در دوران هایی از تاریخ این کشور زبان فارسی به عنوان زبان رسمی این کشور بوده است. این امر حکایت از ارتباط نزدیک این دو کشور و فرهنگ با هم دارد. به تعبیری طی ۸۰۰ سال تسلط فارسیزبانان یا ایرانیان بر هند، این کشور از فرهنگ ایران و زبان فارسی تأثیر بسیاری پذیرفتهاست. زبان فارسی در دوره غزنویان به هند راه یافت و با فرمانروایی دودمان گورکانیان هند زبان رسمی شد. زبان فارسی هند شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. زبان فارسی تأثیر فراوانی بر زبانهای هند بهویژه زبان هندی گذاشتهاست. زبان فارسی پیش از آنکه هند مستعمره انگلستان شود (نیمه دوم قرن ۱۹ م)، دومین زبان رسمی این کشور و زبان فرهنگی و علمی آن بهشمار میرفت. در این تبادل فرهنگی که بین این دو فرهنگ و کشور صورت گرفته است ما شاهد تاثیر هر دو فرهنگ از هم هستیم.
در این راستا با علی دهگاهی رایزن فرهنگی کشورمان در دهلی به گفت گو پرداخته ایم که در ادامه آمده است:
*با توجه به مطالعات و شناختی که ما از هند داریم و با توجه به اینکه حدود ۴۰۰سال زبان دیوانی هند فارسی بود و الان حدود ۷۰۰۰ دانشجو ایرانی در هند داریم و خیلی از روابط و قرابت های فرهنگی مختلف که در همین حوزه ها وجود دارد و با توجه به همه این قرابت های فرهنگی چرا ما فقط دوتا نمایندگی فرهنگی در این کشور داریم؟ یعنی یک رایزنی و یکی هم نمایندگی در بمبئی را داریم. درصورتیکه مثلا در پاکستان که خیلی شرایط سیاسی بسته است و فعالیت فرهنگی خیلی سخت تر است بیشتر داریم. درصورتیکه هندی ها خیلی تساهل گرا هستند و خیلی هم استقبال می کنند.
این مساله تابع توافقات بین دوک شور است. زمینه فرهنگی ایران در هند و داشته ها و ثروت فرهنگی ما در این کشور بسیار زیاد است. این علاقه مندی نسبت به تمدن، فرهنگ و معارف اسلامی در آنجا بسیار وجود دارد و این پتانسیل را داریم اما از گذشته با توجه به توافقی که با دولت هند شده است، برای ایجاد دوخانه فرهنگ در هند بوده است. اگر بخواهد این ظرفیت افزایش پیدا بکند بایستی در سطح دو کشور مذاکره بشود و توافق طرف هندی هم جلب شود تا خانه فرهنگ در شهرهایی مانند حیدرآباد، کلکته و سایر مناطق هم گسترده شده و نمایندگی های در آنجا هم ایجاد شود.
البته درگذشته هم بنا بوده است که در حیدرآباد این خانه های فرهنگ افزایش پیدا بکند اما همانطور که گفتم مشروط بر دو نکته؛ یعنی موافقت کشور میزبان و اینکه منابع مالی و بودجه کافی برای محل جدید در نظرگرفته شود.
آنچه که در گذشته سابقه ۶۰ ساله در دهلی و بمبئی دارند، فقط در این دو شهر ایجاد شده اند درصوتیکه در حیدرآباد، کلکته، پونا، بنگلر و سایر مناطق هند این ظرفیت ها وجود دارد که خانه های فرهنگ ایجاد شود.
این موافقت ها که عرض کردم باید به صورت متقابل باشد یعنی برای کشور مقابل هم این ظرفیت ها ایجاد بشود که بتواند خانه فرهنگش را در اینجا دائر بکند.
*ابتدا ترسیمی کلی از مسلمانان در هند بدهید و توضیحی درباره پراکندگی و شرایط مسلمانان در هند را بفرمائید.
ارتباط در حوزه دین هم مانند حوزه های ادبی فرهنگی میان ما و هند وجود داشته است. دین اسلام از طریق ایرانی ها در شبه قاره هند ترویج داده شد و بسیاری از عرفا و مشایخی که از ایران به هند مهاجرت کردند توانستند اسباب رونق و ترویح بیشتر دین اسلام در شبه قاره بشوند. تقریبا از قرن اول هجری این ارتباطات فرهنگی، هنری، ادبی بین دو کشور ایران و هند (هرچند مسبوق به سابقه بیشتر است) بوده است و از این قرن دین اسلام ترویج پیدا کرد و زبان فارسی هم به عنوان زبان دوم بعد از زبان عربی این اهمیت و جایگاه را برای متون دینی و برای ترویج دین اسلام داشت و اشاعه پیدا کرد. اما در خود کشور هند حدود ۲۰۰ میلیون نفر مسلمان زندگی می کنند که این در ایالت های مختلف پراکنده شده است. بزرگترین اقلیت دینی این کشور امروزه مسلمانان هستند.
هر فرد هندی اگر بخواهد تاریخ کشورش را بداند ناگزیر از یادگیری زبان فارسی است خود هندی ها که اکثریت را دارند چیزی بالغ بر ۸۰۰ تا ۸۵۰ میلیون نفر هستند. در گذشته های تاریخی این کشور حکومت های اسلامی بوده که خود یکی از دلایل رونق دین اسلامی در آنجا است. لذا تاریخ، فرهنگ و تمدن کشور هند درکنار عناصر فرهنگ و گذشته خودشان که در منطقه داشتند به نوعی مدیون حکومت های اسلامی هم هستند.
بعدها در دوره بابریان و تیموریان این حکومت ها ادامه پیدا کرد و دین اسلام همچنان در آنجا پرقدرت حضور داشت. اگر تفکیکی بین فرق و مذاهبی که درآنجا وجود دارد بکنیم چیزی حدود ۴۰ میلیون نفر از این تعداد شیعه هستند که در ایالت های جامو و کشمیر زندگی می کنند و بیشتر در ایالت های اوتارپرادش و ایالت های لکهنو و همین طور در حیدرآباد و... حضور دارند.
*آقای دکتر هند را با تنوع ادیان و سازگاری که در بین این ادیان در آنجاست می شناسند. دوره هایی اختلافاتی بین این فرق پیش می آمد که شاید الان هم باشد. الان به چه صورت است آیا بحثی مانند افراط گرایی در هند متداول است؟
هند کشور فرهنگ ها، اقلیت ها و تنوع فرهنگی و دینی است. چهار آئین؛ هندوئیسم، بودیسم، جینیزیم و سیک در این کشور تولید شده است. طبیعی است که از جمعیت یک میلیارد و ۲۵۰ میلیون نفره ممکن است که اختلافات اندک دینی ای هم باشد. اما آنچه که در جهان از هند شهرت دارد رواداری و تسامح و مدارا بین فرق مختلف مذهبی است که به صورت مسالمت آمیز در کنار همدیگر زندگی می کنند. در تاریخ این کشور گاها ممکن است که در بین این فرق اختلافاتی هم بروز بکند که با توجه به جمعیت بالا و ظرفیت فرهنگی و تنوع دینی و فرهنگی آن یک امر طبیعی است ولی خیلی رویدادهای بزرگی نبوده اند.
*آیا در هند شاهد عضوگیری گروه هایی مانند داعش هستیم؟
خوشبختانه در هند افراط گرایی هایی که در سایر کشورهای خاورمیانه و بعضی از کشورهای همسایه خودمان می بینیم را شاهد نیستیم. اگر چه گاها در گوشه و کنار این کشور گفته می شود که چند نفری را دستگیر کرده بودند و گفته اند که مایل بودند که به این فرق و گروه ها بپیوندند اما ظهور و بروز جدی در آنجا نداشته و جامعه اسلامی آن کشور از افراط گرایی به معنایی که امروزه ما می شناسیم و از گروه هایی مانند داعش و طالبان نبوده است.
*تفکر مسالمت آمیز در بین مردم هند چقدر متاثر از انقلاب مردم هند و رهبری گاندی است؟ آیا ریشه در آنجا دارد یا به جای دیگر برمی گردد؟
ریشه این امر در گذشته یعنی در آن فرهنگ و باورها و آموزه هایی است که در آن کشور وجود دارد. اما قطعا ظهور فردی مانند گاندی هم بی تاثیر نبوده است و درواقع نهضتی که گاندی آغاز کرد این تفکر یعنی پذیرش طرف مقابل و زندگی مسالمت آمیز را تقویت کرد. اما اصل ریشه این امر در باورها و اندیشه های مردم این سرزمین وجود دارد. ما از گذشته های بسیار دور می بینیم که فرقه ها و گروه های مختلف در کنار هم زندگی می کنند.
دلیلی دیگر شاید آن اندیشه ای است که اکثریت هندویسم آن جامعه را تشکیل داده است که معتقد به زندگی دیگری هستند. یعنی با توجه به آموزه های هندوئیسم معتقدند که شما در هر طبقه ای هستید(می دانید که در هند سیستم کاست و طبقاتی از گذشته بوده و امروز هم علاوه بر نهضت گاندی به هر حال ریشه های این طبقه و کاست وجود دارد) و به دنیا آمده اید و اگر شهروند و فرد خوبی در طبقه خودت باشی ممکن است در زندگی دیگری که به تو عطا شود، طبقه ات ارتقا پیدا کند و در طبقه بهتری تولد پیدا بکنی. لذا برای آنها در آن طبقه ماندن پذیرفته شده است که شهروند و فرد خوبی باشند و خیلی آن حسادت ها و چشم و هم چشمی ها را که در سایر کشورها شاهد هستیم کمتر ببینیم.
*هند و ایران هم همانطور که فرمودید مراودات فرهنگی زیادی با هم داشته اند تا جایی که زبان دوم مردم هند در دوره ای فارسی می شود. این دو فرهنگ از قدیم چه تاثیراتی بر هم داشته اند؟
«در بین ملت هایی که در جهان وجود دارند من کمتر کشوری دیدم که تا این اندازه تاثیرو تاثر فرهنگی داشته باشند به ویژه تاثیری که فرهنگ و تمدن ایران و اسلام در سرزمین شبه قاره داشته اند»صددرصد هم اینگونه است. این ارتباطات فرهنگی و تمدنی از گذشته های بسیار کهن یعنی از دوران باستان بوده است. تحقیق در زبان های باستان و کلاسیک هند و ایران موید همین نکته است که نشان می دهد ارتباط تمدنی خیلی قوی ای بین این دو کشور بوده است.
همانطور که می دانید و موضوع بحث ما رواداری و تسامح در هند است همانطور که در کشور خودمان هم در قدیم بوده است و امروز نمونه بارز آن را می توان در نمایندگان اقلیت ها در مجلس دانست. این ارتباط تمدنی میان ما در گذشته بوده است و شاهد مثال اینکه علاوه بر تحقیقات متعددی که در این حوزه وجود دارد تاثیراتی است که این دو فرهنگ بر روی همدیگر در حوزه های هنر، ادبیات و شاخه های مختلف فرهنگ و اندیشه داشته اند.
شاهد خیلی مناسب آن را می توان در صحبت جواهر لعل نهرو که یکی از بزرگان استقلال هند در کنار گاندی بود مشاهده کرد. ایشان بعد از اینکه همه سرزمین هند را از نزدیک می بیند در کتاب کشف هندش جمله معروفی دارد و می گوید: «در بین ملت هایی که در جهان وجود دارند من کمتر کشوری دیدم که تا این اندازه تاثیر و تاثر فرهنگی داشته باشند به ویژه تاثیری که فرهنگ و تمدن ایران و اسلام در سرزمین شبه قاره داشته است.» این سخنی است که یکی از بزرگان نهضت آزادی هند زده است.
ما در کمتر سرزمینی این ارتباطات فرهنگی و تمدنی خیلی گسترده را داریم. قبل از این تقسیم بندی ای هم که امروز صورت گرفته است که پاکستان به عنوان بخشی از شبه قاره است، در گذشته یعنی قبل از ۱۹۴۷ می توانستیم بگوئیم که با شبه قاره همسایه بودیم. قطعا این تاثیرها بوده است. به ویژه تاثیر فرهنگ و تمدن و هنر ایران و باورهای دینی در کشور هند.
*آقای دکتر این بحث طبقاتی و کاستی که در هند مطرح است آیا مخل آن همزیستی مسالمت آمیز نیست؟
شاید رگه های خیلی تضعیف شده آن را امروزه در جامعه هند باشد. بعد از استقلال هند همه سیاستمداران مانند گاندی نسبت به طبقات پائین جامعه دوست و برادر و همراه بوده اند و بعد از استقلال همه دولت هایی که بوده اند، تلاششان این بوده که این نگاه را که در گذشته نسبت به طبقاتی که پائین شناخته می شده است را حذف بکنند و به هر حال بحث طبقه و فرهنگ و...چیزی نیست که یک سال یا دو سال و...بتوان آن را حل کرد. بلکه یک پروسه زمانی می خواهد که از افکار جامعه زدوده بشود و همه تلاش سیاستمداران و حتی دولت امروز هند هم همین است که این دیدگاه را نسبت به طبقات پائین جامعه از بین ببرد.
*آیا در بین مسلمانان هم این طبقه بندی مشاهده می شود؟
نه در بین پیروان دین اسلام طبقه بندی مشاهده نمی شود. اقلیت های مختلف و فرق یا مذاهب مختلف از برادران اهل تسنن گرفته تا تشیع و اسماعیلی ها در آنجا هستند اما اینکه کاست و طبقه بندی در بین جامعه اسلامی هم به عنوان اقلیت های دینی موجود باشد نه نیست.
*اینکه زبان فارسی در هند تا این اندازه قدرت می گیرد، چگونه محقق می شود؟ بعد انگلیسی جای آن را می گیرد، آیا قصور از ما بوده است که نتوانسته ایم جایگاه خودمان را حفظ کنیم؟
این ارتباطاتی که عرض کردم که از گذشته و حتی دوران باستان بوده است، تا دوره معاصر هم ادامه پیدا می کند. یکی از ارکان اساسی اش زبان و ادبیات فارسی بود. بیش از ۷۰۰ سال زبان و ادبیات فارسی زبان دیوانی و رسمی کشور هند بود. اگر بخواهیم اشاره ای به مرزهای زبان فارسی بکنیم از کرانه مدیترانه تا مرزهای غربی چین را مرزهای زبان فارسی می دانند. از امپراتوری عثمانی که در غرب ایران در دوران صفویه واقع شده بود تا دوره حکوت های بابریان همه این مناطق قلمرو زبان فارسی بود و حتی حکام این منطقه نسبت به ترویج زبان فارسی اهتمام داشتند و خودشان هم دیوان های زبان فارسی داشتند.
برای اینکه زبان در جایی رونق پیدا بکند یک سری پشتوانه ها نیاز دارد. در گذشته تاریخی این پشتوانه ها را زبان فارسی داشت. اولا به خاطر اینکه زبان علم بود؛ یعنی هرکسی که می خواست در این قلمرو کتابش خوانده بشود باید به زبان فارسی آن را می نوشت. زبان دین بود به این دلیل که ایرانیان حداقل در منطقه شرق و شبه قاره نقش خیلی پررنگی در ترویج دین اسلام داشتند. مثلا میرسیدعلی همدانی با ۷۰۰ نفر به کشمیر می روند و برروی آن منطقه تاثیر عمیق فراوانی می گذارند. حتی امروز هم افرادی در آنجا آن منطقه را ایران صغیر می نامند. به این دلیل که هم هنر ایرانی و هم فرهنگ و تمدن و حضور فرهنگی ایران را در آنجا می بینیم.
چهار عامل برای اینکه یک زبان در جایی رونق بیاید نیاز است: ابتدا اینکه زبان علم باشد، دوم زبان دین باشد، سوم زبان قدرت و چهارم زبان ثروت باشدسومین عامل گسترش زبان قدرت است. به هرحال امپراتوری که در دوران صفویه و کمی قبل و بعد از آن بوده است به عنوان زبان قدرت به هر حال حکامی که در آن زمان در آنجا حکومت می کردند هم امپراتوری عثمانی و هم امپراتوری تیموریان و...همه مروج زبان فارسی بوده اند. چهارمین عامل گسترش زبان، ثروت است. درگذشته های تاریخی اگر نویسنده و شاعری علاوه بر علاقه های علمی که داشتند تا اثری را تولید بکنند به هر حال نیازهای تشویق و حمایت از طرف دربارهای محلی هم بوده اند. یعنی منبع درآمدشان از طریق این آثار بوده است. پس درآمد هم از طریق این کتاب ها داشتند.
وقتی این چهار عامل پشتوانه زبان فارسی در آن زمان بود، زبان فارسی هم این قلمرو وسیع را فتح کرده بود. این فاکتورها در قرن هیجده و نوزدهم کم رنگ شد. در ایامی که امپراتوری صفویه از بین رفت و بعد از آن افشاریه توانست تا حدودی وحدت ملی ایران را حفظ کند و بعدها به ویژه در دروه قاجار رنگ و بویی از آن قدرت و ثروت باقی نمانده بود و مرزهای ایران هم با این آسیب تهاجم مواجه شد و تضعیف شد. کم کم در آن ایام بریتانیا آمد و جای ایران را گرفت و این جایگاه را به دست آورد و از نیمه دوم قرن هیجده حضورش در آنجا پررنگ شد. حتی خود بریتانیا در بدو ورودش به شبه قاره نیازمند به زبان فارسی بود.
خیلی از کتاب ها و اسنادی که به زبان هندی الان در هند موجود است مشوق شان کمپانی هند شرقی یا حاکمان محلی انگلیسی بودند یا حتی سفرنامه های فارسی افرادی مانند منشی اعتصام الدین یا میرزا ابوطالب اصفهانی را می بینید که این افراد یا خودشان به بریتانیا رفتند یا اینکه خود آکسفورد از آنها دعوت کرده است که زبان فارسی را برای ما آموزش بدهید چون در ابتدای حضورشان در شبه قاره نیازمند زبان فارسی بودند. زمانی که حضورشان پررنگ شد و توانستند که حضور ابتدایی اقتصادی شان را با حضور سیاسی شان تکمیل بکنند و آن نقطه را کاملا در اختیار خودشان بگیرند کم کم توانستند زبانشان را جایگزین زبان فارسی بکنند.
در ۱۸۳۵ هم با قانونی که اعلام کردند، زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی منطقه شناخته شد و زبان فارسی جایگاه خود را که زبان دیوانی بود از دست داد. قبل از آن زبان رسمی و دیوانی فارسی بود و هرگونه ارتباط و بورکراسی اداری آنها به زبان فارسی بود. البته در دوره قاجار آن ۴ پشتوانه که قبلا گفتم دچار ضعف شده بودند. البته این امر به صورت آنی هم صورت نمی گیرد و تا سال ها در مدارس دینی آنها زبان فارسی تدریس می شود. حتی این مدارس دینی با آثاری مانند گلستان و بوستان در کنار کتاب های دینی خودشان آشنا هستند.
امروز اگر زبان رسمی و دیوانی هند فارسی نیست، اما زبان فارسی به عنوان یکی از زبان های پرقدرت در حوزه زبان آکادمیک در آنجا مطرح است. حدود ۳۷ تا ۴۰ بخش زبان فارسی در هند داریم که ظرفیت بالایی در مقایسه با جاهای دیگر است. یعنی به عنوان یک زبان دانشگاهی قدرت دارد و هر محقق هندی اگر بخواهد کشور و فرهنگ خودش را بشناسد، نیازمند زبان فارسی است. چرا که در برهه مهمی از تاریخ آن کشور بیشتر آن چیزی که در آنجا تولید شده به زبان فارسی بوده است و باید به منابع فارسی مراجعه بکند. چرا که زبان فارسی بخش عمده ای از هویت و فرهنگ و تاریخ آن کشور است.
*ما در ادبیات خودمان می بینیم که کتابی مانند کلیله و دمنه چندین بار به زبان فارسی ترجمه می شود آیا امروزه هم اینگونه مراودات وجود دارد؟
مشهور است که بروزیه طبیب در دوره ساسانیان به سرزمین هند رفت که چیزهای ارزشمندی از آن سرزمین را به ایران بیاورد. البته نقل است که برای آب حیات رفته بود اما کلیله و دمنه را با خود می آورد که ابتدا به زبان پهلوی و بعدا به زبان عربی ترجمه می شود و ترجمه های متعددی به نظم و نثر به زبان فارسی از آن داریم. بله این ارتباطات ادبی از گذشته وجود داشته است. سه دوره ترجمه را ما می توانیم از شبه قاره معرفی کنیم که از زبان های هندی به فارسی صورت گرفته است؛ اولین دوره همان دوره باستانی یعنی در زمان ساسانیان بوده که یک نمونه آن همین کتاب کلیله و دمنه بوده است. دومین دوره ترجمه به دوره ابوریحان بیرونی که به عنوان یکی از اولین هندشناس در کشورهای اسلامی می توان به آن اشاره کرد. زمانی که در معیت سپاه محمود غزنوی به شبه قاره می رود زبان سانسکریت و هندی را یاد گرفت و خیلی از آثار هندی را به زبان عربی و فارسی ترجمه کرد، البته تنها یکی از کتاب های او به نام التفهیم به زبان فارسی موجود اس و بقیه آنها به عربی است.ما سه دوره ترجمه از هندی به فارسی و برعکس داریم
دوره سوم هم در دوره تیموریان انجام شد که اکبرشاه، سومین پادشاه دوره بابری سردمدار این ترجمه بود که کتاب هایی مانند مهابارات ها به دستور ایشان به فارسی ترجمه شد. همین گونه برعکس این مسئله هم بوده است که ما هم خیلی از آثار را از زبان فارسی به هندی ترجمه کرده ایم. این تبادل ادبی بین این دوسرزمین از دوران باستان تا کنون بوده است.
*بیشترین آثاری که از فارسی به هندی ترجمه شده است چیست؟ آیا کارهای که در زمینه ادبیات شده است در زمینه سینما هم شده است؟
ارتباطات سینمایی ایران و هند از ابتدای کار سینما در ایران بوده است. به فرض مثال بخشی از کارهای اولین فیلم سینمایی ایران یعنی دختر لر در بمبئی انجام شده است. امروزه هم فیلم مستند زیادی درباره داشته های فرهنگی ما در آنجا ساخته شده است. که از شبکه های مختلف سیما پخش می شود.
*الان ما چقدر نسخه خطی در هند داریم؟
آمار دقیقی در دست نیست، اما تعداد نسخ خطی فارسی در هند و همچنین اسناد فارسی در هندوستان اگر بیشتر از ایران نباشد کمتر هم نیست.
*این امر چرا مستند نمی شود؟
نخستین گام برای مستند کردن تهیه فهرست و کاتالوگ است. بسیاری از این کارها در مرکز تحقیقات ما و مرکز میکروفیلم نور خانه فرهنگ انجام شده است. یعنی اولین قدم شناسایی نسخ فارسی که فهرستی از آنها ارائه شود. قدم بعدی دیجیتالی کردن این آثار است. به هر حال این آثار فارسی در اختیار کشور میزبان است و به عنوان میراث فرهنگی آنجا مطرح است. آنها هم خودشان تا حدودی این کارها را دارند انجام می دهند. اما اینکه ما بتوانیم از کتاب خانه ها و نسخ خطی آنها استفاده بکنیم متاسفانه قوانین و مقرارت دولت هند به نوعی ضعیف یا کم لطفی دارد و هر محققی که بخواهد مراجعه کند و از آنها استفاده کند به او تنها یک سوم آن نسخه را می دهند. فکر می کنم این به دور از نگاه های علمی امروزی است. درصورتی که در خیلی از کشورها از جمله کشور خودمان نسخ خطی را در سایت گذاشته اند و هر محققی در هرجای جهان می تواند آن را دانلود کند و استفاده کند.
* بخش زیادی از مردم هند را با تفکر بودا وگرایش عرفان آن می شناسند. اقبال عمومی به سمت کتاب هایی در این حوزه که از ایران به هند می رود، چگونه است؟ مثلا در سال های قبل مثنوی در آمریکا پرتیراژترین کتاب بود در هند چگونه است؟ یا به تعبیری آثار فارسی در هند در چه حوزه ای بیشتر علاقه مند دارد؟
در حوزه عرفان اسلامی که در هند بیشتر به تصوف مشهور است و استقبال زیادی می شود. شعرای کلاسیک ما که در حوزه عرفان حرف زده اند را می شناسند و همچنین خودشان هم سمینارها و همایش های مختلفی را در حوزه تصوف برگزار می کنند. اما شما مشخصا به مثنوی اشاره کردید، همانطور که می دانید مثنوی به خیلی از زبان ها از جمله انگلیسی ترجمه شده است. اما ما الان داریم گزیده ای از آن را به زبان هندی برای اولین بار با همکاری یک استاد مسلط به زبان سانسکریت و هندی به نام بریلام شکرا ترجمه می کنیم. یا کتابی که معرفی مولانا است یعنی کتاب آقای زرین کوب را داریم ترجمه می کنیم. هرچند شناخت نسبت به مثنوی و مولانا در آنجا وجود دارد. چندین موسسه و بنیاد درباره مولانا وجود دارد. در هند علاقه مند به ادبیات و آنچه که نسبت به فرهنگ ما در گذشته تولید شده زیاد است.
*نگاه مردم هند به ایرانیان و فرهنگ ایرانی چگونه است؟
ارتباطات فرهنگی و تمدنی که ما از گذشته داشتیم، نسبت به ایران، فرهنگ و تمدن ایران علاقه مندی وجود دارد. به عنوان مثال ما هرگونه برنامه فرهنگی که برگزار می کنیم به دلایل اینکه مابهازاء و مشابه آن را در کشور خودشان دارند به خاطر این قرابت فرهنگی می شناسند و علاقه مند هستند.
چند سال پیش رئیس جمهورهند موکرجی در یکی از سمینارهای زبان فارسی گفت ارتباطات ما اگر با هر کشوری بر اساس سیاست و اقتصاد است، اما با ایران براساس فرهنگ و تمدن است.
*نگاه شان به اسلام چگونه است؟
چون از گذشته با مسلمانان در کنار هم زندگی کرده اند، نگاه اسلام هراسی که زائیده تبلغات غرب است در هندوستان وجود ندارد. چون این ادیان در گذشته با هم زندگی کرده اند و مسلمان برای اعتقادات هندو احترام قائل می شده و هندو هم به اعتقادات مسلمان ها احترام می گذاشته است. حتی بعضا مسلمانان به معبد هندوان می رفته اند و یا برعکس.
لذا نگاهی که در غرب براساس تبلیغات غربی وجود دارد در هند نسبت به اسلام وجود ندارد. هرچند باید به این نکته هم اشاره کرد که بعضا بعضی از فتواهایی که خیلی از آموزه های اسلامی ما دور است و از طریق روحانیون و مدارس دینی نزدیک به وهابیت صادر می شود، ممکن است که سوء استفاده ای از مطبوعات انگلیسی یا هندی بشود که ممکن است اسباب تضعیف اسلام هم باشند. اما نگاه کلی آنها نسبت به اسلام و مسلمانان منفی نیست.
اما یک نگاه بنیادگرای هندویسم هم در بعضی از رگه ها موجود است که منکر بخشی از تاریخ و تمدن آن کشور که مدیون حکومت های اسلامی است می باشد. درصورتیکه بخش درخشان تاریخ و تمدن هند که اسباب جذب توریسم است محصول همان دوران اسلامی است.
*اسلام آنها هم متاثر از اسلامی متاثر از فرهنگ ایرانی است؟
بله افراط گرایی که ما در کشورهای همسایه گاهاً می بینم در هندوستان این گونه افراط گرایی را نمی بینیم.
*نگاه مسلمانان هم نسبت به خودشان آیا یک نگاه مسالمت آمیز است؟
تفاوت اعتقادی همانطور که در همه جا هست در هند هم وجود دارد و در جاهایی با هم اختلاف دارند که نمی شود منکر آن شد. اما در مبانی اصلی اسلام اختلافی ندارند. اما نگاه منفی ای هم نسبت به هم ندارند.
یعنی چیزی که در برخی از کشورها ما می بینیم در آنجا نیست. سیستم کشور هند سکولار است. اگر بنا بود که سیستم سکولار نباشد و یکی از این ادیان در آنجا در قدرت باشد طبیعی بود که شاید فرق و ادیان وضعیتی متفاوت داشتند. فراموش نکنیم که ۸۵۰ میلیون نفر در آنجا پیرو هندویسم اند.
*رایزنی فرهنگی برای تقویت زبان فارسی در هند یا بحث های دیگر فرهنگی در آنجا چه برنامه ای دارد؟ آیا برنامه ای دارد که آن را مانند سابق تقویت کند؟ و به شکوفای گذشته خود برساند؟
وظیفه اصلی هر رایزنی فرهنگی معرفی فرهنگ و تمدن و اندیشه های انقلاب اسلامی در خارج از کشور است که شناخت و تصویری از فرهنگ و تمدن و همچنین ایران امروز را در خارج از کشور از منظر فرهنگی عرضه بکند. همانطور که می دانید فرهنگ عرصه خیلی گسترده ای دارد.
اما برای اینکه زبان فارسی به آن گذشته خودش برسد همانطور که اشاره کردم چهار عاملی باعث شده بود که زبان فارسی در آن برهه از تاریخ زبان فارسی قلمرویی فراتر از مرزهای جغرافیایی داشته باشیم، امروزه این زبان زبان رسمی سه کشور ایران و تاجیکستان و افغانستان است و در خارج از این حوزه در بعضی از کشورها مانند هندوستان هم حضور دارد. جمهوری اسلامی در قالب دانشگاهی در اکثر دانشگاه ها این امکان را فراهم کرده است که از فرصت های مطالعاتی که در ایران برگزار می شود استفاده بکنند. دوره دانش افزایی داریم و غیر از این ما یک انجمن ادبی داریم که هرماه جلسه ای برگزار می کنیم و از تمام دوستان دعوت می کنیم و مجلس شعر خوانی و اظهار نظر درباره زبان فارسی را داریم. و ....کلاس های در خود خانه فرهنگ برگزار می شود که هدف درگیر کردن افراد بیشتری با زبان فارسی است.
*اوشو یا خیلی از فرق انحرافی که در هند وجود دارد که در ایران هم مخاطبانی دارد دیدگاه هندیان به این فرق چگونه است؟
هند کشور ادیان مختلف است همانطور که گفتم در هند چهار دین یا آئین تولید شد و همیشه از گذشته هر ادعای دینی که مطرح شده است، شاید به دلیل فرهنگی و اجتماعی آن کشور باشد که بالاخره پیروانی برای خود داشته است. این فرق هم که اشاره شد خاستگاهشان در آنجاست.شناختی که ما از هند داریم متناسب با آن ثروتی که در هند داریم نیست. و باید در این زمینه تلاش بیشتری کرد
*آیا رایزنی فرهنگی آنها را آسیب شناسی کرده است؟
یک کار پژوهشی به نام سیری در اندیشه های دین معاصر هند انجام داده ایم که دو جلد آن منتشر شده و جلد سوم آن در حال آماده شدن است که به بررسی و شناخت دینی و فرقه هایی که در آنجا وجود دارد می پردازد.
*اگر نکته ای در پایان دارید بفرمائید.
ارتباطات فرهنگی ایران و هند که از گذشته بوده و ثروت و داشته هایی که ما در آنجا داریم نیازمند توجه ویژه ای است. ما با سرزمین که یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون نفر جمعیت دارد مواجه هستیم که می گویند بیش از ۸۰۰ زبان دارد و البته ۲۴ زبان رسمی در آن فعالند. سرزمین فرق و آئین های مختلف، سرزمین ۷۲ ملت و فرق معروف است. یعنی تنوع فرهنگی دارد. که خودشان می گویند وحدت در عین کثرت است. یا معتقدند که با هم زندگی کنیم اما همدیگر را تحمل کنیم هرچند که شاید از نظر باور مانند هم نباشیم. شناختی که ما از هند داریم متناسب با آن ثروتی که در هند داریم نیست و باید در این زمینه تلاش بیشتری کرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com