کد خبر: ۴۸۰۴۸۲
تاریخ انتشار:
درنگی در اشعار سیدحسن حسینی

نمایش هنرمندانه جهان شاعرانه

به تدریج بروز صریح حوادث و رخدادهای جهان بیرونی و درونی شاعر، جای خود را به نمایش هنرمندانه جهان شاعرانه ی متاٌثر از دستگاه فکری شاعر می دهد. دستگاهی که انرژی خود را از منبع وحی و آموزه های دینی به دست می آورد.
به گزارش بولتن نیوز، درست است که با وقوع انقلاب اسلامی نوع زندگی انسان ایرانی دچار تغییرات بنیادین می گردد و به تبع آن، شعر فارسی هم دچار تحول می گردد اما شعر گروهی از شعرا، با ادامه جریان شعر متعهد سیاسی سال های قبل تنها در حوزه ی محتوا متحول می گردد.

«سید حسن حسینی» در این گروه قرار می گیرد.  شعر سال های پیش از انقلاب او با لحن و بیانی غالباً حماسی از طرفی متکی بر سمبل شکل گرفته است و از طرفی دیگر علی رغم اینکه که از معیارهای آشنای شعر روزگار خود و غالباً منبعث از معاییر شعر کلاسیک تبعیت می نماید، به فضاهای جدید شعری نیز نزدیک می شود. و بالاخره به خاطر اشتغال ذهنی تقریباً دائمی به مسایل سیاسی و اجتماعی از رمانتیسم مبتذل رایج در آن سالها نیز برکنار می ماند.

سمبلهای شعر «حسینی» را غالباً واژگانی چون «روز»، «شب»، «دیو»، «نور»، «ظلمت»، « خورشید » و کلماتی از همین دست تشکیل می دهند:

«در این حصار کهنه ی اجدادی

با اینکه خواب،

مرهم صد زخم کهنه است

با لای لای دایه ی شب،

هرگز،

خوابم نمی برد!»

تیر 56

شعرهای «حسینی» در فضای خاص سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، حتی با لحن تغزلی نمی توانستند جز در عرصه سیاست خوانش شوند. این خوانش، به خصوص با بهره گیری مصرانه شاعر از بعضی سمبلهای محدود و آشنا تقویت نیز می گردد.

***

«انقلاب اسلامی» تمام ارکان ایران را لرزاند. این تغییر بنیادین در تمام مظاهر و پدیده های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تغییرات وسیع و ژرفی را در شکل آثار هنری از جمله شعر به وجود آورد. به عبارت دیگر می توان از جمله قاطع ترین نتایج وقوع انقلاب سیاسی ایران را در انقلاب ادبی ایران مشاهده کرد.

اولین و بزرگترین تاٌثیرات وقوع انقلاب اسلامی بر شعر معاصر ایران، پیدایش یک «جمهوری شعری» بود.

مردمی که مشاهده نمودند با حضور همه جانبه در صحنه های انقلاب، توانسته اند یکی از بزرگترین رفرمهای قرن را شکل دهند، خودآگاه و ناخودآگاه در تمام صحنه ها حضور پیدا کردند. یکی از وسیع ترین و در عین حال مستعدترین صحنه ها برای این حضور، صحنه ی هنر و به خصوص ادبیات و باز هم به خصوص شعر بود.

ناسنجیده نیست اگر از تغییر گفتمان نو حاکم بر شعر ایران به عنوان یکی از بارزترین نتایج تشکیل «جمهوری شعری» ایران نام ببریم. بدین ترتیب با پیروزی انقلاب، قوالب کلاسیک که مدتهای مدید در  حاشیه ی شعر ایران جا داشتند، فرصت را مغتنم شمردند و بر علیه متن مسلط نو شوریدند و خود به متن مسلط بدل گردیدند. ماهیت سنتی و بنیادگرایانه انقلاب اسلامی، این عکس العمل انفعالی و البته افراط گرا نسبت به بی تفاوتی بخش عمده ی شعر نو آن روزگار را نسبت به ارجاعات مهم سیاسی و اجتماعی معاصر تشدید نمود. گویی بسیاری از شاعران، خودآگاه و ناخودآگاه قوالب نو را در این قصور مقصر تشخیص دادند و به همین دلیل حتی بعضی از نوسرایان نیز به سرایش شعر کلاسیک روی آوردند . در این بین غزل، مثنوی، دوبیتی و رباعی با اقبال بیشتری روبرو گردیدند.

«حسن حسینی» را باید از همین شاعران کلاسیک سرا دانست که با بهره گیری از این فرصت مغتنم، نقش تاریخی خود را در تغییر گفتمان حاکم بر شعر ایران ایفا نمود. او می نویسد: «سالهای آغازین پیروزی انقلاب با تنی چند از همگنان، شامگاهان به خواندن دیوان های بزرگان شعر فارسی می نشینیم. انگار     می خواهیم گسلی تاریخی را ترمیم کنیم. شور و شوق نوآوری در واپسین سالهای نظام گذشته، ما را سخت دور افکنده است از آنچه که در اصل می بایست سنگ زیرین بنای تجدد و تازه خواهی باشد.»(1) او به واقع در احیاء قالبی چون رباعی نقشی پررنگ ایفا می کند و همچون پرچمداری مورد تبعیت و تقلید واقع می شود. 

«کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت

با زخم نشان سرفرازی نگرفت

زین پیش دلاورا، کسی چون تو شگفت

حیثیت مرگ را به بازی نگرفت»                            

مشخصات شعر «حسن حسینی» همگی اضلاع نوعی ادبیات ملتزم و متعهد را در مراحل آغازین تکوینش، تشکیل می دهد اما او به تدریج شخصیت شعری آرمانی خود را شکل می دهد این به واقع نوعی پایان بندی زیبا و به یاد ماندنی را برای سرنوشت شعر او رقم می زند.

در واقع به تدریج بروز صریح حوادث و رخدادهای جهان بیرونی و درونی شاعر، جای خود را به نمایش هنرمندانه جهان شاعرانه ی متاٌثر از دستگاه فکری شاعر می دهد. دستگاهی که انرژی خود را از منبع وحی و آموزه های دینی به دست می آورد. تاٌثیر و تاثر شاعر و این دستگاه فکری که به خودآگاهی دینی او منتهی می شود، می تواند نوعی زیبایی شناسی بیافریند و پاسخی محکم به ادعای بی تعریفی شعر متعهد به انقلاب باشد. این زیبایی شناسی بر بنیان نشانه شناسی دینی پی ریزی می گردد و بستری مناسب را فراهم می آورد برای جریان یافتن هر حادثه ای که در جهان درون و بیرون شاعر حادث می شود اما از دریچه اندیشه دینی نگریسته و تحلیل می گردد.

«امشب

به زیارت نواحی فریاد تو آمده ام

و لبانم سربلند

اعتراف می کنند:

اگر گلوی تو نبود

عقل این حنجره

هرگز

به فریادهای بلند

قد نمی داد

اگر گلوی تو نبود...»                                                        

این شعر در ادامه شعر فارسی و با اتکا بر اصول زیبایی شناسی شعر کلاسیک فارسی اما با پذیرش انتقادی تکنیک های مدرن شعر معاصر به تکامل می اندیشد.

***

لحن شعری «حسینی» غالباً حماسی باقی می ماند و زبان شعری او نیز به نوعی آرکاییسم البته مناسب با این لحن، تمایل نشان می دهد. البته همین آرکاییسم و فضای خاص کهنی که حاصل از آن است شعر اورا معمولاً از جزءنگری و عینی گرایی مذکور که در خدمت انعکاس فضای معاصر قرار می گیرد، دور نگه   می دارد .

«در جایگاه تنگ فراموشی

در خواب سرد زنگ

فرو بودم

دستی مرا کشید

با خون خصم

دستی مرا جلا داد

من

       شمشیر باستانی شرقم»

در واقع باید موفق ترین اشعار «سید حسن حسینی» را فارغ از ارزش گذاری های فرامتنی در مجموعه «نوشداروی طرح ژنریک»(2) جستجو کرد . مجموعه کوچکی که زیر سایه ی وسیع و به تدریج مقدس «گنجشک و جبرییل» (3) تقریباً نادیده گرفته شده است.

«پاییز می گذشت

در کوچه های سبز

ما سوت می زدیم »

«شاعری

آینه ای را دزدید

روی آیینه ی مسروقه نوشت:

بیدلی در همه احوال خدا با او بود!»

شعرهایی حاصل رویکردی آگاهانه به سنت و فراروی شجاعانه از آن. اگرچه در یک دید کلی باید اذعان نمود که فراروی «سید حسن حسینی» از سنت بسیار کند احتیاط آمیز و محافظه کارانه به نظر می رسد .

 
پانویس

(1)طلسم سنگ(مجموعه ی نثرهای عاشورایی)- حسن حسینی -انتشارات سوره مهر -1383 -صفحه ی 12

(2)نوشداروی طرح ژنریک- حسن حسینی- انتشارات سوره مهر- 1383

(3)گنجشک و جبرییل- حسن حسینی- انتشارات افق- 1371

 
منبع: خبرگزاری فارس

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین