به گزارش بولتن نیوز، قدر مسلم تربیت فرزندی سالم و صالح از آرمان ها و اهداف اصلی والدین و پس از آن نظام آموزشی کشور محسوب می شود . بخصوص اینکه در کشور ما هم در راستای همین نگاه سازمان آموزش و پرورش متولی دو بعد « آموزش » و « پرورش » آینده سازان جامعه شده است اما به نظر می رسد این نهاد به تنهایی نمی تواند پاسخگو ی نیاز واقعی جامعه و زمینه ساز شکل گیری یک « سبک زندگی » و « فرهنگ زندگی » مناسب و متناسب با مولفه های ایرانی و اسلامی باشد . ازاینرو شاید به جرأت بتوان گفت ؛ امروزه این امر، یعنی تربیت صحیح فرزندان برای بخش مهمی از والدین در حالی به یک دغدغه اساسی تبدیل شده که برای رفع آن اندیشه مشخصی وجود ندارد . آن چه اهمیت موضوع را بیش تر می کند، تهدیدها و آسیب هایی است که در دهه های اخیر، بخصوص باگسترش نسل های جدید « رسانه » نهاد خانواده را با چالش های جدی مواجه کرده و پیامدهای منفی شدیدی برای آن به دنبال داشته است که یکی از آنها همین تغییر سبک های تربیتی فرزندان در خانواده ها است که در بسیاری از موارد خودخانواده ها هم از آن غافلند . این موضوع مقوله گسترده ای است که نمی توانیم در همین یک مبحث آن را کامل کنیم لذا اجازه دهید در این نوشتار کوتاه فعلا به یکی از ابعاد آن یعنی نظام آموزش فرزندان در دوره پیش دبستانی و مهد کودک ها بپردازیم . بیاد داشته باشیم در زندگی ماشینی امروز فرزندان ما بخش مهمی از ساعات شبانه روز را به دور از ما ، در مهد های کودک و یا مراکز پیش دبستانی خاصی سپری می کنند که ما از کم و کیف آموزش و پرورش آنها چندان مطلع نیستیم .
می دانیم که انسان موجود پیچیده ای است و زندگی او ابعاد مختلفی دارد که هر بعد ناظر بر یکی از نیازهای اوست . در تمام دنیا براساس « فرهنگ زندگی » همان ملت که ما از آن به عنوان « سبک زندگی » یاد می کنیم نظام های آموزشی و تربیتی و تمام دستگاه های فرهنگی تلاش می کنند تا بر اساس این نیازها، طرح و برنامه خود را آماده و هدفگذاری های دقیق خود را معین کنند . تعیین هدفهای مطلوب، به شدت وابسته به تشخیص درست نیازها است . بر اساس همین تشخیص های درست است که هدفگذاری ها صورت می گیرد اما با اینکه تعیین هدف گامی بسیار مهم و اساسی است اما نباید فراموش کرد که این به تنهایی مفید نخواهد بود . اگر می خواهیم آینده ای روشن برای خود و جامعه ترسیم کنیم باید روشها و وسایل رسیدن به این اهداف را نیز آماده کنیم . یکی از مهمترین این وسائل و روش ها در حوزه آموزش و بخصوص آموزش فرزندان تحقق می یابد . چیزی که به شدت مورد توجه فلاسفه و اندیشمندان بزرگ دنیا قرار داشته است . بطور مثال « افلاطون» متفکر و انسان شناس یونانی درباره تعلیم و تربیت مطالب جالبی را بیان کرده است . از جمله در کتاب سیاست، ارسطو آمده است: کفایت نمی کند که نفوس فرزندان خود را رها کنیم تا با کثافت هایی که ممکن است دامان پاک آنان را آلوده بسازد، کثیف شود. نباید قناعت بورزیم به این که عقول فرزندان مان را فقط با نور علم منور بسازیم و با پند و اندرز و مثل زدن ها، آنان را به فضیلت وادار کنیم. بلکه بالاتر از همه این ها، واجب است اصول دین را درون آنان که طبیعت به و دیعت نهاده است برویانیم . آن اصول دین که منشأ ظهور اعتقادات قوی می شود و میان انسان و خدا ارتباط می کند (2) افلاطون را باید الگوی تفکر غرب در اوج شکوفایی آن دانست اما امروز شاهد آن هستیم که غرب از بسیاری ارزش های بیان شده از سوی اندیشمندان و فلاسفه خود فاصله گرفته و هزینه های آن را نیز در بسیاری موارد متحمل می شود . از جمله در نظام تربیتی فرزندان که از این منظر باید غرب را در دل یک بحران جدی هویتی دانست . متاسفانه به مدد ابزارهای رسانه ای ، به جای آن نگرش درست ، امروزه این الگوی نامناسب وارد کشورهای جهان سوم شده و مثلا در ایران خودمان ، شاهد الگو قرار گرفتن متدهای ناصحیح متاثر از غرب در بسیاری از امور ، از جمله فرآیند آموزش در دوران کودکی هستیم .
کودکی به عنوان ، بخش مهمی از زندگی ، بخش مهمی
از فرآیند آموزش در حیات انسان را نیز به خود اختصاص می دهد . در سیستم آموزشی
کشور ما هم همچون بسیاری از کشورها ، به این مهم توجه شده است . از اینرو امروزه
اهمیت وضرورت « آموزش » و « پرورش » پیش دبستانی و مهد کودک ها در تمام دنیا بیش
از قبل مد نظر والدین و دولت ها قرار گرفته و افزایش متقاضیان این دوره ، ضرورت
غنا و کیفیت این دوره را افزایش می دهد . دلیل اصلی آن هم ، همانطور که اشاره شد
این است که بنا به اعتقاد بسیاری از
بزرگان، علما و اندیشمندان ، نخستین سالهای زندگی ، بهترین زمانی است که کودک برای
رشد ، یادگیری و آموزش آماده است . بنابراین اگر امکانات لازم و زمینههای مناسب
فراهم شود ، شخصیت او در همین دوره شکل می گیرد . با این نگرش هر کودک دارای
مجموعهای از استعدادها و تواناییهای بالقوه است که در سایه همین آموزش ها و کسب
تجارب کامل شده و در سنین بالا شکوفا می گردد .از اینرو تجارب دوران کودکی و
موضوعاتی را که کودک در این سن بطور مستقیم یا غیر مستقیم می آموزد برای یک عمر در
شخصیت او نهادینه می شود . این یعنی ضرورت آموزش و پرورش ( تربیت ) کودک در تمام
نظامهای آموزشی . حال سوال اساسی اینجاست که ما برای این سن کودکانمان چه طرحی را
پیاده می کنیم ؟. وقتی به مدت بیش از 10 ساعت در روز اورا با مربی های مختلف در
مهدهای کودک و مراکز پیش دبستانی تنها می گذاریم تا چه حد مطمئن هستیم که در آنجا
مولفه های زندگی مطلوب خودمان به او آموخته می شود ؟ و اگر قبول داریم دقیقا در
همین دوران ، کودک شناختی نزدیک و واقعی از خود به دست آورده و خواستههای
او به عنوان تبلوری از رشد عاطفی و عقلی و اجتماعی شکل میگیرد، چه برنامه
ریزی کلانی برای آموزش های مستقیم و غیر مستقیم دوران کودکی به عنوان بخشی از
مراحل آموزش و پرورش فرزندان نسل آتی ترسیم نموده ایم ؟ .
در کشور ما مراکز پیش دبستانی و مهدهای کودک زیادی، فعالیت دارند که مجوز های خود را از نهادهای مختلف دریافت می کنند . این مراکز در تبلیغات خود برنامههای بسیاری را به عنوان طرحهای آموزش و پرورشی مثل سبک زندگی ، معارف قرآنی و ..... معرفی میکنند اما متاسفانه در برنامههای اکثر این مراکز، توجهای به این نیازهای ضروری کودکان، متناسب با رشد فکری و ارزشهای اخلاقی و دینی جامعه نمیشود و در عمل کوچکترین راهبردی برای آن وجود ندارد . در عوض بسیاری دیگر از این مهدهای کودک و مراکز پیش دبستانی پارا فراتر نهاده و در تبلیغات رسمی خود مثلا از آموزش « رقص » و « باله » یا « یوگا » برای جذب مشتری استفاده می کنند که در طیف طبقه متوسط به بالای جامعه ، رفته رفته به یک ارزش تبدیل می شود . جالب اینکه این گروه از مراکز ویژه آموزشی کودکان ، بر عکس گروه قبل به شدت در اجرایی نمودن برنامه های خود موفق و منظم هستند ! واقعا علت چیست؟ رقص های غربی بدور از فرهنگ و آیین های محلی و منطقه ای چه سنخیتی با « سبک زندگی » ما دارد؟ باله چه تناسبی با فرهنگ ما دارد ؟ یوگا که علاوه بر ورزش خود یک نظام تفکری و اندیشه فلسفی محض محسوب می شود چه ارتباطی با نوع آموزش و پرورش رسمی کشور و نظام ارزشی جامعه دارد ؟ اینها کودک را دچار سردرگمی مهیبی در دوره های بعدی زندگی می کند .
از این نکته که بگذریم درواقع بیشتر این مراکز در کشور ما تنها محلی برای نگهداری کودکان و سرگرم کردن آنها تا رسیدن والدینشان محسوب می شوند . بدون هیچ « برنامه ریزی » و « هدفگذاری» دقیق . این مراکز نیز ذاتا مورد توجه خانواده های طبقه متوسط به پائین هستند . به بیانی دیگر طیفی از کودکان ما در طبقه متوسط به بالای جامعه با « برنامه ریزی بد » و طیفی دیگر در طبقه متوسط به پایین با « فقدان برنامه ریزی » مواجه هستند .! در کنار همه اینها مراکز کمی هستند که به پشتوانه تجربه و علم ، ضرورت و اهمیت این مقطع را به درستی درک کرده و به طوری جدی به تربیت کودکان بر اساس ارزش های جاری جامعه میپردازند . با این توضیح ، متاسفانه در خوشبینانه ترین حالت ، در اغلب مراکز پیشدبستانی و مهد کودک ها روش خاصی برای تعلیم و تربیت کودکان در نظر گرفته نمی شود و ساعات حضور کودکان در این مراکز تنها با تماشای کارتون ، رقص ، بازیهای بیهدف و خوابیدن پر می شود و نسبت به آموزش ارزشهای دینی و اخلاقی کوچکترین توجهی صورت نمی گیرد . حال آنکه کودک ما اگر قرار است در آینده پایه های تمدن تازه ای را بر اساس معارف دینی و هویت ملی ما پایه گذاری کند باید ، « پاک زیستن » ، « راستگویی » ، « امانت داری » ، « از خودگذشتگی » ، « حرمت نگهداشتن » ، « همکاری » ، « مشورت » ، و ده ها آموزه مفید را در همین سالهای بی هدفی یاد بگیرد . جای شگفتی است که متولیان امر تعلیم و تربیت کودکان و مدیران فرهنگی کشور به حساسیت و اهمیت این دوره پی نبرده و به سادگی از کنجکاوی و پرسشگری بی بدیل کودکان میگذرند و یک دهم همتی را که در برنامه های نه چندان مفید فرهنگی و طرح های ناقص خود در این حوزه صرف می کنند ، معطوف به این دوران مهم نمی سازند .کودکی که امروز در مهدهای کودک و پیش دبستانی آموزش « زندگی مختلط » را تجربه کرده و با هم سن و سالان دختر و پسر خود با موسیقی های غربی « رقص » و « باله » را تجربه می کند به ناگهان در جامعه با « تفکیک جنسی » مواجه می شود و از آن طرف در تولیدات فرهنگی وارداتی همراهی مدام دختر و پسر و زن و مرد را نظاره می کند . این پارادوکس به تنهایی برای فلج شدن نصف مغز کودک پرسشگر ما کافیست . این کودک در بزرگسالی چگونه می تواند پایه های یک فرهنگ اصیل را بنیان نهد در حالی که در کودکی با پارادوکس های پیچیده بزرگ شده .؟
اسلام مکتب تربیت است و والدین را به تربیت نیکوی خود و فرزندانشان ترغیب و تشویق نموده است. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: « یَا أَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَکمُ ْوَ أَهْلِیکم نَارًا؛ (3) ای کسانی که ایمان آوردهاید ، خود و خانواده خود را از آتش نگاه دارید.» امام علی (ع) در تفسیر این آیه شریفه میفرمایند: «عَلّموا انفُسَکُم و اُهلِیکُم الخَیر و أدَّبوهُم؛ (4) یعنی به خود و خانواده خود خوبی بیاموزید و آنان را تربیت کنید» . حال چرا باید این توصیه های عمیق در نظام تربیتی فرزندان مان کم رنگ شود و بدتر از همه در سیستم آموزشی کشور اسلامی ما امکان فراهم آوردن یک فضای آموزشی مناسب برای کودکان به دغدغه ای مهم برای خانواده ها تبدیل شود ؟ این یعنی بخشی از جامعه که از قضا با پدیده مهم « فرهنگ » سر و کار دارند وظیفه خود را به درستی انجام نداده اند . مدت یك قرن است كه غرب تحقیقات دامنه دار و عمیقی پیرامون روان شناسی تربیت كودك به انجام رسانده است كه به واقع، نتایج چشمگیری از آن پژوهش ها به دست آمده است . هر چند به بسیاری از پژوهش های آنان نمی توان به دیده اطمینان نگریست اما همین تحقیقات ممتد پایه و اساس تفکر غرب را تشکیل می دهد و بسیاری نیز کورکورانه به دنبال پیروی از لایه های سطحی آن هستند حال آنکه در کشور ما هنوز مفاهیم مهم تربیتی بخصوص در حوزه مهمی همچون تربیت کودکان به درستی مورد پژوهش و مطالعه قرار نگرفته است . بطور مثال در عقاید اندیشمندان غربی پیرو « فروید » تاکید شده است که ؛ اگر كودكان، وحشی و پرخاشگرند باید آنان را رام و مطیع گردانید. زیرا آنان ماهیت حیوانی دارند و غرایز نقش اساسی در انگیزش رفتارشان دارد.(5)این در حالی است كه ما بارها این جمله را از سخنان رسول اكرم (ص) شنیده ایم که : « پنج چیز است كه تا آستان مرگ آنها را ترك نمی كنم؛ یكی از آنها سلام كردن به كودكان است». به راستی، ژرفای مفهوم این جمله را كدام متفكر روان شناس درك می كند؟ حضرت امام صادق (ع) در پی نقل آنچه از رسول خدا (ص) ذکر شد می فرماید: "احبوا الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتمو هم ففو لهم فانهم لایرون الا انكم ترزقونهم"؛ به كودكان محبت بورزید و مورد شفقتشان قرار دهید و هر گاه به آنان وعده ای دادید، وفا كنید. زیرا آنها شما را روزی دهنده خود می دانند (6). لطفا این دو آموزه تربیتی را مقایسه کنید! بدون شک اگر به دنبال یافتن « سبک زندگی ایرانی ، اسلامی » هستیم نامطمئن بودن نظریات رایج غربی و سرمشق بودن رفتار پیامبر (ص) برای ما حجت کاملی است .
به عنوان مثالی دیگر به این جمله
بنگرید ؛ "اكرموا اولادكم و احسنوا آدابكم"؛(7) فرزندانتان را
گرامی بدارید و با آداب و روش پسندیده با آنان رفتار كنید. در نگاهی سطحی ، این فرموده تنها سفارش
به احترام كودكان و رفتار صحیح با آنان است اما این كه چه رفتاری در شأن كودك نیست
تا از آن پرهیز شود و چه روشی نادرست است تا نسبت به وی انجام نگیرد جای گفتگو است
. آیا والدین و مربیان برای یافتن پاسخ صحیح این دو پرسش ، خود نباید پیش تر
پیرامون تربیت كودك آگاهی هایی به دست آورند؟ پدر و مادری كه با آداب و روش صحیح
زندگی ناآشنایند چگونه می توانند فرزندشان را با آداب درست تربیت كنند؟! آیا
بوسیدن كودكان -دختر و پسر- تا چه سنی رواست؟ آیا از جا برخاستن در برابر بچه های
كم سن بجا است یا نابجا؟ تفاوت گذاری میان آنان تا چه اندازه صحیح یا ناصحیح است؟
بازی كودك و «بازی با كودك» چه لزوم و فایده ای دارد؟اینها همه
پرسش هایی هستند که بنیاد نگرش ما را در « سبک زندگی » ، معطوف به ساختن فردایی
آباد تشکیل می دهد اما سفارش به گرامیداشت كودك و لزوم تربیت صحیح آن ، تاكید بر
تاسیس بنیادی است كه به خانواده ها آموزش دهد چگونه با فرزندانشان رفتار كنند و
چگونه بر نظام تربیتی او نظارت داشته باشند ؟. به نظر می رسد در این نگرش سازمان
مهمی همچون آموزش و پرورش و رسانه اثرگذاری همچوم صدا و سیما هر یك بنیادی مهم
محسوب می شوند که باید مورد بازنگری جدی در سیاست ها و اهداف قرار گیرند در غیر
این صورت دست یابی به اهداف « سبک زندگی ایرانی – اسلامی »
بسیار بعید به نظر می رسد .
*مدرس دانشگاه
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com