دقیقا همان شخصیتی را دارد که فکر می کردم. اهل آسه آمدن و رفتن نیست و دلش نمی خواهد مثل خیلی ها یک چهره شیک، روشنفکر و موردپسند از خودش ارائه دهد. «
به گزارش
بولتن نیوز، دقیقا همان شخصیتی را دارد که فکر می کردم. اهل آسه آمدن و رفتن نیست و دلش نمی خواهد مثل خیلی ها یک چهره شیک، روشنفکر و موردپسند از خودش ارائه دهد. «پرواز همای» خودش است. از همان آغاز مصاحبه هم نشان می دهد که اهل چالش است و دلش نمی خواهد زمان را به انجام گفت و گویی سرد و کلیشه ای بگذراند. از این رو حرف زدن با او از موسیقی، حاشیه های موسیقی و حتی دیدگاه هایش درباره کار رسانه ای جالب است.
به صراحت نظرش را بیان می کند و از اینکه من هم خیلی صریح با او مخالفت کنم، هیچ نگرانی ندارد و ناراحت نمی شود.
درباره حضور دائم یا موقت هنرمندان در کشورهای دیگر چه نظری دارید؟
بسیاری از موزیسین ها و افراد فعال این عرصه قابلیت بالایی در کارشان دارند. برخی از این افراد این فرصت را پیدا می کنند که در دیگر کشورها هم حضور پیدا کرده و نماینده فرهنگی ایران باشند. اما بیشتر کسانی که رفتند و ماندگار شدند همه چیزشان را از دست دادند. برخی حتی به نان شبشان هم محتاج هستند و فقط حفظ ظاهر می کنند. این افراد در واقع فقط توجه مخاطب را به دست آورده اند و مهاجرت برایشان بازده دیگری نداشت است.
خارج از ایران مخاطبان اندکی دارند و باید براساس ذائقه آنها بخوانند. این موضوع هم به آنها لطمه بزرگ تری می زند و می شود گفت در موسیقی حرفی برای گفتن ندارند. اما آنها که می روند و درس می خوانند، بعد هم به کشورشان بر می گردند و موسیقی را ادامه می دهند بیشتر به مدارج خوبی می رسند.
بسیار دیده ایم که هنرمندان موفق اگر چند سالی در ایران زندگی نمی کنند یا رفته اند که پاسپورت آن کشور را بگیرند و بعد از چند سال برگشته اند یا اینکه برای تحصیل رفته و پس از مدتی برگشته اند. چون موسیقی کار کردن ما خارج از ایران چندان فایده ای ندارد. اگر بخواهیم موسیقی کلاسیک اجرا کنیم که آنها خودشان به بهترین شکل ممکن اجرایش می کنند، اگر هم بخواهیم موسیقی ایرانی اجرا کنیم مگر تا چه اندازه برایشان جذاب است؟ چند باری آن را می شنوند اما نمی توانند به عنوان موسیقی همیشگی شان دنبال کنند.
زمانی که از ایران دور بودید هم همین احساس را داشتید؟
من چند کنسرت خارج از کشور برگزار کردم و به ایران بازگشتم. می توانم بگویم مسافر بودم و طبعا حس مسافربودن هم خیلی زیباست.
در حال حاضر به صورت دائم در ایران هستید؟
من هیچ وقت از ایران نرفته ام و زندگی ام را از اینجا جدا نکردم. حالا هم که در ایتالیا مشغول مطالعه هستم ۱۵ روز به ایران می آیم و ۱۵ روز هم در کلاس هایم هستم. نمی توانم بدون ایران زندگی کنم. مسافرتم از یک تاریخی بیشتر طول بکشد دلم می گیرد. احساسات درونی من به اینجا وصل است و هر جایی جز ایران باشم حس می کنم چیزی کم دارم.
چرا؟
به عنوان کسی که زیاد مسافرت کرده ام می گویم زندگی خارج از ایران برای من کار بسیار سختی است. من محتاج و نیازمند مردم هستم، مردم اینجا موسیقی ام را دوست دارند و نسبت به آن ابراز ارادت می کنند. آنجا هم مردمانی هستند که نسبت به موسیقی ابراز محبت دارند ولی تعدادشان در برابر ایرانی ها یک به هزار است. اینجا همه ایرانی اند و آنجا همه خارجی، در واقع بخش کوچکی از آنها ایرانی هستند.
این روزها تب برگزاری کنسرت خواننده های ایرانی در دیگر کشورها فراگیر شده است. این کنسرت ها چقدر مخاطب دارند؟
قدیم ترها این کنسرت ها خیلی مخاطب داشتند. نیمی از افرادی که در آنها حضور پیدا می کردند به دنبال فضایی برای بیان مخالفت هایشان نسبت به ایران بودند، نیمی دیگر هم می آمدند موسیقی بشنوند. حالا فضای ایران تا حدی آرام است که معترضان شرایط را پذیرفته اند و می دانند انتقاداتشان بیهوده است.
دیگر فضا به گونه ای نیست که بخواهند جمع شوند و اعتراض کنند. مردم هم که برای شنیدن موسیقی می آمدند تعدادشان کم و کمتر شده. برخی از آنها دانشجو بودند و از ایران تامین می شدند، با گران شدن دلار و یورو، شرایط اقتصادی شان تغییر کرده است و یکی دیگر بیزینس اش شکست خورده و… خلاصه حضور ایرانی ها در کنسرت مثل قبل نیست. اگرچه با همه این احوال به لطف خدا تاحالا استقبال از کنسرت های من در خارج از کشور هم خیلی خوب بوده است.
استقبال مخاطبان غیرایرانی چطور است؟
همانطور که گفتم حس خوبی دارند اما بیش از چند بار و آن هم برای تجربه نمی توان رویشان حساب کرد، چون نمی توانند مخاطب دائمی موسیقی ما شوند. درباره فضای کنسرت ها در خارج از کشور هم باید بگویم به طور مثال ۲۰۰ خواننده هستند که در شهرها و کشورهای مختلف کنسرت برگزار می کنند و حالا تصور کنید ما هم می رویم و به آنها اضافه می شویم. این کار فاجعه ای به بار آورده که در آن نه ما می توانیم نان بخوریم و نه خوانندگان خارجی. به همین دلیل کنسرت گذاشتن در کل یک کار از مُد افتاده تکراری شده.
با این شرایط تعداد کنسرت های خارجی کم نشده که هیچ، بیشتر هم شده است. کنسرت ها به نظر خیلی بیشتر شده اند.
بله. ما الان خواننده هم صادر می کنیم ولی تعداد مخاطبان واقعا پایین آمده است.
از زمانی که فعالیت در عرصه موسیقی را شروع کرده اید گاهی از سوی بعضی موزیسین ها با انتقاداتی مواجه بوده اید. نسبت به این موضوع واکنشی نشان نمی دهید؟
من به یک شعر «عطایی دامغانی» اکتفا می کنم: «می روم در پی کارم به خدا مردم اگر بگذارند/ با کسی کار ندارم به خدا مردم اگر بگذارند»
خلاف جهت آب حرکت کردن می تواند عواقب سنگینی داشته باشد. این حرف ها باعث می شود تلاشم را بیشتر کنم. از وقتی کارم را شروع کردم می خواستم آثارم شبیه بقیه موزیسین ها نباشد و آنها هم چون باور دارند کارم شبیه آثارشان نیست، مخالفت می کنند. برای من مهم این است که ادبیات کلاسیک فارسی را که بسیار نغز و پرمفهوم است با موسیقی ایرانی بیامیزم و بتوانم مردم را به آن جلب کنم. تجربه هم نشان داده که راهم را درست رفته ام. در هر زمانه ای وقتی اتفاقی رخ دهد که شبیه دیگر کارها نباشد شاهد همین واکنش ها خواهیم بود.
بعضی ها مردم پسند بودن یک اثر را ضعف محسوب می کنند. شما قبول دارید؟
معمولا آنها که مردم پسند بودن موسیقی را ضعف می دانند، دانش درستی ندارند. وقتی یک نفر معروف می شود و دیگری می خواهد کمبودهای خودش را جبران کند، مردم پسند بودن را ضعف دانسته و برای آن به دیگران می تازد. به نظر من، کار باید مردم پسندباشد. به طور مثال این که یک کشتی گییر برود مسابقات جهانی، طلا نگیرد و بگوید چون مردم خوششان می آید کار ضعیفی است و نباید انجامش دهم؟! کار مردم پسند می تواند بهترین کار هم باشد. خیلی وقت ها باکیفیت ترین کارها مردم پسند هستند.
رسالت ما چیست؟ کاری کنیم که مردم بدشان بیاید؟ خب اگر قرار است چنین کنیم که تکلیف مشخص است. به طور مثال محسن چاوشی، کاری را می خواند همه مردم دوستش دارند بعد می گویند این کار ضعیف است! مگر می شود مردم کار ضعیف دوست داشته باشند؟ مگر می شود روی یک دیوار بزرگ فقط لکه سیاه را دید. کار بد نباید دیده شود، کار خوب هزار اثر مثبت دارد. آقای چاوشی اتفاق موسیقی پاپ است و باید از کارش دفاع شود.
درباره ترانه «کجایی» چه نظری دارید؟
این اثر یک بحر طویل امروزی فوق العاده است. از نظر من شاهکار است و تصاویر خیلی زیبایی را با ایهام هایی زیبا به مخاطب عرضه می کند. موسیقی، ترانه و همه چیزش عالی بود. هدفم دفاع بی مورد نیست اما همیشه از کار خوب دفاع می کنم. این قطعه جدای از فیلم «شهرزاد» هم محشر بود. نمی دانم چرا یکی موفق می شود همه می خواهند به او سنگ بزنند. خوب و بد بودن را میزان رای همه ثابت می کند.
در انتخابات برای انتخاب رییس جمهور، بیشتر آدم ها رای می دهند و همه هم یک رای دارند، نمی دانم چرا در عرصه موسیقی این قانون رعایت نمی شود که همه یک رای داشته باشند. وقتی «کجایی» را می شنویم به این فکر کنیم که به سمت موسیقی کشاندن، عاشق موسیقی کردن و تاثیر گذاشتن روی آدم های معمولی کار خیلی سختی است، نه تاثیر گذاشتن روی آدمی که موسیقی می شناسد.
موسیقی خوب باید بتواند مردم معمولی کوچه و خیابان را جلب کرده و با خود همراه کند. گاهی با یک آهنگسازی ۵۰ درصدی، شعر ۵۰ درصدی و یک اجرای ۵۰ درصدی به امتیاز ۱۵۰ می رسی و از همه جلو می زنی. اینقدر دنبال این نباشیم که همه چیز صددرصدی باشد. وقتی هم می بینید یکی موفق است کمک کنید بالاتر برود.
موسیقی سنتی ما به گونه ای حرکت کرده که نسبت به گذشته مخاطب کمتری دارد. درواقع نسل جدید کمتر جذب شنیدن موسیقی ایرانی می شود. این اتفاق ریشه در تغییر ذائقه ها دارد یا آثار تولیدشده در این عرصه چندان قوی نیستند؟
پیش ازاین هم گفته ام موسیقی ایرانی در سراشیبی است. وقتی به مردم کاری ارائه می شود که با آن ارتباط نمی گیرند طبعا فاصله ها شک می گیرد. درواقع مردم هرچه را که دوست داشته باشند دنبال می کنند. می شود شما لباسی را بپوشی که دوست نداشته باشی؟
ممکن است یک روز حوصله نداشته باشم و لباس خوب نپوشم موزیسین هم ممکن است همیشه سرحال نباشد و درونمایه های کارش متفاوت می شود. به نظر من، نمی تواند فقط خواست مردم را دنبال کند. پس خودش این وسط چه می شود؟
موافق نیستم. شما هرگز لباسی را که دوست نداری نمی پوشی. ما همه هر جا لباس خاص خودش را می پوشیم و حتما لباس هایی که دوست داریم را می پوشیم. درواقع پسندها و سلایق ما بر انتخاب هایمان حاکم است. همه هم دوست داریم محبوب باشیم اما یکی که به شهرت می رسد به سرعت در برابرش واکنش نشان می دهیم.
الان بسیاری از موزیسین ها، شهرت، پول، جایگاه و… را با هم می خواهند. جاه طلبی هایشان هم که فراوان است اما نمی توانند چیزی را ارائه کنند که مردم با آن همراه شوند. در این شرایط رسیده ایم به جایی که مدشده هرچه بسازی مردم دوست نداشته باشند خوب و خاص است و اگر مردم بشنوند و تکرارش کنند، عامه پسند و سطح پایین است. من مخالفم و می گویم اگر چیزی خوب نباشد مردم برایش هزینه نمی کنند. زمانی فلان استاد هم بیشترین مخاطب را داشته و کلی مخالف. اما الان مد شده بگویند او خواننده مورد علاقه شان است.
هیچ وقت در یک اثر دنبال نقطه ضعف ها نمی گردید؟
همیشه به خودم می گویم نقاط خوب را ببین و تقویت کن، خود به خود نقطه ضعف ها از میان می روند. لزومی ندارد من یک کار بد را بشنوم.
شما فقط نظر مردم را قبول دارید؟
حتما نظر مردم هم در کنار بعضی مسائل دیگر بسیار مهم است. استقبال مردم برای خوب بودن یک اثر شرطی لازم هست که باید در کنار شروط دیگر قرار بگیرد تا عیار یک موسیقی خوب شود. موسیی وقتی همه گیر می شود می تواند بهترین باشد. این تحلیل های خودنمایانه جمع های موسیقی است که می گوید اگر موسیقی را خواص و تعداد کمی گوش بدهند خاص است.
هرگز اینجوری نیست موسیقی ای خاص است که همه آن را گوش بدهند. الان از راننده تاکسی بپرس دوست داری چه ماشینی سوار شوی؟ می گوید لامبورگینی یا فراری. پس او بهترین ماشین را می شناسد. کسی می تواند منکر شود بهترین ماشین دنیا فراری است؟ همه می دانند که هست.
آیا می توانیم بگوییم چون همه دوست دارند ماشین به درد بخوری نیست؟ موسیقی هم همین است. وقتی یک هنرمند همه گیر می شود و سال ها هم دوام دارد، یعنی خوب است. اگر استاد شجریان تا امروز شجریان مانده به خاطر رزومه عالی است که داشته و همه عاشقش بوده اند و گرنه که ایشان حالا کمتر می خوانند. کسی هم توقع ندارد ایشان کارهای ۲۰ سال پیش را بخوانند اما معیار همه، همان معیار ۲۰ سال پیش است.
اگر روزگاری مردم به موسیقی سنتی گرایش پیدا کردند به خاطر بزرگانی چون شجریان بود، اگر هم گرایش کم می شود به طور حتم نتوانسته ایم مسیری برای جذبشان پیدا کنیم.
دکتر دادبه همیشه تاکید می کردند از میان تمام شاهنامه هایی که در طول تاریخ نگذاشته شده شاهنامه فردوسی ماندگار ده است، چون مردم در طول زمان بهترین قضاوت را خواهندداشت. فکر می کنم باید صبر کنیم تا گذر زمان خیلی مسائل را روشن کند.
اینکه ما یک هنرمند را در یک بازه زمانی کوتاه قضاوت کنیم کار درستی نیست. به نظرم لااقل ده سال فرصت نیاز است تا هنرمند به تکامل برسد و بشود قضاوتش کرد. ما رفتارمان درست نیست، وقتی یک جوان در مسیرش در جاده سربالایی قرار می گیرد، تشویق می خواهد نه اینکه بکشیم پایین و بگوییم نرو، بد است.
یعنی می گویید بزرگان موسیقی انتقاد نکنند؟
می گویم بزرگان موسیقی اجازه بدهند گذر زمان خیلی مسائل را ثبات کند. نگاه دموکرات شما را ستایش می کنم اما ممکن است این کار آسیب های اساسی هم ایجاد کند. هنرمند خودش مسیر تکاملش را طی می کند. خوب باشد بالا می رود، هر که رفت و به قله رسید، بهترین است. هرکسی هم نتواند برود می زند به جاده خاکی و یک گوشه می ایستد. هر که هم آسیب بزند حذف می شود.
به نظرتان موسیقی ما امروز چقد از این آدم های ایستاده دارد؟
سوال خیلی سختی کردید. اجازه بدهید زمان قضاوت کند. ببینیم چند نفر از فعالان موسیقی تا ۱۰ سال دیگر هستند. متاسفانه در عرصه موسیقی سنتی به خاطر خودخواهی، خودبینی ها و کژبینی های بزرگان موسیقی، فرصت ندادن به دیگران، جاه طلبی ها و…یک ذره در سراشیبی هستیم. البته در همین شرایط هم آدم های بزرگ راه خودشان را رفتند و موفق شدند. حسین علیزاده یا کیهان کلهر از همین افراد بودند که مسیرشان را جدا کردند و راه خودشان را رفتند.
موسیقی مسیر تنهارفتن است؟
موسیقی را یک فکر هدایت می کند و اگر گروهی هم شود همه تابع یک فکر، یک رهبر و یک آهنگساز هستند. بعد کاری را اجرا می کنند که یکنفر می خواهد. بله به نظرم راه، تنهارفتن است. همیشه بزرگ ترین موسیقیدان های دنیا هم تنها بودند. هر کدام از بزرگان را که بررسی کنیم می بینیم تنها بوده و دیدگاه خودشان را داشتند. زمانی در موسیقی ایران همه تابعه استاد مشکاتیان بودند، همه تابع فرامرز پایور، محمدرضا لطفی و محمدرضا شجریان بودند.
گاهی وقت ها هم تکامل یک اثر آمیختگی دو فکر بزرگ شجریان و مشکاتیان بوده که البته نتوانستند خیلی کنار هم دوام بیاورند و جدا شدند. وقتی هم جدا شدند هر دو مسیر درست را رفتند. مشکاتیان، بسطامی ها می سازد و شجریان آثار بی نظیری خلق می کند.
منبع: ماهنامه دیار