گروه سینما و تلویزیون: «آسیبهای اجتماعی» عنوان دغدغهای است که میتواند اصحاب سینما و دانشگاه را دور یک میز جمع کند تا به تبادل ایدههایشان بپردازند. این به همراه اکران فیلم «زیر سقف دودی» ساخته خانم پوران درخشنده، جمعی از جامعهشناسان و سازنده اثر دور هم جمع شدهاند تا گفتوگویی با موضوع «نحوه بازنمایی آسیبهای اجتماعی» داشته باشند. این نشست چهارشنبه هفته گذشته به همت مرکز تحقیقات زن و خانواده حوزه علمیه خواهران برگزار شد. در این گزارش به روایت اظهارات دکتر محمدتقی کرمی، عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی و دکتر سهیلا صادقی فسایی، عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران میپردازیم.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه صبح نو، خانم صادقی به عنوان آغازگر سخن، به بیان شاخصهای سینمای پوران درخشنده به عنوان یک سینمای اجتماعی میپردازد: «درخشنده سنت و آیین دارد و سراغ هر موضوعی نمیرود»، «در فیلمهایش بزرگنمایی یا کوچکنمایی ندارد.»،«حوزه زنان و خانواده و بهخصوص مسائل اجتماعی را پررنگ میکند»، «درخشنده سینما را بهعنوان سکویی میداند که مسائل اجتماعی را طرح و بازنمایی میکند»،«پیش از ساخت فیلم تحقیقات دارد و گاهی در برخی فیلمها میبینیم که محتوایشان با تحقیقات ما همبستگی دارد».
اینها گزارههاییاند که از خلال صحبتهای صادقی، به مثابه شاخصهای سینمای مطلوب اجتماعی به دست میآیند. شاخصهایی که یک کارشناس مسائل اجتماعی با نگاه جامعهشناسانه و بیرون از دغدغههای سینمایی آن را بیان میکند و بیشتر یادآور نگاه ابزاری به سینماست. از نگاه او سینما ابزاری (یا سکویی) است برای انعکاس مسائل اجتماعی.
رسالت اصلی سینما سرگرمی است
اما دکتر کرمی، نظر دیگری دارد. او رسالت سینما را «بازنمایی» میداند و نه لزوماً انعکاس واقعیت. آنچه در بازنمایی برجسته است، آن است که تصویری از منظر کارگردان برساخت شود که دلپذیر باشد و اصطلاحاً «درآمده باشد». او با این پیشفرض، رسالت اصلی سینما را «سرگرمی» میداند. کرمی خود را نماینده گفتاری در نقد سینما قلمداد میکند که مشکلشان با این نوع فیلمسازی این است که این سینما، سینما نیست. او میگوید: «سینما دانشگاه نیست و انتظار منبر و دانشگاه از آن نداریم. سینما اگر به رسالت اول خود عمل کند، پیامهای ضمنیاش منتقل میشود اما اگر رسالت هنری و سرگرمی خود را فراموش کند و داستانی که روایت میکند به دل ننشیند، این اتفاق نمیافتد. از علایم به دل نشستن سینما این است که وقتی فیلمی را میبینیم و بیرون میآییم به چند نفر توصیه کنیم که این فیلم را ببینند.» این گفتار، بر خلاف گفتار اول، نگاهی بیرونی به سینما ندارد و برای سینما به مثابه یک هنر و رسانه مردمی، استقلال نسبی قائل است.
مشکل سینما برساختگرایی است
اما در ادامه، دکتر صادقی تصریح میکند: «تنها وظیفه سینما سرگرمی نیست... سینمایی که از دل آن تغییر و انعکاس مسائل اجتماعی نتیجه نشود، نمیتواند در جامعه جایگاه بالایی داشته باشد.» او مشکل سینمای ما را همین «برساختگرایی» مورد تاکید کرمی میداند و مثالهایی در این باره ذکر میکند: «اگر به انعکاس طبقه اجتماعی متوسط در فیلمها نگاه کنید، متعجب میشوید. در طبقه اجتماعی متوسطی که در فیلم سعادتآباد به تصویر کشیده میشود، هیچ ربطی به طبقه متوسط جامعه ما ندارد. این سینما یک سینمای بسیار برساختگرا و مسألهساز است. یا مسائل این طبقه اجتماعی در فیلم، شکاف غلو شده است. معتقدم، بسیاری از کسانی که به این شکل کار میکنند، دنیای ما را به شکلی که خودشان میخواهند، جعل میکنند؛ نه با واقعیت اجتماعی که ما با آن سروکار داریم.»
تکیه بر کلیدواژههایی نظیر «واقعیت اجتماعی» و ضرورت وفادار بودن به آن در سینما، از جمله نقاطی است که دکتر صادقی در گفتارش بر آن دست میگذارد. این گفتار که از نظرگاه جامعهشناسانه فیلم و سینما را نگاه میکند، سینما را چون دانشگاه، وسیلهای برای آگاهسازی مردم نسبت به واقعیتهای جامعه میداند؛ با این تفاوت که مخاطب دانشگاه محدود و تخصصی است، اما مخاطب سینما بسیار عام است. چنان که صادقی در ادامه سخنانش ویژگی فیلمهای پوران درخشنده را همین آگاهسازی عمومی قلمداد میکند: «سینما میتواند مسألهپرداز نیز باشد؛ کما اینکه درخشنده در فیلمهایش به مسائل اجتماعی میپردازد. از نظر من یک نسبت سینما با مسائل اجتماعی همین بعد آگاهیبخشی است؛ اما سینما میتواند حساسیتسازی هم بکند. کما اینکه در جریان "هیس! دخترها فریاد نمیزنند" سینما حساسیتسازی میکند که این سوءاستفاده از کودکان میتواند مسألهای جدی باشد. همچنین این سینما میتواند مسایلی را به دانش مردم وارد کند. خیلی از مواقع، مسائل اجتماعی را که در دانشگاهها بررسی میکنیم، فقط در پنلهای تخصصی مورد بررسی قرار میگیرند اما سینما میتواند این مسائل را به عرصه وسیعتری آورده و از همه مهمتر اینکه، میتواند زمینهساز برخی از تغییرات اجتماعی باشد.»
مخاطب توده مردمند
واکنش کرمی به این سخن صادقی، دربردارنده این نکته است که مخاطب سینما «توده مردم» هستند؛ لذا باید پیش و بیش از هر چیز، قصه جذاب و گیرایی را روایت کند. او تصریح میکند که رسالت سینما فقط سرگرمی نیست اما سینما در گام نخست سرگرمی است. او میگوید:« اگر مسأله اجتماعی یا برساخت یک مسأله دغدغه شما باشد، وقتی موفق هستید که یک قصه جذاب و شنیدنی را بیان کنید. حتی سینمای دینی قبل از اینکه در خدمت اهداف دینی و آیات قرآنی باشد، مثل سریال حضرت یوسف و مردان آنجلس، اولاً و بهذات باید توانایی روایت یک قصه جذاب را داشته باشد.»
صادقی در ادامه، این سخن را که سینما باید جذاب باشد میپذیرد؛ اما باز هم برتم و مضمون فیلم زیر سقف دودی تاکید میکند و نسبت آن را با یافتههای علمی و دانشگاهی و نظر جامعهشناسانه خود میسنجد: «یکی از مسایلی که در فیلم به آن اشاره میشود، بحث شکنندگی در روابط زوجین است، البته کارگردان اشتباه بزرگی میکند و آن را با عنوان طلاق عاطفی مفهومسازی و صورتبندی میکند.»
صادقی به فیلم به مثابه یک متن دانشگاهی نگاه و سعی میکند تصاویر فیلم را با نتایج پژوهشهای دانشگاهی مقایسه کند: «در تحقیقی در دانشگاه تهران به این نتیجه رسیدیم که چند نوع فاصله در روابط خانوادههای ما وجود دارند. یکی فاصله انتخابی است که الزاماً منفی نیست. گاهی در حوزه خانواده فرد میگوید بگذارید در حال خودم باشم. این فاصلههای معطوف به انتخاب نه تنها در حوزه خانواده بد نیست، گاهی فضای خصوصی برای افراد ایجاد کرده و افراد میتوانند در این فضا بازاندیشی کنند. مورد دیگر، فاصله معطوف به تعارض است. یعنی خانواده به لحاظ ارتباطی با هم مشکل دارند که یکدیگر را نمیفهمند و به لحاظ احساسی و عاطفی هم فاصله دارند. اینطور فاصلهها میتوانند روابط اعضای خانواده را به شدت مخدوش کنند.»
او مضمون دیگر فیلم را «روابط بین نسلی» میداند. موضوعی که بسیار مورد علاقه برخی جامعهشناسان ایران و جهان است. در حقیقت، صادقی در فیلم به دنبال انگارههای جامعهشناسانه خود میگردد و از دریچه این انگارهها فیلم را تماشا میکند و به نقد میپردازد.
زنانِ قربانی در سینمای فمینیستی
اما سرفصل دیگری که مورد مباحثه میان صادقی و کرمی قرار میگیرد، موضوع زنانگی و نگاه فمینیستی در سینمای ایران و فیلم زیر سقف دودی است. کرمی مشکل سینمای فمینیستی ایران را دوگانه زنانگی و مردانگی میداند و معتقد است دو تصویر ظاهراً متناقض در سینمای اجتماعی و فمینیستی ایران وجود دارند. یکی تصویر زنانی که در مواجهه با مردان به واسطه بصیرت و حکمت و شهود زنانه، بر عقلانیت مردانِ ابله غلبه میکنند و در کنار این سوژگی مبالغهآمیز زنان، با نوعی برساخت زنان به مثابه «قربانی» مواجه هستیم.
کرمی معتقد است، وقتی فیلمسازی میخواهد اثری را خلق کند باید ببیند این کاراکترهایی که خلق میکند، در جامعه ما غالب هستند یا نه. او این روایت را یک روایت فمینیستیِ دور از واقعیت جامعه میداند و مثالی درباره این روایت میزند: «این فیلم علاوه بر طلاق عاطفی به بحث خیانت هم میپردازد. مسأله خیانت موضوعی است که سینمای ما در 10 سال اخیر آنقدر آن را دستمالی کرده که آدم حالت تهوع میگیرد وقتی میبیند موضوع فیلم خیانت است. در تمام فیلمهایی که درتم خیانت ساخته میشوند، قرائت مرَجَح متن یا دوربین این است که زن قربانی و مرد جنایتکار است و این را در فیلم شوکران و زندگی خصوصی شاهدیم.»
سوژگی زنان در سینما کم است
در مقابل، صادقی معتقد است که درخشنده، برخلاف تهمینه میلانی و رخشان بنیاعتماد موضعگیری زنانه ندارد. او میگوید اتفاقاً نقدی که بر فیلم درخشنده دارم این است که تمام زنانی که به تصویر میکشد، زنانی ضعیف و «مجبور» هستند. صادقی میگوید: «زن در جامعه ما خودش را وقف میکند اما متأسفانه در این فیلم و در واقعیت اجتماعی، نهتنها از این زن تقدیر نمیشود بلکه حتی سرزنش هم میشود. نقد بزرگی که به فیلم دارم، این است که سوژگی زنان کم است و به تعبیری در فیلم، زن دوباره قربانی میشود.»
جالب است که صادقی هم با بیانی دیگر بر بازنمایی زن به مثابه قربانی در این فیلم تاکید میکند؛ اما نقد او این است که چرا به سمت آن روی روایت فمینیستی، یعنی سوژگی و عاملیت زنان گرایش نداشته است. او با این نگاه فیلم را اینگونه ارزیابی میکند: «این فاصله معطوف به تعارض در فیلم یک پیامد مثبت دارد و این نکته کلیدی آنجا شروع میشود که شیرین به همسرش میگوید "نمیتوانم جلوی تو بایستم، اگر 15 سال پیش بود میایستادم ولی تو رمقی برای من نگذاشتهای". اینجا به نظر من اوج فیلم است، این زن خانهداری که در کل فیلم ابله جلوه داده شده، به این بازاندیشی میرسد که مرد من را تهی کرده است و من فهمیدهام و به همین خاطر دیگر نمیایستم و میروم.»
اما به نظر کرمی، این برداشت ناشی از ضعف خالق اثر است. کرمی فیلم را حاوی نگاه فمینیستی میداند و همین برداشت متناقض صادقی از فیلم را نشانه ضعف کارگردانی میداند و او اینگونه توضیح میدهد: «در حقیقت مسأله بر سر این است که یک کارگردان، شخصیتی را ضعیف ارائه میدهد و آن شخصیت شعار میدهد. در این وضعیت، مردان میگویند منجی زن است و زنان میگویند شخصیت زنان ضعیف نشان داده شده است. این درواقع بحث ضعف تکنیک است.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com