کد خبر: ۴۰۳۷۲۹
تاریخ انتشار:

خاموشی مردان در مقابل خشونت

خشونت زنان بر علیه مردان یک پدیده نوظهور محسوب می‌گردد که در گذشته به شیوه خاصی مورد توجه نبوده است
به گزارش بولتن نیوز ، خشونت زنان بر علیه مردان یک پدیده نوظهور محسوب می‌گردد که در گذشته به شیوه خاصی مورد توجه نبوده است، شاید بتوان گفت که مطرح کردن این عامل در جامعه مردسالار امری غیرواقعی به نظر برسد، چراکه عقیده بر این است که بیشتر خشونت مردان علیه زنان وجود دارد و عکس آن ملموس نیست.

اما امروزه نمی‌توان خشونت زنان بر علیه مردان را انکار کرد. خشونت مهم‌ترین هیجان انسانی بوده که شامل هرنوع رفتار عمدی است که باعث وارد آمدن آسیب روحی و جسمی به خود یا دیگری می‌شود، که اگر بر روی شخص خاصی ادامه یابد می‌تواند آثار مخربی بر روی قربانی آن بگذارد. خشونت درگذشته به جرم و جنایت در فضای عمومی اطلاق می‌شده و رفتار فیزیکی مورد توجه قانون و حقوقدانان قرار داشته است، اما امروزه فراتر از آزار و اذیت فیزیکی می‌رود و اشکال غیرفیزیکی مانند تهدید، تمسخر، فحاشی را نیز دربرمی‌گیرد.

از آنجا که در گذشته مردان به عنوان سنبل قدرت در جامعه و خانواده بودند، زنان خشونت‌پذیر بودند ، اما در طول تاریخ این روند جای خود را عوض کرده و واکنش آنان با افزایش شناخت نسبت به حقوق خود تغییر کرده است. گاهی اوقات رفتار زنان بر علیه مردان بالاخص در محیط خانوادگی باعث می‌شود که امنیت خود را از دست بدهند و آنان را به جنس ضعیفی تبدیل کند.

ایجاد فاصله آموزشی در بین مردان و زنان ایرانی

سمیراسادات میرشفیعیان کارشناس ارشد جزا و جرم‌شناسی و عضو گروه تخصصی جامعه شناسی جنایی گفت: امروزه در ایران شاهد فاصله آموزشی مردان و زنان هستیم، بطوریکه مردان بیشتر از زنان وارد محیط کار می‌شوند و زنان وارد محیط‌های آموزشی، شاید همین امر یکی از دلایلی باشد که برخی زنان پی حقوق و تکالیف خانوادگی خود نباشند و به دنبال موقعیت اجتماعی و برابری با مردان باشند. قرارگرفتن زنان در این محیط اجتماعی بنابر دلایلی آنان را خشن می‌نماید. به هر تقدیر در هنگام ارزیابی خشونت زنان بر علیه مردان باید فارغ از هرگونه جهت‌گیری عاطفی، سیاسی و در نهایت بی‌طرفی کامل بر اساس تجربیات متفاوت زنان و مردان خشونت بر علیه آنان را درک کرد.

وی چگونگی خشونت بر علیه مردان در جامعه در به شرح زیر دانست.

خشونت جسمی:  بدون تردید سن زنان، رسیدن به سن بلوغ و عارضه‌های دوره‌های پس از آن، از عمده دلایل خشونت جسمی بر علیه مردان است، خشونت جسمی که خود سیلی زدن، هل دادن و کتک زدن مرد را شامل می‌گردد.

خشونت اقتصادی:  این خشونت بیشتر در بین خشونت‌های خانگی شایع است، مانند زمانی که زنان اقدام به شکستن وسایل منزل متعلق به شوهر خود می‌نمایند و هم چنین سایر خشونت‌ها که تحت عنوان جرایم بر علیه مردان است: مانند سرقت .

خشونت روانی: خشونت کلامی زنان تنها حربه روانی زنان است، چرا که زنان از منظر تاثیر کلامی قوی‌تر از مردان هستند. این نوع خشونت بدترین پیامد را برای مردان به همراه می‌آورد. مقایسه همسر با سایرین، توهین، فحاشی، بزرگ نمایی مسائل جزئی، عدم اجازه معاشرت شوهر با دوستان و خانواده خود، تخریب شخصیت، تهدید شوهر به گرفتن مهریه، هرچند که (صداق) حق زوجه محسوب می‌شود اما درخواست آن در سال‌های اولیه ازدواج نمونه بارز خشونت زن بر علیه مرد محسوب می‌شود.

خشونت جسمی و خشونت روانی: این نوع از خشونت دارای هر دو اثر جسمی و روانی است، عدم همبستر شدن با مرد، بی‌مهری و بی‌توجهی در رفتار زن نسبت به مرد، خیانت به همسر (رابطه نامشروع یا زنا)، فحاشی، قذف، چک کردن حریم خصوصی همسر از جمله تلفن همراه، نامه، ایمیل، سلب قدرت از مرد، که این موارد خود می‌تواند مرد را به سوی ارتکاب جرایم سوق دهد.

خشونت قانونی: این خشونت در معنای خاص خشونت زن بر علیه مرد محسوب می‌شود، نظام اجتماعی و قوانین خاص در حوزه خانواده بیشتر در جهت حمایت از مردان وضع گردیده است، مانند به اجرا گذاشتن مهریه زن و تصاحب اموال شوهر که نمونه بارز این نوع از خشونت است .

میرشفیعیان با بیان این‌که خشونت بر علیه مردان در معنای عام آن یک خشونت نامرئی محسوب می‌شود، خاطرنشان کرد: هر یک از خشونت‌های یاد شده می‌تواند در سایر دسته‌های مربوط به خشونت جای بگیرد، فاصله بین هدف و وسیله در نظام اجتماعی علت ساختار خشونت در بین افراد است، زمانی که منابع مورد نیاز برای حداقل امکانات زندگی فراهم نباشد واکنش‌ها به همراه خشم خواهد بود، که این خشونت در زنان شایع‌تر از مردان است، اما این مساله بر علیه مردان به دلیل جایگاه خاص اجتماعی آن‌ها مسکوت می‌ماند.

وی با یادآوری این‌که خشونت بر علیه مردان از دو جهت اصیل و پاسخ قابل تبیین است، تاکید کرد: در خشونت اصیل زن مرتکب عملی می‌شود بدون آن‌که تحریک از ناحیه مرد صورت پذیرفته باشد، مانند زمانی که زن در یک محیط نابسامان خانوادگی رشد نموده باشد، زنانی که متارکه کرده باشند و اقدام به فحاشی بر علیه شوهر نمایند، زیرا این نوع از رفتار در وجود زنان نهادینه شده است، پس بدیهی است که چنین رفتاری برای شخص او عادی محسوب شود. اما خشونت در زمان پاسخ در زمانی صورت می‌پذیرد که تحریک از ناحیه خود همسر صورت پذیرفته است، مانند کتک زدن زن و نشان دادن رفتار متقابل آن به مرد .

علل خشونت زنان برعلیه مردان

این جرم شناس دلایل خشونت جنس لطیفی مانند زن بر علیه مرد را به شرح زیر دانست،

علل روانی: زمانی که افراد در رسیدن به آرزوهای خود ناکام می‌مانند، مصرف مدوام الکل و مواد مخدر و تاثیر مستقیم آن بر مغز که خود یک عامل تحریک کننده است، بی توجهی مردان، نداشتن ثبات در زندگی خانوادگی، تحقیر شدن زنان توسط پدران‌شان در زندگی خانوادگی آن هم به دلیل این‌که جنس زن به پدر خود وابسته‌تر از مادر بوده و از او تاثیر بیشتری را می‌پذیرد، بی‌توجهی کردن به عارضه‌های دوران بلوغ دختران آن هم در محیط خانواده، مدرسه و یا گروه همسالان؛ منظور زمانی است که دختران زودتر و یا دیرتر از سایر همسالان خود بالغ می‌گردند و ممکن است در چنین محیط‌هایی به ویژه گروه مدرسه و همسالان با واکنش‌های نامناسب اطرافیان مواجه شوند. تهدید کردن شوهر به عدم پرداخت مهریه و نفقه که خود می‌تواند زن را تحت فشار روانی حاصل از وضعیت معیشتی قرار دهد، حس تبعیضی که مردان به زنان القا می‌نمایند مانند تکرار این جمله که من یک مرد هستم و تو یک زن هستی، تمامی عوامل نام برده شده دارای آثار مخربی بر روان زنان است.

علل اجتماعی: به دلیل فرهنگ حاکم مردسالارانه در ایران، عدم برابری زن و مرد یک امر مورد پذیرش اجتماعی است، زمانی که آموزش صحیحی وجود نداشته باشد زنان به درک صحیحی از موقعیت خود نمی‌رسند، در نتیجه نمی‌توانند راه درستی را انتخاب نمایند و یا این‌که به شغل مناسب اجتماعی دست یابند. حتی واکنش آنان در موقعیت‌های بحرانی نیز به شکل صحیحی صورت نمی‌پذیرد. در این زمینه فیلم و سریال‌های تلویزیونی را نباید از نظر دور نگاه داشت. رسانه مهم‌ترین نقش را در کنترل ذهن افراد ایفا می‌نماید، نهادینه ساختن فرهنگ غربی و خیانت که با فرهنگ اسلامی جامعه ایرانی همخوانی نداشته و این مساله خود مخرب‌ترین شرایط آسیب پذیری را در جامعه ایفا می‌نماید نباید از نظر دور نگاه داشته شود. از دیگر علل‌ اجتماعی می‌توان دستیابی زنان به شغل نامناسب که بدان‌ها خلق و خوی مردانه می‌بخشد، عدم آموزش صحیح زنان از وظایف همسری و تغییرات وضعیت اجتماعی از جمله تورم اقتصادی را نام برد.

علل جنسی: جنسیت مهم‌ترین عامل خشونت افراد است، وقتی سخن از خشونت به میان می‌آید در وهله اول مردان و اعمال قدرت آنان به ذهن می‌آید. خشونت فیزیکی در بین مردان شایع‌تر است و خشونت کلامی بیشتر توسط زنان اعمال می‌گردد، هر یک از دو جنس زن و مرد در زمان رسیدن به سن بلوغ به شناخت متفاوتی از خود دست می یابند، وقتی دختران در یک محیط پر تنش و بی نظم رشد می‌یابند، اصول ناهنجار را فرا می‌گیرند، زنانی که به دلیل موقعیت شغلی خود روزانه با محیط‌های پر استرس مواجه هستند، دخترانی که در محیط‌های پسرانه قرار می‌گیرند مانند زمانی که مهدکودک آنان مملو از جنس مخالف است، تمامی این مسائل دست به دست هم می‌دهند و علل خشونت جنسی را تشکیل می‌دهد. عارضه‌های دوران بلوغ زنان و مردان از یکدیگر متفاوت است، هنگامی که زنان در دوران قاعدگی یا نزدیک به آن هستند، ناخودآگاه به دلیل تغییرات هرمونی در مقابله هر نوع رفتار دیگران از خود واکنش نشان می دهند. وقتی که زنان در این دوران با بی‌مهری همسر و یا عدم توجه وی مواجه می گردند واکنش‌ها در هر شکل از نوع خشونت نمایان می‌شود. زمانی که در سال‌های اولیه دوران بلوغ، دختران با عدم آموزش صحیح والدین و مدارس خود مواجه‌اند در آینده خود به افراد عصبی و خشن تبدیل می شوند. یا زمانی که رابطه زن و شوهر به رضایت کامل زن منجر نمی‌شود، بدون آن‌که خود بدانند به افرادی پرخاشگر و عصبی تبدیل می‌شوند.

علل اقتصادی: عدم بیکاری همسر و یا زمانی که زنان همسران خود را از دست می‌دهند یا اقدام به متارکه با وی می‌نمایند آثار مخربی بر زندگی آنان وارد می‌کند، زنان که دید اجتماعی نسبت بدان‌ها تغییر می‌نماید و به دلیل شرایط حاکم اجتماعی تحت فشار قرار گرفته و وظایف سنگین اقتصادی در خانواده بر عهده آنان محول می‌شود، هرچند که امروزه زنان در پی تلاش با برابری مردان هستند و به نوعی علاقه مندی بسیاری در مستقل شدن دارند اما در برخی از گروه‌های خاص اجتماعی مانند طبقات فرودست این مساله شکل دیگری را به خود می‌گیرد، وارد شدن در برخی از محیط‌ها و مشاغل اجتماعی به زنان خلق و خوی مردانه می‌دهد، تغییر رفتاری که در آنان ایجاد می‌گردد خارج از حیطه اراده آنان خواهد بود .

علل خانوادگی: این امر به وضوح در برخی از خانواده‌های ایران مشهود است که از همان کودکی به دختران خود لباس پسرانه می‌پوشانند که این امر به دلیل آن است که خانواده علاقه به داشتن جنس دختر نداشته و این مساله را به فرزند خود تحمیل می‌کنند و گاهی اوقات نیز دیده می‌شود که دختران خود تمایل به پوشیدن لباس مردانه دارند، خشونت و خلق و خوی مردانه گاه خارج از اراده افراد وارد زندگی آنان می‌شود و آنان حس مردانه را در خود نهادینه می‌کنند، هم چنین در زمانی که محیط خانوادگی خالی از هر گونه نظم و رفتار به هنجار باشد، اولین جامعه پذیری نادرست را برای آنان فراهم می‌آورد، فحاشی رایج، عدم درک درست از جایگاه مردان و بی‌احترامی به جنس مرد که همه باعث می‌گردد وقتی زنان وارد محیط دیگری گردند رفتار درست و مناسبی از خود نشان ندهند.

سکوت یکی از علل خشونت علیه مردان

میرشفیعیان با بیان این‌که سکوت یکی از دلایل عمده‌ای است که باعث دستیابی خشونت علیه مردان می‌شود، به ایسنا گفت: اگر امروز به آمار خشونت علیه مردان دست نمی‌یابیم، به دلیل سکوت مردان است، که به غار تنهایی آنان تعبیر می‌گردد، شرایطی که زنان از آن مطلع نیستند . هنگامی که مردان با مشکل مواجه می‌گردند سعی در حل مشکلات خود در این فضا می‌نمایند، بیشتر تصمیمات مهم مردان نیز در این شرایط گرفته می‌شود.

وی یادآور شد: مردان به دلیل جایگاه خاص اجتماعی خود و ترس از مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتن تمایلی به بیان ماوقع خود ندارند، به همین دلیل ارتکاب جرایم بر علیه آنان مخفی باقی می‌ماند. مردان علاقه زیادی به زن و فرزندان خود دارند و گاهی اوقات به دلیل وابستگی شدید به مصرف مواد مخدر ، الکل و یا بی‌بند و باری، شغل اجتماعی خود را از دست می‌دهند، و به زنان خود تکیه می‌کنند، بنابراین نمی‌توانند در مقابل رفتارهای آسیب‌زای آنان از خود واکنش صحیحی نشان دهند. به تعبیر واضح‌تر مردان به دلیل ترس از لکه‌دار شدن غرور خود، آسیب‌دیدگی خود را کمتر بیان می‌کنند.

وی با اشاره به خشونت زنان و مردان تصریح کرد: مردان به لحاظ فیزیکی قوی‌تر از زنان بوده، بنابراین خشونت آنان غالبا فیزیکی است. مانند کتک زدن، ضرب و جرح و در شکل خطرناک آن ارتکاب قتل. در حالی که خشونت زنان به شکل کلامی است ، مانند فحاشی، قذف، توهین و سایر مواردی که اشاره شد.

خشونت روانی و کلامی زنان به مراتب دارای آثار مخرب‌تری از خشونت جسمی و یا فیزیکی مردان است، چرا که روان به هم ریخته مرد وی را مستعد ارتکاب بسیاری از جرایم می‌نماید، هم چنین زنان بعد از آسیب رسانی بر علیه مردان مورد حمایت اجتماعی قرار نگرفته و ازآن طرد می‌شوند و با احساس تنهایی، انزوا و ناامنی مواجه می‌شوند. در حالی که مردان به دلیل فرهنگ سنتی ناشی از مرد سالاری مورد حمایت اجتماعی بیشتری قرار می‌گیرند به شکلی که رفتارهای آنان در برخی موارد توجیه می‌شود.

اگرچه که اعمال خشونت زنان بر علیه مردان پدیده‌ای ناخوشایند محسوب می‌شود اما این مساله مانند سایر معضلات اجتماعی قابل حل است، برنامه‌های اجتماعی و فرهنگی کشور به تناسب نوع خشونتی که در آن منطقه بیشتر است باید در جوامع سر لوحه برنامه‌های اجتماعی قرار گیرد، لذا در این زمینه لازم است با ارتقای آگاهی افراد و توانمندسازی آنان، برنامه‌های آموزشی مناسب دراختیار زنان و مردان قرار گیرد، از جمله برنامه‌هایی هم چون مدیریت خشم تا بتواند گام موثری در کاهش رفتارهای خشونت آمیز باشد. همیشه احقاق حقوق زنان در اولویت دستور کاری سازمان‌های حمایتی و مردم نهاد واقع شده است و آمار کمی از خشونت بر علیه مردان دردسترس است ، لذا هرچه بی نظمی در یک محیط خانوادگی بیشتر باشد، آمار خشونت زنان بر علیه مردان نیز بالا می‌رود، در نتیجه لازم است با ارایه خدمات مشاوره حقوقی و روان درمانی زوجین، هر یک از زن و مرد به درک صحیحی از موقعیت خود نایل شوند، تا با افزایش آستانه تحمل و آشنایی با مصادیق خشونت بتوانند، با فرهنگ سازی صحیح سعی در کاهش چنین اعمالی نمایند، تا جامعه به سوی شکوفایی هرچه بیشتر قدم راسخ‌تری بردارد.

منبع: آوینی نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین