«این داستانها، هم برای خواص قابل استفاده است و هم برای عوام، ولی منظور از این نگارش تنها استفاده عوام است ؛ زیرا تنها این طبقاتند که میلی به عدالت و انصاف و خضوعی در برابر حق و حقیقت در آنها موجود است و اگر با سخن حقی مواجه شوند حاضرند خود را با آن تطبیق دهند.»
به گزارش بولتن نیوز وی در ادامه می نویسد: ایشان در جاي ديگر در مقام تبیین دیدگاه امیرمومنان در ترجیح عوام بر خواص می فرمایند:
« صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تأثیر دارد. ممکن نیست که دیواری بین طبقات کشیده شود و طبقهای از سرایت فساد یا صلاح طبقه دیگر مصون یا بی بهره بماند؛ ولی معمولا فساد از خواص شروع می شود و به عوام سرایت می کند و صلاح برعکس از عوام و تنبه و بیداری آنها آغاز می شود و اجبارا خواص را به صلاح می آورد؛ یعنی عادتا فساد از بالا به پایین می ریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت می کند.
روی همین اصل است که می بینیم امیرالمومنین علی در تعلیمات عالیه خود بعد از آنکه مردم را به دو طبقه عام و خاص تقسیم می کند نسبت به صلاح و به راه آمدن خاصه اظهار یأس و نومیدی می کند و تنها عامه مردم را مورد توجه قرار می دهد. »
شهيد مطهري سپس مصلحانی را که برای اصلاح جامعه ابتدا سراغ سران و چهره های شاخص اقشار و طبقات جامعه می روند و سعی میکنند با قانع کردن آنها افکار عمومی را جلب کرده ، رضایت و همراهی توده ها را کسب کنند نقد نموده، می فرمایند: « این فکر غلطی است از یک عده طرفداران اصلاح که هر وقت در فکر یک کار اصلاحی میافتند زعماء هر صنف را در نظر می گیرند و آن قله های مرتفع در نظرشان مجسم می شود و می خواهند از ارتفاعات منیع شروع کنند.
تجربه نشان داده که معمولا کارهایی که از ناحیه آن قله های رفیع آغاز شده و در نظرها مفید می نماید بیش از آن مقدار که حقیقت و اثر اصلاحی داشته باشد جنبه تظاهر و تبلیغات و جلب نظر عوام دارد.»
فصل دوم: فرآيند رویش خواص در عصر امامت اميرمؤمنان(ع)
تا قبل از بعثت رسول خدا(ص) ملاک برتری افراد در شبه جزیره عربستان یعنی مکه و مدینه و سایر شهرهای حجاز مال و منال و جاه و جلال و زر و زور بود، هر کس ثروت بیشتری داشت و یا از مقام و قدرت بیشتری برخوردار بود و یا حتی فرزندان پسر زیادتری داشت جزء شخصیتهای برجسته جامعه به حساب میآمد و نفوذ افزونتری پیدا میکرد، از اینرو رؤسای قبایل، تجار و ثروتمندان بزرگ و قدرتمندان جزیرة العرب جزء خواص شمرده میشدند، و در تصمیمگیریهای اجتماعی بیشترین نقش را ايفا مي کردند، اختیار مردم و سرنوشت جامعه در دست آنان بود، مثلاً در مکه افرادی چون ابوسفیان، ابوجهل، عُتبة بن ربیعه، ابوالعاص بن ربیع، شیبة بن ربیعة، ولید بن مغیرة مخزومی، نضر بن حارث، عقبة بن ابی معیط، عاص بن وائل سهمی، حکم بن ابی العاص و امیة بن خلف و در مدینه کسانی مثل سعد بن معاذ و سعد بن عباد و عبدالله بن اُبیّ، جزء افراد بانفوذ و شخصیتهای متنفذ بودند و ریاست شهر و افسار جامعه عملاً در دست آنها بود.
ولی با بعثت رسول خدا(ص) و ظهور اسلام ملاکهاي ارزش جامعه تغییر کرد و کمالات و فضائل حقیقی انسان به عنوان معیار برتری افراد بر یکدیگر مطرح گردید و اموری چون علم و تقوی و پارسایی و عبادت و زهد و جهاد فی سبيل الله و شهادت و صبر و استقامت در راه نصرت دين خدا رسول(ص) جزء معیارهای فضیلت افراد نسبت به یکدیگر قرار گرفت، از اینرو کسانی که دارای زمينه رشد و تعالي بودند حال از هر قشر و دسته و طبقه و گروهی که بودند اعم از فقیر و غنی، صاحبنام و گمنام، قوی و ضعیف، بستر مناسب و سالمی را برای کسب فضائل و کمالات به روی خویش باز دیدند، و در سایه همت و تلاش و زیرکیها و تیزبینیهای خویش، برای خود فضائل و افتخارات و کمالاتی را کسب نمودند، و در زمان حيات پیامبر(ص) و پس از رحلت آن بزرگورا در میان جامعه اسلامی نفوذ فراوانی پیدا کردند.
از اینرو بعد از بعثت رسول خدا(ص) ـ و ظهور اسلام ـ چهرههای سرشناس و خواص جدیدی در مکه و مدینه و سایر شهرها پیدا شدند که خصوصیت و درخشش آنها به علت افتخاراتی بود که در حمایت از اسلام و یاری پیامبر(ص) آفریده بودند و یا به جهت فضیلتهایی بود که در سایه فراگیری و عمل به اسلام کسب کرده بودند و یا در سایه ارتباط و نزدیکیای بود که با رسول اکرم(ص) داشتند، این دسته پرورش يافتگان و فرزندان اسلام و پیامبر(ص) بودند که بعد از پیروزی اسلام و رحلت پیامبر(ص) جزء خواص جامعه شدند. و موقعیت اجتماعی ویژهای پیدا کردند.
پس از شروع دعوت رسول خدا(ص) آزمایشها و امتحانات سخت و حساس رخ داد، کسانی که از این آزمایشها موفق و پیروز بیرون آمدند بعد از پیروزی مسلمانان جزء شخصیتهای ممتاز جامعه شدند، نفوذ کلامشان در میان مردم زیاد شد، شخصیتشان الگو و مواضع شان مورد اتباع گرديد. مهمترين عوامل مؤثر در پيدايش خواص به صورت کوتاه در اين قسمت بيان ميشود.
1.سبقت در ايمان
اولین امتحان مسأله سبقت در ایمان بود، پیامبر(ص) مردمی را که ساليان متمادي به بتپرستی و تعصبهای قومی و شهوترانی و دنیازدگی عادت کرده بودند به خداپرستی و ایمان و عمل صالح دعوت کرده بود، مردم را به تقوی و پرهیزکاری میخواند و در برابر ایمان آوردنشان نه مال و منالی به آنها میداد و نه پست و مقامی، تازه اذیت و آزار قریش و سران کفر مکه هم در انتظار ایمان آورندگان بود، روشن است که در چنین شرایطی پذیرش اسلام و دعوت پیامبر(ص) کار بسیار دشواری بود، اولاً وجدان بیدار و درک و شعور بالایی میخواست تا انسان حقانیت دعوت آن حضرت را درک میکرد. ثانیاً قدرت مبارزه با نفس و شهوتها را میطلبید چون در آن زمان زمینه همه نوع شهوترانی و عیش و نوش فراهم بود از اینرو در چنین جوی مبارزه با شهوت کار دشواری بود، از همه اینها مهمتر کسی که اسلام آورد تازه گرفتار اذیت و آزار و شکنجههای کفّار مکه میشد، آنها اگر میدیدند کسی به حضرت محمد(ص) ایمان آورده، او را تحت فشار قرار میدادند، اگر تحت حمایت قبیله و یا بزرگی بود او را مسخره کرده، مورد ملامت و سرزنش قرار میدادند، حتی شخص رسول خدا(ص) هم از گزند اذیت و آزار آنها در امان نبود، آن حضرت را مسخره میکردند10، ولی اگر مسلمانی تحت حمایت شخص و یا قومی نبود، به سختی او را شکنجه میکردند، امیّة بن خلف زیر تابش آفتاب سوزان مکه سنگ بزرگ داغی را روی سینه بلال میگذاشت،11 ابوجهل نیزهاش را به شکم سمیّه، مادر عمار فرو برد و او را شهید کرد، پدرش یاسر را هم زیر شکنجه به شهادت رساندند، خود عمار، صهیب بن سنان، خباب بن ارت و ابو فکهیه أزدی و عامر بن فهیره و بلال بن ریاح زیر شکنجههای شدیدی قرار گرفتند،12حقیقتاً در زیر این چنین شکنجهای ایمان آوردن به اسلام کار بسیار دشواری بود، خباب بن أرت از فرط سختی شکنجه از رسول خدا(ص) میخواست برای نجاتش از شکنجه دعا کند،13کار به جایی کشید که برخی از دین دست کشیدند،14عده زیادی از مسلمانان از فرط آزار قريش با زن و بچههایشان به حبشه هجرت کردند، ولی آنها دست بر نداشتند و سه سال مسلمانان را در شعب ابیطالب محاصره اقتصادی کردند، کسانی که در این شرایط سخت و جانکاه ماهها و سالهای اول بعثت بر سایر مردم سبقت جستند و به اسلام ایمان آوردند و رنج و گرفتاری قبول اسلام را به جان خریدند بعدها در میان مردم ممتاز شدند، و موقعیت اجتماعی بالایی یافتند.
2. عضويت در ميان مهاجران يا انصار
عامل دیگر پیدایش خواص مسأله دعوت انصار و مهاجرت مسلمانان به مدینه بود، پس از درگذشت ابوطالب، بزرگ بنیهاشم، فشار مشرکین بر پیامبر(ص) بیشتر شد، پیامبر(ص) دید دیگر امیدی به گسترش اسلام در مکه نیست ابتدا به طائف سفر کرد ولی مردم طائف از آن حضرت استقبال نکردند، ولی در همين أيام يعني در سالهای آخر بعثت عدهای از مردم مدینه اسلام آوردند و قول دادند تا از آن حضرت حمایت کنند و از آن بزرگوار خواستند تا به مدینه مهاجرت نماید، رسول خدا(ص) که به دنبال پایگاهی برای نشر اسلام بود دعوت آنان را پذیرفت، و به مکه مهاجرت کرد، و به مسلمین مکه فرمود تا به مدینه هجرت کنند، مهاجرین خانه و کاشانه خود را رها کردند و برای نصرت و یاری اسلام به مدینه آمدند، برای خارج شدن از مکه و در مسیر راه هم دچار زحمت و مرارت شدند زیرا کفار راهها را کنترل میکردند و مسلمانان را تعقیب مینمودند تا کسی از مکه به مدینه هجرت نکند از اینرو آنها مخفیانه به مدینه میآمدند، علی(ع) شب راه میرفت و روز پنهان میشد تا به مدینه رسید،15 وقتی هم که به مدینه رسیدند در نهایت فقر و تنگدستی به سر میبردند؛ زیرا اموالشان در مکه باقی مانده بود و از بیم کفار نمیتوانستند آنها را با خود به مدینه بیاورند، ولی با همه این سختیها و دربدریها و نداریها ساختند و دست از اسلام و حمایت از پیامبر(ص) برنداشتند در اثر این رنج کشیدنها و مجاهدتها و مقاومتها، مهاجرین پس از پیروزی اسلام بر کفر جزء خواص جامعه اسلامیشدند و مورد احترام و ارج سایر اصحاب قرار گرفتند، ولی سهم انصار را هم نمیتوان فراموش کرد، انصار (یعنی اهالی مدینه) در شرایطی که مردم مکه پیامبر(ص) را تحت فشارهای شدید قرار داده و زمینه هر گونه فعالیتی را از آن حضرت سلب کرده بودند، به دعوت رسول خدا(ص) لبیک گفتند، آن بزرگوار را در آغوش گرم خویش کشیدند و در جنگها تا پای جان از آن حضرت دفاع کردند، مهاجرین را در خانههای خویش جای دادند، از اموال خود به آنها بخشیدند،16 و با کمال ایثار و گذشت و برادری از آنها مهماننوازی کردند، در جنگ بدر بیشترین افراد از انصار بودند، دویست و سی و دو تن از سیصد رزمنده اسلام مجاهدین انصار بودند