گروه فرهنگی: امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
***
آرمان/«هفت ماهگی» قهرمان ندارد
فیلم سینمایی «هفت ماهگی» ششمین فیلم بلند سینمایی هاتف علیمردانی است که در بخش سودای سیمرغ
«هفت ماهگی» از ابتدا و در سکانس های اول با محوریت یک زن باردار آغاز می شود و داستان به گونه ای حول محور این شخصیت با بازی باران کوثری می گذرد که مخاطب به این فکر می کند که این شخصیت اصلی داستان است، اما ناگهان تمرکز داستان از روی این شخصیت برداشته شده و به سمت شخصیت دیگری می رود. این تغییر ناگهانی می تواند دلیل خاصی مانند تصادف باران کوثری در زمان فیلمبرداری فیلم داشته باشد؟
خیر. برای توضیح این سوال باید بگویم ما در فضای سینما می توانیم قصه های مختلفی را تعریف کنیم و قهرمان های قصه گاهی پیروز و گاهی شکست میخورند. در سینمای امروز قهرمان هایی که ما آنها را بسیار دوست داریم به راحتی و با تصمیم کارگردان در فیلم کشته می شوند و محوریت داستان به سمت شخصیت دیگری می رود. اگر در ابتدای «هفت ماهگی» به یکی از شخصیت ها پرداخته می شود و سعی در معرفی این شخصیت برای مخاطب وجود دارد، به این معنا نیست که قرار است این شخصیت تا آخر داستان با ما باشد. البته این را هم نباید فراموش کرد که تاثیر شخصیت زن باردار تا آخر داستان با فیلم همراه است و نمی توان این تاثیر را نادیده گرفت.به عنوان مثال در سریال
«بازی تاج و تخت» در ابتدا یک شخصیتی را نمایش می دهد و مخاطب به این فکر می کند که قرار است قصه این شخصیت را در فیلم دنبال کند اما می بینیم که در همان ابتدای داستان شخصیت مورد نظر حذف می شود و شخصیت دیگری جایگزین آن می شود.البته این را هم باید بگویم که فیلم سینمایی «هفت ماهگی» هیچ قهرمانی ندارد و بیشتر یک زندگی را به تصویر کشیده است و می توان گفت با این فیلم یک پرانتزی در یک زندگی باز کرده ام. در این فیلم مانند یک زندگی واقعی آدم ها وارد و خارج می شوند و تنها تاثیر آنها را در قصه و تا پایان فیلم حس می کنیم. در واقع آن بار دراماتیکی که یک شخصیت با خود وارد قصه می کند باعث ساخت فضایی در فیلم می شود که براساس آن می توان قصه مورد نظر را تعریف کرد.فیلم هایی که من دوست دارم معمولا همراه با خرده پیرنگ هایی است که در حاشیه قصه تعریف می شوند و معمولا فیلم های خودم نیز از چنین خرده پیرنگ هایی برخوردار است. در «هفت ماهگی» نیز ملاک اصلی ما قصه ای است که در حال شکل گرفتن است و شخصیت ها در این فیلم تنها برای شکل گرفتن قصه وارد و خارج می شوند.
شرایط روحی شخصیت زن باردار و تغییر شرایط او به خوبی در این فیلم نشان داده شده است. برای به تصویر کشیدن چنین حالت های روحی از مشورت پزشک استفاده شده است؟
در این فیلم از مشاوره پزشکی استفاده کردیم و با توجه به همکاری هایی که با پزشک مشاور این فیلم داشتیم، توانستیم از او در یکی از سکانس ها به عنوان پزشک زنان در فیلم بازی بگیریم. همکاری ما با این پزشک به خوبی انجام شد و حتی چندین جلسه با باران کوثری بازیگر نقش زن باردار به دیدن پزشک مشاور رفتیم و درباره شرایط بارداری و تاثیرات هورمنی روی زنان باردار به گفتوگو نشستیم و آن را را مورد بررسی قرار دادیم تا باران کوثری به خوبی بتواند این نقش را بازی کند. البته طی همکاری هایی که با پزشک مشاور داشتیم در نهایت توانستیم با همکاری وی و اجازه بیمارستان سکانس به دنیا آمدن نوزاد را به صورت مستند و ثبت کنیم. باران کوثری هم هر روز هم در حال طی یک مسیر پیشرفت است و روز به روز هم نسبت به گذشته بهتر میشود. این بازیگر در فیلم های اخیر از جمله «جامهدران»، «کوچه بی نام» و «هفت ماهگی» بازیهای متفاوت و قابل توجهی را از خود نشان داده است. البته این را هم باید بگویم که این بازیگر طی سالهای اخیر در انتخاب نقش خود در فیلم هایی که به او پیشنهاد میشود، حساسیتهایی پیدا کرده است و هر نقشی را در هر فیلمی بازی نمی کند.کوثری در «هفت ماهگی» نیز با توجه به مشورتی که با متخصص زنان داشت و مطالعاتی که در این زمینه انجام داده بود، نقش خود را به خوبی ایفا کرد و توانست تمام شرایط روحی زنی در چنین شرایطی را به خوبی ایفا کند.
این فیلم فضایی زنانه دارد و معمولا چنین فضاهایی توسط یک کارگردان زن ساخته میشود، اما شما به عنوان یک کارگردان مرد هم توانستهاید چنین فضایی را در فیلم به تصویر بکشید .
«هفت ماهگی» یک فیلم کاملا زنانه است و من هم برای به تصویر کشیدن چنین فضایی سعی کردم که فضا و شخصیت ها را کاملا شهودی بنویسم. در واقع ما به ازای شخصیت هایی که در فیلم های من دیده می شود، کپی شده از دنیای واقعی است و به همین دلیل سعی کرده ام ما به ازای شخصیتی را که می خواهم در دنیای واقعی پیدا کنم، با او وارد گفتوگو شوم و حتی شرایطی را فراهم کنم که بازیگر مورد نظر نیز با این شخصیت آشنا شود و در تعامل این شخصیت ها است قصه اصلی فیلم من رقم می خورد.
شما در فیلم هایتان سعی دارید داستان های اجتماعی را در یک فضای بومی به تصویر بکشید. این فضای بومی را هم برای درک راحتتر موضوع توسط مخاطب انتخاب میکنید؟
از نظر من فرق فیلم خوب و بد، بار دراماتیک پرسوناژهای فیلم است که شخصیت ها را واقعی میکند و به قصه رنگ و بوی واقعیت را میدهد. زمانی که برچسب اجتماعی و یا رئال اجتماعی را به فیلم خود میزنید یک مسئولیتی پیدا می کنید و نمی توانید بگویید که هر جور بخواهم فیلم اجتماعی می سازم. نباید فراموش کرد که فیلمساز اجتماعی در جامعه خود و برای اجتماع خود فیلم می سازد و این بومی بودن مهمترین المان یک فیلم اجتماعی است. در واقع کارگردان باید شرایطی را فراهم کند که آدم های بیرون جامعه در هنگام تماشای این فیلم بتوانند خود را در فیلم ببینند و این مساله از اهمیت بسیاری برخوردار است.
آیا این نوع اصرار برای شناخت شخصیتهای مورد نظر خود در فیلم هایتان برای این است که چنین فیلم های اجتماعی بتوانند با مخاطب بهتر ارتباط برقرار کنند و تبدیل به فیلم قابل قبول برای مخاطب شوند؟
متاسفانه بسیاری از فیلمهای ما از اینجا ضربه میخورد که مخاطب نمی تواند خود را در فیلم مورد نظر ببیند و خود را در آن جای دهد. زمانی که در مورد قاچاقچی مواد مخدر صحبت می کنیم، قاچاقچی ایرانی یک سری المان های خود را دارد و کارگردانی که میخواهد یک قاچاقچی ایرانی را به تصویر کشد نمیتواند از المانهای قاچاقچی یک کشور دیگر استفاده کند. زمانی که با محوریت جامعه خود فیلم میسازید باید این فیلم و حرفی که در آن وجود دارد برآمده از خود جامعه باشد. کارگردان سینمای اجتماعی اجازه ندارد وقایع اجتماعی که در اطرافش رخ می دهد در فیلم تحریف کند؛ چه کسانی که بسیار در فیلم های خود سیاه نمایی می کنند و چه کسانی که در فیلم های خود فضای اجتماعی حاکم بر جامعه را به گونه ای دیگر و بدون اشکال به تصویر می کشند.ایران یک جامعه در حال پیشرفت است و این پیشرفت مورد قبول همه قرار گرفته و ما به عنوان فیلمساز مسئولیت داریم و نمیتوانیم اتفاقات جامعه را نادیده بگیریم. ما در دورانی زندگی می کنیم که یکی از سریعترین دوران های تاریخ است و همه چیز در حال تغییر است و مدرنیسم به شدت در حال تغییر دادن جامعه است، من به عنوان یک فیلمساز باید در حفظ سنت های خوب و احیای آن در تفکر جامعه تلاش کنم. مدرنیسم نباید زندگی را ماشینی کند و من به عنوان فیلمساز باید انسانیت و سنت ها را به یاد جامعه بیاورم.
در «هفت ماهگی» بخشی از معضلات اجتماعی در قالب یک خانواده متفاوت به تصویر کشیده شده است، دلیل انتخاب چنین خانواده ای برای روایت داستان چه بود؟
قبل از هر چیز باید بگویم که یک تشابهی بین دو فیلم «کوچه بی نام» و «هفت ماهگی» وجود دارد، این تشابه در شخصیت هایی است که باران کوثری در «کوچه بی نام» و پگاه آهنگرانی در «هفت ماهگی» بازی کرده اند. خانواده ای که در «هفت ماهگی» تعریف شده است یک خانواده تازه به دوران رسیده است، خانواده ای که می خواهد رنگ و بوی سنت را از خود پاک کند و بدون توجه به انسانیت از سنت به مدرنیسم کشیده شدهاند. در عین حال که بی هویتی این آدم ها را در فیلم می بینیم اما در «کوچه بی نام» شخصیتی به نام حاج مهدی وجود دارد که یک مرد استوار است و در یک خط درست قدم برمی دارد و درست فکر می کند و درست می بینید. در «کوچه بی نام» ما خانواده سنتی را می بینیم که بچه ای دارند که می خواهد خود را نسبت به جامعه متحول کند اما در «هفت ماهگی» ما خانوادهای را می بینیم که اسیر مدرنیسم شده اند، خانواده ای که خواسته اند خود را تغییر دهند و به اصطلاح تازه به دوران رسیده هستند، البته تازه به دوران رسیده در این فیلم به معنای بد بودن نیست. به عنوان مثال مادر در این فیلم خصایص خوب مادری را دارد، از فرزند خود حمایت می کند، برای عروس خود دل می سوزاند اما در کنار آن رفتارهایی دارد که چندان جذاب نیست و ممکن است مخاطب را ناراحت کند.با توجه به اینکه حرف اصلی «هفت ماهگی» این است که زندگی به سرعت در حال تغییر است و خیلی زود همه چیز تغییر می کند و باید قدر لحظه های خود را بدانیم، در کنار آن به بی هویتی آدم هایی اشاره می کند که بدون اینکه خود بدانند در حال تغییر هستند.
با توجه به اینکه فیلم قبلی شما درباره یک خانواده سنتی بود و «هفت ماهگی» درباره یک خانواده تازه به دوران رسیده، این امکان وجود دارد که فیلم بعدی شما درباره یک خانواده مدرن باشد؟
اتفاقا برعکس. فیلم بعدی من صد در صد درباره سنت است. در حال حاضر هم در حال نگارش این فیلمنامه هستم و این فیلمنامه نسبت به فیلم هایی چون «کوچه بی نام» و «هفت ماهگی» به عقب بازگشته و به مساله سنت در خانواده و جامعه صحبت می کند.
یکی از مواردی که در فیلم سینمایی «هفت ماهگی» وجود دارد، بازی پگاه آهنگرانی است. این بازیگر در این فیلم بهگونهای اغراقآمیز در نقش خود ظاهر شده است و گاهی حتی نمیداند چگونه باید از دستهای خود استفاده کند.
نوع اجرای پگاه آهنگرانی در «هفت ماهگی» کاملا با فکر و برنامه ریزی است. طی سال ها فعالیت در حوزه سینما، اندازه رئالیته بازی ها را می شناسنم و برای نقش پگاه آهنگرانی و بازی او یک تعمدی وجود داشته است. در تمام فیلم های من همیشه یک فانتزی وجود دارد، به عنوان مثال فانتزی نقش صبا در «مردن به وقت شهریور». همه معتقد بودند که این فانتزی بسیار زیاد است، اما همین نقش باعث شد تا بازیگر مورد نظر کاندید دریافت سیمرغ در جشنواره فیلم فجر شود.در واقع زمانی که یک شخصیت فانتزی را در یک قصه واقعی می گذارید یک نمکی را به خود می گیرد.پگاه آهنگرانی از جمله بازیگرانی است که تا امروز تیپ بازی نکرده است و در جاهایی می بینیم که این بازیگر اور اکت است، اما این بازیگر آن چه را که من خواستم اجرا کرده است.
با تمام این احوال درک شخصیت پگاه آهنگرانی در این فیلم سخت است.
من همیشه در فیلمهای خود سعی کرده ام که گرفتار لمپنیسم نشوم و همه آثارم براساس یک حرف و منطق ساخته می شود، اما قبل از هر چیز برای من مخاطب عام از هر چیز دیگری مهم تر است. برای من مهم است که در قصه تلخی که تعریف می کنم، آدم هایی وجود داشته باشند که بگویند این ابله چه کسی است مانند زندگی واقعی که گاهی با آدم هایی از این دست مواجه می شویم. نقش پگاه آهنگرانی در این فیلم نیز همین گونه است، او شخصیتی است که می خواهد خود را تغییر دهد، به همین دلیل حتی درباره حرکت دست های این شخصیت به خوبی فکر شده است. برای این شخصیت و رفتارهای او می توان از این ضرب المثل استفاده کرد که «کلاغ می خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش هم یادش رفت». ما روی تمام حرکت های این شخصیت فکر کرده ایم. این بازیگر حتی در تمام فیلم صدایش ۲ پرده بالاتر از صدای اصلی خود است و تمام این مدت این راکورد را حفظ کرده است.
ابتکار/«ابتکار» از دومین روز «جشنواره سی و چهارم فیلم فجر» گزارش می دهد؛
بی نظمی کمتر، استقبال بیشتر و حضور نیروی انتظامی
احمد جهانبین: کاخ جشنواره فیلم فجر در دومین روز با نشستهای فیلمها آغاز شد و با پرمخاطب ترین فیلم طی این دو روز به پایان رسید. برپایی نشست های جشنواره امسال به ساعت 10 تا 14 منتقل شده است و بنابر اعلام رضا درستکار نائب رئیس انجمن منتقدان قرار است هر نشست با حضور یک منتقد برگزار شود و در هر روز یک مجری مدیریت جلسه را بر عهده خواهد داشت که محمود گبرلو عهده دار این مسئولیت در روز اول بود.فیلمهای روز دوم با مستند «مجتبی» آغاز شد که همچون پیشبینیها با حداقل مخاطب روبهرو بود. دومین فیلم «یک شهروند کاملا معمولی» ساخته مجید برزگر بود که با حضور حداکثری اما با نارضایتی مخاطبان همراه بود، زیرا همه این فیلم را با ساخته قبلی برزگر «پرویز» مقایسه میکردند و انتظار بیشتری داشتند.فیلم «دلبری» اما اصلا رضایتبخش نبود و بسیاری از اهالی رسانه در نیمه فیلم سالن را ترک کردند.فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» فرزاد موتمن شلوغترین سانس در دو روز اول جشنواره بود و سالن کاملا پر شده بود و رضایت نسبی مخاطبان را به همراه داشت. یکی از مهمترین اتفاقات روز دوم حضور حجتالله ایوبی در کاخ رسانهها، همزمان با اکران فیلم موتمن بود.
دلخوری «هنگامه قاضیانی» در نشست «دلبری»
نشست فیلم «دلبری» با دلخوری و کَلکَلهای نیمه پنهان هنگامه قاضیانی و مجری برنامه که در پایان به مجادله لفظی کشیده شد، برگزار شد.13 بهمن ماه، اولین نشست دومین روز جشنواره فیلم فجر به فیلم «دلبری» به کارگردانی سیدجواد اشکذری اختصاص داشت که در همان ابتدا علیرضا غفاری مجری نشست اعلام کرد که هنگامه قاضیانی به دلیل مشکلی در حنجره خیلی صحبت نخواهد کرد، در حالی که این بازیگر تا پایان نشست علاوه بر صحبت با عباس غزالی به کَلکَل و پاسخگویی به برخی صحبتهای مجری پرداخت.سیدمحمود رضوی تهیهکننده این فیلم در سخنانی به سخت و متفاوت بودن فیلم «دلبری» اشاره و اظهار کرد: در سینمای ایران به موضوع زندگی همسران شهدا و جانبازان کمتر پرداخته شده و روایت رابطه عاشقانه از این جنس در این فیلم برایم جذاب بود.او همچنین به سختی نقش هنگامه قاضیانی به عنوان بازیگر اصلی فیلم اشاره کرد و گفت: خانم قاضیانی در «دلبری» بسیار احساسی بازی کرد و حتی از اشک مصنوعی و ادوات گریم هم برای کار خود استفاده نکرد.هنگامه قاضیانی نیز در سخنانی کوتاه گفت: 70 درصد این فیلم مونولوگ بود، در حالی که در سینما این چنین مونولوگهایی نداشتهایم و از آنجا که از بازی غلو شده هراس دارم تلاش کردم از پس این نقش بربیایم.وی همچنین اضافه کرد که در تمام سکانسها تلاش کرد بازی خود را داشته باشد و تاکید کرد که عادت به استفاده از اشک مصنوعی هم ندارد.تکرار استفاده نکردن از اشک مصنوعی باعث شد علیرضا غفاری که اجرا و مدیریت نشست را بر عهده داشت بگوید صحنههای اشکآور فیلم زیاد نبود و خیلی هم نیاز به استفاده از اشک مصنوعی نبود.این جمله با واکنش هنگامه قاضیانی همراه شد که گفت نقش من همراه با بغض زیادی بود که خوب درآوردن این کار سخت است و در جواب شنید که بغض دیگر جزو بازی است.همین چند جمله باعث ایجاد ناراحتی و کدورتی در چهره هنگامه قاضیانی شد که پس از پایان نشست هم ادامه پیدا کرد و به مجادله لفظی منجر شد.ضمن اینکه جواد اشکذری نیز از شیوه اجرای مدیر جلسه که خودش صحبت میکرد، سوال میپرسید و پاسخ میداد، انتقاد کرد.کارگردان «دلبری» همچنین در توضیح ساخت فیلم خود اظهار کرد که ایده ساخت این فیلم را از یک فیلم کوتاه گرفته و پروسه نوشتن آن حدود دو سال قبل، خیلی جدی آغاز شده است.او همچنین افزود: به دلیل فضای خاصی که این فیلمنامه دارد، فکر میکردم آقای رضوی آن را رد کند اما ایشان از آن استقبال کرد و با تعاملاتی که صورت گرفت فیلمنامه را کامل کردیم.عباس غزالی یکی از بازیگران این فیلم هم با بیان اینکه سالها قبل فیلم «آژانس شیشهای» و کاراکتر حاج کاظم و بعد از آن تماشای فیلم «روزهای زندگی» تاثیر زیادی روی او گذاشته است از آرزوی خود برای حضور در چنین فیلمی گفت تا دین خود را در حق کسانی که به گردن ما حق دارند، ادا کند.در این نشست که با تشکر پایانی هنگامه قاضیانی به طور ویژه از عکاسان حاضر در سالن همراه شد، محمدرضا شیرخانلو، مهدی عطاران، مهسا هاشمی، عباس غزالی، فرید سعادتمند (آهنگساز)، منوچهر اکبرلو (منتقد) هم حضور داشتند.
حاشیه و متن نشستی برای «سحر»
فرزاد موتمن با بیان اینکه هنوز حتی یک بار فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» را ندیده است، گفت: این فیلم یک ویژگی مهم دارد و آن این است که اصولا شخصیت ندارد.در نشست فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» در برج میلاد، فرزاد موتمن به عنوان کارگردان این فیلم اظهار کرد: به دلیل تلاش برای آماده کردن نسخه قابل نمایش در سینماهای جشنواره، هنوز موفق نشدهام فیلم را ببینم و در نمایش شب گذشته این فیلم هم در کاخ جشنواره به دلیل آنکه برای حضور در برنامه «هفت» دو، سه ساعتی در یک جایی زندانی شده بودم،نتوانستهام شرکت داشته باشم.او همچنین تاکید کرد: فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» شخصیت ندارد به جز سحر که فقط آخر فیلم دیده میشود.عصمتی تهیهکننده این فیلم پس از اشاره به اینکه قرار بود «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» در جشنواره فجر سال گذشته حضور داشته باشد اما به دلیل مشکل در صدور پروانه این امر میسر نشد، در پاسخ به عدم حضور ژاله صامتی و فریبرز عربنیا به عنوان بازیگران اصلی این فیلم که شائبه وجود مشکل به دلیل مسائل مالی درباره آن مطرح است، بیان کرد: خانم صامتی اخیرا مصاحبهای داشتهاند که اقدامی غیرحرفهای بود و فکر میکنم درکی از فیلم و چیزی که بازی کردند، نداشتند. بهتر است یک بار دیگر فیلم را ببینند و بدانند چه بازی انجام دادهاند تا هدف ساخت این فیلم را درک کنند.او ادامه داد: این فیلم قرار بود در مدت 45 روز ساخته شود اما بنا به مسائلی به بیش از 73 روز کشیده شد و از آنجا که در شروع کار برآورد و احتمال افزایش هزینهای را هم در نظر گرفته بودیم در پایان با دو برابر شدن هزینه تولید روبرو شدم که البته این شهامت را داشتم که آن را بپذیرم.وی افزود: مستندات خود را درباره پرداخت دستمزدها به سازمان سینمایی به طور مکتوب ارائه کردم و 97 درصد حسابها تسویه شده است و اگر کسی یک چک 700 هزار تومانی تا یک میلیون تومانی پاس نشده از من را نشان دهد، یک سکه بهار آزادی به او میدهم.عصمتی همچنین با اشاره به انتخاب فریبرز عربنیا برای بازی در این فیلم گفت: برای این انتخاب هزینه لازم را پرداخت کردم. ایشان انسان محترمی است و هر دوی این دوستان (فریبرز عربنیا و ژاله صامتی) حق و حقوقی دارند که باید پرداخت شود. اما مهم این است که در مصاحبهها، لحنها و ادبیاتی که به کار میبریم، ببینیم پس از پرداخت چک هم قابل برگشت است؟مازیار فکریارشاد منتقد حاضر در این نشست هم در سخنانی با اشاره به اینکه در حق ژاله صامتی با صحبتهایی که مطرح شد اجحاف شده است، چرا که او میتواند کاندیدای جایزه سیمرغ هم باشد، از این هنرمند به نحوی دفاع کرد.در نشست رسانهای فیلم «آخر بار کی سحر را دیدی؟» بهاران بنیاحمدی، محمدرضا غفاری، آناهیتا درگاهی، امیرحسین فتحی، علیرضا ثانیفر (بازیگر) و میرزاخانی (آهنگساز) هم حضور داشتند.
«لانتوری»ها به جشنوارهی فجر آمدند
فیلم «لانتوری» رضا درمیشیان در حالی در اولین نمایشاش در جشنوارهی فیلم فجر رونمایی شد که با محوریت یک داستانه عاشقانه، به موضوع اسیدپاشی میپرداخت.این فیلم که با بازی باران کوثری، نوید محمدزاده و مریم پالیزبان به عنوان بازیگران اصلی روایت میشد، در بخشهایی از آن روایت داستانیاش به موضوع اسیدپاشی میپرداخت که یادآور داستان واقعی «آمنه بهرامی» قربانی اسیدپاشی و قصاص متهم آن پرونده بود.این فیلم که در پردیس سینمایی «کوروش» اکران شد، در اولین نمایشاش علاوه بر عوامل و بازیگرانش میزبان حبیب ایل بیگی مدیر ادارهی نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی بود.باران کوثری،نوید محمدزاده و مریم پالیزبان از جمله بازیگران این فیلم بودند که در این نمایش حضور داشتند.پس از نمایش این فیلم که بخشهایی از آن تماشاگران را متاثر کرد، صندوقهای آرای مردمی که امسال شیشهای هستند،حکایت از این داشت که بیش از 90 درصد تماشاگران حاضر در این سالن، گزینهی «خیلی پسندیدم» و «پسندیدم» را انتخاب کردند.طبق اعلام مدیران سینما «کوروش» این فیلم شامگاه 13 بهمن ماه، دو سانس فوقالعاده گرفت.«لانتوری» علاوه بر بخش سودای سیمرغ در بخش پانارومای شصت و ششمین جشنواره برلین حضور دارد.رضا بهبودی، مهدی کوشکی ، بهناز جعفری، فاطمه نقوی، پریوش نظریه، نادر فلاح، اردشیر رستمی، حسین پاکدل، بهرنگ علوی ، ستاره پسیانی ، بهرام افشاری ، سیاوش چراغی پور، کاظم سیاحی ، سجاد تابش، یسنا میرطهماسب ، وحید قاضی زاهدی، هادی احمدی، شهریار فرد، امیر حسین طاهری ، امیر رضا رنجبران، میثم نوروزی، علیرضا خاتمی، رضا رباط جزی، حامد اسماعیل زاده ، پانته آ غدیریان، محمد حسین پور ، نظام الدین کیایی و.. از بازیگران «لانتوری» هستند.ساخته قبلی این کارگردان؛ «عصبانی نیستم!» با وجود داشتن پروانه نمایش به اکران عمومی نرسید.
دیدار اتفاقی پنج مدیر سینمایی در یک کاخ
13 بهمن ماه، روز دوم کاخ مردمی شاهد حضور و گپ و گفت رییس سازمان سینمایی، دو مدیر جشنواره فجر، یکی از مدیران اسبق صدا و سیما و مسئول سینمایی شهرداری تهران بود.روز دوم جشنواره فیلم فجر در کاخ مردمی پردیس ملت با استقبال هنرمندان و همچنین علاقمندان به سینما روبرو شد. یکی از حواشی مهم روز دوم کاخ مردمی جشنواره فجر، حضور پنج مدیر فرهنگی کشور در سالن وی آی پی پردیس ملت در کنار یکدیگر بود.حجتا... ایوبی رییس سازمان سینمایی، محمد حیدری دبیر جشنواره سی و چهارم، حسن خجسته معاون اسبق صدا و سیما، سیدعلی احمدی مدیرعامل موسسه تصویرشهر و مجید شاهحسینی مدیرعامل اسبق فارابی و دبیر دو دوره از جشنواره فجر، با حضور در پردیس ملت، دقایقی را با یکدیگر به گفتوگو پرداختند.ایوبی و حیدری در زمان حضورشان، دفتر یادبود پردیس ملت را امضا کردند و در جریان آخرین وضعیت پردیس ملت قرار گرفتند.
* در روز دوم، سه فیلم «گیتا» مسعود مددی، «امکان مینا» کمال تبریزی و «نیمه شب اتفاق افتاد» تینا پاکروان در کاخ مردمی به نمایش درآمدند. هر دو فیلم «امکان مینا» و «نیمه شب اتفاق افتاد» به طور همزمان برای بیش از هزار نفر به نمایش درآمد.
* کمال تبریزی و منوچهر محمدی از سه ساعت قبل از نمایش «امکان مینا» در پردیس ملت حضور پیدا کردند و فیلمشان را در سالن وی آی پی تست کردند تا بدون کوچکترین مشکلی برای مردم به نمایش درآید.
* اگرچه پردیس ملت به عنوان کاخ مردمی جشنواره هیچ بلیطی برای فروش در گیشه ندارد اما عدهای از علاقمندان به سینما، برای عکس گرفتن با هنرمندان به محوطه سینما آمده بودند.
* پس از برگزاری فرش قرمز فیلم «امکان مینا»، میلاد کیمرام پیش از آنکه برای نمایش فیلم به سالن برود با درخواستهای مکرر برای عکس انداختن روبرو شد و به همین دلیل به محوطه بیرونی پردیس ملت رفت تا با علاقمندان عکس یادگاری بگیرد.
* میلاد کیمرام در فرش قرمز کاخ مردمی جشنواره، بازیاش در نقش مهران در فیلم «امکان مینا» به عنوان یک خبرنگار را به همه خبرنگاران زحمتکش کشور تقدیم کرد. این اظهارات وی با تشویق عکاسان و خبرنگاران روبرو شد.
* بانوان بازیگر و کارگردان فیلم سینمایی «نیمه شب اتفاق افتاد» در فرش قرمز پردیس ملت با استقبال متعدد علاقمندان روبرو شدند.
* افشین پیروانی، عضو اسبق تیم ملی فوتبال کشورمان یکی از میهمانان ویژه فیلم سینمایی «امکان مینا» بود.
* خیریه کمک با مدیریت کتایون ریاحی در مراسمهای فرش قرمز کاخ مردمی جشنواره فجر حضور دارد و رییس سازمان سینمایی نیز در روز دوم جشنواره به عضویت این خیریه درآمد.
* با انتشار خبرها و عکسهای هنرمندان از پردیس ملت، هنرمندان بیشتری روی فرش قرمزها حضور پیدا میکنند و به همین دلیل هم، تعداد عکاسان نسبت به روز اول تقریبا دو برابر شده است.
* خبرنگاران مستقر در پردیس ملت، در روز دوم نیز با اما و اگرهایی برای ورود به سالن روبرو بودند. نهایتا مقرر شد که سالن وی آی پی پردیس، به خبرنگاران اختصاص پیدا کند و آنها به شکل ویژه به تماشای فیلمها بنشینند.
* کمال تبریزی، منوچهر محمدی، مریلا زارعی، گوهر خیراندیش، تینا پاکروان، ستاره اسکندری، میلاد کیمرام، مسعود مددی، مجید شیخانصاری، افشین پیروانی، رویا نونهالی، شقایق فراهانی، بهرنگ علوی، علی مردانه و... از جمله هنرمندانی بودند که در روز دوم جشنواره به پردیس ملت آمدند.
حاشیههای دومین روز کاخ جشنواره فیلم فجر
* علیرغم اینکه پیش بینی می شد نشست ها با حضور کمرنگ اهالی رسانه همراه باشد اما تعداد زیادی از خبرنگاران و عکاسان در نشست های روز گذشته جشنواره حاضر بودند که در این دوره برخلاف سالهای قبل سوالات به صورت شفاهی مطرح میشود.
* هانیه توسلی و محمدرضا فروتن از بازیگران اصلی «نقطه کور» در نشست فیلم غایب بودند و نیکی مظفری تنها بازیگر حاضر در این نشست بود که علت غیبت سایر بازیگران را عدم حضور در تهران و مقابل دوربین بودن عنوان کرد.
* فیلم «یک شهروند کاملا معمولی» در گروه هنر و تجربه در سانس 16 به نمایش درآمد و بیشتر ظرفیت سالن پر شد. خنده و تشویق اعتراضی تماشاگران در چند صحنه نشان از عدم رضایت برخی از حاضران داشت.
* «جشن تولد» در بخش نگاه نو دومین فیلم بلند داستانی روز سهشنبه در کاخ جشنواره بود که تعدادی از حاضران در دقایق ابتدایی فیلم سالن را ترک کردند، اما با ورود شخصیتهای ایرانی به این فیلم که داستانش در سوریه و با بازیگران عرب روایت میشود، تماشاگران تا انتها پیگیر داستان شدند.
* بیشتر لحظات فیلم «دلبری» که در سانس چهارم به روی پرده رفت، با واکنش تماشاگران همراه بود و برخی از حاضران به روال سالهای قبل با تشویق به برخی از صحنههای این فیلم ملودرام عکسالعمل نشان دادند.
* سانس آخر روز گذشته به «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» اختصاص داشت که بیشترین میزان مخاطب طی این دو روز به تماشای این فیلم نشستند و سالن اصلی کاملا پر شد. این فیلم پلیسی هم در صحنههایی از تشویق تماشاگران بیبهره نماند.
* در همه فیلم های داستانی روز دوم شاهد کشته شدن یک یا چند شخصیت فیلم بودیم.
* از نکات فیلمهای روز دوم باز هم صحنه کشیدن سیگار در دو فیلم «یک شهروند کاملا معمولی» و «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» بود که تعداد این فیلمها را طی این دو روز به 5 فیلم رساند.
* همچنین علاوهبر «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» که یک اثر پلیسی است، در بخشهایی از «یک شهروند کاملا معمولی» هم شاهد حضور پلیس بودیم.
* آتیلا پسیانی که روز اول «در نیمهشب اتفاق افتاد» را روی پرده داشت، در روز دوم هم در دو فیلم آخر به ایفای نقش پرداخته بود.
* در ابتدای فیلمهای روز دوم تبلیغ سایت آپارات پخش شد و همچنان از تیزر جشنواره خبری نیست.
* نمایش آثار در کاخ جشنواره در دومین روز تا 30 دقیقه بامداد ادامه داشت.
* نیروهای گشت امنیت اخلاقی نیز حضور فعالی در محوطه باز برج میلاد داشتند.
* حسن فتحی، محمد علی حسیننژاد، علی قوی تن، محمد درمنش، احمد میرعلایی، فرزاد موتمن و مسعود فراستی از جمله چهره های جدیدی بودند که روز گذشته در سالن میلاد دیده شدند.
در ساعات پایانی نیز حجت اله ایوبی رئیس سازمان سینمایی در کاخ جشنواره حاضر شد.
اعتماد/گفتوگو با كمال تبريزي درباره «امكان مينا»
هم ميتوانم اطلاعاتي باشم هم خائن/ ميدانستم كه به لحاظ اجتماعي خيليها عليه فيلم گارد ميگيرند
ليلي فرهادپور/ كمال تبريزي همهجور فيلمي ساخته است؛ جنگي، ضدجنگ، طنز، درام، عاشقانه، تاريخي، محيطزيستي و... در برخي خيلي موفق بوده و در برخي كمتر و در تعدادي هم بازخورد خوبي نداشته است. اما به هرحال او فيلمسازي است كه فيلم ساختن بلد است و آنقدر جسارت دارد كه خود را تكرار نكند و ژانرها و موضوعات نو را تجربه كند. او اينبار به سراغ سوژهاي رفته است كه اگر هم كارگردانان ديگر به سمت آن رفتهاند بيشتر يا سفارشي بوده يا حمايتي محض. درباره فعاليت وزارت اطلاعات آن هم در پرحادثهترين و پربحثترين برهه تاريخي در اين وزارتخانه يعني دهه 60 فيلم ساختن جسارت ميخواهد. قصهاي عاشقانه كه گره و مشكلش نه خيانت است و نه جدايي و هجران بلكه سياست است و مسائل اطلاعاتي. امكان مينا فيلم عجيبي است. بايد ديد مخاطب يعني سينماروهاي ما با اين فيلم چه برخوردي خواهند داشت.
شما به عنوان يك كارگردان باهوش و جسور ژانرهاي متفاوتي را تجربه ميكنيد! اما من برايم اين سوال پيش آمده كه آيا نترسيديد چنين فيلمي را كار كنيد؟
راستش بله خيلي فيلم ترسناكي بود!
نه فقط از نظر ژانر پليسي – اطلاعاتي كه فكر كنم اولين تجربهتان است، بلكه از نظر مضمون آن؟
دقيقا فكر ميكنم از نظر مضمون خيلي فيلم ترسناكي است. به هر حال در هر فيلم يك ويژگي خاص وجود دارد. گاهي وقتها شما يك موضوع اجتماعي را ميگيريد كه هيچ مورد سياسي ندارد، خب در اين حالت كار بسيار آسانتر است و راحتتر ميتوانيد با مخاطبتان ارتباط برقرار كنيد، اما در مورد فضاي خاص موجود در اين فيلم انتظار داشتيم بازخوردهاي متفاوتي داشته باشيم بنابراين طبيعتا كار براي ما سخت بود چون بايد سعي ميكرديم بر لبه تيغ حركت كنيم تا به هيچ طرفي به اصطلاح غش نكنيم و سعي كنيم خودمان را بيطرف نشان دهيم و فقط به واقعيتي كه هست وامدار باشيم.
ما اين نوع ژانر (از نظر مضموني و نه فرمي) را در فيلمهاي غربي هم ديدهايم، منظورم ساختن فيلمي درباره نهادهاي اطلاعاتي است مانند فيلم «زندگي ديگران» (اولين فيلم بلند فلوريان هنكل فون دونرسمارك و برنده جايزه اسكار بهترين فيلم غير انگليسيزبان سال ۲۰۰۶)، آيا از اين فيلم الهام گرفته بوديد؟
من آن فيلم را خيلي دوست داشتم. اما فكر كنم جنس كارمان در اين فيلم متفاوت است. ما نوعي نگاه را داريم مطرح ميكنيم. علاوه بر اين، ما درباره اين موضوع پيشينهاي تاريخي داريم. فيلم در مورد دورهاي حرف ميزند كه همه مردم نسبت به آن قضاوت و حرف دارند. منظورم دهه 60 و اتفاقات موشكباران تهران است. البته ممكن است نسل جديد زياد آن روزها را به ياد نداشته باشند يا در مورد موضوعي كه فيلم ما روي آن حركت ميكند، اطلاعي نداشته باشند. به هرحال فيلم ما به خاطر همين مضمون در موقعيتي حركت ميكند كه اظهارنظرهاي بسيار متفاوتي را در پي خواهد داشت. اما من تمام سعيام اين بود كه در اين موقعيت بيطرف باشم، بدون آنكه روي طرفهاي درگير صحه خاصي بگذارم. ميخواستم فقط بگويم در چنين موقعيتي، اينجور روش مبارزه و اينجور فعاليت سياسي، چگونه به زندگي عادي مردم ضربه ميزند. مثلا امروز شما داعش را تصور كنيد كه چگونه دارد همه اساس و زندگي مردم را زير ضربه خود قرار ميدهد و سعي ميكند تلقيات خود را بر جامعه تحميل كند. فكر ميكنم كه در دهه 60 هم ما درگير همين نوع طرز تلقي بوديم و به نظر من، همين طرز تلقي مهم است و نه اينكه حق با كدام سازمان يا دسته يا گروه بوده است. به نظرم در دهه 60 هم ما به نوعي با پديدهاي داعشوار روبهرو بوديم و حالا در 30 سال بعد در دهه 90 خودمان، همه دنيا با چنين طرز تلقي درگير است.
ميخواهيد بگوييد مساله شما مساله تروريسم است؟
تروريسم و اين نوع نگاه يك طرفه كه آدمها را به عنوان نوعي ماشين ميبيند كه همهجانبه بايد در خدمت تشكيلاتي باشد و انسانيت آدمها را فراموش ميشود.
همانطور كه گفتم در غرب فيلمهايي كه در مورد دستگاههاي اطلاعاتي ساخته ميشوند زياد است ولي در ايران فكر نميكنم كسي به اين موضوع نزديك شده باشد كه در مورد دستگاه اطلاعاتي وقت فيلمي ساخته شود؟
نه نبوده يا بسيار كم بوده است و معمولا هم ناموفق بودند.
اما در فيلمهاي اينگونه در هاليوود، حتي آنهايي كه ممكن است به سفارش پنتاگون ساخته شده باشد، با اينكه در اساس ميخواهند ثابت كنند كه دستگاههاي اطلاعاتي تا چه حد ميتوانند قوي باشند با اين حال براي باورپذير شدن فيلمشان نگاهي انتقادي به افراد اطلاعاتي يا دستگاههاي اطلاعاتي را در فيلم جاي ميدهند و لااقل يك شخصيت منفي اطلاعاتي در فيلم دارند. اما در ايران با اينكه سازمان اطلاعات و امنيت كشور از همان اول انقلاب تبديل به وزارتخانه شد تا پاسخگوي مجلس و مردم باشد، ولي به هر حال هنر و رسانهها از نزديك شدن به آن هراس داشتهاند. حالا شما فكر ميكنيد در فيلمتان توانستهايد نگاهي انتقادي هم به دستگاه اطلاعاتي كشور داشته باشيد و نهراسيد و فيلمتان را براي مخاطب باورپذير كنيد؟
اين موضوع اتفاقا نكته بسيار حساسي است كه به آن اشاره كرديد. من در اين مورد خيلي فكر كردم و اتفاقا دغدغه من نيز بود كه گليم خودمان را از اين مجموعه پيشفرضها دربياوريم تا چنين استنباطي پيش نيايد!
اما در فيلم «امكان مينا» ما هيچ فرد اطلاعاتي بد با شخصيت منفي نداريم!
نه نداريم! براي اينكه اصلا نميخواستيم در مورد آنها قضاوت كنيم، چون آدمهاي اطلاعاتي در اين فيلم و در قصه فيلم به گونهاي پسپرده هستند. يعني كاراكترهايي هستند كه در پس قصه قرار دارند براي اينكه تاثيراتي كه بر شخصيتهاي اصلي فيلم گذاشته ميشود را پيش ببرند. درواقع اطلاعاتيهاي فيلم خودشان به عنوان آدمهايي نيستند كه بخواهند شخصيت يا كاراكتر خاصي داشته باشند. بيشتر تيپهايي هستند در كنار قصه كه ارتباط بين اين زن و شوهر را در اين موقعيت خاص تعريف ميكنند. مساله نوع جهانبيني متفاوتي است كه بين اين زن و شوهر وجود دارد و اينكه چگونه ميتوانند با اين تفاوت ديدگاه با هم تفاهم يا تضاد داشته باشند. خيلي نميخواستيم دقيق ببينيم كه در آن تشكيلات اطلاعاتي چه اتفاقاتي ميافتد، يا در آن خانه تيمي چه ميگذرد. سعي كرديم ببينيم تضاد بين اين دو تشكيلات چه تاثيري در شخصيت و زندگي اين زن و شوهر دارد و نميخواستيم به درگيري دو گروه بپردازيم يا ببينيم چقدر نوع اين درگيري ميتوانست درست يا غلط باشد. درواقع ميخواستيم بگوييم اين موقعيت چه تاثيري روي زندگياي كه ميتوانست عادي باشد، ميگذارد. چه تاثيري روي آدمهايي معمولي كه در جامعه زندگي ميكنند، كنش دارند، مسائل انساني بينشان جاري است، عشق و ويژگيهاي خاص خودشان را دارند ميگذارند. من سعي كردم اين موضوع را در فيلم برجسته كنم و اصل ماجرا قرار دهم. درواقع اطلاعاتيها و آدمهاي خانه تيمي، شبحهايي هستند كه اگرچه كنشهايي دارند ولي مهم، تاثير اين كنشها و رفتارها روي شخصيتهاي اصلي فيلم است. البته فكر ميكنم تا حد زيادي موفق شدهايم، هم در مرحله نگارش و هم در مرحله ساخت.
البته تماشاگر وقتي ميبيند كه قهرمان اصلي فيلم به عنوان يك شهروند معمولي توانست به وزارت تك بزند، ميتواند اين برداشت را داشته باشد كه وزارت يك جايي نيست كه اصلا نشود به آن و به عملكردش نزديك شد!
دقيقا. قهرمان فيلم يعني مهران، اصلا مسالهاش اين نيست كه سيستم اطلاعاتي ميخواهد چه كند يا مسالهاش چه هست يا مصلحتش در اين موقعيت چيست؛ يا حتي به اين فكر كند كه چگونه با سيستم اطلاعاتي همكاري كند. او مساله شخصي خودش را دارد. او فقط در فكر اين است كه مساله شخصي و خانوادگي خودش را حل كند بدون هيچ مصلحتانديشياي. دقيقا مثل يك فرد معمولي در جامعه.
خب فكر ميكنيد اين كنش قهرمان فيلم در مقابل هيبت وزارت بتواند در باورپذيري فيلم كمك كند؟ يعني شبيه فيلمهاي غربي كه يك شهروند جسور ميتواند دستگاه اطلاعاتي را دور بزند.
بله حتما! قهرمان فيلم ميگويد من كاري به هيچ چيز ندارم جز مسائل شخصي خودم.
در اين فيلم يكسري نشانهها وجود دارد كه اين نشانهها براي كساني كه روابط دستگاه اطلاعاتي را ميشناسند آشناست. مانند قرار گذاشتن ماموران اطلاعاتي در هتل يا رستوران! آيا اين نشانهها براي مردم عادي و نسل جديد قابل فهم است؟
اگر با آنها ارتباط داشته باشند بله. اگر احضار شده باشند حتما آشنا هستند. فكر ميكنم كه خيلي از جوانها و مردم اين تجربه را داشتهاند. اگر هم كسي اين رابطه را نداشته باشد حداقل در اين فيلم ميفهمد كه مدل برخورد سيستم اطلاعاتي با آدمهايي كه ميخواهند با آنها وارد مذاكره شوند اين است كه قرار اين مدلي ميگذارد. البته چيز پيچيدهاي هم نيست. در وهله اول، آدم فكر ميكند اگر بخواهد چنين اتفاقي بيفتد كجا ميتواند باشد، يا لابي هتل يا كافي شاپ يا جاهايي مانند اين است تا مثل آدمهاي معمولي بروند صحبت كنند. همه جاي ديگر دنيا هم همين طور است. سعي ميكنند از يك موقعيت بدون آدرس استفاده كنند، موقعيتي كه خيلي به اتفاق يا گفتوگويي كه دارند مربوط نيست. جايي را انتخاب ميكنند كه تاثيرات خاصي از نظر رواني نداشته باشد. ممكن است بروند مثلا بام تهران!
فيلم امكان مينا را با سكوت خبري ساختيد، به نظر ميرسيد به خاطر اين بود كه داستان لو نرود. تعليق اوليه را كه مورد مثلث عشقي براي تماشاگر ايجاد ميكردخيلي خوب در آورده بوديد. آيا اصرار شما براي لو نرفتن داستان براي همين تعليق بود چون به هر حال بعد از اكران دهان به دهان داستان لو ميرود ؟
فكر ميكنم اين فيلم، فيلم يك بار ديدن است. يعني دفعه اول ميبينيد استنباطي كه ميكنيد استنباط خاص و اوليه است. مثل اينكه وسيله نويي ميخريد وقتي بازش ميكنيد ديگر به حالت اوليه برنميگردد.
بله الان ديگر همه داستان فيلم را خواهند فهميد؟
دفعه دوم كه مخاطب فيلم را ميبيند، بخشهاي ديگر برايش جذابيت مييابد. اولين بار كه ميبيند فكر ميكند كه با مثلث عشقي طرف است.
فيلم براي چه سالي بود؟
دهه شصت بود. زمان موشكباران بود كه از سال 65 به بعد شروع ميشود.
تمام لوكيشن خيابانها را ساختيد؟
با استفاده از جلوههاي بصري و همچنين با موقعيتي كه سر صحنه داشتيم اين كار را با دشواري انجام داديم. تا جايي كه ميتوانستيم سر صحنه ميگرفتيم و بقيه را با جلوههاي بصري كامپيوتري ميساختيم.
فكر ميكنيد نسل جديد كه آن سالها را نديده است، باور كند؟
حتما. رنگ و فضاي فيلم طوري است كه كهنگي را ايجاد ميكند و خودبهخود به سالهاي گذشته ميرويد. همانطور كه در ابتداي فيلم، به موشكباران اشاره ميشود و يك حمله هوايي را ميبينيد، اين صحنه ما را به دههاي ميبرد كه در آن جامعه درگير جنگ بود. اينكه چقدر حضور ذهن داشته باشيم چه دورهاي است در فيلم اهميتي ندارد. مهم اين است كه ما بگوييم ما در مقطعي، حوادث اين فيلم را ميبينيم كه گونهاي ناامني بر شهر حاكم است.
بنابراين لزوما نبايد فكر كرد كه شما مستندي از دهه 60 ساختهايد؟
دقيقا همينطور است. ميخواهيم بگوييم كه گونهاي ناامني در شهر ايجاد شده كه شرايط خاصي را خلق كرده است. از اين ناامني هم استفاده كردهايم. يعني اگر موشكباران شهر است، بخشي از قصه و تعليقاش را پيش ميبرد كه بايد از آن در قصه استفاده كنيم تا مهران تصادفي بيايد و ببيند مينا در كلاس كنكور نيست و غيبت كرده است.
شما يك ژانر اطلاعاتي استفاده كردهايد، از تعليق بهره بردهايد، اما سوال اين است كه چرا صحنه درگيري را اسلوموشن كار كردهايد، چرا اكشن نبود همانطور كه فيلمهايي از اين دست است؟
ما فيلم را از نگاه مهران ميبينيم. اقدامي كه مهران انجام ميدهد كاملا يك اقدام شخصي است. مثل اين است كه به قتلگاهش برود؛ زيرا ميداند ميرود با آدمهايي روبهرو شود كه آنها در انجام اين عمل با او قابل مقايسه نيستند و قطعا شكستخورده اين ميدان مهران است. بنابراين درست مثل يك تصادف ميماند. وقتي تصادف ميكنيد تمام لحظات كش ميآيد. وقتي دچار حادثه ميشويد زمان نسبي كند ميشود؛ زيرا اين اتفاق از ديدگاه مهران تشريح ميشود، بنابراين بايد همهچيز از زمان واقعي خارج و به زمان فكري و ذهني مهران نزديك كرد. نميخواستم اصلا اكشن شود. مثل اين است كه اين صحنه درگيري به بيننده ميگويد مهران به سمت مرگ خودش پيش ميرود و تمام لحظاتي كه ميبيند مربوط به عالم ديگري است كه او احساس ميكند؛ انگار به سمت مرگ قدم برميدارد. اتفاق اكشن، درگيري و تيراندازي و اينكه چه كسي موفق ميشود اصلا مساله نيست. مساله اين است كه مهران دارد به مسلخ و قتلگاهش ميرود. ميرود جايي كه خودزني كند، به جايي ميرود كه با مرگ خودش اعلام وجود كند. به مصاف آدمهايي ميرود كه ميداند شكست خورده است، اما براي اينكه ميخواهد از حيثيت خود دفاع كند به آنجا ميرود. آنها دارند يك زندگي را به خاطر عقايد، جهانبيني و ايدئولوژي خودشان زير پا ميگذارند. زندگياي كه هيچ جاي معادله آنها نيست، مثل اينكه پا روي دم كسي ميگذاريد كه اصولا آدم آرامي است ولي چون حركتي را ميبيند از شرايط عادي خارج ميشود و ديگر نميتواند به قانون رجوع كند يا مسائل اطلاعاتي را در نظر بگيرد. ديگر فكر ميكند بايد خودش يك تصميم شخصي بگيرد و به مقابله كساني كه زندگي اجتماعي و خانوادگي او را منهدم كردهاند برود؛ حالا با هر آرماني و ايدئولوژي كه داشته باشند. او ديگر عقلاني عمل نميكند، كاملا بر اساس حساش عمل ميكند و پادرميداني ميگذارد كه ميداند آخر اين مسير مرگ و كشته شدن خودش است.
كادرها را در فيلمبرداري خودتان تعيين ميكرديد يا آقاي محمدي؟
طبيعتا با هم اين كار را ميكرديم. من از فرشاد چيزي ميخواستم و ميگفتم اجزايي كه در صحنه ميخواهيم ببينيم چيست. در كادربندي نهايي با پيشنهاد فرشاد به جمعبندي ميرسيديم.
به نظر ميرسيد كه كادر بندي و زيباييشناسي تصوير برايتان بيشتر اهميت داشت تا منطق زاويه دوربين. مثلا وقتي از پشت پرده شما خانه را ميبينيد يعني كسي دارد ميبيند در حالي كه به نظر ميرسد كه شما زيباييشناسي را در نظر داشتيد؟
نه، اتفاقا از عمد بوده است. ما در جاهاي مختلف به بيننده اشاره ميكنيم كه حركت اين آدم، رفتنش به آن خانه يا مسيري كه طي ميكند شايد زير نظر افراد يا گروههاي تروريستي يا وزارت اطلاعات است، اما اين را لو نميدهيم ولي ترديد و دو دلي را در دل مخاطب ميكاريم. مثلا در صحنه تصادف نمايي داريم كه صداها كم ميشود و به نظر ميرسد ناظري دارد صحنه را نظارت ميكند. در آن مرحله، فقط حسي است كه به مخاطب منتقل ميشود.
انگار ناظرهايي وجود دارند غير از ناظران و كنترلكنندههايي كه در فيلم ميديديم؟
بله، دقيقا همين طور است. انگار هميشه زير ذرهبين هستيم. بعدا كه لايههاي مختلف فيلم باز ميشود، ميگوييم آن پلانهايي كه ديده بوديم، ميتواند چنين توجيهي داشته باشد.
وقتي شما «مارمولك» را ساختيد، خيليها ميگفتند فيلمي درباره شوخي كردن يا سخره گرفتن روحانيت است، همان موقع به نظرم رسيد كه داريد نهاد روحانيت را تطهير ميكنيد. الان هم به نظر ميرسد كه شما با اين فيلم داريد دستگاه اطلاعاتي مملكت، را محترم و قابل قبول نشان ميدهيد، نظر شما چيست؟
فكر ميكنم همه آدمها هم ميتوانند نقاط قوت داشته باشند هم نقاط ضعف. همه سيستمها و دستگاهها هم ميتوانند اين ويژگي را داشته باشند. در تمام دنيا وقتي فيلمي درباره نهاد اطلاعاتي ميبينيد، متوجه ميشويد كه سيستم ميتواند نقطه ضعف و نقطه قوت داشته باشد. مهم اين است، در اين فيلم تا جايي كه توانستيم سعي كرديم خودمان را وارد جزييات درگيري و دعوايي كه بين سيستم اطلاعاتي با آن خانه تيمي وجود دارد، نكنيم. فقط از اين اتفاق براي قصه خودمان و پيشبرد قصه استفاده كنيم، اما در پس اين موضوع اتفاقاتي رخ ميدهد. حتي اشاره كرديم كه مينا هم كه در خانه تيمي فعاليت ميكند و هوادار تشكيلات سازماني است براي خود ديدگاه و ايدئولوژي دارد و از مرحلهاي عبور كرده و وارد سيستم و تشكيلات شده است. ما در حالي كه كاراكترهايمان را زير ذرهبين ميبريم، نميخواهيم قضاوتي داشته باشيم. نميخواهيم بگوييم كاراكتر مينا منفي است و كاراكتر مهران مثبت است. هر دو ضعف و قوتهاي خود را دارند، كما اينكه در درگيري سيستم اطلاعاتي با خانه تيمي، آنها هم ضعف و قوتهاي خود را دارند. فكر ميكنم بيشتر از اينكه موضوع با سيستم اطلاعاتي براي مقابله با خانههاي تيمي ارتباط پيدا كند، قصه ما را برجسته ميكند. قهرمان ما تعيين كننده خط داستاني فيلم است. همانطور كه گفتم اطلاعاتيها در پس ماجرا حضور دارند و بحث اصلي در قصه كه شفاف ميشود رابطه بين مينا و مهران است و برخوردي كه با هم ميكنند و تصميم نهايي كه باهم ميگيرند جايي كه با هم توافق ميكنند. در پايان قصه ميدانيم مينا و مهران با وجود تضادي كه يافتهاند خارج از دو گروهي كه با هم درگيرند به توافقي رسيدهاند. ما دستگاه اطلاعاتي را به عنوان بستري كه وجود دارد، گذاشتيم و قصه اصلي در بستر زندگي مينا و مهران است.
جسارت شما در نزديك شدن به اين سوژه جالب است. نميترسيد كه در داخل يا خارج كشور ممكن است بگويند اطلاعاتي هستيد يا وقتي به خارج برويد منافقين به شما تعرض كنند؟
نه، فكر نميكنم اين طور باشد. ممكن است بعضي بگويند كه من اطلاعاتي هستم يا از آن طرف عدهاي بگويند آدم خائني هستم كه عليه تشكيلات خارج ايران فعاليت ميكنم. ما در موقعيتي هستيم كه ميخواهيم حرف خودمان را بزنيم. فيلم حرف خود را ميزند و سعي نميكند وارد درگيري سيستم اطلاعاتي و خانه تيمي شود. نگاه ميكند تاثير منفي كه ممكن است روي خانواده بگذارد، چيست. خيلي نگاه نميكنيم كه چه كساني دارند اين كار را ميكنند. ما ميگوييم كه در فضاي اين مدلي يك سري آدمهاي معمولي و جزيي زير پا له ميشوند. آدمهايي كه نسبتي با اين مبارزه ندارند. مثل هنرمندان كه زندگي خود را پيش ميبرند و اين سياست است كه در زندگي آنها تاثير منفي ميگذارد.
اگرچه وزير اطلاعات تكذيب كرده ولي هنوز در افواه ميگويند كه بودجه اين فيلم را وزارت اطلاعات داده است؟
اگر داده بود بايد در جايي از فيلم به آن اشاره ميكرديم. بودجه اصلي اين فيلم را بنياد سينمايي فارابي داده است. البته از كارشناسان وزارت اطلاعات استفاده كرديم كه در اجزايي از فيلممان كمك كنند كه مثلا خانه تيمي چه شكلي باشد. آدمها و نوع برخوردشان بايد چه شكلي باشند. بقيه موارد ايده و طرحي بوده كه از طرف منوچهر محمدي آمده و توسط فرهاد توحيدي نوشته شده است. قطعا بحث گرفتن امكانات مطرح ميشود ما هم ميگوييم از آنها فقط مشورت گرفتهايم نه چيزي بيشتر.
شما در اين فيلم خط قرمز نانوشته را در سينماي ايران شكانديد كه آن هم حضور زن و شوهر در تختخواب است كه كنار هم خوابيدهاند. آيا اين هم از همان امكانات است؟
نه، اصلا شوخي ميكنيد لابد! درواقع خيلي راجع به آن صحنه فكر كرديم و سعي كرديم طوري فيلم بگيريم كه با روسري در تختخواب نشان داده نشود.
بعد از اولين نمايش فيلم در كاخ مردمي خيلي از تماشاگران كه با آنها گفتوگو كرديم ميگفتند كه كمال تبريزي يك فيلم سفارشي ساخته است؟
اين مشكل اجتماعي ماست. نوع فرهنگ برخورد مردم ما اين است كه نسبت به چنين موضوعاتي گارد ميگيرند. بايد فكر كنيم همه دنيا سيستمهاي اطلاعاتي دارند. اصلا ما به يك سيستم اطلاعاتي نياز داريم. نميخواهم طرفداري كنم در شرايطي به سر ميبريم دورو برمان كشورهايي هستند كه كاملا ناامن هستند. ما تنها جايي هستيم كه با توجه به مشكلات كشورهاي منطقه آسايش داريم. هر روز خبر انفجار بمب در كشورهاي همسايه را ميشنويم. من فكر ميكنم كه ما به سيستم اطلاعاتي مثل معلم و آب خوردن احتياج داريم.
اين نگاه انتقادي به سيستم اطلاعاتي فقط تقصير مردم است يا نهادهاي اطلاعاتي هم مقصرند؟
البته تقصير هر دو.
همه جاي دنيا به پليس راهنمايي رانندگي نياز داريم ولي در ايران هر جا ترافيك باشد، ميگويند كه تقصير پليس است. يعني تعاملي بين دستگاه اطلاعاتي و مردم نيست.
درست ميگوييد آن دستگاه اطلاعاتي بايد اين اعتماد را در مردم به وجود آورد. موقعي كه اين فيلم را كار ميكردم ميدانستم كه به لحاظ اجتماعي خيليها عليه فيلم گارد ميگيرند ولي فكر ميكنم بايد آنقدر در اين سينما اين مسير را برويم و به اين فكر نكنيم كه انواع نگاه به كارمان آسيب ميزند. مهم اين است كه آرام آرام بفهميم كه چنين سيستمي را در كشور نياز داريم. هم سيستم اطلاعاتي اعتماد را در مردم جلب كند و هم مردم اين اعتماد را به آنها داشته باشند. اگر دستگاه اطلاعاتي نباشد سنگ روي سنگ بند نميشود.
نام فيلم: امكان مينا
كارگردان : كمال تبريزي
فيلمنامه : فرهاد توحيدي
تهيهكننده: منوچهر محمدي
بازيگران: ميلاد كيمرام، مينا ساداتي، شاهرخ فروتنيان، بهرنگ علوي، شايسته ايراني، سيامك صفري، فرزاد باقري، سيامك احصايي، بهادر مالكي، علي مردانه و ليلي فرهادپور
تدوين: محمدرضا موئيني، هدي موئيني
موسيقي : محمدرضا عليقلي
طراح گريم: سعيد ملكان
مدير فيلمبرداري: فرشاد محمدي
طراح صحنه و لباس: بهزاد كزازي
مدير صدابرداري: مهران ملكوتي
نظرات مردم درباره فيلم «امكان مينا»
روز سهشنبه ساعت 20، فيلم «امكان مينا» ساخته كمال تبريزي با حضور بازيگران و عوامل فيلم در پرديس سنمايي ملت روي پرده رفت.
خانم جوان با راي خيلي پسنديدم: فيلم خوبي بود و بازيها خوب بودند؛ مخصوصا آقاي كيمرام. روند فيلم بهشدت گيرا و جذاب بود.
آقاي جوان با راي اصلا نپسنديدم: يك فيلم مصنوعي با ساختي سفارشي، سه سالي ميشود از آقاي تبريزي فيلم خوبي نديديم.
آقاي ميانسال با راي نپسنديدم: موضوع فيلم كليشهاي بود. از آقاي تبريزي انتظار بيشتري داريم.
خانم جوان با راي اصلا نپسنديدم: فيلم تكراري بود. موضوعي ساده و اغراقآميز داشت.
آقاي ميانسال با راي خيلي پسنديدم: فيلم خوب و قابل تحسيني بود. اين روزها باب شده همه فيلمهاي جشنوارهپسند بسازند اما اين فيلم كه در ژانر پليسي ساخته شده، فيلم خوبي بود.
آقاي جوان با راي ميانه: سكانسي كه مهران به خانه يتيمي حمله ميكند اصلا خوب نبود و اگر اين سكانس حذف شود هيچ تاثيري روي روند فيلم نميگذارد. موضوع فيلم ضعيف بود.
آقاي جوان با راي پسنديدم: فيلمي كامل بود. شرايط امنيتي حاكم بر جامعه به خوبي نمايش داده شده است. ساخت چنين فيلمهايي براي سينما لازم است.
روايت ميلاد كيمرام از بازي در «امكان مينا»
سعي كردم به رسالت روزنامهنگاري اداي دين كنم
زينب كاظمخواه / ميلاد كيمرام در فيلم «امكان مينا»ي كمال تبريزي نقش يك روزنامهنگار به نام مهران را ايفا ميكند. شك و سرانجام خيانت، زندگي عاشقانه مهران و مينا را به مسير تازهاي ميكشاند.
شما در فيلم «امكان مينا» نقش يك روزنامهنگار را بازي كردهايد براي رسيدن به اين نقش چه كارهايي انجام داديد؟
من دوستان خوبي دارم كه روزنامهنگار هستند بنابراين با دغدغههايشان آشنا هستم و سعي كردم از روابطي كه با روزنامهنگاران دارم استفاده كنم. براي رسيدن به هر نقشي بايد جامعهشناسي و روانشناسي شخصيتها در جامعه را ديد و بعد سراغ آن نقش رفت. سعي كردم با ايفاي اين نقش حتي شده در دو سكانس رسالتم را نسبت به روزنامهنگاران ادا كنم.
نقش شما در اين فيلم متفاوت از فيلمهاي قبليتان است. بازي در اين نقش چه جذابيتهايي داشت كه قبولش كرديد؟
نقشي كه بازي كردم آنقدر برايم جذاب بود كه دوست داشتم اين نقش را متفاوت بازي كنم. فيلمنامهاي كه فرهاد توحيدي نوشته بود آدمي عاشقپيشه نبود كه تلورانسهايي عجيب داشته باشد. يك نكته در رابطه با اين نقش برايم جذاب بود، آن هم اين بود كه شايد عشق آن دوران، با عشقي كه الان وجود دارد، فرق داشت. گرچه عشق هميشه عشق است، اما آن دوران وقتي يكي عاشق ميشد، عاشقي كور بود، شايد هم اين اصطلاح از همان دوران مانده باشد. اين دوران ديگر عاشقها كور نيستند. در گذشته اگر كسي عاشق ميشد و در رابطه بود، ديگر اطراف برايش معني نداشت. انگار آدمها بيرياتر بودند. گرچه من منتقد تكنولوژي و تمدن نيستم اما آن وقتها تكنولوژي آنقدر نبود كه به آدمها با يك كليك به راحتي دسترسي داشته باشيم. آن آدمها را دوست داشتم و دلم ميخواست بازيشان كنم، چون دركشان ميكنم، آدمهاي آن دوره بدون نقاب بودند.
يكي از چالشهاي بازيگران اين است كه نقشي متفاوت از نقشهاي گذشتهشان بازي كنند. براي شما اين مساله چقدر اهميت دارد؟
به هر حال هر بازيگري دوست دارد نقشهاي متفاوتي به او پيشنهاد شود. در رزومه كاريام از «ملكه» تا «خط ويژه» و «مستانه» سعي كردم فيلمهايي كه انتخاب ميكنم از لحاظ ساختاري و فيلمنامه و نگاهش به جامعه متفاوت باشد. در اين مسير تمام سعيام را كردهام كه نقشي متفاوت ارايه دهم. اين را هم بگويم كه صبر كردن براي نقش متفاوت خيلي سخت است. ولي ميخواهم از اين به بعد صبر كنم تا فيلمهاي متفاوت بازي كنم. امسال فقط در فيلم كمال تبريزي بازي كردهام، اين هم به خاطر صبر كردن براي نقش متفاوت بوده است.
اطلاعات/اعطای جایزه تحقیقاتی بنیاد علم آمریکا به دو استاد جوان ایرانی
نگار توسلیان و بابک حیدری، استادان جوان ایرانی موسسه فناوری stevensموفق به دریافت جایزه کمک هزینه تحقیقاتی بنیاد ملی علم آمریکا (NSF) شدند.
به گزارش ایسنا، دکتر بابک حیدری که استاد دانشکده سیستمها و برنامه ریزی این دانشگاه است و دکتر نگار توسلیان که در دانشکده الکترونیک و مهندسی کامپیوتر تدریس میکند هر دو از دانش آموختگان کارشناسی دانشکده مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف هستند که برای ادامه تحصیل و فعالیتهای علمی راهی آمریکا و کانادا شدهاند.
جایزه پنج ساله بنیاد ملی علوم آمریکا برای کمک به توسعه یک چارچوب نظری جدید براساس نظریه بازی و روشهای شبکهای پیچیده برای مدلسازی تاثیر معماری محصولات و سیستمها بر نوآوری تکنولوژیک و رقابت در بازار به دکتر حیدری اعطا شده است.
علاوه بر این حیدری به عنوان بخشی از پروژه خود موادی آموزشی را بر اساس علوم پیچیدگی (Complexity) برای برنامههای موزه علوم کودکان در نیویورک تهیه خواهد کرد.
دکتر توسلیان هم جایزه NSF را به منظور آغاز یک پروژه فوری در زمینه طراحی سیستمی از فناوری امواج میلیمتر برای تصویربرداریهای پزشکی و تشخیص سریعتر و موثرتر تومورهای سرطان پوست دریافت کرده است.
با تقسیم پهنای باند به کانالهایی که هر یک به واحدهای آنتی کوچک مجهزند، وضوح بیشتر، عمق تصویری بهتر، در بیمارستان عمومی ماساچوست محقق خواهد شد .
ایران/صالحی در دیدار با هیأت آلمانی عنوان کرد
تعمیق ارتباطات فرهنگی نیازمند روابط پایدار
سید عباس صالحی، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هیأت فرهنگی آلمان که همراه فرانک والتر اشتاین مایر، وزیر خارجه آلمان به ایران سفر کرده بودند با یکدیگر دیدار و درباره همکاریهای فرهنگی دوجانبه رایزنی کردند.
صالحی در این دیدار با اشاره به انتشار بیش از یک میلیون عنوان کتاب چاپ شده در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، گفت: بخش قابل توجهی از این کتابها در حوزه ادبیات است و از این میان 31 هزار عنوان داستان بلند، 12 هزار عنوان داستان کوتاه و 13 هزار عنوان ترجمه ادبیات داستانی بوده است. صالحی در توضیح پیشرفتهای صورت گرفته و افزایش داستان نویسان زن در طول 4 دهه گذشته عنوان کرد: 40 سال پیش تعداد داستان نویسان مرد 30 برابر داستان نویسان زن بود اما در حال حاضر تعداد آنها با یکدیگر برابر است. وی همچنین به انتشار 70 هزار عنوان کتاب در حوزه شعر پس از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و اظهار داشت: قبل از انقلاب تعداد 8 هزار شاعر مرد و 400 شاعر زن فعالیت داشتند اما در سالهای بعد از انقلاب تعداد شاعران زن افزایش قابل توجهی یافته و در حال حاضر تعداد شاعران مرد دو برابر شاعران زن است. صالحی در ادامه به روند شتابزده گفتوگوهای فرهنگی در فضای جدیدی که در روابط دو کشور ایجاد شده است پرداخت و گفت: رایزنان فرهنگی برای برداشتن موانع ارتباطات فرهنگی تلاش کنند. دبیرخانه گفتوگوهای فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات میتواند راهگشای بسیاری از ارتباطات باشد. قطعاً تدوین مقررات باعث میشود ارتباطات فرهنگی پایدار ایجاد شود زیرا در شرایط پایدار میتوان از ارتباطات بهتر صحبت کرد. در ادامه این نشست، اندرسا گورگان دبیرکل حوزه فرهنگی وزارت خارجه آلمان با اشاره به اینکه در 4 ماه گذشته برای دومین بار است که همراه وزیر خارجه آلمان به ایران سفر میکند بابت ارائه آمار نشر ایران از معاون امور فرهنگی تشکر کرد و گفت: زمانی میتوانیم روابط خوبی با یکدیگر داشته باشیم که درباره خوشیها و ناخوشیهای یکدیگر بیشتر بدانیم. همچنین زمانی میتوانیم ارتباطات پایدار فرهنگی داشته باشیم که دو کشور آشنایی خوبی از یکدیگر داشته باشند و بهترین راه برای بهدست آوردن این مهم شناسایی ادبیات و فرهنگ است.
ایران/معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، گزارش عملکرد خود را منتشر کرد
کارنامه دو ساله مدیریت فرهنگی دولت اعتدال
گزارش عملکرد معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت سی و هفتمین سالروز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی اعلام شد.
این گزارش در 13 بند، مشارکت یا تفویض به بخش خصوصی، تمرکززدایی از فعالیتهای فرهنگی و توجه به استانها، قانونگرایی و پرهیز ازسلیقه گزینی در اجرای قوانین، دیپلماسی فرهنگی بر محور نشر و کتاب، حمایت از نشر و کتابخوانی، شورای تعاملات استانی، فعالیتهای حوزه زنان، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، اقدامات هم افزایی، فعالیتهای حوزه اقوام و ادیان، برگزاری نمایشگاههای استانی، شورای سیاستگذاری بیست و نهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران و اقدامات دیگر تدوین شده است.
بنابراین گزارش، از جمله اقدامات این معاونت در بخش مشارکت یا تفویض به بخش خصوصی، تفویض یا مشارکت فعال نهادهای صنفی در فعالیتهای نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، هفته کتاب، جشنواره صنعت چاپ، نمایشگاه فرانکفورت، نمایشگاههای کتاب استانی و... و تصویب چارچوب واگذاری مدیریت و اجرای نمایشگاه کتاب تهران به تشکلهای نشر در پنجمین جلسه شورای سیاستگذاری بیست و نهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران است. این گزارش میافزاید، در بخش قانونگرایی و پرهیز از سلیقه گزینی در اجرای قوانین میتوان به اقداماتی از جمله شکلدهی هیأتهای نظارت عالی کتاب و هیأتهای نظارتی استانی براساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی و تسریع در روند اخذ مجوزهای قانونی و پرهیز از اعمال نظرهای غیرمجاز و از جمله صدور مجوز 84277 عنوان کتاب از آغاز دولت یازدهم تا پایان سال 93 اشاره کرد. بر اساس این گزارش، در حوزه حمایت از نشر و کتابخوانی فعالیتهایی از جمله پیگیری و تحقق معافیت مالیاتی کتابفروشان، راهاندازی جشنوارههای پایتخت کتاب ایران و روستاهای دوستدار کتاب به انگیزه فعالسازی ظرفیتهای استانها در حوزه کتاب و کتابخوانی، برگزاری جشنوارههای کتاب از قبیل: جایزه کتاب سال، جایزه جهانی کتاب سال، جایزه آلاحمد، پروین اعتصامی، توجه به نقد کتاب از طریق: جشنواره نقد کتاب و 13 فصلنامه نقد کتاب و جلسات نقد کتاب در سرای اهل قلم (حدود 100 جلسه در سال 93) و ایجاد سایت اهل قلم، ایجاد وبگاه پدیدآورندگان کتاب، مرکز مشاوره حقوقی اهل قلم ایران از سوی این معاونت صورت گرفته است. حمایت از همایش بانوان و پایداری درهفته دفاع مقدس و حمایت از هفتمین جشنواره شعر و خاطره دفاع مقدس در استان لرستان به ترتیب فعالیتهای این معاونت در بخش فعالیتهای حوزه زنان و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است.
تعداد نمایشگاههای استانی برگزار شده در سه ماهه سوم سال 94 یک نمایشگاه تخصصی و 14 نمایشگاه عمومی در بخش برگزاری نمایشگاههای استانی اعلام شده است.
برگزاری مراسم هفته کتاب، طرح «کتابفروشی به وسعت ایران»، طرح «تجهیز قطارها به کتابخانه» و طرح کتابگردی هفتگی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از دیگر اقدامات معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
جام جم/ظرفیت انقلاب برای تولید آثار نمایشی
از همان اولین سالهای پس از انقلاب اسلامی، تولید فیلم و سریال درباره انقلاب آغاز شد و همچنان ادامه دارد. خود من هم تجربه کار در سریالهایی با مضمون انقلاب را هم به عنوان دستیار کارگردان در دو سریال شبچراغ و فوق سری و به عنوان کارگردان در سریال شب میگذرد و البته سریال «روحالله» دارم.
این چهار تجربه شخصی باعث شد، مطالعات بسیاری در زمینه تاریخ انقلاب انجام دهم و تقریبا هر چه کتاب، خاطرات و اسناد و مدارک در این زمینه وجود دارد، بخوانم و حتی نوارهای صوتی موجود از مکالمات سیاسی و نظامی امرای ارتش پیش از انقلاب را با دقت بشنوم. خاطراتی هم از دوران انقلاب در حافظهام باقی است و همه مواردی که بر شمردم، مرا به این نتیجه میرساند که چه ظرفیت دراماتیک عظیمی در این باره وجود دارد و ما چقدر توانستهایم به قول معروف حق مطلب را ادا کنیم؟
پاسخ ناگفته پیداست! خاطرم هست چه بسیار فیلمها و سریالهایی در باره انقلاب اصلا به تولید نرسیدند و اگر هم افتان و خیزان و عرقریزان کلید زده شدند، در میانه راه متوقف ماندند. البته کارهایی هم در این زمینه بودند که علیالظاهر بیمسأله و حاشیه تولید شدند و به پخش رسیدند؛ ولی بهتر است پای درددل سازندگان بنشینیم. حال مسأله کجاست؟
نویسندگان، تهیهکنندگان، کارگردانان یا مدیران؟ من اهل قضاوت نیستم! تنها تاکید میکنم موضوعات و منابعی که در زمینه انقلابمان وجود دارد، لایتناهیاند و منتظرند تا ساخته شوند. این مطلب را با یک پرسش به پایان میبرم: به نظر شما چرا حدود سی و اندی سال است، تنها فیلمی که در ایام دهه فجر حتما، قطعا و بعضا از چند شبکه پخش میشود، نسخه تکهپاره و مثلهشده ترن ساخته امیر قویدل است؟!
جوان/رونمايي از فيلم «ايستاده در غبار» در جشنواره فيلم فجر
رأي مردمي به سردار جاويدالاثر
در حالي شب گذشته فيلم سينمايي «ايستاده در غبار» در کاخ جشنواره فيلم فجر به نمايش در آمد که اين فيلم توانست در سينماهاي مردمي با به دست آوردن آراي تماشاگران جزو محبوبترين آثار جشنواره قرار گیرد.
نویسنده : محمدصادق عابديني
فيلم سينمايي « ايستاده در غبار» اولين ساخته سينمايي محمدحسين مهدويان در سومين شب جشنواره فيلم فجر به نمايش در آمد. اين فيلم سينمايي که شباهتهاي زيادي به کارگرداني مهدويان در مجموعه «آخرين روزهاي زمستان» دارد، روايتي از زندگي سردار جاويدالاثر احمد متوسليان است. اين فيلم در بخش مسابقه سينماي ايران حضور دارد.
«ايستاده در غبار» پرچمدار سينماي دفاع مقدس
باوجود آنکه برخي از آثار سينمايي حاضر در جشنواره فيلم فجر به طور ضمني به دفاع مقدس اشاره دارند، در «ايستاده در غبار» شاهد اشاره مستقيم فيلمساز به دوران دفاع مقدس و زندگي يکي از سرداران جنگ تحميلي هستيم. اين ويژگي «ايستاده در غبار» باعث شده که فيلم را پرچمدار سينماي دفاع مقدس در جشنواره سيوچهارم فيلم فجر بدانيم. در سالهاي اخير ميزان ساخت فيلم با موضوع جنگ تحميلي با کاهش چشمگيري نسبت به دورههاي قبل جشنواره روبهرو شده است. اين موضوع گرچه با درخشش فيلم «چ» در جشنواره دو سال پيش کمتر به چشم آمد، اما درخشش فيلم «چ» و اميدهايي که به ديده شدن «ايستاده در غبار» وجود دارد، نميتواند مانع نقد کاهش توليد فيلمهايي شود که به صورت مستقيم به جنگ تحميلي ميپردازد. جاي خالي توليدات دفاع مقدسي در کشورمان در حالي است که هنوز سينماي امريکا به جنگ جهاني دوم و جنگ سرد با شوروي ميپردازد و کمتر پيش ميآيد که در ليست آکادمي اسکار نامي از فيلمهايي با اين موضوعات حضور نداشته باشد.
امريکاييها برعکس ما به تأثير مناسب اينگونه فيلمها در بالابردن روحيه ملي واقفند. آنها همچنين با بهرهگيري از توان بالاي سينماييشان فيلمهاي بيوگرافيکی درباره چهرههاي شاخص جامعه امريکا توليد ميکنند. چهرههايي که در اکثر مواقع در افکار عمومي جهان، چهرههاي مثبتي نيز به شمار نميروند، اما هاليوود از منفورترين چهرههاي سياسي اين کشور نيز قهرمانسازي ميکند.
در مقابل اين حجم فعاليت سينماي امريکا، در سينماي کشورمان توليد فيلمهاي بيوگرافيک به شدت پايين و انگشتشمار است. مگر اينکه به واسطه حضور نهادها و حمايت آنها، فيلمهايي درباره چهرههاي تاريخ معاصر مانند «شهيد چمران» و «سردار جاويدالاثر متوسليان» فيلم توليد شود.
«ايستاده در غبار» در بين محبوبهاي مردمي
با انتشار اسامي فيلمهاي برتر در آراي مردمي، فيلم ايستاده در غبار ساخته محمدحسين مهدويان توانست در ميان فيلمهاي برتر جشنواره قرار بگيرد. بر اساس گزارش ستاد شمارش آراي تماشاگران جشنواره فيلم فجر که سحرگاه چهارشنبه 14 بهمنماه اعلام شد، به ترتيب حروف الفبا پنج فيلم «ابد و يک روز» ساخته سعيد روستايي، «اژدها وارد ميشود» ساخته ماني حقيقي، «ايستاده در غبار» ساخته محمدحسين مهدويان، «بارکد» ساخته مصطفي کيايي و «لانتوري» ساخته رضا درميشيان در فهرست دومين روز انتخاب بهترين فيلم از نگاه تماشاگران قرار گرفتهاند.
مهدويان درباره دلايلي که باعث شده است «ايستاده در غبار» موفق به کسب آراي مردمي شود، ميگويد: دو عامل نوع روايت و عناصر جذابي که در اين فيلم در نظر گرفتيم موجب شده تا کار به خوبي با مخاطبان ارتباط برقرار کند، اما اينکه اين فيلم در بخش آراي مردمي جزو فيلمهاي برتر است براي من به عنوان يک کارگردان بسيار پرمعني است.
اين کارگردان ميافزايد: در حقيقت مهمترين اتفاقي که براي اين فيلم رخ داده، قرار گرفتن در ليستي است که مردم به آن رأي دادهاند. اين موضوع براي من بسيار لذتبخش و خوشايند است، زيرا فرم روايت را برگ برنده اين فيلم در ميان ساير فيلمها در جشنواره فيلم فجر ميدانم.
مهدويان همچنين درباره تصاوير خاص اين فيلم توضيح ميدهد: در اين فيلم هيچ تصوير مستندي استفاده نشده و تمام تصاوير ساخته شده است، اما وقتي تماشاگر اين فيلم را تماشا ميکند، فراموش ميکند که با يک فيلم روبهرو است. در حقيقت کار متفاوتي که من در اين فيلم نسبت به فيلمهاي ديگر انجام دادهام، اين است که در نحوه روايت هم دست به تغيير فضا زدهام.
اين فيلم سينمايي شب گذشته در برج ميلاد(کاخ جشنواره) به نمايش درآمد. «ايستاده در غبار» ميتواند براي کساني که خاطره خوبي از ديدن مجموعه «آخرين روزهاي زمستان» دارند، نويد يک اثر بهتر داراي ابعاد ديده نشده درباره سرداري باشد که يک ملت بيش از سه دهه منتظر بازگشت وي به آغوش ميهن هستند.
جوان/گفتوگوي «جوان» با رضا فرهمند، كارگردان مستند «آزادي»
وظيفه مستندساز كمك به جامعه براي ديدن تصوير خود در آيينه تصوير است
مستند «آزادي» ساخته رضا فرهمند از آثار مستند راهيافته به سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر، مستندي بلند با موضوع محيطزيست است.
نویسنده : هادي عسگري
مستند «آزادي» ساخته رضا فرهمند از آثار مستند راهيافته به سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر، مستندي بلند با موضوع محيطزيست است. اين مستند كه پيش از اين نيز در جشنواره سينما حقيقت نمايش داده شده بود، با استقبال روبهرو شد. فرهمند در گفتوگو با «جوان» از مراحل ساخت اين مستند ميگويد.
از طرح و ايده مستند «آزادي» بگوييد.
ايده مستند آزادي از يك زنگ خطر آغاز شد. زنگ خطري كه مدتي است به صدا درآمده و همواره فقط با رويكردي يكطرفه و گزارشمحور بدان پرداخته شده بود. پيشتوليد اين كار بسيار طولاني شد و با مسائل و مشكلاتي مواجه شديم كه حتي ذكر آن دردسرآور است! كمتر كسي علاقه داشت كه اين موضوع را ريشهيابي كنيم و به شكلهاي مختلف حتي گاه پيشنهادهايي داشتيم كه سوژه را تغيير دهيم! با اين همه، همه گروه خودشان را وقف كرده بودند كه اين مستند به بهترين شكل ممكن توليد شود و پل برگشت را آگاهانه شكستيم...
كوچ پرندگان مهاجر چطور باعث ايجاد بازار خوبي در مناطق شمال ايران شده است؟
همانطور كه در فيلم مشاهده ميكنيد، كوچ پرندگان مسائل اجتماعي متفاوتي را در مناطق شمالي ايران بهوجود آورده است؛ قوانين عجيب، نظارتهاي عجيبتر، مسائل مذهبي و جامعهشناختي بافت منحصربهفردي را ايجاد كرده كه در فيلم مدنظر قرار گرفته است.
در اين مستند از چه جنبههايي به موضوع محيطزيست پرداخته شده است؟
سه ضلع مثلث مستند آزادي قدرت اجرايي دولت، گروههاي مردمي مدافع پرندگان و شكارچيان و فروشندگان پرندگان مهاجر است؛ سه ضلعي كه هر كدام البته لايهها و زيرشاخههاي خود را دارد.
چرا اين موضوع دچار معضل شده است ؟
همين سؤال بود كه ما را بر آن داشت كه كليد اين فيلم را بزنيم. آموزش اشتباه؟ فساد دستگاههاي اجرايي؟ هرچه كه هست پرندگان همچنان به شكل غيرقابل باوري از بين ميروند... ولي آنچه در اين فيلم ميبينيم اشاره به اين مثال دارد كه همه مقصرند و هيچكس مقصر نيست، اما در واقع همه مقصريم.
مستند «آزادي» علاوه بر هشداري كه در خود دارد، چه نكاتي را به مخاطب يادآوري ميكند؟
اگرچه فيلم به يك موضوع محيطزيستي ميپردازد، اما عناصر فيلم داراي ويژگيهايي هستند كه بيانگر ساير معضلات اجتماعي جامعه نيز هستند. به نظر ميرسد اين يكي از بارزترين ويژگي اين فيلم است، پرندگان در اين فيلم بستري را آماده ميكنند تا تصوير توجيهات و تفسيرهاي خود را در آيينه بحرانهاي اجتماعي بهتر ببينيم. اي كاش بپذيریم كه در جامعه انساني هيچكس مبري از نقص و اشكال نيست و جامعه آن هنگام به بلوغي از رشد دست خواهد يافت كه هر فرد تصوير واقعي خود را در آيینه بحرانها و وقايع اجتماعي بپذيرد.
ضرورت پرداخت به چنين اتفاقاتي را در قالب فيلم مستند در چه ميدانيد؟
اگر از حوزه محيطزيستي به اين ماجرا نگاه كنيم، بايد بگويم اين بحران تا آن اندازه داراي اهميت است كه دانشمندان در حال تلاش براي تغيير مسير پرواز پرندگان به ايران هستند، بنابراين اين يك موضوع فراملي است و داراي اهميت بينالمللي بالا و اما اگر از نگاه اجتماعي به آن توجه كنيم بايد بگويم پرداخت به معضلات رفتاري در طبقات اجتماعي مختلف، نياز به ظرافتها و پوششهايي دارد كه همراه كردن اين معضلات رفتاري با مصداقهاي اينچنيني بسيار تأثير مثبتي خواهد داشت. وظيفه يك فيلمساز در درجه اول كمك به اعضاي جامعه براي ديدن تصوير خود در آيينه تصوير است.
جشنواره فيلم فجر را چطور ارزيابي ميكنيد؟
براي جواب به سؤال بسيار زود است، اما اميدوارم از همكاران و اساتيد فيلمساز آثار خوب و اميدبخشی ببينيم و اينكه اميدواريم نوع هدايت جشنواره به گونهاي باشد كه بتواند تأثير مثبتي در آينده كاري فيلمساز بگذارد و در پايان اميدوارم از تعارفات و تشريفات كاسته و به كيفيتها افزوده شود. جشنواره محل ظهور ميليونها و ميليونها ساعت تلاش و تجربه است كه فيلمسازان در طول يك سال به آن دست ميزنند بنابراين شما ميتوانيد به عنوان يك فيلمساز آخرين تجربهها و به عنوان يك مخاطب بكرترين لحظههاي ديده نشده را ملاحظه كنيد و در واقع همين نكته است كه ميتواند براي يك فيلمساز فرصت مغتنمي باشد؛ يعني ديدن هزاران هزار سليقه و نگاه نو.
جوان/مدير دفتر موسيقي صداوسيما خبر داد
اینکه میشنوید «رپ ملی» است!
محمدباقر معلم، مدير دفتر موسيقي صدا و سيما از توليد موسيقي رپ براي اولين بار در تلويزيون خبر داد.
نویسنده : بهنام صدقي
سال گذشته مدير کل وقت موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از صدور مجوز براي رپهايي كه مطابق با فرهنگ اصيل ايراني توليد شده باشد، خبر داد و اين موسيقي را همچون موسيقي پاپ يکي از پرمخاطبترين و فراگيرترين موسيقيها در جهان اعلام كرد. پيروز ارجمند گفته بود كه فرهنگ غني نواها در ايران پيشينهاي چند هزار ساله دارد و ما اين نوع خوانش را سالها قبل در فرهنگ کشورمان با عنوان «ترتيلخواني» داشتيم که جوامع اروپايي و امريکايي آن را به شکل مدرن شدهاش، «رپ» نامگذاري کردهاند و اين سبک از موسيقي طرفداران خاص خود را دارد. اينگونه موسيقي در کشور ما به شکلي دگرگون نشده باقي مانده و ما هنوز هم «ترتيلخواني» را به شکل فرهنگ کهن ايراني در کشور داريم و اگر قرار باشد اين نوع خوانش را با درونمايه و بنمايه موسيقي ايراني ياد کنيم که چيزي آميخته از گفتار و آواز باشد، بايد گفت «يک نوع آواز ملي» توليد کنيم که مختصات موسيقي ايراني در آن وجود دارد و از طرفي منطبق بر فرهنگ ملي و اجتماعي ايران باشد، اما رپرهاي ايراني اين شانس را نداشتند که بتوانند اثري مطابق آنچه ارشاد خواسته بود، ارائه دهند.
اما روز گذشته محمدباقر معلم، مدير دفتر موسيقي صدا و سيما با بيان اينکه رپ مرکبي است که صدا و سيما از آن به درستي بهره گرفته و جامعه شاهد افزايش تنوع طلبي مخاطبان است، اظهار كرد: صدا و سيما تلاش دارد تا از مرکبي که در جامعه وجود دارد بهره بگيرد، چراکه اگر بتوانيد از هر امکاني بهره درست ببريد، انگار جهان را بر نظم اوليه چيدهايد. ما نيز در دفتر موسيقي سازمان صدا و سيما محتواي خودمان را در ظرف مورد استقبال مردم ريختيم. اگر آن چيزي که درست است عرضه شود، ديگر چه فرقي ميکند رپ، پاپ يا تلفيقي باشد. معلم افزود: سازمان صدا و سيما سه قطعه موسيقي رپ، پاپ و تلفيقي با مضامين انتخاباتي و انقلابي به مناسبت فرا رسيدن دهه فجر و دو انتخابات پيشرو در اسفندماه سالجاري توليد کرده است. اين قطعات موسيقي در ايام فجر و انتخابات از آنتنهاي صدا و سيما پخش ميشوند. تفاوت رفتار وزارت ارشاد با سازمان صدا و سيما در مواجهه با موسيقي رپ باعث شده که بسياري از تيتراژهاي سريالها و برنامههاي تلويزيوني را آهنگهاي رپ تشکيل دهد، اما رپرها براي دريافت مجوز فعاليت از ارشاد پشت درهاي بسته معاونت هنري باقي بمانند.
جوان/خالق سريال انيميشني «پهلوانان» در گفتوگو با «جوان»:
داستانها و افسانههاي ايراني منبع خوبي براي توليد انيميشن هستند
انيميشنهاي ايراني اگرچه در جشنواره فجر با بيمهري روبهرو شدند اما روند رشد آنها را نميتوان ناديده گرفت
نویسنده : محمدصادق عابديني
انيميشنهاي ايراني اگرچه در جشنواره فجر با بيمهري روبهرو شدند اما روند رشد آنها را نميتوان ناديده گرفت. در اين بين سريالهاي انيميشني كه توسط انيماتورهاي ايراني توليد شدهاند در حال پيدا كردن جايگاه خود در تلويزيون هستند. يكي از سريالهاي كارتوني ايراني كه با استقبال خوبي نيز در تلويزيون روبهرو شد، مجموعه «پهلوانان» ساخته سيدعليرضا گلپايگاني است. گلپايگاني در گفتوگو با «جوان» در خصوص توانمنديهاي داخلي توليد انيميشن سخن گفته است.
براي شروع بهتر است معرفي كوتاهي از خودتان داشته باشيد.
من سيدعليرضا گلپايگاني متولد اول دي ماه 1339 در اهواز، ديپلم علوم تجربي و ليسانس كارگرداني سينما و فوقليسانس كارگرداني انيميشن از دانشگاه هنر و دكتراي پژوهشي هنر با گرايش انيميشن از دانشگاه هنر اصفهان.
توليد انيميشن در ايران حتي هماكنون نيز به گستردگي فيلمهاي رئال نيست، چطور شد به ساخت انيميشن گرايش پيدا كرديد؟
در واقع از دوران دبستان زماني كه نمرات درسيام در زمينه رياضي كم ميشد براي رهايي از ناراحتي به نقاشي پناه ميبردم! از شوخي گذشته در همان دوره دبستان و دوره راهنمايي معلمان من به اين استعداد من پي بردند و خب به خاطر خير و صلاحم هيچگونه توجهي به آن نكردند! در دوره دبيرستان به كمك همين نقاشي تمام طراحيهاي مربوط به درس زيستشناسي من روي ديوار كلاس نصب ميشد و به خاطر كاريكاتورهايي كه از دبيران دروس مختلف ميكشيدم، مورد لطف همكلاسيها و تنبيه مسئولان دبيرستان قرار ميگرفتم.
چه زمانی اولين انيميشنتان را توليد كرديد؟
توانايي من در زمينه طراحي كاراكترهاي سريالهاي انيميشن تلويزيوني به طور ذهني باعث شد كه بيشتر دوستانم از من بخواهند كه اين كاراكترها را در آخر دفترهايشان بكشم و اين خود تشويق من براي تقويت طراحي به ويژه در شخصيتهاي انيميشني شد. در سن 16 سالگي اولين انيميشن خودم را به كمك دوربين هشت ميليمتري دوستم (كه سيستم تك فريم هم نداشت!) فيلمبرداري كردم. كاست سه دقيقهاي فيلم هشت ميليمتري بايد براي ظهور به خارج از كشور ارسال ميشد. بعد از يكماه من و مادرم كه او را از آشپزخانه به زور پاي آپارات كوچكي كه به عاريه گرفته بودم و فيلم كوتاه سه دقيقهاي من را پخش ميكرد آوردم و اولين شاهدان حركتبخشي به نقاشيهايم بوديم.
بعد از آنچه مسيري شما را در راه فعاليت حرفهاي قرار داد؟
معجزه حركت تصاوير طراحي شده به وسيله من روي ديوار شيريرنگ خانه ما، من را به دنياي پر رمز و راز انيميشن كشاند. وقوع انقلاب و جنگ تحميلي و رفتن من به سربازي ميل و كشش من را به اين دنيا افزونتر كرد گرچه در آن ايام به نظر يك كار تفنني و حاشيهاي بود اما براي من عشق به زندگي را متبلور ميكرد. قبولي من در رشته سينما به اين علاقه سمت و جهت داد و در همان ترمهاي اول تأسيس يك كارگاه كوچك انيميشن به كمك همسرم افسانه سليماني در دانشكده سينما تئاتر دانشگاه هنر اين راه را برايم روشنتر كرد. توليد فيلمهاي انيميشن «لطفاً دست نزنيد» (نمايش در سينما تك سوئد) و فيلم پاياننامه دوره ليسانسم به صورت دو بعدي بهنام «طمع» (نمايش بخش جنبي جشنواره انسي به نام نگاهي به انيميشن امروز ايران) و همكاري در زمينه توليد پنج فيلم انيميشن دوستانم در كارگاه ديگر، افق زندگي من را مشخص كرد. يك فيلم كوتاه سه دقيقهاي انيميشن با تكنيك پيكسليشن به نام «گل» كه خودم بازيگر آن بودم هم در جشنواره فيلمهاي دانشجويي سال 65 موفق به كسب ديپلم افتخار شد. در همان زمان در كارگاه تيتراژ يك فيلم سينمايي دوستم حميدرضا آشتيانيپور را به صورت انيميشن ساختم و براي چند فيلم دانشجويي و تلويزيوني هم تيتراژ كار كردم. حتي فيلم مستندي كه خودم درباره ميل زورخانه ساختم را به صورت انيميشني كار كردم. با ورود به دوره كارشناسيارشد انيميشن، حرفه انيميشن براي زندگيام تثبيت شد و همزمان با فراگيري آكادميك اين رشته، دست به توليد آثار كوتاه براي صدا و سيما و يك مجموعه هشت قسمتي به مدت 40 دقيقه به نام «رنگها» براي گروه كودك زدم.
در اين سالها در تلويزيون فعاليتهاي گستردهاي داشتيد، مخصوصاً مجموعه «پهلوانان!»
تيتراژ برنامهاي به نام « پرپرك» و چند وله انيميشني براي گروه كودك از ديگر كارهاي من در اوايل دهه 70 در زمينه انيميشن بود. مجموعه موفق «پهلوانان» در 52 قسمت 30 دقيقهاي، مجموعه شجاعان در 52 قسمت 20 دقيقهاي، 100 اپيزود يك دقيقهاي به نام «زبر و زرنگ»، فيلم سينمايي «آقاي مهربان »، ميانپردههاي طنز نوروزي، ميانپردههاي طنز «فوتبال مدرن» و «واليبال مدرن» را تهيه كردهايم و همچنان مشغول توليد ادامه «پهلوانان» هستم.
در حال حاضر مشغول چه كاري هستيد؟
در حال حاضر همچنان به تهيه سري چهارم مجموعه انيميشن «پهلوانان» مشغول هستم همچنين رساله دكتري خود با مضمون «خلق قهرمان ايراني براي انيميشن ايراني» را براي انتشار آماده ميكنم.
داستانهاي بومي و ايراني چقدر قابليت ساخت انيميشن دارند؟
داستانها و افسانههاي ايراني منبع خوبي براي توليد انيميشن هستند ولي نه بهصورت مستقيم! دنياي ادبيات قواعد و اسلوب خودش را ميطلبد و وقتي قرار است تبديل به يك اثر انيميشني بشود در واقع بايد به زبان جديد بصري ترجمه شود. دنياي انيميشن بيشتر از اينكه به دنياي گرافيك و نقاشي نزديك باشد به هنر سينما وابسته است. در واقع هنرمندان انيميشن ما بايد تسلط كافي بر زبان سينما براي انتقال مفاهيم به مخاطب خود داشته باشند. صرفاً استفاده مستقيم از متن داستانهاي كهن يا در نهايت خلق گونهاي تصويرگري متحرك از آن داستانها را نميتوان به عنوان يك فيلم انيميشن قلمداد كرد.
انيميشن ايران تا عرصه بينالمللي و رقابت با آثار كشورهاي ديگر چقدر فاصله دارد؟
انيميشن ايران را از نظر مقايسه با كشورهاي ديگر بايد در دو بخش بررسي كرد، بخش فيلمهاي كوتاه هنري و حضور در فستيوالها و بخش توليد انبوه و توليد سريال و مجموعه و فيلم بلند سينمايي. در بخش فيلمهاي كوتاه هنري بايد گفت انيميشن ايران داراي سابقه درخشاني است. از نظر حضور و كسب موفقيت در جشنوارههاي داخلي و بينالمللي شايد بتوان گفت در بين هنرهاي نمايشي ايران بينظير است ولي متأسفانه به علت عدم انعكاس مناسب اين موفقيتها رسانهاي نشدهاند. قابليت توليد انيميشن در استانداردهاي بينالمللي و همچنين شيوه و روايت خاص در اين نوع انيميشن، جشنوارههاي بينالمللي را مشتاق ديدار اين گونه آثار كرده است. قابليتهاي فردي هنرمندان اين رشته در ايران در بيان موضوعات آنها را در عرصه حضور در جشنوارههاي تخصصي انيميشن در سرتاسر دنيا موفق و سربلند كرده است.
وضعيت توليد انيميشن ايراني را چطور ميبينيد؟
در زمينه توليدات انبوه و توليد سريال و مجموعه در واقع از بهوجود آمدن مركز صبا در حدود 20 سال قبل اين شيوه توليد در ايران شكل گرفت. ابتدا با نگاه توليد به شيوه سيستم متمركز و در ادامه با مشاركت بخشهاي خصوصي توليد انبوه انيميشن در واقع به شكل صنعتي آغاز شد. صنعت هنر انيميشن ايران بهعلت نبود تجربه قبلي و نداشتن نيروي انساني متخصص به اندازه كافي شروعي سخت و مشكل داشت اما به تدريج و با مرور زمان افراد زبده و توانمند در اين هنر شكل گرفتند و هم اينك تعداد قابل توجهي از همين افراد در استوديوهاي خارج از كشور مشغول به كار ميباشند. اما نميتوان به طور قاطع گفت كه همه انيميشنهاي توليدات داخل كشور داراي استاندارد بينالمللي هستند. دليل اين امر شايد به خطر واگذار كردن توليد به افراد فاقد تجربه و همچنين اعمال سليقه در شيوه توليد و نداشتن فيلمنامهنويسهاي متخصص و مجرب اين رشته بوده باشد. اما در اين ميان مجموعههاي انيميشني موفقي نيز توليد شد كه توانستند به خوبي با مخاطب داخلي ارتباط برقرار كرده و بهخاطر استفاده از ويژگي ايراني بودن به دل بينندگانش بنشيند. اين ساختار همچنان در ابتداي فعاليت خويش است و نياز به تعامل و سرمايهگذاري بيشتر دارد تا بتواند با محصولات خارجي رقابت کند.
شهروند/جنگ بدون صلح
چهره امروز جواد شمقدری، رئیس سازمان سینمایی دوره قبل است که قرار بود روز گذشته درکاخ جشنواره حاضر شود اما شنیدهها حاکی از آن است که به جهت حضور حجتالله ایوبی (ریاست فعلی) اقدام به این کار نکرد. طبیعی هم هست. در هرحال مدت زیادی از انتقادات تند ریاست قبلی سازمان نمیگذرد. جواد شمقدری چند ماه پیش همزمان با اعلام حذف نام «فجر» از جشنواره طی نامهای سرگشاده خطاب به حجتالله ایوبی نوشته بود: «باید به مسئول سینمایی کشور گفت قطع یقین بداند حذف کلمه فجر از جشنواره بینالمللی فیلم یک برنامه هدایتشده دشمن برای رسوخ فرهنگی است و کسانی که با این حذف مقابله کردند، این را وظیفهای انقلابی درعرصه نبرد مقدس فرهنگی خود علیه دشمن مستکبر میدانند و هیچ ابا ندارند حتی در این راه جان خویش را تقدیم کنند...» او در ادامه تند و تیزتر گفته بود: «کسانی که تلاش کردند هویت اسلام و انقلاب را از اساسنامه خانه سینما حذف کنند، تجدیدنظر کنند؛ تا به جای آنکه دعوت به اصلاح را پاسخی نیکو دهند و برای جبران خطای خود گامی بردارند، دچار خبط دیگری نشوند و این تلاش مقدس را «جنگ زرگری» تلقی نکنند! هیچ بعید نیست لغزش کلامی جدید که باعث شد تلاش دلسوزان را برای بازگرداندن نام فجر به جشنواره، «جنگ زرگری» تشبیه کند، باز هم القای همان کسانی باشد که یکبار در هویتزدایی انقلاب و اسلام از اساسنامه خانه سینما تلاشهایی کرده بودند...» هرچند همان زمان هم خیلیها این سنگرگرفتن ریاست قبلی پشت کلمات مطنطن اینچنین را صرفا نوعی مبارزه سیاسی دانستند. بنابراین با چنین سابقهای قابل حدس بود که رئیس قبلی تمایلی به رخشدن با ریاست فعلی نداشته باشد.
شهروند/چرا برگزاری جشنواره خوب است؟
عباس غفاری روزنامهنگار
شاید آن زمانی که ادیسون و برادران لومیر به کشف که نه، به پدید آوردن سینما فکر میکردند و تلاش بیوقفه، هیچگاه تصور نمیکردند که هنر هفتم به این درجه از اهمیت اجتماعی و سیاسی برسد. تا جایی که سیاستمداران خشکمغز نیز در برهههای مختلف برای به دست آوردن محبوبیت یا پیشبرد اهداف خود دست به دامن آن شوند! شاید اگر چنگیز و بیسمارک و ناپلئون و حتی اسکندر نیز این مدیوم مهم را در اختیار داشتند حتما برای رسیدن به اهدافشان از آن استفاده میکردند آنچنان که امروزه حتی سران داعش و طالبان نیز برای نمایش خشونت دیوانهوار خود از تصویر بهره میبرند. حتما شنیدهاید که حتی کارخانجات تولید اسلحه و سیگار نیز برای تبلیغ کالای خود، در بسیاری از موارد، سینما را به یاری طلبیدهاند! شاید اینها که نوشتم و ننوشتم بخشی از جنبههای منفی سینماست؛ اما از سوی دیگر سینما کاربردهای دیگری نیز دارد. بهطور مثال، این هنر به شما هویت و اعتبار میبخشد. دولتمردان بخش فرهنگ با افتخار از بودن سینما و افزایش تولید سالانه و تعداد سالنها در کشور خود میگویند و اینگونه برای خود پرستیژ فرهنگی میخرند (کسب میکنند)! حال فرض کنید در کشوری جشنواره سینمایی برگزار شود درنتیجه این اعتبار چند برابر خواهد شد و این هویت رنگ و بوی دیگری به خود خواهد گرفت. مثلا چه کسی شهر «کن» را قبل از برگزاری جشنواره در این شهر، به یاد دارد؟! گویا «کن» از پس جشنواره به دنیا آمده، ساخته شده، رشد کرده، بزرگ شده. «ادینبورگ» هم همین حکایت را دارد؛ این شهر بدون فستیوالهای سینما و تئاتر یک شهر معمولی است در دل اسکاتلند. نگارنده در این مجال اندک به جنبههای مثبت اقتصادی برگزاری جشنوارهها نمیپردازد؛ بلکه تنها به بحث هویتبخشی و اعتبارسازی نگاهی اجمالی دارد. پس در این اندک دریافتیم که سینما میتواند تولید وجهه کند. حال سوال این است که از پس سی و چهار دوره برگزاری جشنواره فیلم فجر آیا ما توانستهایم برای تهران هویتی دوباره به دست آوریم؟! یا اینکه تنها مدیران و دولتمردان توانستهاند از این پُزِ فرهنگی سود ببرند؟! حال چرا کمتر به سمت اعتباربخشی به پایتخت رفتهایم اندکی نامعلوم است! مثلا اصفهان در دورهای با برگزاری جشنواره فیلم کودک و نوجوان به این سمت حرکت کرد یا همدان ولی ما هیچگاه یا کمتر به سمت این جنبه مثبت سینما رفتهایم. درحالیکه میشد حداقل در خاورمیانه تهران را بهعنوان قطب یا پایتخت سینمایی معرفی کرد. کاری که ترکیه و امارات متحده عربی به سختی در ثبت آنند! البته هنوز هم دیر نیست؛ هنوز هم میتوان به این سمت رفت البته اگر هر سال یک دبیر جدید و یک سیاست جدید و یک برنامه جدیدتر رو نکنیم! البته اگر مدیران فرهنگی تنها برای اعتباریابی و پرستیژسازی خود عمل نکنند! برگزاری جشنواره خوب و مفید است، جذاب است، اهمیت دارد، این را همه میدانیم فقط ایکاش اندکی از آن را برای خود این شهر خسته فراموش شده خرج کنیم. تهران چه کم دارد از استانبول و دوبی یا آنتالیا؟! بیایید از امروز تصمیم بگیریم که تهران را به پایتخت سینمایی منطقه تبدیل کنیم. آن موقع اعتبار و پرستیژ خودشان میآیند؛ باور کنید.
قانون/حال فرهنگ بد باشد یعنی اقتصادش مشکل دارد
تهیهکننده فیلم «دلبری» معتقد است که اگر فرهنگ و هنر ما حال و روز خوبی ندارد به خاطراین است که اوضاع اقتصاد فرهنگ مناسب نیست. دومین نشست نقد و بررسی سومین روز جشنواره فیلم فجر به فیلم «دلبری» اختصاص داشت.این فیلم که کارگردان آن سید جلال اشکذری است، یکی از فیلمهای بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر ا ست.اشکذری در این نشست با بیان این که ایده اولیه این فیلم چند سالی همراه من بود، اما پروسه نوشتن آن دو سالی زمان برد.ت: فیلم تنها یک کاراکتر دارد و به صورت روایی کار را پیش بردیم. او ادامه داد: حضور میثم در فیلم فضا را برای ما محدود میکرد و حالا طوبا ما را با گذشته شیرینی که باهم داشتهاند در مدتزمان یکشب همراه میکند.
این کارگردان درباره نقدی که به حضور کاراکتر میثم با پلک زدن وجود دارد، بیان کرد: دراینباره نظرهای متفاوتی را از شب گذشته شنیدهام و برخی با آن ارتباط خوبی برقرار کرده اند. ما از تخیل تماشاگر استفاده کردیم، درست مانند وقتی رمانی را میخوانید و در ذهن خودتان تصور میکنید. وی ادامه داد: از همین رو شخصیتسازی را بر عهده تخیل مخاطب گذاشتیم تا بر اساس صحبتهایی که درباره این کاراکتر میشنوند، شخصیت او را بسازند.اشکذری با اشاره به اینکه به نظرم نشان دادن یک جسم کمجان و لاغر خیلی نمیتوانست تأثیرگذار باشد، خاطرنشان کرد: مخاطب با همذات پنداری به نتیجه بهتری دست پیدا میکندُ و از طرفی ما نمیخواستیم شخصیتی آسمانی بسازیم، فیلم روایتی از زندگی این دو نفر است که آن را از زبان طوبا میشنویم.سید محمود رضوی تهیهکننده این فیلم هم در این نشستفت: در ابتدا اشکذری ایده «دلبری» را با من مطرح کرد و بعد قرار شد روی کاغذ آن را بیاورند تا باهم درباره آن صحبت کنیم. ایده این فیلم برای من جذاب بود، چون کار سختی به نظر میآمد و در سینمای ما کمتر به فضای زندگی همسران جانبازان و شهدا پرداختهشده بود.
قانون/فیلمی ضد داعش بدون حمایت مسئولان ساخته شد
جلسه نقد و بررسی فیلم «جشن تولد» در حضور عکاسان، خبرنگاران و منتقدان برگزار شد.لاجوردی کارگردان این فیلم که پیش از این در زمینه تولید مستند در سوریه فعالیت کرده است در ابتدا درباره سوژ ه توضیح داد: «من در سوریه در سالهای اخیر مستندهایی را ساختهام. هنگام ساخت مستند «شمرهای زمان» وقتی عمق فاجعه را میدیدم دوست داشتم آن را از نگاه سینما بسازم. اتفاقی که مدتی پیش در فرانسه افتاد و همه ما بسیار ناراحت شدیم. مشابه انفجارات فرانسه هرروز در سوریه اتفاق میافتد. اما آنطور که باید به آن پرداخته نمیشود. من به عنوان یک انسان دوست داشتم از منظر انسانی به این سوژه نگاه کنم. به همین دلیل شخصیتهای مهمی را که در طول سفرهایم شناخته بودم کنار هم چیدم و یک خانواده را تشکیل دادم که درگیر ماجرای جشن تولدمیشوند.» کارگردان «جشن تولد» درباره مشکلات بودجه و سرمایه گذاری از مسئولان فرهنگی کشور گلایه کرد و گفت: «من نمیدانم چه زمانی قرار است این مسئلهی بودجه توسط مسئولان حل شود. نمیدانم چرا برای سمینارها بودجه هست ولی برای کارهای هنری به خصوص سوژههای اینچنینی بودجه نداریم. من متهم بودم که اولین فیلم سینماییام را میسازم. به من میگفتند شما مستندسازید. با این حرفشان در درجه اول به مستند توهین میکردند. چرا که مستند پایه و اساس سینمای داستانی است. از صفر تا 100 هماهنگی ساخت فیلم با خودم بود. هیچ شخص و ارگانی من را حمایت نکرد و تنها حامی سفیر سوریه بود که نگاه سینمایی و فرهنگی دارد. تولید با کمبودها آغاز شد. از هر کس که برای همکاری در این فیلم دعوت کردیم، یا از ترس جاقبول نکردند یا دستمزدهای کلانی میخواستند. در نهایت کسانی که در این فیلم همکاری کردند، کار را در شرایط بسیار سخت و دشوار آغاز کردند و از جان و دل مایه گذاشتند.
قدس/گفتوگو با «حسن مشگلاتی» فیلمنامهنویس
این روزها همه نویسنده شدهاند
قدس/ هنر/ تکتم بهاردوست: مشکل فیلمنامه از همان آغاز بکار تلویزیون در ایران وجود داشته است. شاید یکی از مهمترین عوامل در این مسیر، نبود تعریفی روشن و مشخص از مفهوم فیلمنامه باشد.
بیشترین نظرهایی که درباره فیلمنامهها مطرح میشود، شامل «ضعیف بود»، «منسجم نبود»، «از هم گسیخته بود» و... است، ولی واقعیت این است که مسأله فیلمنامهنویسی خاصه در تلویزیون، یکی از نقصانها، کمبودها و معضلهایی است که در این سالها هنوز لاینحل مانده است. مسائلی چون ناتوانی در انجام کار گروهي و کارگاهي، نبود کارگردانی درست، داستان قوی و... . به این انگیزه با «حسن مشگلاتي»، فيلمنامهنويس نام آشنايي که سريالهاي پرمخاطبي چون کت جادويي، سفر سبز، پليس جوان و... را در شناسنامه هنري خود دارد، گفتوگو کردهایم که میخوانید:
چرا وقتی سریالی در تلویزیون ضعیف است همان ابتدا انگشت اتهام به سمت فیلمنامهنویس اشاره میرود؟
من به همه کسانی که در این مواقع به فیلمنامهنویس یک کار ضعیف انتقاد دارند حق میدهم، چون فیلمنامهنویس در کلیت یک اثر کاراکترقابل توجهی است و اثر بخشی زیادی دارد.
شاید مشکل اینجا است که این روزها همه از تهیهکننده بگیرید تا کارگردان و... نویسنده شدهاند، بعد هم یک چیزهایی را سر هم میکنند و یکی را هم به نام فیلمنامهنویس پیدا میکنند تا عیبهای این نوشتهها را رفع کند و حاصل کار را به اسم فیلمنامه قلمداد میکنند. تلویزیون ما هم که باری به هر جهت است و بالاخره باید آنتنش را به شکلی پر کند. به نظر من این آدمی که کارش مورد انتقاد قرار میگیرد نویسنده نیست؛ «نویسندک» است! وگرنه کسی که کارش را بلد باشد، کسی به کارش انتقادی ندارد.
چرا ما درحوزه فیلمنامهنویسی چیزی به نام کار گروهی نداریم؟
برای تولید یک کار مشترک جنس کار خیلی مهم است.عدهای هستند که دقیقاً به همین خاطر نمیتوانند کار گروهی انجام دهند اما کسانی هم هستند که این کار را انجام میدهند. ولی به هر جهت باید خروجی کار بررسی شود که آیا این موضوع به درد کارگروهی میخورد یا نه؟! یک نویسنده باید مخیله قوی داشته باشد و جنس مخاطب را بشناسد. کار هر کسی که نوشتن نیست.
مهم این است فیلمنامه حرفی برای گفتن داشته باشد، فیلمنامههای ما برای ادای مقصود و داستان مشکل دارند، اصلا متن بدرد بخوری وجود ندارد، وگرنه این که یک نفر فیلمنامه را بنویسد یا یک گروه که فرقی نمیکند. بدبختانه خیلی از فیلمنامه نویسهای ما حرفی برای گفتن ندارند.
در خارج از کشور اصلاً به شیوه ما عمل نمیکنند، در آنجا هر کسی یک بخش از فیلمنامه را جداگانه انجام میدهد، از دیالوگ گرفته تا میزانس و... و در واقع یک گروه تعاونی، فیلمنامهای را مینویسند، ولی در کشور ما به این شکل نیست. اینجا همه چیز در هم است. اینجا چند نفر سر شب دورهم جمع میشوند وهر کسی یک چیزی میگوید و سر صبح همه اینها را به اسم فیلمنامه جمع میکنند و مثلاً میشود یک فیلمنامه طنز. نمونهاش هم زیاد است که من اینجا نمیخواهم نامی از آنها ببرم.ما که تلویزیون خصوصی نداریم تا فضای رقابتی داشته باشیم و دقیقاً به همین علت است که هر چیزی را براحتی به خورد مخاطب میدهند.
مقصودتان این است که بخشی از مشکلات بحران فیلمنامه در تلویزیون برعهده کارگردان است؟
صددرصد! اینها که کارگردان نیستند، کار چرخانند. کسی که میزانسن میدهد که کارگردان نیست! کارگردان باید بافت ذهنی قوی داشته باشد. باید تمام گروههای سنی، نوع ارتباطها، کمبودها و کاستیها و... جامعهاش را بشناسد و در واقع یک آدم مؤلف در مغزش داشته باشد.
گفتید داستان باید حرفی برای گفتن داشته باشد وگرنه چه فرقی میکند که یک گروه بنویسند یا یک نفر. با این حساب میشود گفت یکی از علل بحران در فیلمنامهنویسی کلیشهنویسی و نداشتن یک داستان خوب است.
دقیقاً همین است. متأسفانه خیلی از موضوعات ما کلیشهای شدهاند. یک نویسنده باید آدم متفکری باشد و برای نوشتن حرف داشته باشد. خیلی از نویسندههای ما توان پرداخت یک کار را هم ندارند. البته حق هم دارند چون داشتههای ذهنیشان کم است.
الان فیلمنامهنویسانی داریم که یک دی وی دی خارجی به او میدهند و میخواهند از روی آن یک فیلمنامه بنویسد.
سر یکی از کارهای خودم بازیگرها دور من را گرفتند که برای ما دیالوگهای بیشتری بنویس. وقتی شاتها ولانگ شاتهایشان پولی است دیگر نمیشود انتظاری داشت.
اولین سریال صد و چند قسمتی تلویزیون در حال پخش است، کمی درباره مزایا و معایب این گونه تولیدات بگویید.
البته ما پیش از این سریالهای چندین قسمتی دیگری هم داشتیم که نمونهاش هم کم نیست.
به گفته بسیاری از دستاندرکاران و صاحبنظران یکی از این سریالهای پنجاه و چند قسمتی دو سه سال گذشته که مردم اسم آن را روی دخترهایشان گذاشتند فقط ظرفیت سیزده قسمت را داشت و بعد شد پنجاه و پنج قسمت، این مشخص است که به کل کار آب بستهاند.
چند تا سریال چندین قسمتی را نام ببرم که یک پلان کامل دوربین فقط دنبال غازها و اردکها میدوید! چرا این همه هزینه باید صرف داستانی بشود که کششی ندارد و در نهایت چیزی هم عاید مخاطب نمیشود؟
تلویزیون ما الان برای یک کار پنج قسمتی فکر ندارد، من نمیدانم چه اصراری برای ساخت سریالهای صد و چند قسمتی است. مردم قرار است درطول کار چه چیزی را پیدا کنند، اصلاً کارگردان قرار است در این سریال صد و چند قسمتی چه حرفی را بگوید؟ من بشدت با اینگونه تولیدات مخالفم چون اینها برای نوشتن سریال ده قسمتی فیلمنامه نویس ندارند، پس چطورمیخواهند یک سریال عریض و طویل را جمع و جور کنند.
مردم سالاری/اظهارات هوشنگ کامکار از اجرا در جشنواره موسيقي
هوشنگ کامکار گفت بخش اول کنسرت کامکارها در جشنواره موسيقي فجر موسيقي فارسي و نه سنتي است و قسمت دوم مانند هميشه به موسيقي کردي، اختصاص دارد. هوشنگ کامکار درباره اجراي کامکارها در سي و يکمين جشنواره موسيقي فجر گفت: من به همراه گروه کامکارها در جشنواره امسال حضور دارم. نام اجراي ما «شاديانه»هاي کامکارهاست. اين بدان معناست که ما گلچيني از بهترين قطعاتمان را اجرا خواهيم کرد. اين آهنگساز ادامه داد: بخش اول کنسرت ما موسيقي فارسي و نه سنتي است و قسمت دوم نيز مانند هميشه به موسيقي کردي، اختصاص دارد. قسمت کردي کنسرت ما در دستگاه ماهور و چهارگاه است که در آن ارسلان با عود، اردشير با کمانچه و اردوان با سنتور قطعات کوتاهي را بهصورت تکنوازي اجرا ميکنند. وي افزود: اميدوارم گروههايي که شرکت ميکنند و اجراي برنامهها به طريقي باشد که اعتبار اين جشنواره به ميزان اعتبار جشنواره فيلم فجر باشد. ما علاوه بر قطعات شاد گذشته، تعدادي قطعات جديد خواهيم داشت و همچنين اردشير کامکار اردوان و ارسلان کامکار در ميان قطعات تکنوازيهايي را خواهند داشت. به گزارش هنر آنلاين، کامکار همچنين در پايان گفت: اميدوارم اين روش فستيوال و انتخاب بهجا از گروهها بتواند جشنواره موسيقي فجر را به رويدادهاي مشابه جهاني نزديکتر کند. به هر حال امسال، سالي تاريخساز براي ملت ايران است و اتفاقات مهميدر کشور در حال انجام است و اميدواريم جشنواره موسيقي فجر هم در اين رويدادها مشارکت داشته باشد. گروه کامکارها روز 28 بهمنماه ساعت 18:15 در سالن همايشهاي برج ميلاد روي صحنه خواهند رفت.
وطن امروز/یادداشت احسـان محـمدحسنی به بهانه جشن تحویل سال سینمای ایران
عیـدی «اوج» به اهالــی سینـما
چند سالی است سازمان هنری- رسانهای اوج با اتخاذ برنامهریزی مشخص در راستای نقشآفرینی در سینمایی انقلابی و مردمی گام برمیدارد و امسال در آوردگاه سیوچهارم فیلم فجر، شاهد بلوغ این موسسه با رونمایی از آثاری ارزنده و قابل تامل هستیم که «بادیگارد»، «ایستاده در غبار» و «فهرست مقدس» از آن جمله بوده و افسوس که ساخته ارزنده جوانان فیلمساز ایرانی در فیلم «هیهـات» از قافله رقابت طبق رای هیات انتخاب جشنواره بازماند. یادداشت نگاشتهشده توسط احسـان محـمدحسنی، رئیس جوان این موسسه درباره جشنواره فیلم فجر و محصولات «اوج» حاوی نکات تازهای است که در ادامه میآید:
«جام می و خون دل، هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت، اوضــاع چنــین باشد
الان دیگر 4 سالی میشود که خیمه ساده و بیآلایش «سازمان هنری- رسانهای اوج» به همت جوانمردان گمنام و بینشان وادی فرهنگ این سامان، برافراشته و برپاشده است. 4 سال سخت، آکنده از خون جگر و پرمخاطره و پرماجرا!... بگذریم؛ چه نیازی به مقدمه است؟! آنچه روشن است اینکه، این مجموعه در سرمای استخوانسوز غفلت برخی دستگاههای متولی امر «مظلوم واقع شده» فرهنگ این دیار، آنچه از دستش برمیآمده برای تولید آثار ناب، در همه حوزههای مختلف عرصه هنر و رسانه، در طبق اخلاص قرار داده و مضایقه و کمفروشی نکرده است. یکی از نمونههایش همین 4 اثر در نوع خود متفاوت و پرزحمتی که امسال روانه سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر انقلاب اسلامی کرده است و این مسیر صعب را به لطف الهی، با همه وجود و داشتههای قلیل خود، پرانرژی و باطراوت ادامه خواهد داد... و اما نکاتی در باب این 4 اثر و پدیدآورندگان شریف آن. استاد کارآزموده و برادر مو سپید کردهام، «ابراهیم حاتمیکیا»ی عزیز با تولید جدیدترین ساخته خود یعنی «بادیگارد» قاطعانه و با قدرتی وصفناپذیر، روز و شبهای تبآلود امتحانی سخت را پشت سر گذاشته است. او در سکوت کامل و با تمرکز و هوشیاری مخصوص خودش و با اشراف فنی و تکنیکی منحصر به فردش، آرمانخواهی را به شکلی زنده و قدرتمند و بیمداهنه و مصلحتاندیشی کذایی، این بار در قامت خسته «حاج حیدر» به تصویر میکشد. اما این تمام حکایت «بادیگارد» نبوده و نیست! قهرمان بادیگارد، نه یک سیاهاندیش واخورده است، از تراز روشنفکران جنگندیده و مأیوسی که این روزها تعدادشان چندان هم کم نیست و نه «حاجی» عروسی خوبانها! که نامرادی و نامردمیها را ببیند و از فرط گیجی و پخمگی و پهلوان پنبه بودن، دو پا هم قرض کند و فلنگ را ببندد ولو به قول نویسنده یک مجله سینمایی: «به سوی آرمانشهر ویران شدهاش!» هیهات! «حیدر» پهلوان بسیجی سیرت نسل خاکریز و دریا دل سفت و سوری است که هجی «تکلیف» را بهتر از هر واژه دیگری فوت آب است و عمل به آن را هم عامل. اما ماجرای تکاندهنده سرگذشت خونخواه شهیدان خونینشهر، سردار فاتح نبرد الی بیتالمقدس، «حاج احمد متوسلیان» و آن سفر بیبازگشتش به همراه سه همزنجیر مظلوم او را پس از 34 سال اسارت در سیاهچالهای زندان سری ارتش صهیونیستی سامری و تغافل از سر عمد رسانههای داخلی و خارجی، برای نخستین بار در «ایستاده در غبار» شاهدیم. اثری که به کارگردانـی جوان خوشآتیه، جسور و تازهنفس سینمای کشورمان، «محمدحسین مهدویان» و با مساعدت یار همیشگی و سنگ صبور نازنینش «حبیبالله والینژاد» تهیه شده است. اجر این جوانمردان در تولید سخت و طاقتفرسای این اثر به یادماندنی و ساختـارشکـن، با خـدای بابالحوائـج، حضـرت موسی بن جعفر (علیهمالسلام) و سعی ایشان مشکور باد. «فهرست مقدس» هم براساس ایده اولیهای از «فرجالله سلحشور» شکل گرفت. آقا فرج که این روزها تحت مراقبتهای ویژه پزشکی و در بستر بیماری صعبالعلاج قرار گرفته و چشم به دعای خیر مؤمنین برای پوشیدن رخت عافیت دوخته است، قصه قرآنی اصحاب اخدود را برای ساخت در اختیار صاحب این قلم قرار داد، لیکن فراز و فرودهای اجرایی و تنگناها و مضایق مالی و تدارکاتی موجود، گروه را برآن داشت قبل از دست فرو بردن به ساخت واقعی این قصه شنیدنی و دردناک، نسخه انیمیشنی آن را در اولویت قرار داده و با تغییراتی جدی در فیلمنامه اولیه، نسخه سینمایی آن را برای اکران آماده کنند. قدم راهبردی و مهمی که این بار توسط «محمد همدانی» مدیر جوان و کارگردان خوشسلیقه خانه پویانمایی انقلاب اسلامی از موسسات سازمان اوج و تیم کارکشتهاش، به زیبایی و مهارت برداشته شد. حالا قصه پررمز و راز اولین هولوکاست و قتلعام حقیقی بشریت توسط اولاد یهودا، در قامت این اثر، پیش روی شماست. قصهای که تلاش شده با تکنولوژی حداقلی موجود در داخل کشور و با تکیه بر حداکثر توان و استعداد جوانان متدین و متخصص خودمان، به تصویر درآید... تا چه در نظر آید.
و بالاخره؛ هیهات!
فیلم سینمایی «هیهـات» را شایـد بتـوان اولیـن فیلم سینمــایـی 4 اپیـزودی توسط 4 کارگـردان در سینمـای ایران مطـرح کـرد. موضوع فیلم که قصههایی با درونمایه عاشورایی است، جدیترین عامل وحدت و همافزایی صمیمانه این 4 هنرمرد کاربلد بود. «دانش اقباشاوی»، «هادی نائیجی»، «هادی مقدمدوست» و «سیدروحالله حجازی» در تلاشی مشترک و با همفکری و دقت مثالزدنیشان در فرصتی محدود و مجالی کوتاه، هر کدام قصهای مجزا برای مخاطب روایت میکنند. قصههایی که یک سر آن در کربلا جاری است و سر دیگر آن در زندگی امروز ما. به نوبه خودم به این 4 عزیز دستمریزاد و خدا قوت میگویم، هرچند بنا به دلایلی، تقدیر اینگونه بود که حاصل تلاش ارزشمندشان، بموقع به ستاد جشنواره نرسید و متأسفانه آنچنان که باید، دیده نشد!
و اما ختم کلام
مدتهاست این سوال در ذهنم بیجواب مانده و جلوی چشمم رژه میرود و آن اینکه چگونه میشود، اگر سینمایی به جزمیات عهد بوقی و نخنمای ماتریالیزم دیالکتیک بابا مارکس وفادار باشد، سینمایی با ارزشهای هنری بسیار، ماندنی، سرشار از اندیشه و ابداع و خلاقیت و در قوارههای عرضه به جشنوارههای ینگه دنیا و... تلقی میشود اما اگر همین سینما در عرصه انقلاب آخرالزمانی ملت رنج کشیده ایران، بخواهد کمترین دلمشغولی و پایبندی به آرمانها و ارزشهای نورانی این مردم داشته باشد، باید آن را با چماق «سینمای حکومتی» و «تحمیل چارچوب محتوایی بر خلاقیت هنری» یا «مغایرت چنین تحمیلی با ذات هنر» چماقپیچش کرد؟! احسنت بر این انصاف جماعت تاواریشها! که در قاموسشان «سینمای سفارتی» که با پمپاژ دلارهای سفارتخانهها ارتزاق میکند، ترجیح دارد بر سینمای نجیب آرمانی و میهنی که ولو با پشتیبانی نهادهای حکومتی این آب و خاک به تولید برسند. الغرض؛ به این حضرات که خود صاحب رسانههای دولتی نفتیاند چه باید گفت الا: نیک دعایی از بر کردهاید/ لیک سوراخ دعا گم کردهاید! چه بجا گفت سیدمرتضی آوینی، سید شهیدان اهل قلم که این روزها جای خالیاش بیش از هر زمان احساس میشود: «اما چه غم؟ این راهی است که نهتنها اگر همه ما نیز جان فدای آن کنیم میارزد، بلکه سر شکر داریم و بر دیده منت که خداوند ما را کرامتی ارزانی داشته که به هیچیک از امتهای دیگر نبخشیده. باب جهاد، باب اولیای خالص خداست و دری نیست که بر هر کس که دم از مسلمانی میزند، گشوده شود!»
وطن امروز/محمدحسین نیرومند، مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاعمقدس:
عوامل فیلم «جشن تولد» خطر کردند
محمدحسین نیرومند، مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاعمقدس گفت: فیلمی که با موضوع جنگ سوریه و موضوع مدافعان حرم ساخته شده چیزی است که به لحاظ موضوعی قطعا قابل اعتناست. آقای لاجوردی بهعنوان کارگردان و آقای فیوضی بهعنوان تهیهکننده این فیلم همت کردند و به سوریه رفتند تا این فیلم را بسازند. فیلم در منطقه ناامنی اطراف حرم حضرت زینب(سلامالله علیها) فیلمبرداری شده است. عوامل این فیلم بالاتر از همت، خطر کردند و به سوریه رفتند تا جشن تولد را نمایش دهند. وی افزود: به لحاظ امنیتی زاویه خوبی برای روایت فیلم و حضور ایرانیها در سوریه انتخاب شده و سعی شده ارتباطی با دفاع 8 ساله ملت ایران برقرار شود. این فیلم یکی از خواستههای جریان فرهنگی مومن را پاسخ داد و از این جهت ستودنی است. نیرومند در پایان گفت: ممکن است برخی مخالفتها با این فیلم به خاطر اعمال سلایق شخصی روی موضوع مدافعان حرم شکل بگیرد! و در چنین مواقعی کمتر شاهد آن بودهایم که با فیلم بهعنوان سینما برخورد شود. این خیلی بد است که عدهای عادت کردهاند با موضع از پیش تعیین شده فیلم ببینند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com