به گزارش بولتن نیوز، محمد میرکیانی*: اولین ویژگی هر برنامهای این است که خصوصیات برنامهسازی تصویری تلویزیون، در آن رعایت شده باشد. هرچه عناصر تشکیلدهنده برنامهای با گروه سنی مخاطبان آن تطابق بیشتری داشته باشد، میتوان گفت برنامه در ساختار موفق عمل کرده و در جذب مخاطبانش هم میتواند توفیق داشته باشد.
از نظر موضوع، درونمایه و محتوای برنامهای که قرار است برای گروه سنی کودک و نوجوان ساخته شود، در وهله اول باید به دنیای ذهنی آن مخاطب نزدیک باشد و مخاطب وقتی برنامه را میبیند، احساس کند برنامهساز به دنیای او وارد شده و با جنس نیازها و دغدغههایش آشناست. احساسات، عواطف، اندیشهها، واژگان، شخصیتهای طراحی شده و موجودیت انسانی تشکیلدهنده یک برنامه، همه عناصری هستند که دنیای ذهنی یک مخاطب را میسازند و ما را به او نزدیک میکنند. در راه برنامهسازی برای کودکان، هرچه به این عناصر نزدیکتر باشیم و آرزوهای مخاطبانمان را بیشتر بدانیم، در جلب نظر او موفقتر خواهیم بود.
مخاطبان خردسال، کودک، و نوجوان هر کدام نیازهای مختص به خود را دارند. هرچه این گروه سنی بالاتر میرود، نوع برنامهسازی هم برایشان پیچیدهتر میشود. برای مثال برنامههای گروه سنی خردسالان مدت زمان کوتاهتری دارند و هرچه این گروه سنی بیشتر میشود، به مدت زمان برنامه میتوانیم بیفزاییم و ساختار آن هم چندوجهیتر شود.
الان مدتی است میبینیم حضور عموها و خالهها در برنامههای تلویزیونی بسیار زیاد شده است. بخشی از این قضیه به سبک زندگیهای ما در دوران جدید برمیگردد. یکی از مشکلات زندگی در کلانشهرهای کنونی و ابرشهرها، این است که خانوادهها همه بشدت درگیر شغل و کار شدهاند؛ عاملی که در شهرهای کوچکتر و روستاها کمتر شاهدش هستیم. در شهرهای بزرگ، پدرها و مادرها فرصت برقراری ارتباط با بچهها را از دست دادهاند یا ارتباطشان بسیار کم شده است. به همین دلیل و براساس این نیاز، بچهها به خالهها و عموهای تلویزیونی نیاز پیدا میکنند. یادمان نرفته زمانهای نهچندان دوری را که پدرها و مادرها برای بچههایشان قصه میگفتند. ما الان در دورهای هستیم که انگار دیگر کسی با بچهها حرف نمیزند و حالا وجود این خالهها و عموها، به منزله جبرانی برای این کاستی است. لفظ اطلاق نام خاله و عمو هم به این سبب بوده که بچهها صمیمیت بیشتری با این افراد احساس کنند. البته اینها هم باز برنامههایی متعالی برای گروه سنی کودک نیستند و اصطلاحا برنامههای رسانهای صرفا در جهت تأمین آنتن محسوب میشوند.
با این حال باید به نکتهای دیگر هم توجه کرد. زمانی بود که مثلا وقتی کارتونی مثل «فوتبالیستها» پخش میشد، همه از هر گروه سنیای به تماشایش مینشستند و آن را دنبال میکردند. در آن دوران ما هیچ امکان پخش یا توزیع دیگری را خارج از قاب رسانه نداشتیم و هرچه بود، همانهایی بود که از تلویزیون پخش میشد. بچههای امروز به دنیای وسیعی از سرگرمیهای تازه دست پیدا کردهاند و خیلی راحت میتوانند جدیدترین کارتونها و انیمیشنهای روز را با صرف هزینهای کم از سوپرمارکت سر کوچهشان خریداری کنند. در چنین شرایطی در بسیاری از شبکههای جهانی و روز دنیا، این مجریان هستند که برند و نمادی برای شبکهها محسوب میشوند و خالهها و عموهای کنونی هم چنین کارکردی دارند. آنها به منزله قابی هستند که پیامهای ما را به مخاطبان کودک میرسانند؛ البته هرچه گروه سنیمان بالاتر میرود، این ساختار هم تغییر پیدا میکند. یک نوجوان که دیگر احتیاجی به خاله یا عمو ندارد! او نیازهای متفاوتی را میطلبد و لازم است برای جلب نظرش سراغ تولیداتی متفاوت و برنامههایی با رویکردهایی دیگر برویم. درنهایت پیشنهادم به برنامهسازان این است که نوآوری را در برنامههایشان مدنظر داشته باشند، سراغ حرفهای تازه بروند و اتفاقاتی فاخر را رقم بزنند.
*نویسنده و کارشناس حوزه کودک و نوجوان