گروه سیاسی: روز گذشته رهبر معظم انقلاب دیداری با فرماندهان و مقامات عالیرتبه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشتند. ایشان در این دیدار مفهوم بسیار مهم «تحریف اجزاء قدرت نرم نظام اسلامی» را به صورتی دقیق توضیح دادند و مسئولان را از پیامدهای این اتفاق برحذر داشتند.
به گزارش بولتن نیوز، ابتدا باید این مسأله را توضیح داد که طبق آیات الهی در قرآن کریم و سیره و احادیث معصومین(ع) هر حکومت اسلامی دارای دو بعد در مقوله قدرتنمایی در برابر دشمنان و رقبا میباشد. یکی توان نظامی که امری است بسیار مهم و آیاتی در رابطه با این امر بر پیامبر اسلام نازل گشته است و در این آیات توصیه مؤکد صورت گرفته است که به صورت دائمی و روزافزون بر توان نظامی خود بیفزاییم و همواره از جدیدترین سختافزارهای نظامی بهرهمند باشیم تا دشمنان اجازه تجاوز را به خود ندهند.
اما قسم دیگر حکومت اسلامی، قدرت نرم و یا همان فرهنگ میباشد. هماکنون و در دنیای امروز جنگ اصلی جنگ روانی و استفاده از نفوذ فرهنگی به صور گوناگون است. این نفوذ میتواند از طریق ادبیات، موسیقی، سینما، بازیهای رایانهای، فضای مجازی، کتاب و یا سیاست به وقوع بپیوندد. همین توانایی در نفوذ کردن در درون حکومتها و میان مردم جوامع به سهلترین روشهای ممکن است که سردمداران حکومتهای مختلف و نه تنها ایران را به واکنش واداشته است.
ایشان دیروز طی سه عنوان این مفهوم را توضیح دادند. نفی مفهوم «استقلال» و مساوی دانستن آن با انزوا، «مساوی دانستن آرمانگرایی با عدم عقلانیت»، «بیاعتمادی مطلق به قدرتهای سلطهگر جهانی» سه محور سخنان ایشان در روز گذشته بود. ایشان در مقابل کسانی که «استقلال» را مساوی با به انزوا رفتن کشور میدانند موضعی شفاف اتخاذ کردند و گفتند: «هدف اصلی از نفی استقلال، پیروی از نظمهای ترسیمی قدرتهای سلطهگر است که متأسفانه عدهای دانسته یا ندانسته، در حال تکرار این موضوع هستند.»
حضرت آیتالله خامنهای، «استقلال، فرهنگ و اعتقادات» را مایه هویت یک ملت دانستند و تأکید کردند: «به چه دلیلی باید از هویت واقعی خود دست کشید و از روشهای غلط و مفتضح غربیها پیروی کرد؟» تکرار موضع غربیها از سوی مسىولان ایرانی سابقهای کوتاه ندارد اما اینکه در این موضعگیریها تا جایی پیش میروند که استقلال کشور را با خطر مواجه میکنند و تنها به فکر کسب رضایت طرفهای غربی میباشند قطعا پا را از گلیم خود فراتر نهادن است. چگونه میشود مسئولی و یا حتی فردی عادی استقلال و هویت فرهنگی و بومی خود را نخواهد و حاضر باشد به زیر سلطه بیگانگان برود جز افرادی بدون پشتوانه فکری و عقیدتی مناسب و پوشالی؟!
ایشان همچنین در باب «آرمانگرایی و مساوی دانستن آن با عدم عقلانیت» بیان داشتند: «آرمانگرایی عین عقلانیت است زیرا اگر ملتی بدون آرمان شود، همانند وضعیت امروز جوامع غربی از درون تهی و پوچ خواهد شد.» ایشان تأکید کردند: «آنچه که موجب شوق به پیشرفت و حرکت در ملتها می شود، آرمانها هستند و هرچه این آرمانها والاتر، مجربتر و نورانیتر باشند، حرکت صحیحتر خواهد بود.» این موضعگیری از جایی ناشی میشود که طی چند سال گذشته مسئولین گوناگون کشور از پایان دوران انقلابیگری و آرمانخواهی سخن گفتهاند!!!
حال اینکه آرمان یک ملت تمامی داشتههای اوست و اگر آرمانخواهی و آرمانطلبی در میان نبود، بیشک انقلاب اسلامی به وقوع نمیپیوست. گویا افرادی که سابقا از انقلابیون جدی و تأثیرگذاری نیز بودهاند، از انقلابیگری و آرمانخواهی خسته شدهاند و همه تلاش خود را بر این امر گذاشتهاند تا همنوا با دشمنان ایران اسلامی، این امر را نیز به مردم انتقال دهند. همین اتفاقات باعث میشود که این موضوع به ذهن خطور کند که مقام معظم رهبری شاید دیروز و در جمع سپاهیان درددل خود را بیان کردند از ناملایمات دوستان سابق انقلاب.
ایشان همچنین در باب «بیاعتمادی مطلق به قدرتهای سلطهگر جهانی» فرمودند: «متأسفانه برخیها حاضر نیستند این بیاعتمادی را قبول کنند و اگرچه به زبان میگویند آمریکا دشمن است اما احساس واقعی بیاعتمادی به آمریکا، در آنها وجود ندارد. هنگامی که در انسان احساس دشمنی و بیاعتمادی واقعی به طرف مقابل وجود داشته باشد، در مذاکرات و دیدارها، الزامات آن را رعایت میکند و به گفتههای طرف مقابل مطلقاً اعتماد نخواهد کرد.» رهبر انقلاب اسلامی، بیاعتمادی مطلق به آمریکا را نتیجه عقلانیت ناشی از فکر و عمق و تجربه دانستند و گفتند: «موضوع دشمنی آمریکا را در طول سالهای متمادی بعد از انقلاب و در قضایای اخیر مذاکرات هستهای و در مسائل دیگر دیدهایم.
اگر ما امروز راه را برای مذاکره با آمریکاییها و وسوسههای آنها در بخشهای مختلف، باز کنیم، نه فقط زمینهساز نفوذ آشکار و پنهان آنها شدهایم بلکه پیشرفت مورد نظر کشور هیچگاه محقق نخواهد شد و عقبماندگی قطعی خواهد بود.» حقیقتی تلخ در این سخنان وجود دارد که در طول تاریخ بارها تکرار شده است اما مسئولان امر در تمامی اتفافات مشابه بدون توجه به تجریبات تلخ گذشته همچنان به رفتارهایی مشابه در مقابل طرف خارجی دست میزنند تا در طول تاریخ جز چند مورد انگشتشمار ناتوانی مذاکرهکنندگان در مقابل این قدرتطلبان عرصه جهانی را نشان دهند.
از قرارداد با ناپلئون بناپارت و بدعهدی اون در جنگ ایران و تزارهای روس تا برجام، همگی آیینه تمامنمای تاریخ برای آیندگان و مسئولان و مذاکرهکنندگان ایرانی است تا درسی بشود برای اینکه به وعدههای توخالی و بدون ضمانت اجرا و تنها با چند حرف بیاهمیت که هیچ کدام قابلیت اجراییشدن را به دلیل بدعهدی مفرط طرف خارجی ندارند، دل خوش نکنند و کارهای مملکت و مردم را واگذار به امری غیرقابل تکیه نکنند.
تمامی این موارد نشاندهنده این موضوع است که چنان رفتارها و موضعگیریها و سخنان بعضی از مسئولان ایرانی عجیب و غیرقابل باور است که ایشان را به واکنش واداشته است. سخنانی که با سوابق این افراد کاملا در تناقض است و نشاندهنده تغییرات گسترده در این افراد میباشد.