غیرقابل دسترسی به نظر میرسیدند. فیلم پس از چندسال با وقوع دوم خرداد در روز نخست کاری وزیر ارشاد دولت اصلاحات مجوز گرفت و به اکران فوقالعاده رسید. این اتفاق جرقه رخدادهایی را زد که هنوز که هنوز است در مورد آنها حرف زده میشود.
خانه پدری
عیاری در خانه پدری فیلم را با یک قتل ناموسی دلخراش آغاز میکند و پس از آن به نسلهای بعدی آن خانواده که در آن خانه ساکن هستند، میپردازد. فیلم از همان نخستین نمایشهایش برای داوران جشن خانه سینما قابلیت بالقوه جنجالسازیاش را نشان داده بود و همان زمان هم میشد حدس زد این فیلم سرنوشت روبهراهی پیش رویش نیست. خیلیها دلیل برخوردی چنین شدید با این فیلم را نه فقط مربوط به صحنه افتتاحیه بلکه مربوط به کلیت داستان آن میدانند؛ داستانی برگرفته از یک اتفاق واقعی که در مورد ظلمهایی است که بر زن ایرانی رفته و در گذر سالها فاش نشده است و میدانیم که چنین داستانی در جو و فضای سیاسی این سالها چه اندازه میتواند حساسیتزا باشد. خصوصا اگر این داستان را کیانوش عیاری روایت کند که به نوعی استاد رئالیسم قلمداد میشود و روایتی که او از پایمالکردن زن و حقوقش در خانه پدری دارد، بینهایت جاندار و دردناک است...
ابراهیم حاتمیکیا
دلیل اینکه نام فیلم خاصی در این بخش نیامده این است که ابراهیم حاتمیکیا از این جنجالها زیاد و دیده و حتی یکی از آخرین جنجالهایش هنوز که هنوز است حل نشده و بیسرانجام باقی مانده و گزارش یک جشنش بیاینکه رنگ پرده را ببیند به سیاهه فیلمهای توقیفی افزوده شده است...
در مورد حاتمیکیا باید تیتروار به جنجالها و فیلمهای جنجالیاش اشاره کرد و گذشت: میتوان به از کرخه تا راین اشاره کرد و جریان آن بسیجی پناهندهشده که در روزهای نمایش آن فیلم خیلیها را نگران حاتمیکیا کرد. میتوان برج مینو و بوی پیراهن یوسف و داستانهای ایجادشده پیرامونشان را مثال زد. میتوان روزی که حاتمیکیا نگاتیوهای فیلمش را به جشنواره آورد تا آنها را آتش بزند، مثال زد. به رنگ ارغوان را میشود گفت که وزارت اطلاعات وقت جلوی نمایش آن را گرفت و البته میتوان به فیلم گزارش یک جشن اشاره کرد که به بهانه ارتباط با روزهای شلوغی سال ٨٨ هنوز در محاق است...
مارمولک
یکی از شدیدترین جنجالهای ایجادشده شامل این ساخته حساسیتبرانگیز کمال تبریزی بوده است. کمال تبریزی در این فیلم کاراکتر سارقش را با لباس روحانیت روانه یک روستای مرزی میکند و از قبل این موقعیت شوخیهایی متولد میشوند که برخی را ظاهرا یارای تحمل این شوخیها نبود. درواقع اینکه یک مجرم لباس روحانیت پوشیده (فارغ از جهتگیری فیلم و هدف کارگردان) مارمولک را بدل به سیبل عدهای خاص کرد. در این میان بازی خیرهکننده پرستویی هم به کمک جنجالسازان آمد. بازی حیرتانگیز او باعث دیدهشدن فیلم و همهگیر شدن آن و شوخیهایش شد و مارمولک را به مرتبه یک پدیده اجتماعی رساند. همین هم درنهایت بیشترین نقش را در پایین کشیدهشدن فیلم از پرده بعد از دو هفته اکران داشت
شوکران
یکی از مواردی که اعتراضات صنفی به فیلم مقدم بر مسائل سیاسی قرار گرفت. این اتفاق چنان سروصدا کرد که هنوز که هنوز است وقتی چنین اعتراضی به وقوع میپیوندد، بیشتر مردم یاد شوکران و جنجالهای پیرامونش میافتند... دلیل اعتراض صنفی پرستاران به شوکران غیرمنتظره، اما بسیار ساده بود: نقشی که هدیه تهرانی در فیلم افخمی داشت، پرستاری بود که با یک مرد متاهل ایجاد ارتباط میکند. نکتهای که اعتراضات را تشدید میکرد این بود که این ارتباط هیچگونه دوگانگی برای کاراکتر زن اغواگر ایجاد نمیکرد. بههرحال اعتراضات صنفی کمکم جدیتر و جدیتر شد و درنهایت به تظاهرات پرستاران رسید؛ اما فیلم روی پرده ماند تا سازمان سینمایی در آن دوره چهره جدید و قانونمداری از خودش نشان دهد...
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com