حداقل یک آیه در روز /7 آذر 95/
آدم و حوا طمع کردند
بسیاری از افراد در جامعه، دنبال چیزهایی برمیآیند که حقشان نیست و حق دیگران را پایمال میکنند و متاسفانه اسم آن را هم «زرنگی» میگذارند. اگر کسی نظام عالم را جدی بگیرد خواهد فهمید که چنین زیرکیای همان فریبی است که شیطان در حق آدم و حوا روا داشت. آن لحظه که آنها طمع ورزیدند، گمان میکردند به چیز بیشتری دست مییابند، اما همان چیزی هم که داشتند از دست دادند.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز7 آذر به آیه 24 سوره اعراف پرداخته شده و در آن آمده است:
قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حينٍ
سوره اعراف (7) آیه 24
ترجمه
فرمود: هبوط کنید در حالی که با همدیگر دشمناید و شما راست در زمین قرارگاه و بهرهمندیای تا زمانی.
حدیث
1) از پیامبر ص روایت شده است که فرمودند: ابلیس اولین کسی است که نوحه سر داد و آوازهخوانی کرد و چهچه زد. هنگامی که هبوط کرد چهچه زد و هنگامی که در زمین مستقر شد نوحه سر داد و او [آدم] را به یاد بهشت انداخت.
آدم ع گفت: پروردگارا ! این کسی که بین من و او دشمنی انداختی، در حالی که در بهشت بودم [برای غلبه] بر او قوت نیافتم؛ و اگر مرا غنی نکنی [اگر سرمایهای به من ندهی] هیچگاه بر او قوت نخواهم یافت.
خداوند فرمود: به ازای هر بدی یک بدی و به ازای هر خوبی ده برابرش تا هفتصد برابر [برایتان ثبت میشود].
گفت: پروردگارا ! مرا بیفزا !
فرمود: هیچ فرزندی برایت به دنیا نیاید مگر اینکه برایش یک یا دو فرشته میگمارم که نگهبانش باشد.
گفت: پروردگارا ! مرا بیفزا !
فرمود: توبه را برایتان قرار دادم مادامی که هنوز روح در بدن باقی مانده است.
گفت: پروردگارا ! مرا بیفزا !
فرمود: گناهان را میبخشم و پروایی ندارم.
گفت: قبول و بس است.
ابلیس گفت: پروردگارا ! این را که بر من کرامت و برتری دادی و اگر برای من یک تفضلی قرار ندهی هیچگاه بر او قوت نخواهم یافت.
فرمود: فرزندی به دنیا نمیآورد مگر اینکه تو به ازای هر فرزند او دو فرزند بیاوری.
گفت: پروردگارا ! مرا بیفزا !
فرمود: اجازه میدهم به تو که مانند خون در رگها، در او جریان یابی.
گفت: پروردگارا ! مرا بیفزا !
فرمود: تو و نسل تو در سینههای آنها خانه بسازید.
گفت: پروردگارا ! مرا بیفزا !
فرمود: می گذارم که وعدهشان بدهی و به آرزوها بکشانی «و شیطان جز فریب به آنها وعده نمی دهد» (نساء/120)
تفسير العياشي، ج1، ص276
عَنْ جَابِرٍ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: كَانَ إِبْلِيسُ أَوَّلَ مَنْ نَاحَ وَ أَوَّلَ مَنْ تَغَنَّى وَ أَوَّلَ مَنْ حَدَا قَالَ لَمَّا أَكَلَ آدَمُ مِنَ الشَّجَرَةِ تَغَنَّى قَالَ فَلَمَّا أُهْبِطَ حَدَا بِهِ فَلَمَّا اسْتَقَرَّ عَلَى الْأَرْضِ نَاحَ فَأَذْكَرَهُ مَا فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ آدَمُ رَبِّ هَذَا الَّذِي جَعَلْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْعَدَاوَةَ لَمْ أَقْوَ عَلَيْهِ وَ أَنَا فِي الْجَنَّةِ وَ إِنْ لَمْ تُعِنِّي عَلَيْهِ لَمْ أَقْوَ عَلَيْهِ فَقَالَ اللَّهُ السَّيِّئَةُ بِالسَّيِّئَةِ وَ الْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِ مِائَةٍ قَالَ رَبِّ زِدْنِي قَالَ لَا يُولَدُ لَكَ وَلَدٌ إِلَّا جَعَلْتُ مَعَهُ مَلَكاً أَوْ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ قَالَ رَبِّ زِدْنِي قَالَ التَّوْبَةُ مَفْرُوضَةٌ فِي الْجَسَدِ مَا دَامَ فِيهَا الرُّوحُ قَالَ رَبِّ زِدْنِي قَالَ أَغْفِرُ الذُّنُوبَ وَ لَا أُبَالِي قَالَ حَسْبِي قَالَ فَقَالَ إِبْلِيسُ رَبِّ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ وَ فَضَّلْتَهُ وَ إِنْ لَمْ تَفَضَّلْ عَلَيَّ لَمْ أَقْوَ عَلَيْهِ قَالَ لَا يُولَدُ لَهُ وَلَدٌ إِلَّا وُلِدَ لَكَ وَلَدَانِ قَالَ رَبِّ زِدْنِي قَالَ تَجْرِي مِنْهُ مَجْرَى الدَّمِ فِي الْعُرُوقِ قَالَ رَبِّ زِدْنِي قَالَ تَتَّخِذُ أَنْتَ وَ ذُرِّيَّتُكَ فِي صُدُورِهِمْ مَسَاكِنَ قَالَ رَبِّ زِدْنِي قَالَ تَعِدُهُمْ وَ تُمَنِّيهِمْ «وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً»
2) از امام صادق ع روایت شده است: هنگامی که به آنها آنچه می خواستند داده شد، دستور آمد که به زمین هبوط کنند؛ پس خداوند متعال فرمود: «هبوط کنید در حالی که با همدیگر دشمناید و شما راست در زمین قرارگاه و بهرهمندیای تا زمانی.» «قرارگاه»، قبر است؛ و «زمانی»، قیامت است.
پس آدم ع از بهشت از باب توبه هبوط کرد، و حوا از باب رحمت، و ابلیس از باب لعنت، و طاوس از باب غضب، و مار از باب ناخرسندی (سخط)، و نزول آنها هنگام عصر بود، پس از این درهاست که توبه و رحمت و لعنت و غضب و ناخرسندی نازل میشود.
البرهان في تفسير القرآن، ج3، ص358
عنه [تحفة الإخوان، ص74 «مخطوط»] قال جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام):«فلما اعطي هؤلاء ما اعطوا، أمروا أن يهبطوا إلى الأرض، فقال تعالى: «اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ» فالمستقر: القبر، و الحين: القيامة، فهبط آدم (عليه السلام) من الجنة من باب التوبة، و حواء من باب الرحمة، و إبليس من باب اللعنة، و الطاوس من باب الغضب، و الحية من باب السخط، و كان نزولهم وقت العصر فمن هذه الأبواب، تنزل التوبة و الرحمة و اللعنة و الغضب و السخط».
3) از امام صادق ع روایت شده است:آدم بر «صفا» هبوط کرد و لذا «صفا» نامیده شد زیرا که مصطفی (= برگزیده) بر آن هبوط کرد که خداوند تبارک و تعالی فرمود: «همانا خداوند آدم و نوح را برگزید» (آلعمران/33) و حواء بر «مروه» هبوط کرد و لذا «مروه» نامیده شد زیرا إمراة (= زن) بر آن هبوط کرد و اینها دو کوه در سمت راست و شمال کعبه میباشند.
پس آدم از او [= حوا] عزلت گزید هنگامی که بین آنها جدایی انداخته شده بود [= به خاطر اینکه آنها در دوجای متفاوت هبوط کردند] و روزها نزد او میآمد و با او سخن میگفت و هنگامی که شب میشد میترسید که نفسش بر وی غلبه کند پس برمیگشت. مدتی که خدا خواست این گونه گذشت تا اینکه جبرئیل را نزد او فرستاد.
جبرئیل گفت: سلام بر تو ای آدم که بر بلیه و دشواریات صبر میکنی؛ خداوند تعالی مرا به جانب تو برانگیخت تا تو را از مناسکی باخبر سازم که خداوند میخواهد با آن تو را توبه دهد.
پس جبرئیل به سوی او رفت و دستش را گرفت تا به مکان بیتالله آورد و ابری از آسمان آمد و جبرئیل گفت: آدم! با پایت آن جایی که ابر سایه انداخته خط بکش که آن قبله تو و دیگر اعقاب از ذریه تو خواهد بود. پس آدم با پایش خط کشید.
سپس او را به منی برد و [محل] مسجد منی را به او نشان داد و او پس از آنکه محل مسجد الحرام و محل بیت الله را خط کشیده بود آنجا را هم با پایش خط کشید.
سپس به عرفات رفتند و بر مُعَرّف ایستاد. سپس هنگام غروب خورشید جبرئیل به او دستور داد که هفت بار بگوید: «پروردگارا ! بر خویش ستم کردیم» (اعراف/24) تا این سنتی در فرزندانش شود که در آنجا به گناهان خود اعتراف کنند.
سپس او را دستور داد که از عرفات حرکت کند؛ پس آدم چنین کرد تا به «جمع» رسید و شبش را در آنجا بیتوته کرد و دو نماز [مغرب و عشاء] را در وقت عشاء در آن محل تا یک سوم شب جمع کرد [نمازها را با هم خواند] و به او دستور داد تا وقتی که خورشید طلوع کند هفت بار از خداوند متعال درخواست توبه و مغفرت کند تا این سنتی در فرزندانش شود؛ پس هرکه عرفات را درک نکرد اما «جمع» را درک کرد حج را درک کرده است.
آنگاه صبحگاه از جمع به سمت منی حرکت کرد؛ پس به او دستور داد تا قربانیای برای تقرب به خداوند سبحان و متعال تقدیم کند تا خداوند از او قبول کند و این سنتی در فرزندانش شود. پس آدم با قربانیای تقرب جست و قربانیاش از او قبول شد و خداوند آتشی از آسمان فرستاد و آن قربانی را در خود گرفت. پس جبرئیل به او گفت: آدم! همانا خداوند متعال به تو نیکی کرد که مناسک را به تو تعلیم داد، پس از باب تواضع نسبت به خداوند که قربانیات را مایه تقرب قرار داد، سرت را حلق کن (از ته بتراش) و آدم سرش را حلق کرد.
سپس جبرئیل دست آدم را گرفت تا او را به جانب بیتالله ببرد؛ که ابلیس در کنار جمره بر او وارد شد و گفت: آدم! کجا میخواهی [بروی]؟ جبرئیل گفت: آدم! هفت سنگریزه به سمت او پرتاب کن! و آدم چنین کرد و جبرئیل گفت: دیگر بعد از این جایگاهت هیچگاه تو را او نخواهی دید.
سپس او را به جانب بیت الله برد و به او دستور داد که هفت بار طواف کند و آدم ع چنین کرد و جبرئیل به او گفت: همسرت بر تو حلال شد.
قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص45-47
متن اصلی حدیث فوق از قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص45-47
عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ:
هَبَطَ آدَمُ ص عَلَى الصَّفَا وَ لِذَلِكَ سُمِّيَ الصَّفَا لِأَنَّ الْمُصْطَفَى هَبَطَ عَلَيْهِ قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً» وَ هَبَطَتْ حَوَّاءُ ع عَلَى الْمَرْوَةِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتِ الْمَرْوَةَ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ هَبَطَتْ عَلَيْهَا وَ هُمَا جَبَلَانِ عَنْ يَمِينِ الْكَعْبَةِ وَ شِمَالِهَا فَاعْتَزَلَهَا آدَمُ ع حِينَ فُرِّقَ بَيْنَهُمَا فَكَانَ يَأْتِيهَا بِالنَّهَارِ فَيَتَحَدَّثُ عِنْدَهَا فَإِذَا كَانَ اللَّيْلُ خَشِيَ أَنْ تَغْلِبَهُ نَفْسُهُ فَيَرْجِعُ فَمَكَثَ بِذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَيْهِ جَبْرَئِيلَ ع فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا آدَمُ الصَّابِرُ لِبَلِيَّتِهِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَنِي إِلَيْكَ لِأُعَلِّمَكَ الْمَنَاسِكَ الَّتِي يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكَ بِهَا فَانْطَلَقَ بِهِ جَبْرَئِيلُ فَأَخَذَ بِيَدِهِ حَتَّى أَتَى مَكَانَ الْبَيْتِ فَنَزَلَ غَمَامٌ مِنَ السَّمَاءِ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ يَا آدَمُ خُطَّ بِرِجْلِكَ حَيْثُ أَظَلَّكَ هَذَا الْغَمَامُ فَإِنَّهُ قِبْلَةٌ لَكَ وَ لِآخِرِ عَقِبِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ فَخَطَّ هُنَاكَ آدَمُ بِرِجْلِهِ فَانْطَلَقَ بِهِ إِلَى مِنًى فَأَرَاهُ مَسْجِدَ مِنًى فَخَطَّ بِرِجْلِهِ بَعْدَ مَا خَطَّ مَوْضِعَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ بَعْدَ مَا خَطَّ الْبَيْتَ ثُمَّ انْطَلَقَ إِلَى عَرَفَاتٍ فَأَقَامَ عَلَى الْمُعَرَّفِ ثُمَّ أَمَرَهُ جَبْرَئِيلُ عِنْدَ غُرُوبِ الشَّمْسِ أَنْ يَقُولَ «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» سَبْعاً لِيَكُونَ سُنَّةً فِي وُلْدِهِ يَعْتَرِفُونَ بِذُنُوبِهِمْ هُنَاكَ ثُمَّ أَمَرَهُ بِالْإِفَاضَةِ مِنْ عَرَفَاتٍ فَفَعَلَ آدَمُ ع ذَلِكَ ثُمَّ انْتَهَى إِلَى جَمْعٍ فَبَاتَ لَيْلَتَهُ بِهَا وَ جَمَعَ فِيهَا الصَّلَاتَيْنِ فِي وَقْتِ الْعَتَمَةِ فِي ذَلِكَ الْمَوْضِعِ إِلَى ثُلُثِ اللَّيْلِ وَ أَمَرَهُ إِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ أَنْ يَسْأَلَ اللَّهَ تَعَالَى التَّوْبَةَ وَ الْمَغْفِرَةَ سَبْعَ مَرَّاتٍ لِتَكُونَ سُنَّةً فِي وُلْدِهِ فَمَنْ لَمْ يُدْرِكْ عَرَفَاتٍ فَأَدْرَكَ جَمْعاً فَقَدْ أَدْرَكَ حَجَّهُ وَ أَفَاضَ مِنْ جَمْعٍ إِلَى مِنًى ضَحْوَةً فَأَمَرَهُ أَنْ يُقَرِّبَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى قُرْبَاناً لِيَتَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ وَ يَكُونَ سُنَّةً فِي وُلْدِهِ فَقَرَّبَ آدَمُ قُرْبَاناً فَتَقَبَّلَ مِنْهُ قُرْبَانَهُ فَأَرْسَلَ اللَّهُ نَاراً مِنَ السَّمَاءِ فَقَبَضَتْ قُرْبَانَ آدَمَ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ يَا آدَمُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ أَحْسَنَ إِلَيْكَ أَنْ عَلَّمَكَ الْمَنَاسِكَ فَاحْلِقْ رَأْسَكَ تَوَاضُعاً لِلَّهِ إِذْ قَرَّبَ قُرْبَانَكَ فَحَلَقَ آدَمُ ص رَأْسَهُ ثُمَّ أَخَذَ جَبْرَئِيلُ ع بِيَدِ آدَمَ لِيَنْطَلِقَ بِهِ إِلَى الْبَيْتِ فَعَرَضَ لَهُ إِبْلِيسُ عِنْدَ الْجَمْرَةِ فَقَالَ يَا آدَمُ أَيْنَ تُرِيدُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا آدَمُ ارْمِهِ بِسَبْعِ حَصَيَاتٍ فَفَعَلَ آدَمُ ع فَقَالَ جَبْرَئِيلُ إِنَّكَ لَنْ تَرَاهُ بَعْدَ مَقَامِكَ هَذَا أَبَداً ثُمَّ انْطَلَقَ بِهِ إِلَى الْبَيْتِ فَأَمَرَهُ أَنْ يَطُوفَ بِالْبَيْتِ سَبْعَ مَرَّاتٍ فَفَعَلَ ذَلِكَ آدَمُ ع فَقَالَ جَبْرَئِيلُ حَلَّتْ لَكَ زَوْجَتُك.
تدبر
1⃣ «قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حينٍ»:
چنانکه قبلا تبیین شد این آیه نشان میدهد که سه ویژگی اصلی زندگی زمینی «دشمنی بین افراد، استقرار محدود و بهرهوری محدود» است.
در آیه19 سوره اعراف هم برای زندگی بهشتی سه ویژگی مطرح شد: «همراهی با همسر، سکونت در بهشت، خوردن از هر چیز جز یک درخت.»
شاید بتوان گفت که آن سه ویژگی در بهشت به ازای این سه ویژگی در زمین است: در یکی رابطه با همسر است که اوج رابطه محبتآمیز است و در دیگری دشمنی افراد با همدیگر؛ یکی سکونت در بهشت بود و دیگری استقرار در زمین؛ یکی جواز خوردن (یعنی تمام آن شیء را در خود هضم کردن) از همه چیز (جز یک درخت) بود، و دیگری استفاده در حد کالا آن هم تا مدتی محدود.
و آدم و حوا طمع کردند و چون نتوانستند از تنها موردی که از آن برحذر داشته شده بودند، خود را حفظ کنند، چه وضعیتی را به چه وضعیتی فروختند!
ثمره اخلاقی- اجتماعی
بسیاری از افراد در جامعه، دنبال چیزهایی برمیآیند که حقشان نیست و حق دیگران را پایمال میکنند و متاسفانه اسم آن را هم «زرنگی» میگذارند. اگر کسی نظام عالم را جدی بگیرد خواهد فهمید که چنین زیرکیای همان فریبی است که شیطان در حق آدم و حوا روا داشت. آن لحظه که آنها طمع ورزیدند، گمان میکردند به چیز بیشتری دست مییابند، اما همان چیزی هم که داشتند از دست دادند.
2⃣ «قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ»:
انسانِ هبوط کرده، انسانی است که با دیگران دشمنی میورزد، و مبنای رفتارهایش اصل تنازع بقاست
اما اگر کسی به افق ایمان وارد شود از این هبوط خارج شده و در باطن خویش راهی بهشت شده است و لذا در میان مومنان واقعی، نهتنها دشمنیای نیست، بلکه رابطه آنها رابطه برادری است (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ؛ حجرات/10).
در حقیقت، چون انسانِ هبوط کرده، بنای حقیقیاش بر دشمنی است، پس کسانی که از این هبوط خارج نشوند و وارد ایمان و تقوای الهی نگردند، هرچقدر هم در ظاهر دوستانی صمیمی باشند، ولی وقتی پردهها کنار رود، معلوم میشود حقیقتا برای همدیگر دشمن بودهاند، چنانکه خداوند میفرماید: « الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقين: دوستان بسیار صمیمی در آن روز با هم دشمناند مگر متقین» (احزاب/67)
3⃣ «لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حينٍ»:
ما در زمین، یک استقرار و متاعی محدود داریم: مواظب افراط و تفریط باشیم:
افراط آن است که گمان کنیم همه چیزمان در زمین است و بهشت و زندگی جاودان را بخواهیم در زمین جستجو کنیم؛
و تفریطش به این است که به خیال رویآوردن به آخرت این استقرار و کالای زمینیمان را رها کنیم و رهبانیت در پیش بگیریم.
به تعبیر امام صادق ع،شریعت اسلام، شریعت فطرت است: نه رهبانیت و نه لجامگسیختگی؛ طیبات در آن حلال و خبائث در آن حرامند، (کافی، ج2، ص17) نه این را باید فدای آن کرد و نه آن را به بهانه این رها کرد.
4⃣ «قالَ اهْبِطُوا ...»:
با اینکه آدم و حوا توبه کردند (آیه قبل) اما باز هم به زمین هبوط کردند. این نشان میدهد که:
الف. از آثار وضعی گناه نمیتوان گریخت (تفسیر نور، ج4، ص43)
ب. این گناه آنها، گناه اصطلاحیای که عذاب بر آن مترتب میشود و انبیاء از آن مصون هستند، نبود؛ زیرا توبه اثر معنوی گناه را زایل میکند و اگر این فروفرستاده شدن آنها از باب عقوبت بوده، چون توبه آنها پذیرفته شده، دیگر یا این عقوبت نباید رخ میداد یا اگر قبلا رخ داده بعد از توبه باید به بهشت برمیگشتند. پس این، صرفا اثر وضعی آن اقدام آنها بوده، نه مخالفت با امر مولوی الهی و گناه اصطلاحی. (المیزان، ج1، ص137)
ج. ...
منبع: بولتن نیوز