دنيا را چسان پرستيدند؟ و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ سپس از آن رخت بر بستند، بى توشه اى كه كفايت آنان تواند، و يا مركبى كه به منزلشان رساند. شنيده ايد دنيا خود را فداى آنان كرده باشد، يا به گون هاى يارى شان داده، يا با آنان به نيكى به سر برده؟
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قران را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 4 خرداد به آیه 9 سوره روم پرداخته شده و در آن آمده است:
أَ وَ لَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون
سوره روم (30) آیه 9
ترجمه:
آیا [در جای خود نشستند] و در زمین گشت و گذار نکردند تا بنگرند چگونه بود سرانجام کسانی که قبل از آنان بودند، به لحاظ توانایی، از آنان شدیدتر بودند، و زمین را زیر و رو کردند، و بیش از آنچه اینان زمین را آباد کردند، آنان به آبادانی زمین اقدام کردند، و/درحالیکه فرستادگانشان دلایلی آشکار برایشان آوردند؛ پس این گونه نبود که خداوند به آنها ظلم کند ولی [آنان] این گونه بودند که [به] خودشان ظلم کنند.
«أ» همزه ابتدای جمله، همزه استفهام انکاری است؛ و حرف «و» بعد از آن اصطلاحا «واو عاطفه بر مقدر سیاق» است (إعراب القرآن و بيانه7/ 47) یعنی جمله بعد از آن عطف میشود بر جملهای که حذف شده و بر اساس سیاق عبارت، در تقدیر گرفته میشود؛ برای همین در ترجمه، عبارت [در جای خود نشستند] داخل کروشه اضافه شد. در واقع کار این «و» این است که معنای جمله را بدین صورت درمیآورد: «آیا ... و در زمین گشت و گذار نکردند؟»
«كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً» را میتوان «استیناف بیانی» گرفت (الجدول في إعراب القرآن21/ 28) در این حالت، جمله بعد کاملا جمله جدیدی است هرچند به نحوی توضیح جمله قبل میباشد بدین صورت: «سرانجام کسانی که قبل از آنان بودند؛ به لحاظ توانایی، از آنان شدیدتر بودند»
یا عطف تفسیری دانست (إعراب القرآن الكريم3/ 1؛ إعراب القرآن و بيانه7/ 47) در این صورت کاملا در مقام توضیح جمله قبل است بدین صورت: «کسانی که قبل از آنان بودند، که به لحاظ توانایی، از آنان شدیدتر بودند»
یا «تابع علی البدلیه» به حساب آورد (إعراب القرآن و بيانه7/ 47) یعنی بدل جمله قبل قرار میگیرد: بدین صورت: «کسانی که قبل از آنان بودند، همان کسانی که به لحاظ توانایی، از آنان شدیدتر بودند»
«و» قبل از جمله «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ»، را غالبا «و» عطف گرفتهاند (الجدول في إعراب القرآن21/ 28 ؛ إعراب القرآن الكريم3/ 1) اما می تواند «و» حالیه باشد؛ یعنی این جمله هم میتواند عطف به جمله قبل باشد و هم می تواند «حال» برای آن باشد.
حدیث:
1) امیرالمومنین ع در فرازی از خطبه 111 نهجالبلاغه میفرمایند: ... أَ لَسْتُمْ فِي مَسَاكِنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَطْوَلَ أَعْمَاراً وَ أَبْقَى آثَاراً وَ أَبْعَدَ آمَالًا وَ أَعَدَّ عَدِيداً وَ أَكْثَفَ جُنُوداً تَعَبَّدُوا لِلدُّنْيَا أَيَّ تَعَبُّدٍ وَ آثَرُوهَا أَيَّ إِيْثَارٍ ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْهَا بِغَيْرِ زَادٍ مُبَلِّغٍ وَ لَا ظَهْرٍ قَاطِعٍ فَهَلْ بَلَغَكُمْ أَنَّ الدُّنْيَا سَخَتْ لَهُمْ نَفْساً بِفِدْيَةٍ أَوْ أَعَانَتْهُمْ بِمَعُونَةٍ أَوْ أَحْسَنَتْ لَهُمْ صُحْبَةً بَلْ أَرْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَادِحِ وَ أَوْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَارِعِ وَ ضَعْضَعَتْهُمْ بِالنَّوَائِبِ وَ عَفَّرَتْهُمْ لِلْمَنَاخِرِ وَ وَطِئَتْهُمْ بِالْمَنَاسِمِ وَ أَعَانَتْ عَلَيْهِمْ رَيْبَ الْمَنُونِ فَقَدْ رَأَيْتُمْ تَنَكُّرَهَا لِمَنْ دَانَ لَهَا وَ آثَرَهَا وَ أَخْلَدَ إِلَيْهَا حِينَ ظَعَنُوا عَنْهَا لِفِرَاقِ الْأَبَدِ وَ هَلْ زَوَّدَتْهُمْ إِلَّا السَّغَبَ أَوْ أَحَلَّتْهُمْ إِلَّا الضَّنْكَ أَوْ نَوَّرَتْ لَهُمْ إِلَّا الظُّلْمَةَ أَوْ أَعْقَبَتْهُمْ إِلَّا النَّدَامَةَ أَ فَهَذِهِ تُؤْثِرُونَ أَمْ إِلَيْهَا تَطْمَئِنُّونَ أَمْ عَلَيْهَا تَحْرِصُونَ فَبِئْسَتِ الدَّارُ لِمَنْ لَمْ يَتَّهِمْهَا وَ لَمْ يَكُنْ فِيهَا عَلَى وَجَلٍ مِنْهَا فَاعْلَمُوا وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ بِأَنَّكُمْ تَارِكُوهَا وَ ظَاعِنُونَ عَنْهَا وَ اتَّعِظُوا فِيهَا بِالَّذِينَ قَالُوا- مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ فَلَا يُدْعَوْنَ رُكْبَاناً وَ أُنْزِلُوا الْأَجْدَاثَ فَلَا يُدْعَوْنَ ضِيفَاناً وَ جُعِلَ لَهُمْ مِنَ الصَّفِيحِ أَجْنَانٌ وَ مِنَ التُّرَابِ أَكْفَانٌ وَ مِنَ الرُّفَاتِ جِيرَانٌ فَهُمْ جِيرَةٌ لَا يُجِيبُونَ دَاعِياً وَ لَا يَمْنَعُونَ ضَيْماً وَ لَا يُبَالُونَ مَنْدَبَةً إِنْ جِيدُوا لَمْ يَفْرَحُوا وَ إِنْ قُحِطُوا لَمْ يَقْنَطُوا جَمِيعٌ وَ هُمْ آحَادٌ وَ جِيرَةٌ وَ هُمْ أَبْعَادٌ مُتَدَانُونَ لَا يَتَزَاوَرُونَ وَ قَرِيبُونَ لَا يَتَقَارَبُونَ حُلَمَاءُ قَدْ ذَهَبَتْ أَضْغَانُهُمْ وَ جُهَلَاءُ قَدْ مَاتَتْ أَحْقَادُهُمْ لَا يُخْشَى فَجْعُهُمْ وَ لَا يُرْجَى دَفْعُهُمْ اسْتَبْدَلُوا بِظَهْرِ الْأَرْضِ بَطْناً وَ بِالسَّعَةِ ضِيقاً وَ بِالْأَهْلِ غُرْبَةً وَ بِالنُّورِ ظُلْمَة ...
... آيا شما در جاى آنان به سر نمى بريد كه مردند؟ عمرى درازتر از شما داشتند، و آثارى پايدارتر به جا گذاشتند، و تخم آرزو بيشتر در دل كاشتند، و شمارشان فزونتر بود، و سپاهيانشان فراگيرتر.
دنيا را چسان پرستيدند؟ و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ سپس از آن رخت بر بستند، بى توشه اى كه كفايت آنان تواند، و يا مركبى كه به منزلشان رساند.
شنيده ايد دنيا خود را فداى آنان كرده باشد، يا به گون هاى يارى شان داده، يا با آنان به نيكى به سر برده؟
نه چنين است كه سختى آن بدان ها چنان رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد. با سختي ها، سستشان كرد، و با مصيبتها، خوارشان نمود، و بينىشان را به خاك ماليد، و زير پايشان سود، و دشواري هاى زمانه را بر آنچه با آنان كرد، افزود.
ديديد چگونه آن را كه برابرش فروتنى كرد، و بر خويشتنش گزيد و روى بدو آورد، نشناخت، و با او نساخت تا آنكه بار بستند و براى هميشه از آن گسستند.
آيا جز گرسنگى توشهاى همراهشان كرد؟ يا جز در سختى شان فرود آورد؟ يا روشنى آن برايشان جز تاريكى بود؟ يا جز پشيمانى چيزى بدرقه راهشان نمود؟
پس چنين دنيايى را مى گزينيد؟ يا بدان اطمينان مى كنيد؟ يا آزمند آن مى شويد؟ بد خانه اى است براى كسى كه بدان گمان بد نيارد، يا در آن خود را از بيم وى ايمن شمارد.
پس بدانيد- و شما مى دانيد- كه آن را خواهيد واگذاشت، و از آن رخت خواهيد برداشت، و پند گيريد در آن از آنان كه گفتند: «از ما نيرومندتر كيست؟»
بر دوشها- به گورهاشان بردند، بى آنكه سوارشان خوانند، و در قبرهاشان فرود آوردند و مهمانشان ندانند. از پهنه زمين، براى آنان گورها ساختند، و از خاك كفنها پرداختند، و از استخوان پوسيده ها همسايگان. همسايگانى بى زبان.
نه خواننده را پاسخ دهند، نه ستمى را بازدارند، و نه به نوحهگرى توجّهى دارند. اگر باران بر آنان ببارد شادمان نگردند، و اگر خشكسالى بود، نوميد نباشند.
فرا هماند [با همدیگرند] و يكان يكان، همسايه هايند و دوران [دور از هم]. به هم نزديكند، و هم را نمى بينند. كنار همند و از هم كناره مى گيرند.
بردبارانى كينه هاشان رفته، بى خبرانى، حسدهاشان مرده، نه از ايشان بيم آزارى و نه از آنان اميد يارى. روى زمين را هشتند و در دل آن نهفتند. فراخى را نهادند و در تنگناى خفتند. به جاى زندگى با كسان، غربت را گزيدند، و به جاى روشنايى در تاريكى خزيدند...
نهج البلاغه، (خطبه 111) ترجمه شهيدى، ص108-109
تدبر:
«أَ وَ لَمْ يَسيرُوا ...» لحن آیه مواخذه است، و از ما انتظار دارید سفر کنیم و بنگریم که ... ؛ پس، سفر کردنی که همراه با نظر کردن (و عبرت گرفتن) باشد، یک وظیفه دینی است. (به همین ترتیب: مطالعه تاریخ)
«كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً» افراد خیلی قویتر و مهمتر از ما روی زمین بودند و دست خالی رفتند. اگر در زمین کاری کردیم و به قدرت و مقام و امکاناتی رسیدیم، ما هم حداکثر مثل آنها.
چقدر «قدرت» را «آرمان» خود، ویا معیار «برتری» میدانیم؟
« كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ ... أَثارُوا الْأَرْضَ»: آنچه برای خود میبریم مهم است نه آنچه باقی میگذاریم.
«كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ ... أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها» بازدید از مظاهر تمدنی (که گاه زمین را زیر و رو کردهاند) و بناهای باشکوه گذشتگان خوب است، اما به شرطی که با این دیدن، به انسان فکر کنیم، نه به سنگ و آهن؛ آنها که اینها را ساختند، الان کجایند و چه میکنند؛ و این ساختهها چه ثمرهای برای خودشان داشت؟ نه اینکه فقط از عظمت کار آنها دچار اعجاب شویم و بهبه و چهچه کنیم. عاقبت خود انسانها مهم است، نه جلوههای ظاهریای که در زمین ایجاد کردند.
«أَثارُوا الْأَرْضَ و عَمَرُوها ... وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ»
تقابل بین اقدام آنها از سویی، و فرستادن رسولان با دلایل آشکار از سوی دیگر، و نهایتا مذمت آنها نکتههای مهمی دارد:
الف) اگر کسی زمین را زیر و رو و آباد کرد اما جانش را زیر و رو و آباد نکرد، جای تاسف دارد، نه تحسین.
ب) وقتی کاخهای باشکوه گذشتگان را میبینیم، مرعوب صاحبانش میشویم یا افسوس میخوریم بر ظلمی که کردند؟
ج) تمدنی که انبیاء دنبالش هستند، مساله اصلیاش تکنولوژی نیست، انسان است. تکنولوژی، ابزار تصرف در زمین و در خوشبینانهترین حالت، ابزار آبادانی زمین است، نه ابزار آبادانی جان انسان؛ اگر مردمان در تمدنی به پیشرفتهترین تکنولوژیها برسد، و زمین را زیر و رو کند، معلوم نیست عاقبت به خیر شده باشند. این سخنان به معنای انکار فایده تکنولوژی نیست، بلکه فهم جایگاه آن در ارزشگذاریهای ماست. معیار برتری یک تمدن، به رشد انسانیت در آن است، نه به تکنولوژیهایی که به دست آورده.
د) ...
«كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون»: ظلم، فقط این نیست که به دیگران لطمه بزنیم! مهمترین ظلمها، ظلم به خود است؛ اگر عمرمان را به جای اینکه خرج ارتقای حقیقت جانمان کنیم، خرج زیر و رو کردن زمین کنیم؛ و دست خالی از دنیا برویم، به خودمان ظلم کردهایم. و عجیب اینکه عدهای روالشان بر چنین ظلمی است «"کانوا" یظلمون»
«ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ» خدا قرار نیست به کسی ظلم کند، اما اگر کسی خودش بخواهد به خودش ظلم کند، جلویش را نمیگیرد؛ و ما این گونه ظلمها را میبینیم؛ و خدا را مقصر میشمریم و میگوییم چرا خدا با آنها چنین کرد؟
مثلا:
کسی که هدفش را صرفا ساخت و ساز در زمین (یا هر هدف بیربط به خود انسان) قرار داد و خیلی هم تلاش کرد، اما عمرش برای رسیدن به آن کفاف نداد، مشکل به خودش برمی گردد، نه به خدا. البته کسی که در راه خدا تلاش کند، در همین دنیا نتیجهاش را خواهد دید، حتی اگر از دنیا برود رجعت خواهد کرد (بحث دیروز).
«عاقِبَةُ الَّذينَ ... كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون» اگر زندگی گذشتگان را جدی بگیریم، مرگ را جدی میگیریم (حدیث)؛ و کسی که مرگ را جدی بگیرد، میفهمد که چگونه زندگی کند که به خودش ظلم نکند.
آگاهى از تاريخ و فلسفهى آن و آشنايى با سرنوشت اقوام پيشين، انسان را از ظاهربينى نجات مىدهد. (بر اساس مقایسه آیه 7 با آیه 9 «يَعْلَمُونَ ظاهِراً ... أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا») (قرائتی، تفسیر نور9 /182)