شكايت آمنه بهرامي، معروفترين قرباني اسيدپاشي در ايران از رضا درميشيان، تهيهكننده فيلم «لانتوري» ابعاد تازهاي از تأثير فيلمهاي سينمايي را بر زندگي شخصي افراد جامعه نشان ميدهد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از «جوان»، آمنه بهرامي در شكايتش عنوان كرده كه سازندگان «لانتوري» با استفاده از جزئيات زندگي او و جملات كليدي كتابش، بدون هيچگونه مجوزي، سناريو را نوشته و فيلم را ساختهاند. تبعات ساخت اين فيلم براي بهرامي خيلي فراتر از استفاده بدون اجازه از كتاب و زندگياش است.
پس از بازتاب رسانهاي اسيدپاشي آمنه، يك شركت فيلمسازي دولتي آلماني در سال 91 براي ساخت فيلمي با موضوع اسيدپاشي با بهرامي پاي ميز مذاكره مينشيند. بهرامي درباره اين مذاكره و توافقي كه با شركت آلماني انجام داده، ميگويد:
«سال ۹۱ اين شركت آلماني پيشنهاد ساخت فيلم زندگيام را داد. در نهايت قراردادي به ارزش ۲۵۰ هزار يورو معادل يك ميليارد تومان به اضافه سود ۲درصدي فروش فيلم به توافق و امضاي دو طرف رسيد. از آنجا كه كارهاي مقدماتي فيلم مدتي زمان ميبرد، آنها ۱۰ هزار يورو معادل ۴۰ ميليون تومان به عنوان پيش پرداخت به حسابم واريز كردند تا من پاي مذاكره با ديگران نروم. من هم اين مبلغ را در همان سال صرف جراحيهايم در اسپانيا كردم.»
اما ساخت «لانتوري» همه چيز را خراب ميكند. پس از ساخت و اكران اين فيلم، شركت فيلمسازي آلماني اعلام كرد ماجراي ساخت فيلمي بر اساس زندگي آمنه بهرامي منتفي است و آنها نميتوانند ادامه همكاري دهند.
آنها مدعي بودند بهمن ۹۴ فيلمي به نام «لانتوري» در جشنواره برلين به نمايش بينالمللي درآمده كه با اينكه ساختار ضعيفي داشته اما نكتههاي سخت و كليدي زندگي قرباني در آن به نمايش گذاشته شده، پس سوژه اين فيلم سوخته است. نكته تناقضآميز اساسي اينجاست، فيلمي كه به قول كارگردانش قرار بود براي كمك به قربانيان اسيدپاشي ساخته شود، بزرگترين ضربه را به زندگي يكي از آنها داده است. فيلمنامه «لانتوري» با تلفيق چند پرونده اسيدپاشي كه داستان بخشش آمنه هم جزو آن است، ساخته شده و اگر درميشيان واقعاً نيت كمك كردن به قربانيان اين حادثه شوم را داشت، بايد قبل از ساخت با آنها مشورت ميكرد و اجازه ميگرفت.
به نظر ميرسد بيشتر صحبتهاي كارگردان و ديگر عوامل «لانتوري» يك ژست روشنفكرمآبانه براي تبليغ كارشان است؛ چرا كه ساختار ضعيف و سطحي فيلم هيچ كمكي به قربانيان اسيدپاشي نميكند. فيلم تنها توصيفگر ماجراي اسيدپاشي است، به هيچ عنوان لايههاي زيرين ندارد و فقط قصد برانگيختن احساسات تماشاگر را دارد. در نهايت هم در حد شعارهاي كليشهاي درباره لذت بخشش و انتقام نگرفتن باقي ميماند.