گروه فناوری: يک جوان 32 ساله نيويورکي با صورت رنگپريده و موهاي مجعد چند سالي است که کعبه آمال جوانها و نوجوانهاي دنيا شده. جواني باهوش با لبخندي هميشگي که انگار روي صورتش حکاکي شده. با وجود سن و سال کمش از اعتمادبهنفس، سرشار است. حرف که ميزند، گوش دنيا براي شنيدن حرفهايش تيز ميشود. حتي ميگويند قرار است براي شرکت در انتخابات رياست جمهوري آمريکا هم برنامهريزي کند. چراکه نه؛ او حالا براي هر انتخاباتي که کانديدا شود، حتما رأي ميآورد. وقتي دونالد ترامپ فقط بهخاطر شم اقتصادي و قدرت کارآفرينياش توانسته رئيس جمهور آمريکا شود، چرا مارک زاکربرگ با آن چهره محجوب نتواند؟
به گزارش بولتن نیوز، مالک و موسس فيسبوک چند سالي است که در صدر اخبار رسانهها و از محبوبترين سلبريتيهاي دنياست. فيسبوک شايد در بعضي از کشورها از مد افتاده باشد، اما زاکربرگ همچنان در ميان جوانان طرفدار دارد. يک دنيا منتظر نشستهاند تا ببينند زاکربرگ چه ميگويد، چه ميخورد، به کجاها رفتوآمد دارد و برنامهاش براي سال جديد چيست. بياهميتترين اخبار اگر درباره زاکربرگ باشد، براي جوانها مهم ميشود؛ از خريد يک گلدان تازه گرفته تا انجام يک ورزش ساده صبحگاهي. دليلش هم روشن است؛ زاکربرگ توانسته از نقطه صفر به فيسبوک برسد؛ فقط با يک ايده ساده. اين همان چيزي است که اين روزها همه تينايجرها آرزويش را دارند.
ما همه زاکربرگ هستيم!
اخيرا يک تحقيق جديد انجام شده که نشان ميدهد افراد 18 تا 35 ساله شش برابر بيشتر از نسل قبلي خود احتمال دارد که براي خودشان کسبوکار راهاندازي کنند؛ الگوي آنها هم طبق نتيجه اين پژوهش کسي نيست جز مارک زاکربرگ، موسس فيسبوک.
اين تحقيق که با هدف بررسي آينده بازار کار توسط GoDaddy انجام شده، جواناني را از مناطق گوناگون جغرافيايي مثل آمريکا، استراليا، برزيل، کانادا، چين، هنگکنگ، هند، مکزيک، سنگاپور، ترکيه و بريتانيا مورد بررسي قرار داده است. ميلنيالها که همان متولدين سالهاي 1982 تا 2004 هستند، نسبت به بيبي بومرها که در سالهاي 1946 تا 1964 به دنيا آمدهاند، روحيه و انگيزه کارآفريني بيشتري دارند. البته اين به معناي آن نيست که 18 تا 35 سالهها بيشتر از نسل قبليها دغدغه اشتغالزايي و رشد اقتصادي دارند، بلکه جاهطلبي و روياپردازيهايشان بيشتر است؛ دوست دارند يکشبه از صفر به صد برسند؛ مثل مارک زاکربرگ.
30 درصد از کساني که در اين پژوهش مورد بررسي قرار گرفتهاند، اعلام کردهاند که والدينشان نقشي کليدي در زندگي شغلي آنها دارد. اين در حالي است که 40 درصد از آنها شخص مارک زاکربرگ را بهعنوان الگوي اصلي و کليديترين چهره زندگي خود نام بردهاند. تقريبا نيمي از افراد مورد پژوهش قرارگرفته اعلام کردهاند که قصد دارند کسبوکار خودشان را راهاندازي کنند. دليل اصلي آن هم اين است که ابتکار عمل داشته باشند و ساعات کاريشان را خودشان تعيين کنند، نه روسايشان. بخش اعظم ايدههاي جوانان براي راهاندازي کسبوکار هم به حوزه تکنولوژي و استارتآپ برميگردد؛ حوزهاي که روياي ثروتمند شدن را براي ميلنيالها دستيافتني و امکانپذير کرده است.
اين ميلنيالهاي ايدهآلگرا
اسم ميلنيالها در دنياي کسبوکار و فضاهاي کاري بد دررفته است. اگر از نسلهاي قبلي بخواهيم اين نسل را توصيف کنند، اغلب به صفاتي مثل تنبل، خودخواه و مسئوليتناپذير اشاره ميکنند. ساير نسلها ادعا ميکنند که «سختکوشي» براي ميلنيالها بهعنوان يک ارزش تعريف نشده و به آن باور ندارند. بااينحال، به باور بسياري از جامعهشناسان، جاهطلبي، بلندپروازي و سرعت عمل اين نسل به معناي آن نيست که آنها نسبت به نسلهاي قبل غيرخلاقتر و بيفکرترند و قرار نيست به موفقيتهاي شغلي دست پيدا کنند.
نشريه فوربز هم پژوهشي انجام داده که نشان ميدهد بيش از نيمي از ميلنيالها دوست دارند کسبوکار خودشان را راه بيندازند و از هر پنج نفر، يک نفر به صورت جدي تصميم گرفته کارمندي را رها کند و به دنبال روياي کارآفريني برود. اين رفتار بيش از حد ايدهآلگرايانه به نظر ميرسد، چون طبق آمارهاي موجود، نزديک به 99 درصد از استارتآپها شکست ميخورند. اما نسل جوان انگار عزم خود را جزم کرده که اين آمارها را تغيير بدهد؛ حتي اگر اين کار فقط و فقط با انگيزه شانه خالي کردن از زير بار مسئوليتهاي سنگين کارمندي انجام شود.
وداع با روياي آمريکايي
اما چرا ميلنيالها در سالهاي اخير تا اين حد از کارمندي بيزار شدهاند؟ در 50 سال گذشته، نهتنها آمريکا، بلکه فضاي کسبوکار در بسياري از کشورها درگير فلسفه روياي آمريکايي بوده است. به کارمندان گفته ميشد سخت کار کنند، در جلسات متعدد حاضر شوند، پشت ميز کار تنگ و تاريکشان بنشينند و آنقدر اضافهکاري کنند که مرحله به مرحله ارتقاي شغلي يافته و جاي روسايشان را بگيرند. اين رويکرد از نظر اغلب ميلنيالها احمقانه و غيرمنطقي به نظر ميرسد. گذشته از اين، رشد ميزان فساد در سطوح بالاي مديريتي و دولتي باعث شده نسل جديد چندان به مافوق خود اعتماد نداشته باشد و ترجيح بدهد خودش شخصا قدرت را به دست بگيرد.
زماني که حقوق ثابت ماهانه در کار نيست، خلاقيت و نوآوري اهميت بيشتري پيدا ميکند. در اين شرايط همکاري و مشارکت از روابط سلسله مراتبي مهمتر است و لزوم برقراري تعادل بين کار و زندگي بيشتر از قبل احساس ميشود. با اين شرايط عجيب نيست که ميلنيالها ترجيح بدهند که در اولين فرصت از کارمندي دست بکشند و به فکر کسبوکارآفريني بيفتند.
زندگي شغلي در آينه اينستاگرام
در سالهاي اخير، گسترش اهميت شبکههاي اجتماعي باعث شده شغل افراد اهميت بيشتري در زندگيشان پيدا کند. هيچکس دوست ندارد تصوير يک کار خستهکننده، در يک اتاقک کوچک تنگ و تاريک را در پيج اينستاگرامش به اشتراک بگذارد. همه دوست دارند زندگيشان هيجانانگيز و پر از ماجراجويي به نظر برسد و در اين زمينه، شغل افراد اهميت مضاعفي پيدا ميکند. بايد حداقل در قاب اينستاگرام اينطور به نظر برسد که يک جوان امروزي چه شغل جذاب و مهمي دارد و چقدر خلاق و پوياست.
به همين دليل است که ميلنيالها تلاش ميکنند با ورود به عرصه کارآفريني، زندگي شغليشان را جذاب نشان بدهند و در اين ميان، استارتآپها بسيار وسوسهانگيز به نظر ميرسند؛ چراکه تعداد کارکنان اين نوع کسبوکارها معمولا محدود است و هر کس بيش از يک نقش را در شرکت ايفا ميکند. اين تنوع نقشها و لوکيشنهاي کاري خوراک جذابي را براي شبکههاي اجتماعي تهيه ميکند که هم لايکخور است و هم تصوير متفاوتي را از فرد در دنياي مجازي ارائه ميدهد. اين است که هر جوان عشق اينستاگرامي وسوسه ميشود به اين حوزه سرک بکشد و بخت خود را در اين زمينه امتحان کند.
يک کليک تا مقصد
اينترنت راهاندازي کسبوکار را براي همه، بهويژه ميلنيالها آسان کرده است؛ به گونهاي که با رسيدن به پاسخ هر سوالي فقط يک کليک فاصله است. در چنين شرايطي راهاندازي يک بيزينس موفق ديگر حتما به مدرک دانشگاه هاروارد و برکلي نياز ندارد. در حال حاضر مسير يادگيري چنان هموار شده که ميلنيالها ميتوانند با کمترين هزينه، شانس خود را براي يادگيري بارها و بارها امتحان کنند و درنهايت به نتيجه دلخواه خود برسند. گذشته از اين، پيشرفت تکنولوژي، مفهوم دفتر کار فيزيکي را به مفهومي ازمدافتاده تبديل کرده و امکان اداره کسبوکار را به صورت مجازي و از طريق اسکايپ و لاين و نرمافزارهاي پيامرسان فراهم آورده است؛ موضوعي که به نظر ميرسد ميلنيالها از پس آن خوب برميآيند.
همه اين موارد کنار هم باعث شده ميلنيالها خيال کنند کارآفريني در عصر فعلي نه سرمايه آنچناني ميخواهد و نه دانش آکادميک، کافي است يک ايده درخشان به سرشان بزند و آن را عملي کنند؛ درست مثل کاري که بسياري از کارآفرينان بزرگ «سيليکون ولي» انجام دادهاند و زندگيشان را زيرورو کرده است.
مرگ تدريجي يک رويا
اما شيفتگي ميلنيالها نسبت به راهاندازي کسبوکار شخصي و بهويژه استارتآپها هميشه هم نتيجه نداده. با اينکه آنها ادعا ميکنند بيشتر از نسلهاي قبلي در پي کارآفريني هستند، اما به گزارش بلومبرگ، آمارها نشان داده که فقط درصد ناچيزي از آنها به فکر عملي کردن اين روياي شخصي و نسليشان ميافتند. بخش قابل توجهي از آنها آنقدر درگير گرفتاريهاي شخصي و وامهاي دانشجويي و ساير مشکلات دوران جواني هستند که ترجيح ميدهند روي تمايلات خود پا بگذارند و با استخدام شدن در شرکتي که مسير پيش رو و آينده کاري آن مشخص است، روي بخشهاي ديگري از زندگي خود تمرکز کنند.
طبق پژوهشي با عنوان «اقتصاد ميلنيالها» 42 درصد از جمعيت حاضر در اين پژوهش اعلام کردهاند که بهخاطر وامهاي بانکي و دانشجويي امکانات کافي براي راهاندازي کسبوکارشان را ندارند. اين جماعت ترجيح ميدهند مثل نسلهاي پيش از خود مسير پيشرفت شغلي خود را از طريق «نردبانهاي شرکتي» کنند؛ يعني همان ارتقاي مرحله به مرحله شغلي و تبديل شدن به مديران مياني و ارشد. هرچند معمولا درباره ميلنيالها اينطور گفته ميشود که آنها حتي در انتخاب شغلهاي کارمندي هم بيثباتاند و ترجيح ميدهند مدام از شغلي به شغل ديگر بروند و شانس خود را در فضاهاي شغلي متفاوت امتحان کنند، اما حقيقت چيز ديگري است. طبق آمار، فقط يکچهارم جامعه آماري مورد بررسي قرارگرفته اعلام کردند که ريسک جابهجاييهاي شغلي را ميپذيرند و باقي اشاره کردند که به دليل بيثباتيهاي اقتصادي ترجيح ميدهند موقعيت کاري فعلي خود را حفظ کنند. 59 درصد از ميلنيالها هم اعلام کردهاند که سياستهاي دولتي موفقيت کارآفرينان را سخت کرده و ريسک کارآفريني جوانان را بالا برده است.
با وجود همه مشکلات و موانع جهاني موجود بر سر راه کارآفريني جوانان، حالا علاقه ميلنيالها به پديده استارتآپ روزبهروز بيشتر ميشود و کسبوکارهاي اينترنتي هر روز توسعه پيدا ميکنند؛ مشاغلي که بخش عمدهاي از آنها توسط يک جوان 25 تا 35 ساله اداره ميشوند. بااينحال، فقط زمان ميتواند تاثير دقيق و واقعي اين نسل را بر فضاي کسبوکار روشن کند. تنها چيزي که با اطمينان ميتوان گفت، اين است: «انقلاب استارتآپي ميلنيالها آمده است که بماند.»
منبع: آریا