به گزارش بولتن نیوز، «وقتی وزارت ارشاد به من قول میدهد این کتاب شب عید منتشر میشود و دو روز بعد روزنامهای مرده، ناگهان زنده میشود با عکس نحس تمامقد نویسنده، تیتر میزند «کلنل از سد سانسور گذشت!» و فردای همان روز کتابی جعلی به بازار میآید و خبر دروغ هم در مطبوعات منتشر میشود، چندی پیش هم در مهمانی آقای روحانی، نخواستم با آن کسان از آن وزارتخانه مواجه بشوم.» اینها بخشهایی از صحبتهای آقای محمود دولتآبادی در مصاحبه روز گذشته خود با روزنامه اعتماد است. گویا دل آقای نویسنده هنوز از تیتر روزنامه «آسمان» صاف نشده است که اینچنین با غیظ از آن مسأله سخن میگوید.
ارشادِ دولت یازدهم هم تأیید نکرد
سخن از رمان «زوال کلنل» است که چند سالی است توسط نشر چشمه برای کسب مجوز راهی وزارت ارشاد شده است. اثری که به قول نویسنده در سالهای ابتدایی دهه 60 نوشته شده بود اما نویسنده سالها صبر کرد تا آن را برای کسب مجوز نشر در ایران راهی وزارت ارشاد کند. داستانی که در یک شبانهروز میگذرد و شرح افسر خستهای است که التهابات سیاسی و اجتماعی، هر یک از فرزندان او را به گوشهای رانده و حال او، بیکس و تنها در نیمه شب راهی میشود تا به همراه پاسداران، جنازه دختر جوان خود را از پای چوبه دار تحویل بگیرد.
تا به امروز اما این اثر همچنان در بند تأیید از وزارت ارشاد مانده است. حتی ارشادِ دولت یازدهم هم هنوز زیر بار تأیید این اثرِ دولتآبادی نرفته است. با این حال نویسنده همچنان که در مصاحبه خود با روزنامه اعتماد عنوان کرده، بنای ساختارشکنی نداشته و مانند برخی همصنفان خود تن به انتشار خارج از چارچوب آن نداده است. حتی آن هنگام هم که نسخه قاچاق آن به بازار آمد، سعی زیادی داشت که به هر نحو ممکن جلوی این اتفاق را بگیرد. هرچند تلاشهایش راه به جایی نبرد.
روایتِ رسانههای خارجی از کلنل
با همه این احوالات اما «زوال کلنل» در خارج از ایران مهجور نماند. تا به امروز نسخههای ترجمهای این کتاب به زبانهای آلمانی، انگلیسی و عبری در سوئیس، آلمان، ایالات متحده و رژیم صهیونیستی منتشر و توزیع شده است. اینها سوای یادداشتها و گزارشهایی است که بعضی رسانههای خارجی درباره کلنل منتشر کردهاند.
ایندیپندنت چاپ انگلیس در یادداشتی که در معرفی این اثر منتشر کرده، نوشته است: «داستان این رمان شرح ماجرایی است که انقلاب چگونه فرزندان خود را میخورد.»
سایت آمازون نیز که بزرگترین سایت فروش آنلاین کتاب در جهان محسوب میشود در معرفی این رمان آورده است: «داستان از یک شب بارانی شروع میشود؛ وقتی که دو نیروی پلیس در خانه کلنل را میزنند و او را برای تحویل گرفتن جسد شکنجه شده جوانترین دخترش احضار میکنند.
انقلاب اسلامی، فرزندان خود را بلعیده است. رمان در ادامه، کلنل را همراهی میکند با رشوهای که برای کفن کردن جنازه میدهد و تلاشی که تا پیش از طلوع آفتاب او را دفن کند.»
نیویورکتایمز چاپ آمریکا نیز در یادداشتی که در اول جولای 2012 منتشر کرده درباره این اثر چنین مینویسد: «کلنل، رمانی درباره انقلاب اسلامی 1979(1357) و عواقب خشونتبار بعدی آن است. پنج فرزند کلنل هر یک مسیرهای متفاوت سیاسی را در پیش میگیرند و بهای سنگینی برای این امر میپردازند. داستان از یک شب بارانی شروع میشود که کلنل جنازه جوانترین دخترش را تحویل میگیرد تا او را دفن کند.» اینها بخشهایی از روایتی است که رسانههای خارجی از ترجمههای گوناگون «زوال کلنل» ارائه دادهاند.
بهتر است به مصاحبه دولتآبادی با روزنامه مزبور بازگردیم. با توجه به عقبهای که شرحاش در عبارات بالا رفت، مرور دوباره بعضی گزارههای آقای نویسنده شاید بد نباشد: «از خودم میپرسم خدایا در چه جامعهای زندگی میکنیم؟! بنابراین میبینید که ترجیعبند تمام حرف من آزادی قانونی است که اگر قانون بود و آزادی به نسبت تقسیم شده بود، نباید این اندازه تحت فشار قرار میگرفتم. دیگران هم دچار نکبت نفرتزدگی نمیشدند.»
منبع: روزنامه صبح نو
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com