***
آرمان/سوداي سيمرغ و تنوع گونهها در فيلم فجر
جشنوارههاي سينمايي در سراسر جهان از پارامترهاي مشخصي پيروي ميكنند كه تقريبا تمامي آنها در يك مورد وجه اشتراك دارند و آن هم چيزي جز جلب نظر مخاطبان و كشاندن آنها به سالنهاي سينما نيست. به گزارش ايرنا، جشنواره فيلم فجر كه سي و چهارمين دوره برگزاري خود را اين روزها تجربه ميكند، همواره بخش مهمي از توليدات خود را در يك بازه زماني 10روزه در دهه فجر پيش روي مخاطبان خويش ميگذارد. مخاطباني كه تشنه ديدن تازهترين محصولات سينماي ايران بوده و با رغبت در صفهاي طولاني ميايستند. در عين حال جشنواره فيلم فجر از گذشته تا به امروز همواره در جامعه جريانساز بوده و عملا بسياري از مردمي كه از مخاطبان پر و پا قرص سينما نيستند را هم تحت تاثير قرار ميدهد. جشنواره در سالهاي اخير به سياق هميشگي خود، گلچين آثار را در دو بخش سوداي سيمرغ به نمايش ميگذارد كه تقريبا اغلب گونههاي سينمايي را پوشش ميدهند. حال نگاهي كوتاه به فيلمهاي بخش مسابقه از منظر گونههاي آن مياندازيم تا بيشتر در حال و هواي محصولات سال نود و پنج سينماي ايران قرار بگيريم.
سينماي ملودرام
پرسابقهترين و مهمترين گونه سينماي ايران كه همه ساله فيلمهاي مختلفي در اين قالب ساخته شده و اغلب نيز با گونههاي ديگر تركيب ميشوند. دليل اين امر هم به نارساييهايي در فيلمنامه و همچنين سليقه خاص مخاطبان وطني بازميگردد. در ميان 22 فيلم اعلام شده در بخش سوداي سيمرغ، 14 فيلم در اينگونه جاي ميگيرند كه تقريبا اغلب آنها جامعه محور هستند. همان چيزي كه به اشتباه به سينماي اجتماعي معروف شده كه نامي از آن در ميان گونههاي سينما برده نشده است. با اين حال نگاهي كوتاه به قصه فيلمهاي فوق نشان ميدهد با طيف متنوعي از ملودرامهاي جامعه محور رو به رو هستيم كه هر يك به فراخور ذوق و سليقه سازندگان خود به سمت موضوعاتي رفتهاند كه مردم با آن آشنايي دارند. گامي بزرگ كه به نظر ميرسد در جهت برقراري ارتباط با مخاطب و نشستن بر باور آنها برداشته شده و آن را بايد به فال نيك گرفت. از «آب نبات چوبي» ساخته حسين فرح بخش كه اختلافات عميق ميان دو نسل را به تصوير كشيده و در عين حال نيم نگاهي هم به سنتها دارد. حضور رضا عطاران در نقشي متفاوت ميتواند از نقاط قوت فيلم به حساب بيايد و كنجكاوي مخاطبان را براي تماشاي آن برانگيزاند. يا آخرين بار سحر را كي ديدي؟ ساخته فرزاد موتمن كه ملودرامي با مايههاي جنايي به حساب ميآيد كه خط اصلي قصه اش را از ماجرايي واقعي گرفته است. سابقه قابل اعتناي موتمن در ساخت فيلم در گونههاي گوناگون ميتواند يكي از دلايل مخاطبان براي تماشاي اين فيلم باشد. همينطور فيلم «به دنيا آمدن» ساخته محسن عبدالوهاب كه فيلم اولش به واسطه ساختاري اپيزوديك چندان مورد توجه مخاطبان قرار نگرفت. او در فيلم تازهاش به تنش ميان يك زوج نه چندان جوان پرداخته كه براي ادامه زندگي مشترك به مشكل برخوردهاند. حضور هدايت هاشمي و الهام كردا در كنار تني چند از بازيگران شناخته شده عرصه نمايش ميتواند به قصه جذابيتهاي بيشتري از آنچه كه روي كاغذ بوده ببخشد. كفش هايم كو؟ به كارگرداني كيومرث پوراحمد يكي ديگر از فيلمهاي كنجكاوي برانگيز جشنواره سي و چهارم است كه داستان سفر دختري جوان پس از 25 سال به ايران براي فهميدن بخشي از گذشته اش را روايت ميكند. همچنين حضور رضا كيانيان و رويا نونهالي نيز از ديگر نكات جذاب فيلم است. تينا پاكروان هم در دومين اثر سينمايي خود (نيمه شب اتفاق افتاد) به سراغ قصهاي نامتعارف رفته و علاقه خوانندهاي جوان به زن مسنتر صاحبكار خود را به تصوير كشيده است. برگ برنده اين فيلم بدون شك حامد بهداد است كه پس از مجموعه دندون طلا بار ديگر در نقش يك خواننده ظاهر شده با اين تفاوت كه اين نقش نسبت به آن درونيتر به حساب ميآيد. وارونگي ساخته بهنام بهزادي و هفت ماهگي به كارگرداني هاتف عليمرداني از ديگر ملودرامهاي شاخص اين دوره جشنواره فيلم فجر به حساب ميآيند كه با توجه به شايستگيهايشان در فهرست سوداي سيمرغ قرار گرفتهاند.
سينماي سياسي
از گونههايي كه سينماي ايران كمتر به آن پرداخته اما فيلمهاي مهمي در اين فهرست به چشم ميخورد. سيانور به كارگرداني بهروز شعيبي، امكان مينا ساخته كمال تبريزي و باديگارد اثر ابراهيم حاتمي كيا فيلمهاي اينگونه در جشنواره سي و چهارم هستند كه تنور جشنواره را بيش از پيش گرم خواهند كرد.
سينماي دفاع مقدس
يكي از مهمترين گونههاي سينماي ايران كه همچنان با گذشت نزديك به سه دهه از پايان دفاع مقدس، همچنان قبراق و سرحال در مسير خود پيش ميرود. دلبري ساخته جلال دهقاني اشكذري و ايستاده در غبار به كارگرداني محمد حسين مهدويان از جمله اين آثار در بخش سوداي سيمرغ جشنواره هستند. بهويژه دومي كه با تكيه بر تجربه موفق مجموعه مستند-داستاني آخرين روزهاي زمستان ساخته شده و نام بزرگ احمد متوسليان را با خود يدك ميكشد. هر چند كه دلبري هم با توجه به اينكه در سكوت خبري ساخته شده و بازيگران خوبي همچون: هنگامه قاضياني و عباس غزالي دارد، ميتواند براي مخاطبان جشنواره غافلگيركننده باشد.
سينماي كمدي و كودك و نوجوان
باركد ساخته مصطفي كيايي و نفس به كارگرداني نرگس آبيار به ترتيب نمايندههاي اين دو گونه در بخش مسابقه سينماي ايران هستند. اولي يك كمدي نه چندان متعارف پر بازيگر است كه قطعا ريزه كاريهاي خاص كيايي را در مقام كارگردان دارد كه به مرور در حال تبديل شدن به يك امضا پاي ساختههايش است. آبيار هم پس از فيلم موفق و تاثيرگذار شيار 143، در نفس به سراغ دنياي كودكان رفته و قصه چهار كودك از خانوادهاي اهل يزد را در سالهاي مابين 1357 تا 1362 را روايت كرده و به نظر ميرسد كه عنصر خيال نقشي كليدي در شكل گيري قصه نفس داشته باشد. البته در زمينه كمدي بايد به فيلم دراكولا به كارگرداني رضا عطاران هم اشاره كرد كه به جشنواره نرسيده و پس از پايان اتمام مراحل فني آن در نوبت نمايش عمومي قرار ميگيرد كه اميد زيادي هم به موفقيت آن در گيشه ميرود.
آرمان/خشايار الوند: ساختن
كمدي خوب سخت شده است
خشايار الوند گفت: سريال «سنگ پا» طنز اجتماعي است و با شرايطي كه پيش آمده ديگر نميتوان كار كمدي به آن مفهوم انجام داد. زمانيكه شما با هر فردي شوخي ميكني به سرعت به او برميخورد، بنابراين نميشود كمدي خوب و جذابي نوشت و بهتر است كاري شيرين را طراحي كرد و به نگارش درآورد. خشايار الوند نويسنده سريال «سنگ پا» در گفتوگو با فارس گفت: تا الان پنج قسمت از سريال «سنگ پا» را به نگارش درآورديم و زمانيكه متنها به10 قسمت برسد، اگر شرايط مالي و بازيگران فراهم شود به اميد خدا در اسفند ماه شروع به ضبط ميكنيم تا به ماه مبارك رمضان برسيم. وي درباره اينكه آيا اين احتمال ميرود تا تمام بازيگران «پايتخت» در «سنگ پا» نيز حضور داشته باشند، بيان داشت: تا الان از گروه بازيگران فقط تنابنده و مهرانفر انتخاب شدهاند. در حقيقت انتخاب بازيگر با من نيست و تنابنده و مقدم خودشان در اين زمينه تصميم ميگيرند، از طرفي نقشهاي اين سريال به گونهاي نيست كه بتوانيم از همه بازيگران «پايتخت» استفاده كنيم. اما به هر حال همه بازيگران پايتخت از بهترين بازيگرها هستند و اگر در هر پروژهاي باشند، كلاس آن را بالا خواهند برد. نويسنده سريال «پايتخت» افزود: نقشهايي كه در سريال سنگ پا داريم هم تعداد و هم تنوع بيشتري به نسبت پايتخت دارند و بر همين اساس شايد نتوانيم در خدمت همه دوستان باشيم اما اميدواريم تا گروه خوبي از بازيگران ما را همراهي كنند. الوند درباره كمدي بودن سريال جديد خود ادامه داد: كليت كار، طنز اجتماعي است و با شرايطي كه پيش آمده ديگر نميتوان كار كمدي به آن مفهوم انجام داد. زمانيكه شما با هر فردي شوخي ميكني به سرعت به او برميخورد، بنابراين نميشود كمدي خوب و جذابي نوشت و بهتر است كاري شيرين را طراحي كرد و به نگارش درآورد. اين نويسنده با اشاره به اينكه مردم مازندران به نسبت ساير شهرها درصد كمي اعتراض كردند، گفت: دليل اين موضوع در وهله اول اين بود كه ما بهشدت همه موارد را رعايت ميكرديم و بعد از آن هم متوجه شديم كه جنبه مازندرانيها بيشتر از ساير افراد است. همچنين در اين سالها «پايتخت» به عبارتي نسبت به مردم برادرياش را ثابت كرده بود، اما همين الان اگر بخواهيم «پايتخت» را درباره استاني ديگر بسازيم كار خيلي سختي خواهيم داشت. وي درباره اينكه آيا بازيگران در «سنگ پا» لهجه خاصي دارند نيز گفت: بازيگران در اين سريال، هيچگونه لهجهاي ندارند و قصه نيز در تهران اتفاق ميافتد. نويسنده سريال «شوخي كردم» ضمن اشاره به ويژگيهاي بارز سريال «سنگ پا» گفت: اين سريال به نسبت كارهاي مشترك من و تنابنده آنهم با اين تيم كه همگي خيلي واقعي و رئال بودند، فانتزي و بامزه است، اما همچنان يك طنز اجتماعي است و شايد اين ويژگي باعث شود تا بتوانيم تعادل بين رئال و فانتزي را به صورت يكدست تا پايان نگارش حفظ كنيم. اين نويسنده درباره پروسه زمان نگارش اين سريال گفت: با اينكه چند ماهي است از شروع نگارش ميگذرد، اما تا الان همين پنج قسمت را چهار بار بازنويسي كرديم و در كنار آن براي پيدا كردن قصهها زمان زيادي گذاشتيم كه همه اينها زمان زيادي را از ما گرفته است. از طرفي هم «سنگ پا» كاري نيست كه بتوان سر صحنه و به صورت همزمان آن را نوشت و بايد به تعداد قابل قبولي از متن برسيم تا بتوانيم بدون نگراني كار را كليد بزنيم. الوند دليل استفاده از واژه
سنگ پا را براي نام اين سريال توضيح داد و افزود: فعلا نام موقت براي اين سريال «سنگ پا» است و شايد تغيير كند، آنهم به اين دليل كه سنگ پا نقش اساسي در قصه سريال دارد. وي درباره اينكه از شروع نگارش سريال به ادامهدار شدن آن هم فكر ميكنيد گفت: نه اصلا به اين موضوع فكر نميكنيم. در كل با اين مساله موافق نيستم چراكه شما براي يك سريال قراردادي را چه با سازمان صدا و سيما و چه با تهيهكننده اثر ميبنديد و در طي اين قرارداد ميبايست كليه حقوق مالي و معنوي اثر خود را واگذار كنيد و ديگر نميتوانيد سراغ آن شخصيت برويد. به اين معني است كه فرم اين قراردادها درست نيست. اگر براي مثال بخواهيم براي ساخت ادامه سريال پايتخت اقدام كنيم بايد از هزار جا مجوز گرفته و بعد كار خود را شروع كنيم. سريال «سنگ پا» به طراحي: محسن تنابنده و نويسندگي خشايار الوند، كارگرداني سيروس مقدم و تهيهكنندگي الهام غفوري براي ماه رمضان شبكه يك سيما ساخته خواهد شد.
آرمان/جشنوارهاي كه با اهالي رسانه مهربان نيست
نخستين روز از سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر با حواشي و اعتراضهايي از سوي اهالي سينما و مطبوعات همراه بود كه اين اعتراضها نسبت به دورههاي قبلي زودتر آغاز شد. به گزارش مهر، روز دوشنبه ۱۲ بهمن ماه نخستين روز از سي و چهارمين جشنواره بينالمللي فيلم فجر در كاخ جشنواره يا همان برج ميلاد برگزار شد. در كاخ جشنواره اصحاب رسانه، مطبوعات و هنرمندان به تماشاي فيلمهاي حاضر در اين رويداد بزرگ سينمايي مينشينند و فيلمها از سوي حاضران مورد نقد جدي قرار ميگيرد. اما نخستين روز از سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر كم حاشيه نبود.
جدول نخستين روز از برنامههاي كاخ جشنواره از ساعت 14 و 30 با نمايش فيلمي از بخش سينما حقيقت آغاز شد. اين در حالي است كه پيش از اين از اصحاب رسانه و منتقدان خواسته بودند تا ساعت ۱۱ صبح در برج ميلاد حضور داشته باشند تا بتوانند كارتهاي ورود به جلسههاي نقد و بررسي را دريافت كنند، همين مساله سبب شده بود تا تعدادي از افراد بعد از دريافت كارتهاي خود در كاخ جشنواره معطل بمانند. البته همان روند دريافت كارتهاي مختلف و رنگارنگ بخشهاي مختلف فيلم فجر امسال هم كم دردسر و با هماهنگي نبود.
نمايش فيلمها در روز اول جشنواره با حاشيههاي بسياري همراه بود كه اين حاشيهها از نمايش فيلم «برداشت دوم از قضيه اول» به كارگرداني پويان باقرزاده آغاز شد. اين فيلم در كاخ جشنواره در شرايطي نمايش داده شد كه سيستم صوتي سالن نمايش فيلم با مشكل همراه شد و كارگردان تمام مدت نمايش فيلم به دنبال مسئول صدا يا مسئولان جشنواره براي حل اين مشكل بود كه به نتيجه هم نرسيد.
فيلم دومي كه با مشكل در زمان نمايش همراه شد، فيلم سينمايي «گيتا» به كارگرداني مسعود مددي بود. اين فيلم كه قرار بود راس ساعت 18 و 30 در كاخ جشنواره نمايش داده شود، در ابتدا اعلام شد به دليل بروز مسائل فني فيلم با تاخير اكران ميشود و بعد از گذشت ۳۰ دقيقه اعلام كردند كه اين فيلم به دليل مشكلات فني اكران نميشود. در نهايت ساعت 19 و 30 دقيقه ناگهان اعلام كردند كه «گيتا» آماده نمايش است. بعد از حضور مهمانان در سالن نمايش و با شروع تيتراژ فيلم، مسعود مددي روي سن و جلو پرده سينما رفت و اعلام كرد تا فيلم را قطع كنيد و بعد بيان كرد كه هنوز عوامل فيلم داخل سالن نمايش نيامدهاند. اين فيلم سينمايي نيز در طول اكران با مشكلات صوتي بسياري همراه بود كه اعتراض كارگردان را به همراه داشت.
اين درحالي است كه مسعود مددي كارگردان فيلم گيتا از پيش اعلام كرده بود كه نسخه نهايي فيلم هنوز آماده نيست و نميتواند در روز اول جشنواره به نمايش گذاشته شود.
با تاخير در اكران فيلم «گيتا»، فيلمهاي ديگر روز اول جشنواره از جمله «نقطه كور» به كارگرداني مهدي گلستانه و «نيمه شب اتفاق افتاد» به كارگرداني تينا پاكروان با بيش از يك ساعت تاخير در كاخ جشنواره به نمايش گذاشته شدند.
يكي از مهمترين بخشهاي كاخ جشنواره فيلم فجر، بخش فرش قرمز و حضور عوامل فيلمها روي آن است كه متاسفانه اطلاع رساني دقيقي در رابطه با حضور عوامل فيلمها روي فرش قرمز انجام نميشد.
از پيش قرار بود در فضاي بيروني كاخ جشنواره گذرگاه سيمرغ ساخته و آماده شود تا هنرمندان با گذر از آن سوژههاي خوبي را براي عكاسان خبري فراهم كنند كه اين گذرگاه در ساعتهاي آغازين روز اول، همچنان در حال آماده شدن بود و تنها در ساعتهاي پاياني شب عكاسان ميتوانستند از اين گذرگاه براي عكس گرفتن از هنرمندان استفاده كنند. فضاي طراحي شده در اين بخش، ميتوانست با بهترين كاربري تبديل به يك فضاي جذاب براي عكس باشد در حالي كه نورپردازي مناسبي در اين فضا انجام نشده بود. اين گذرگاه با توجه به فضايي كه در اختيار دارد، ميتوانست تبديل به يك گذرگاه تاريخي از سينماي ايران شود.
يكي از ديگر از حاشيههاي روز اول جشنواره، اطلاع رساني نامناسب براي برگزاري جلسات پرسش و پاسخ فيلمها بود. به گونهاي كه ستاد خبري جشنواره از چگونگي و زمان برگزاري اين جلسات ابراز بياطلاعي ميكرد.
هر سال در كاخ جشنواره فيلم فجر، دبير جشنواره از همان روز اول در اين كاخ حضور پيدا ميكند و مستقيم به مسائل و مشكلات رسيدگي ميكند ولي محمد حيدري دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر در طبقه اصلي ديده نشد، اما بهروز غريبپور به عنوان مدير كاخ جشنواره در طبقه اصلي حضور داشت. البته سيدصادق موسوي مدير روابط عمومي نيز چندباري ديده شد.
غيبت دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر در مراسم افتتاحيه بخش پوستر و عكس در روز اول جشنواره فيلم فجر در كاخ مردمي هم سوال برانگيز بود، وي همچنين در مراسم فرش قرمزهايي كه در كاخ مردمي (پرديس ملت) برگزار شد، حضور نيافت.
نمايش آثار بيات و وطني در گالري شكوه
نقاشيهاي هومن بيات و احد وطني عصر جمعه 16 بهمن ماه 94 به روي ديوار گالري شكوه ميروند. «طبيعت بيجان برندهاي جاندار» عنوان مجموعه آثار هومن بيات است، او در اين نمايشگاه تعداد نه اثر رنگ روغن بر روي بوم كه كوچكترين آن 50×30 و بزرگترينش 140×220 سانتيمتر است را در معرض تماشا قرار ميدهد. آثار وي در فضاي هايپر رئال كار شده، او ابتدا از طبيعت بيجان مورد نظرش كه بيشتر شامل شيشههاي نوشابه، آبميوه و دلستر ميشود در خيابان عكس گرفته و سپس آن را نقاشي ميكند؛ مصرف گرايي، نقبي بر دغدغههاي انسان معاصر... از جمله تاويلهايي است كه از اين نقاشيهاي معاصر ميتوان دريافت كرد. احد وطني نيز تعداد چهار اثر سورئال رنگ روغن بر روي بوم كه ابعاد كوچكترين آن 140×200 و بزرگترينش 140×300 سانتيمتر است ارائه خواهد داد. او در آثارش رويكرد اجتماعي دارد و به نوعي موقعيت زندگي انسان امروز را در بياني استعاري تحليل ميكند. هومن بيات متولد 1357 ملاير است، 20 سال است كه به شكل حرفهاي نقاشي ميكشد، او را ميتوان هنرمندي خودآموز در زمينه نقاشي ناميد، بيات تاكنون دريك نمايشگاه انفرادي و چندين نمايشگاه گروهي شركت داشته است. احد وطني متولد 1346 تهران است، او فارغالتحصيل دانشكده هنرهاي زيبا است. وطني تاكنون در نمايشگاههاي متعدد گروهي حضور داشته است، وي همچنين در كارنامه هنري خود دريافت جايزه اول نمايشگاه بينالمللي آبرنگ فرانسه در سال 2012، حضور در همين نمايشگاه به عنوان مهمان افتخاري و داور در سالهاي 2013 و 2014 و شركت در نمايشگاه آبرنگ تولوز فرانسه در سال 2013 را دارد. نمايشگاه نقاشيهاي هومن بيات و احد وطني تا 27 بهمن ماه 94 در گالري شكوه واقع در فرمانيه، بلوار اندرزگو، خيابان سليمى شمالى، كوچه امير نورى پلاك ١٩ برقرار است.
آرمان/سينماگران به ياري نيازمندان بروند
كتايون رياحي بازيگر سينماي ايران معتقد است سينما بايد آينه رفتار اجتماع باشد و جامعه امروز بيش از هر رفتاري نياز به ترويج فرهنگ همراهي و همياري دارد. كتايون رياحي بازيگر سينماي ايران و بنيانگذار بنياد نيكوكاري «كمك» كه در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر به عنوان حامي معنوي حضور دارد درباره دلايل حضور خود در جشنواره به مهر گفت: سينما هنري جذاب، پر مخاطب، دوستداشتني و تاثيرگذار است كه علاوه بر نشان دادن قصه آدم ها، كاركرد رسانهاي نيز دارد و ميتوان از طريق آن پيامهاي انساني را به گوش مخاطب رساند كه يكي از اين پيامها مسائل انسانهاي نيازمندمند است. وي ادامه داد: من بنياد نيكوكاري «كمك» را براي رساندن صداي انسانهاي دردمند و نيازمند به كمك راه اندازي كردم و حال كه جشنواره سي و چهارم فيلم فجر براي نخستين بار امكان حضور يك بنياد نيكوكاري را ايجاد كرده است اميدوارم اين همراهي تا پايان جشنواره به شكل مطلوبي ادامه پيدا كند. رياحي با اشاره به فعاليتهاي بنياد نيكوكاري «كمك» گفت: حدود دو سال و نيم است كه اين بنياد تشكيل شده است. در سال اول هر كاري از دست ما بر ميآمد در راستاي كمك به انسانهاي نيازمند انجام داديم اما رفته رفته هدف اصلي اين بنياد نيكوكاري به سمت كودكان ناشنوا سوق پيدا كرد و در نهايت كمك به كودكان ناشنواي نيازمند به كاشت حلزوني گوش را در دستور كار قرار داديم و بعد از گذشت دو سال به لطف خدا موفق شديم ۱۱۰ كودك ناشنوا را از موهبت شنوايي برخوردار كنيم. اين بازيگر سينماي ايران درباره نسبت سينما و سينماگران با امور خيريه بيان كرد: سينماگران در جامعه شناخته شده و چهرههاي محبوب مردمي هستند و حضورشان در بنيادهاي خيريه ميتواند موثر واقع شود و من اميدوارم سينماگران به درستي بتوانند با بنيادهاي خيريه مردم نهاد همراه شوند. رياحي تاكيد كرد: سينما بايد آينه رفتار افراد اجتماع باشد و جامعه امروز بيش از هر رفتاري به ترويج فرهنگ كمك به يكديگر نياز دارد و اين مساله بايد در آثار فيلمسازان و رفتار و عملكرد سينماگران نيز نشان داده شود. وي در پايان گفت: هر كمكي در جهت رفع احتياج انسان نيازمند، براي بهبود زخم بشر موثر است و سينماگران ايراني هم با حضور در جامعه و كمك ميتوانند باري از دوش انسان نيازمند بردارند.
ابتکار/گالریگردی در نمایشگاه هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر؛
قدم زدن در هنر معاصر
اگر به دنبال آن هستید که یک گالریگردی جامع در سطح شهر تهران داشته باشید، میتوانید نمایشگاه هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر را انتخاب کنید، نمایشگاهی که همسو با جریانهای روز هنری و آنچه در گالریها میگذرد، است.
به گزارش هنرآنلاین هشتمین جشنواره تجسمی فجر درحالی شامگاه جمعه 9 مرداد آغاز به کار کرد که این دوره، تغییرات بسیاری را به خود دیده است. نخستین و البته مهمترین تغییر جشنواره این دوره فجر، برداشتن مرز میان رشتهای و توجه به هنر معاصر بدون تقسیمبندی میان رشتهای است. به این ترتیب گالریهای موسسه صبا پس از افتتاح هشتمین تجسمی میزبان آثار گوناگونی شده است که مخاطب برای نخستین بار در جشنواره فجر آنها را میبیند.
هرچند شاید فجر هشتم برای مخاطبی که به گروهبندیها و قرار گرفتن آثار هر رشته در گالریهای جداگانه عادت دارد کمی گیجکننده به نظر برسد و مخاطب خوگرفته به نظم پیشین این جشنواره را در ابتدای تماشای آثار، دلزده کند اما چیدمان آثار متنوع در عین حال کششی نیز در او ایجاد خواهد کرد تا بر دلزدگی خود غلبه کرده و برای دید آثار راهی گالری بعدی شود. شاید بیشترین دلیل این کشش نیز نوعی غافلگیری است که در همه فضای این نمایشگاه بزرگ وجود دارد، مخاطب در نخستین بازدید هیچ حدسی برای اینکه در قدم بعد با چه اثری مواجه خواهد شد ندارد و در دیدار دوم شاید به آثاری برخورد که بار قبل حتی متوجه آنها نیز نشده است.
گذشته از این، در این نمایشگاه هنوز هستند آثاری که با قالبهای کلاسیک هنرهای تجسمی شکل گرفتهاند و به حفظ مدیای خود به عنوان نقاشی یا مجسمه اصرار دارند، به هر حال قرار نیست یک باره همه قالبها شکسته شوند و لزومی هم برای این موضوع وجود ندارد، به نظر میرسد جشنواره تجسمی فجر با تغییر امسال خود بیش از آنکه به دنبال دگرگونی اساسی باشد خواسته است تا به همه هنرمندان فارغ از مدیا و متریال، امکان بروز و ظهور بدهد تا فجر فضایی برای همه هنرمندان باشد.
با ورود به فرهنگستان صبا با آثار جالب توجهی مواجه میشویم، به عنوان مثال چیدمان فریبا دادگر با عنوان «عشق و عرفان» با گذشتن از مرز سفالگری سنتی و پیوند زدن زیبایی این ظروف با فرم زنانه، بدن انسان و همچنین استفاده از موسیقی در کنار این ترکیب فضایی نو به وجود آورده است که در مجموع به ظرف سفالی بزرگی با نقوش انسانی میماند.
استفاده از سنتهای هنری ایرانی در آثاری که خواستار نوگرایی هستند در جشنواره امسال بسیار دیده میشود، نمونه آن چیدمانی از محمد نوریان است که کاسهای سفالی را به نقوش دستبافتههای آذربایجان مزین کرده است. یا مجموعه کاسههای گلین مریم محمدعلیپور که با اندکی رنگ آبی در ته هر ظرف مخاطب را به کویر و کمبود آب رهنمون میکند.
چیدمان شادی تاکی که در تجلیل گبه خلق شده است نیز نمونه دیگری از چنین آثاری است، تاکی گبهای را روی سقف نصب کرده است و زیر آن آینهای چند بخشی قرار داده است که تصویر این دستبافته را بازتاب میدهد تا شاید بافتههای انگشت زنان عشایر دیگر زیرانداز ما نباشد.
چیدمان یکی از بخشهای عمده این نمایشگاه است که دست کم در هر گالری موسسه صبا یک نمونه از آن دیده میشود، از چشمگیرترین نمونههای این چیدمانها اثری از عمادالدین انوشیروانی با عنوان «جنگلهی هیرکانی» است که با اشاره به قطع 386 درخت در جنگل ابر در سال 1392 برای احداث جاده اشاره دارد و از حلقههای بریده شده درختان ساخته شده است.
چیدمانها اما خود نوعی دیگر از مجسمه هستند، مجسمهای گریخته از قالب مکان، یا حتی زمان مجسمهای که در یک نگاه آن را نمیتواند دید یا نمیتوان برای آن ساختاری منسجم قائل شد، نمونه مهم این آثار در نمایشگاه امسال کاری از پیشکسوت مجسمهسازی معاصر بهروز دارش است. دارش این اثر را از یک چارچوب نازک با انبوهی دوچرخههای ساخته شده از مفتولهای ظریف خلق کرده است که نوری بنفش همه آن را روشن میکند. این مجسمه یک دوچرخه نیست، بهروز دارش رویای دوچرخه را تصویر میکند، رویای داشتن یک دوچرخه کوچک یا رویای گراز با دوچرخه شاید. مجموعههای حجمی بدون عنوان رضا امیریار محمدی، اثر ابراهیم محمدیان با عنوان «بازی»، مهدی اشرفی ورزیده با عنوان «باران سرخ» و چند چیدمان دیگر از جمله چنین آثاری هستند.
بخش قابل توجهی از آثار و به ویژه نقاشیهای این نمایشگاه از کارهایی هستند که در طول سال گذشته در نمایشگاههای مختلفی به شکل انفرادی آنها را دیدهایم یا هنرمند این آثار مدتی قبل نمایشگاه آثار خود را برگزار کرده است، نقاشی تارا بهبهانی، اسماعیل چشرخ، محمد خلیلی از جمله این آثار هستند، حضور چنین هنرمندانی از این جهت میتواند جالب توجه باشد که فجر را همسو با جریانهای روز هنری و آنچه در گالریها میگذرد نشان میدهد.
تجلیل از هنرمندان هر سال بخشی از فجر تجسمی یا جشنوارههای فجر در رشتههای دیگر است، به این منظور امسال دو گالری به یادوبود هنرمندان معاصر اختصاص پیدا کرده، در یک گالری مروری بر مهمترین هنرمندان دههها 40 تا 70 ایران شده است، بهمن محصص، فرامرز پیلارام، سهراب سپهری، محمدعلی ترقیجاه، پرویز کلانتری، احمد اسفندیاری و ... در این گالری، آثار، یادگاریها و عکسهای این هنرمندان به نمایش گذاشته شده است. در بخش دیگری طراحی جلدها و پوسترهای حسین فوزی تهرانی، آثاری از قباد شیوا، مهنوش مشیری، علی خسروی، اکبر نیکانپور، بهمن جلالی و... به نمایش گذاشته شده است.
بخش بینالملل با آثار هنری مکزیک
هفته فرهنگی مکزیک نیز بخش دیگری از نمایشگاه امسال است که در آن آثار سه هنرمند اهل مکزیک توسط سفارت این کشور در ایران به نمایش گذاشته شده است، حجمهای گابرئیلا رودریگز با عنوان "برگشتپذیری یا دوران نور”، عکسهای تینا مودوتی و طراحیهای گوادالوپه پوسادا به نمایش گذاشته شده است که در آنها رویکردهای هنری، نوع نگاه و توجه به ویژگیهای خاص فرهنگ مکزیک قابل مشاهده است. نمایشگاه امسال فجر و نگاه خاص آن به هنر نو و ویژگیهای معاصر هنر موجب شده است که ویدئوآرتها، چیدمانها و هرچیزی که میتواند هنر تجسمی باشد گرچه مدیای خاصی برای آن قابل تصور نباشد فرصتی برای نمایش عمومی پیدا کند، فرصتی که کمتر در این وسعت برای علاقهمندان به هنر پیش میآید.
اعتماد/براي شخصيتهاي «هفت ماهگي» احساس خطر ميكنم
دهه هفتاديها آدمهاي عجيبياند. نه مثل متولدين دهه ٤٠ كه آدمهاي نظريهپردازي هستند و نه مثل متولدين دهه ٥٠ كه آدمهاي ترسويي هستند و نه مثل متولدين دهه ٦٠ كه آدمهاي سختكوشياند
شما سال گذشته در جشنواره فيلم فجر، بازگشت بسيار خوبي با فيلم «كوچه بينام» داشتيد. فيلمي كه مورد توجه مخاطبين و منتقدان قرار گرفت و حتي در بين نامزدهاي سيمرغ مردمي جشنواره بود و جوايزي را هم از آن بازيگران فيلم كرد. شماعمدتا جزو فيلمسازاني به شمار ميرويد كه تلاش ميكنيد هر سال با يك فيلم در جشنواره فجر حضور داشته باشيد، كه البته برخي آثارتان ممكن است در اين رويداد خيلي با بازخورد خوبي روبهرو نشوند. چقدر اين پركاري شما در حيطه فيلمسازي به علايقتان برميگردد و تا چه حد به موفقيت يا عدم موفقيت آثار قبليتان مربوط ميشود؟
اين ششمين سالي است كه تقريبا هر سال در اين رويداد فيلم دارم. فيلمسازي شغل و علاقه من است و به نوعي يك پروسهاي در زندگيم محسوب ميشود. كه اگر اجرايي نشود احساس ميكنم با يك خلأ روبهرو شدهام. اين شكل روتين زندگي من است كه براي جشنواره فيلم بسازم. به طوري كه شش ماه فيلمنامه مينويسم و پس از آن به سمت توليد فيلم ميروم. من هميشه در حال تجربه كسب كردنم و سعي ميكنم كه فيلم به فيلم پيشرفت كنم. هدفم اين است كه قدم به قدم بهتر شوم و با تجربياتم، ضعفهاي قبلي را جبران كنم. دليل اينكه در اين چند سال پشت هم فيلم ميسازم، اين نيست كه آثارم موفق يا ناموفق بوده است. من ياد گرفتم ضمن شنيدن تمام نقدها به آن چيزي كه كار ميكنم و ميسازم باور داشته باشم و به عنوان كسي كه سينما را تجربي ياد گرفتم، سعي ميكنم فيلمم بهتر شود. «هفت ماهگي» پروژه بزرگتري از «كوچه بينام» به لحاظ مراحل توليد و وقت و هزينهاي است كه صرف آن شده است. حالا قطعا بازخوردهاي آن را ميگيرم و ممكن است كه نتايج متفاوتي نسبت به آن چيزي باشد كه در ذهن من است. ولي اين دليل نميشود كه سال بعد من در جشنواره فجر، فيلم داشته باشم يا نه.
فكر ميكنم از فيلم «مردن به وقت شهريور» دغدغه شما نسبت به جوانها بيشتر شده است و در آثارتان سعي ميكنيد كه بيشتر تصوير واقعي از نسل جديد به تصوير بكشيد. نسلي كه ممكن است تفاوت زيادي با من و شما داشته باشند و بيشتر تمركزتان روي جواناني است كه تلاش ميكنند به جايگاهي در زندگي برسند كه شايد خيلي دورتر از شرايط فعليشان است و ممكن است در اين راه حتي خطر كنند. چطور شد اين موضوع دغدغه ذهني شما شد به طوري كه در اين چندفيلم اخيرتان اين افراد نقش پررنگي دارند؟
شايد وقتي كه من براي فيلم «مردن به وقت شهريور» گذاشتهام براي هيچ يك از فيلم هايم نگذاشتهام. براي انتخاب بازيگر نزديك به سه ماه وقت گذاشتم. امروز به فيلم «مردن به وقت شهريور» باور دارم. امروز وقتي به شش فيلمي كه ساختهام نگاه ميكنم، ميتوانم بفهمم كه كجا اشتباه كردم و كجا درست عمل كردم. فيلم «مردن به وقت شهريور» جرقه آغاز نگاه من به قشري از جامعه بود كه انگار تازه از دنياي زيباي كودكي وارد يك برهوت جواني ونوجواني شده بودند. مثل نسل قبلي با تهديد و ترس عقب نميكشيدند و بسيار ياغي و بيآرمان بودهاند. متولدين دهه ٧٠ آدمهاي عجيبياند و نه مثل متولدين دهه ٤٠ كه آدمهاي نظريهپردازي هستند و نه مثل دهه ٥٠ كه آدمهاي ترسواي هستند و نه مثل دهه ٦٠ كه آدمهاي سختكوشياند. دهه ٧٠ آدمهاي متفاوتي هستند. همان طور كه ممكن است زماني ما را از بيتفاوتيشان و بيآرمان بودنشان عصباني كنند، اما از طرف ديگر آنها در اين دهكده جهاني به يك اطلاعات و نگاهي رسيدهاند كه ما از آن محروم بودهايم و انگار دوربين سفيدتري نسبت به جهان دارند.
شرايط و تمركزم در زمان ساخت طولاني فيلم «مردن به وقت شهريور» روي اين افراد، نگاهم را به سمت اين نسل هدايت كرد و فكر كردم ميتوان درباره اين جوانان بيشتر حرف زد. ولي آنقدر سوژه و اتفاق در كشور ما وجود دارد كه وقتي دوربين را به هر طرفي ميچرخانيم انگار خود سينماست. در امريكا اگر در هر ايالتي باشيم مردم از يك فرهنگ عمومي مشترك پيروي ميكنند. انگار يك روزمرّگي بين آدمها جاري است. اما ايران در نقطهاي قرار گرفته كه پر از قوميتهاي مختلف است. فكر نميكنم در هيچ جاي دنيا آنقدر تفاوتهاي قوميتي وجود داشته باشد. هر كدام اينها فرهنگ خودشان را دارند و ميتوانند براي فيلمسازي بستري فراهم كنند كه فرد سراغ يك سوژه برود. اما آنچه كه من را از همه اينها منصرف ميكند و دوربينم را به همين تهران دودزده ميآورد، به نظرم مشكلي است كه در واقع با آن روبهرو خواهيم شد.
من در فيلم «هفت ماهگي» درباره آدمهايي صحبت ميكنم كه همه آنها شخصيتهاي خاكستري فيلم هستند و آنها را سياه نميبينم. اما درباره آنها احساس خطر ميكنم. چرا كه فكر ميكنم ما با نسلي روبهرو هستيم كه ارزشهاي ما خيلي برايشان مهم نيست و از كنار آن بسيار بيتفاوت ميگذرند. ما دچار يك دگرگوني آني شدهايم. وقتي دهههاي مختلف را ميبينم كم كم متوجه ميشوم كه هر نسلي با نسل قبلي متفاوت است. اما به يكباره با نسلي از دهه هفتاديها روبهرويم كه انگار فرمولشان فرق ميكند و ما نميدانيم كه چطور بايد با آنها برخورد كنيم.
فيلمسازها نبايد حل مشكل كنند، اما واقعا اين مشكلي است كه ما با آن در جامعه روبهرويم. مثلا ايرادي كه از فيلمسازها ميگيرند اين است كه چرا فيلمسازها همه به دنبال خيانت ميروند. اما بايد قبول كنيم، تا زماني كه مشكلي در جامعه وجود نداشته باشد، دغدغه فيلمساز نميشود.
فيلمساز بايد آيينه تمام نماي جامعه خود باشد. قرار نيست از يك جهان آرماني صحبت كنيم كه واقعي نيست و ما با آن تفاوت زيادي داريم. يا با شخصيتهايي در فيلمها روبهرو شويم كه هيچ شباهتي با آدمهاي اطراف ما ندارند. از فيلمهاي خودتان مثال ميزنم، شخصيت باران كوثري در «كوچه بينام» به اين دليل با مخاطب ارتباط برقرار ميكند كه نمونه آن را در جامعه ديده است يا شخصيت سالومه (هانيه توسلي) در «هفت ماهگي».
يكي از مسائلي كه باعث ميشود برخي از فيلمها نتوانند با مخاطب ارتباط برقرار كنند، اين است كه از آن جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم فاصله دارند. يكي از چيزهايي كه من هميشه سعي ميكنم رعايت كنم بومي بودن آثارم است. من فكر ميكنم اگر من فيلمسازم و اگر ميتوانم در جامعه خودم فيلم بسازم، بايد يك باب دراماتيكي را كه روي هر شخصيتي از فيلمم نصب است را بشناسم. تمام شخصيتهاي فيلمهايم را من به خوبي ميشناسم و برايم تعريف شدهاند. به طوري كه شما ميتوانيد ما به ازاي همه اين شخصيتها را در جامعه ببينيد. ولي وقتي اين فيلم از جامعه بيرون ميآيد ديگر قابل باور نيست. وقتي يك فيلمساز راجع به اجتماع و مسائل ايران دارد حرف ميزند، بايد المانها و اشكال آدمها درست شبيه همان چيزي باشد كه در جامعه ميبينيم. «كوچه بينام» قصه ساده و معمولي دارد.
اما سوژه فيلم بهشدت بكر و تازه است.
فيلمي خوب است كه بار دراماتيك شخصيتها به خوبي منتقل شده باشد وگرنه شخصيتها مقوايي ميشوند و مخاطب هم با آنها ارتباط برقرار نميكند. من علت اصلي موفقيت «كوچه بينام »را در اين ميبينم كه ياد گرفتم، آدمها را از همين جامعه خودمان پيدا كنم ودر قالب شخصيت وارد فيلم كنم. تمام آدمهاي «كوچه بينام» وجود دارند و من آن آدمها را آوردهام و با بازيگرها در كنار هم گذاشتهام.
ايده اوليه «هفت ماهگي» از كجا آمد و چقدر براي شما برگرفته از اين آدمها بوده است و چقدر اين شخصيتهاي فيلم را از نزديك ميشناختيد.
شايد پايان قصه باعث نوشتن فيلمنامه «هفت ماهگي» شد. من حس كردم كه بعضي وقتها آدمها به يك تلنگري احتياج دارند كه يك چيزهايي را حس كنند و متوجه آن شوند. بعضي وقتها ما اين تلنگرها را نميبينيم و وقتي متوجه ميشويم كه خيلي دير شده است. به طوري كه ممكن است همه عمر، خود را سرزنش كنيم. در «هفت ماهگي» ميخواهم روي اين موضوع تاكيد كنم كه بايد قدر فرصتها را بدانيم. گاهي ممكن است در زندگي آنقدر دير شود كه حتي ديگر فرصت جبران نباشد. اين اتفاق باعث شد كه
«هفت ماهگي» متولد شود و مساله دوم دغدغهها و دروغهاي ما است و اينكه به راحتي به خودمان بابت چنين رفتاري حق ميدهيم. دوران حاملگي تا تولد بچه يك پروسه زماني است كه يك آداب و رفتار خاصي دارد. اين موضوع يك نكته مهمي در زندگي من بود كه فكر ميكردم خيلي چيزها بعد از تولد فرزند، متفاوت ميشود. در اين پروسه بيشتر زنان، تحت تاثير اين اتفاق و فشارهاي حاملگي و تغييرات هورموني ممكن است رفتارهاي متفاوتي داشته باشند و حتي تبديل به يك آدم ديگري ميشوند. مردها هم در اين بخش از زندگي مشترك دچار يك بيحوصلگي با رفتارهاي خاصي ميشوند كه ممكن است از هر دوي آنها يك آدم ديگري بسازد. من در «هفت ماهگي» پرانتز را از جايي باز كردهام كه شما سكانس را تلخ ميبينيد. اما حس ميكنيد كه انگار زوج اين فيلم پيش از دوران بارداري زندگي خوبي داشتند و حتي در مقطعي عاشق هم شده بودند. از يك جايي مرد كلافه ميشود و واقعا ديگر تحمل اين روزها را ندارد، و دروغ ميگويد و اين دروغ جامعه را به يك بحراني رسانده كه هيچ كدام همديگر را باور نداريم. ما براي يك زندگي نيازمند عشق هستيم؛ مگر ميشود بدون عشق بستر يك خانوادهاي را ساخت. من به عنوان يك فيلمساز خيلي تند و تيز حرف ميزنم ميروم در دل بحران و درپايان ميخواهم يك حرفي را بزنم كه به نفع جامعه است. كاركرد فيلم من براي جامعه است و هميشه سعي ميكنم كه نگاهم را در جامعه بچرخانم و با آدمهاي مختلف از رشتههاي مختلف صحبت كنم و به آنها نزديك شوم و به نوعي از نگاه آنها فيلم بسازم.
به نظر ميرسد در فيلم هم بهشدت روي محور خانواده تاكيد كرديد و شايد به نوعي علت اصلي بروز هر نوع اتفاق و مشكلي را براي افراد از كانون خانواده ميدانيد.
چه خوب بود اگر ميشد مهرداد و رعنا باهم زندگي عاشقانهاي داشتند و چه خوب بود كه بچهاي ميتوانست طعم خوب پدر و مادر را بچشد و چه خوب بود كودكي مثل پايان فيلم من در جنگل جامعه تنها نميماند. من ميخواهم اين تصوير را به جامعه منتقل كنم كه بچههاي ما به عشق و علاقه پدر و مادر نياز دارند و به خانوادهاي كه بحرانزده نيست، نياز دارند. حرف اصلي من مثل پايان فيلمم اين است كه فرصت اين را داشته باشيم كه فرزندان را در شرايط خوب و آرام بزرگ كنيم.
شما در اين فيلم تلاش كرديد به شخصيتها نگاه تكبعدي نداشته باشيد و به نظر ميرسد هيچ كدام از آنها شخصيت سياهي ندارند و براي هر نوع رفتار و واكنش آنها دلايل مشخص دارند. خصوصا درباره شخصيت مهرداد و رعنا. البته همان طور كه در سوال قبلي هم عنوان كردم شما به اين موضوع در فيلم «هفت ماهگي» تاكيد داريد كه علت و بروز هر نوع رفتار افراد ميتواند در خانواده آنها باشد. به همين دليل سعي ميكنيد تا حدودي جزييات رفتاري خانواده اين دو شخصيت اصلي فيلم را به تصوير بكشيد.
حق تعريف مشخصي ندارد و با جايگاه افراد تعيين ميشود. ما ايرانيها اصولا تلاش ميكنيم آنچه كه دوست داريم ببينيم و برداشت كنيم. خصوصا وقتي كه وارد كانون خانواده دونفر ميشويم. در خانوادههاي ما معمولا به فرزندانشان يا بيش از حد توجه ميكنند يا بيتوجهاند و اصولا حد وسط وجود ندارد. اين در جامعه ما تعريف نشده است كه به فرزندمان چقدر بايد توجه كنيم و از كجا به بعد ممكن است اين توجه دردسر ساز شود يا در چه موقعيتي بايد محبتمان را بيشتر كنيم. همين موضوع باعث ميشود كه تمام اين كمبودها و نقصها و افراط و تفريطها وارد زندگي دونفره افراد بعد از ازدواج شود. من معتقدم وقتي كه افراد وارد زندگي مشترك ميشوند بايد از يكسري حرفهاي كليشهاي عبور كنند و از خودشان انعطاف نشان دهند. همين كليشهها و كمبودهاي آنها در زندگي ممكن است باعث اتفاقهاي بزرگ شود. وقتي در اين فيلم به زندگي حامد بهداد (مهرداد) و باران كوثري (رعنا) نگاه ميكنيد همهچيز رو به راه است ولي چرا زندگي آنها به هم ريخته است؟ حرف من اين است كه «بايد قدر يكديگر را بدانيم». بعضي وقتها همين مسائل ساده و همين گذشتها است كه باعث ميشود يك زندگي خوبي داشته باشيم. ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه خيلي از ارزشها و ضد ارزشها با هم تركيب شده است و دو فرهنگي بودن جامعه در درون و بيرون از خانه مصداق همين ارزشهاست. در خانه و حريم خصوصيمان با يك فرهنگي كه در جامعه متفاوت است، زندگي ميكنيم. اين مسائل يك پارادوكسي در آدمها ايجاد كرده است و به همين دليل نميتوانند تفاوت خوب و بد و حق و ناحق را تشخيص دهند. تمام اين كمبودها و نقصها امروز خودش را در جامعه نشان ميدهد.
شما در تمرينها يا دورخوانيها قبل از فيلمبرداري آيا درباره شناسنامه شخصيتها با بازيگران صحبت كرديد يا در فيلمنامه نوشته شده بود؟
قبل از اينكه فيلمنامه را بنويسم، شخصيتنويسي ميكنم و تمام آن چيزهايي كه وجود دارد را درباره آنها يادداشت ميكنم. نخستين كاري كه براي بازيگر انجام ميدهم اين است كه شخصيت را برايش باز ميكنم. من خيلي به دورخواني جمعي اعتقاد ندارم و به نظرم كار اشتباهي است. من معمولا كاري كه با بازيگرها ميكنم اين است كه فيلمنامه را تك به تك با بازيگرها ميخوانم و در مورد ديالوگها با هم صحبت ميكنيم. در صورتي كه در دورخواني جمعي اين فرصت ايجاد نميشود. متاسفانه در برخي از فيلمها، بازيگر با اينكه خوب بازي ميكند اما عليه نقشش عمل ميكند و اين موضوع ميتواند ضربه بدي به فيلم وارد كند. بايد كارگردان و بازيگر به يك نقطه نظر مشترك برسند. بازيگراني كه با من بيشتر از دوبار كار كردهاند خيلي راحت ميتوانند با من به يك نقطه نظر مشتركي برسند.
شما در آثارتان عمدتا روي شخصيتهاي فرعي داستان تمركز ميكنيد و خردهداستانهايي را به واسطه اين شخصيتها وارد قصه ميكنيد. در «هفت ماهگي» هم ما با شخصيتهاي فرعي روبهرو هستيم كه به كمك قصه ميآيند. البته سينماي شما، سينماي بازيگر است و براي اين نقشها هم سراغ بازيگران چهره ميرويد. در اين فيلم هانيه توسلي از جمله شخصيتهاي فرعي داستان است كه بسيار به روند قصه كمك ميكند. اما درباره شخصيت مادر (فرشته صدرعرفايي) يا شخصيتهايي همچون احمد مهران فر خيلي سعي نداشتيد كه جزييات بيشتري از آنها به تصوير بكشيد.
در تمام فيلمهاي موفق سينما اين حجم داستان است كه شما را با خود همراه ميكند نه خط داستان. اين حجم اتفاقات است كه شما را محو فيلم ميكند. در فيلمهاي آوانگارد يا موج نويي معمولا اتفاق يا قصه نقش اصلي در فيلم ندارد. اما در سينماي كلاسيك قصه است كه مخاطب را همراه خود ميكند. سينماي ما، سينمايي است كه براي ديدن مخاطب ساخته ميشود. اين سينما زماني جذاب است كه اتفاقاتش بيش از اتفاقهاي زندگي واقعي باشد. يعني حجم اتفاق تو را درگير فيلم كند. حجم اين اتفاقها و آدمهاست كه تو را درگير اين قصه ميكند و حتي خيلي وقتها خيلي از فيلمها كه قصههاي جذابي ندارند همين خرده پيرنگها مخاطب را تا پايان نگه ميدارند و اين در سينماي من خيلي ديده ميشود.
شخصيتي كه باران كوثري در فيلم «كوچه بينام» بازي كرد، خيلي موردتوجه قرار گرفت كه حتي اين بازيگر سيمرغ هم دريافت كرد. به نظر ميرسد پس از موفقيت اين شخصيت در فيلم قبلي، اينبار هم سراغ پرداختن به چنين تيپهايي در «هفت ماهگي» رفتيد. اما پگاه شخصيتي كاملا متفاوت را بازي ميكند و به طور كلي جنس بازي پگاه و باران بسيار با يكديگر متفاوت است.
پگاه آهنگراني قبل از اين فيلم هرگز در چنين نقشي حضور پيدا نكرده بود. وقتي براي اين نقش با پگاه آهنگراني صحبت كردم، پيشنهاد كردم كه براي نزديكي به نقش بايد كمي صداش را بمتر كند و ما اين اكورد را تا پايان فيلم حفظ كرديم. همچنين تاكيد كردم كه بايد حركت دستهايش هم غلو شده باشد كه به عقيده من اتفاقا اين نقش خيلي مخاطبپسند شده است. من و امير اديبپرور (تدوينگر) در مورد پگاه اختلاف نظر داشتيم. ولي من معتقد بودم كه وقتي چنين شخصيتي مابهازاي بيروني دارد به هيچوجه نبايد حذف شود. در سينماي كاهاني چنين شخصيتهايي زياد ديدهام كه اتفاقا خيلي هم خوب در جاي خودشان قرار دارند. شخصيتهايي كه فانتزي آنها بيشتر از رئاليته واقعي آدمهاست. باران كوثري هم دقيقا در «كوچه بينام» همين طور بود. اتفاقا اين شخصيتها براي مخاطب خيلي جذاب است و در فيلمهاي قبلي از آنها جواب گرفتم. نقشي كه پگاه آهنگراني دارد خيلي كوتاهتر از نقش باران كوثري در «كوچه بينام» است و به همين دليل فرصت كمتري نسبت به كوثري براي ايفاي اين نقش جلوي دوربين داشته است. اما از نتيجه آن راضي هستم. اما اين دو شخصيت در «هفت ماهگي» و «كوچه بينام» كاملا از هم متفاوت هستند. محدثه «كوچه بينام» يك دختر پايينشهري است و شخصيت پگاه در «هفتماهگي» يك دختر تازه به دوران رسيده است. محدثه در «كوچه بينام» دختري كاملا سنتي است كه ميخواهد مدرن شود و خودش را تغيير دهد تا محدثه ديگري شود. او خانواده سنتي و مذهبياي دارد. اما شخصيت پگاه آهنگراني در «هفت ماهگي» در خانوادهاي مدرن زندگي ميكند. طبقات اجتماعي در ايران به فقير و غني تقسيم نميشود. اتفاقا آناليز اين آدمهاست كه ميتواند تو را به شخصيت جذاب چنين افرادي برساند.
به جرات ميتوان گفت بهترين بازيهاي اين فيلم متعلق به هانيه توسلي و حامد بهداد است. توسلي به درك درستي از شخصيتي كه قرار بوده در «هفت ماهگي» بازي كند، رسيده است. به همين دليل وقتي كه با اين شخصيت در فيلم روبهرو ميشويم به راحتي مابهازاي آن را در جامعه تصور ميكنيم. فكر ميكنم بخشي از اين موضوع به همكاري و تجربه قبلي هانيه توسلي با شما برميگردد كه به دليل اين شناخت توانسته به نقطه نظر شما درباره اين شخصيت نزديك شود. فكر ميكنم حتي اين نقش در كارنامه توسلي هم جايگاه ويژهاي داشته باشد. حتي فكر ميكنم به واسطه اين فيلم بهداد و توسلي شانس زيادي براي ديده شدن داشته باشند. چرا كه حامد بهداد هم در قالب نقش متفاوتي حضور پيدا كرده است.
من در ابتداي قصه درباره بازي حامد بهداد و هانيه توسلي همنظر شما بودم و حتي به حامد بهداد هم موضوع را گفتم كه به نظرم يكي از شانسهاي اصلي جايزه است و همين طور هانيه توسلي. توسلي در ابتداي داستان خيلي نگران كوتاهي نقشش بود توسلي بهشدت بازيگري است كه در خدمت كار و كارگرداني است و اين يكي از ويژگيهاي او به شمار ميرود. به عقيده من سكانس پاياني را درجه يك بازي كرده است. اين انعطاف بينظير هانيه توسلي در ايفاي نقش از نكات مهمي است كه ميتواند به كارگردان كمك كند. ما در چندين همكاري كه با يكديگر داشتيم حرف هم را خوب متوجه ميشويم و به درك متقابل از كار رسيديم.
چقدر شخصيتي را كه احمد مهران فر بازي ميكند، نياز قصه ميدانيد.
يك نگاهي به آدمهاي فيلم من بيندازيد، متوجه ميشويد كه همه سر هم كلاه ميگذارند. در فيلم يك گردش دايرهواري را شما ميبينيد كه همه سر هم كلاه ميگذارند. اين آدمهاي خاكستري كه پشت سر هم دارند به هم دروغ ميگويند بايد اين دايره را كامل ميكردند و شخصيت مهرانفر هم جزيي از همين شخصيتهاست، دايره را كامل ميكند.
درباره شخصيت رضا بهبودي در فيلم هم فكر ميكنم ميتوانستيد براي نقشي به اين كوتاهي سراغ بازيگر محلي برويد.
مگر ميشود كه بازيگر محلي آن لحظه حسي را به اين خوبي بازي كند. بازيگر محلي در فيلم قصهگو جواب نميدهد. بيشتر چنين بازيگراني كه شما ميگوييد براي فيلمهاي مستندگونه خوب هستند. تمام اجزاي فيلم قصه گو بايد با بازيگر همراه باشد.
حامد بهداد، باران كوثري و پگاه آهنگراني سال گذشته در فيلم «خانه دختر» همبازي بودند. در پروسه انتخاب بازيگر به اين شباهت فكر نكرديد.
باران كوثري انتخاب اولم بود و موقع نوشتن فيلمنامه هم با او صحبت كرده بودم. فرشته صدر عرفايي هم انتخاب اول بود. اينها بازيگراني بودند كه پيش از اين با هم كار كرده بوديم. پس از آن به انتخاب هانيه توسلي رسيدم. متاسفانه در سينماي ايران ما خيلي براي انتخاب بازيگر گزينه زيادي نداريم. كمتر بازيگراني هستند كه در نقشهاي سخت حضور پيدا كنند. به نظرم حامد بهداد خيلي خوب از پس نقشش برآمده است.
تصادف باران كوثري آيا از ابتدا در فيلمنامه بود يا به دليل اتفاقي كه رخ داد مسير قصه را تغيير داديد. ولي اگر ظالمانه به اين موضوع نگاه كنيم باران كوثري در اين تصادف به شما كمك هم كرد و آنقدر آن صحنه واقعي بود كه شما كمترين پوشش گريمي را داشتيد.
در «هفت ماهگي» ما تمام و كمال فيلمنامه را اجرا كرديم و هيچ چيز سر صحنه تغيير پيدا نكرد. بله با توجه به اتفاق دردناكي كه براي باران رخ داد، ما كمترين پوشش گريمي را براي صحنههاي تصادف در فيلم داشتيم. اما ضربهاي كه از آن اتفاق خوردم هنوز آثارش در من وجود دارد.
آيا اين باعث شد كه تغييري در فيلمنامه داشته باشيد يا نه؟
هيچ تغييري در فيلمنامه اتفاق نيفتاد. فقط پلانهاي باران مانده بود كه حالش بهتر شد و آمد و آنها را بازي كرد.
شما تقريبا تيم ثابتي داريد از جمله محمود كلاري (مدير فيلمبردار) كه قطعا حضور ايشان با ايدههاي خلاقانه ميتواند به بهتر شدن فيلم كمك كند. چقدر حضور او به شما كمك ميكند؟
من تيمي در توليد دارم كه تقريبا در اين سالها ثابت بودند. مثل تدوينگر و آهنگسازم كه كار پنجمي است با هم همكاري ميكنيم. دستيار و صدابردار هم تقريبا ثابت هستند. آقاي محمود كلاري و كوهيار هم كه تركيب بسيار حرفهاي و خوبي هستند كه هميشه همراهيام ميكنند و با هم كمك ميكنند. همكاري محمود كلاري با مشاورهها و همفكريهاي خوبي كه دارد، هميشه برايم افتخار است. البته ميدانيد كه او بسيار سختگير بوده و با وسواس كار انتخاب ميكند. من عمدتا عين فيلمنامه را اجرا ميكنم. هيچوقت از فيلمنامه بيرون نيامدهام و سر صحنه تصميمگيري نميكنم. يعني هميشه همان متني اجرا ميشود كه نوشته شده است. براي همين زمان زيادي براي نوشتن فيلمنامه ميگذارم و بارها آن را بازنويسي ميكنم. البته در ميزانسنها و دكوپاژها بسيار آقاي كلاري به من كمك ميكند. ايشان در كنار مديريت فيلمبرداري يك مشاور بسيار خوبي هم بوده است.
چه توقعي درباره فيلم از جشنواره فجر داريد.
جشنواره براي من مثل يك مسابقه است و بايد نتيجه آن را بپذيريم. فكر ميكنم بايد دموكراسي را تمرين كنيم.
اطلاعات/طرح پیشنهاد حضور آلمان به عنوان مهمان ویژه در نمایشگاه کتاب تهران
رئیس نمایشگاه کتاب تهران در دیدار با سفیر آلمان در ایران گفت: همانطور که امسال روسیه و سال آینده ایتالیا مهمان ویژه این نمایشگاه هستند، میتوان در مورد حضور آلمان در این نمایشگاه گفتگو کرد.
به گزارش مهر به نقل از روابط عمومی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سیدعباس صالحی در این دیدار با ابراز خوشحالی از توسعه روابط به ویژه در حوزه فرهنگ میان ایران و آلمان در دو سال اخیر یادآور شد: سفر وزیر امور خارجه آلمان به ایران که در اواخر هفته جاری انجام میشود، میتواند دریچههای تازهای را در روابط دو کشور به ویژه در بخش فرهنگ باز کند.
وی با اشاره به روابط تاریخی ایران و آلمان فرهنگ را پل مناسبی در روابط دو کشور دانست و گفت: فرهنگ همواره پایه ارتباطات سیاسی و اقتصادی بوده است و امیدوارم در آینده دو کشور با همکاری هم به یک رابطه پایدار دست یابند. معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با تاکید بر توسعه روابط فرهنگی در همه حوزههای زیرمجموعه فرهنگ و هنر افزود: در حوزه نشر و کتاب، ایران با انتشار ۷۰هزار عنوان کتاب در سال یکی از مهم ترین کشورهای منطقه است و نمایشگاه کتاب تهران یکی از اتفاقات فرهنگی مهم در این حوزه است.
صالحی با اشاره به عرضه ۱۰۰هزار عنوان کتاب در نمایشگاه تهران و میلیونها مخاطب این نمایشگاه گفت: مراودات بین نمایشگاه کتاب تهران و نمایشگاههای کتاب آلمان میتواند یک نقطه تعامل در حوزه کتاب باشد. همانطور که امسال روسیه و سال آینده ایتالیا مهمان ویژه این نمایشگاه هستند و میتوان در مورد حضور آلمان در این نمایشگاه گفتگو کرد. وی همچنین حضور فعال ناشران آلمانی در نمایشگاه کتاب تهران و تسهیل حضور ناشران ایرانی در نمایشگاههای کتاب آلمان را مسیری برای توسعه ارتباطات فرهنگی دو کشور دانست.
صالحی ترجمه را یکی دیگر از حوزههای قابل توجه در توسعه روابط ارزیابی کرد و گفت: در ایران بعد از انقلاب بیش از ۴هزار عنوان کتاب از زبان آلمانی به فارسی ترجمه شده و ما انتظار داریم روند ترجمه دو طرفه تقویت شود چرا که با ترجمه آثار اسلامی و ایرانی میتوان معرفی صحیحی از اسلام و ایران ارائه کرد.
معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به برگزاری جایزه جهانی کتاب در ایران اظهار کرد: این جایزه به ارزیابی کتابهای منتشر شده در دو حوزه اسلام و ایران در کشورهای دیگر میپردازد که امسال هم یک کتاب از کشور آلمان در میان برگزیدگان دیده میشود. وی همچنین صنعت چاپ را یکی از فرصتهای مناسب برای تبادلات فرهنگی دانست و گفت: آموزشهای چاپ در ایران و آلمان به هم نزدیک هستند و میتوان در این حوزه ارتباطات و همکاریهایی را تعریف کرد. کارهای مربوط به روادید نباید به مانعی برای تبادلات فرهنگی تبدیل شود وتسهیل صدور ویزا برای فعالان این حوزه باید مورد توجه باشد. سفیر کشور آلمان در ایران هم در این دیدار با اشاره توسعه روابط در دو سال اخیر گفت: تحولات مثبتی در حوزه مسائل فرهنگی رخ داده که اجرای نمایش هملت به کارگردانی اوستر مایر در جشنواره تئاتر فجر و برگزاری نمایشگاههای آثار هنری آلمان در موزه هنرهای معاصر از جمله اتفاقات خوب این حوزه است.
میکائیل بارون فون اونگرن – اشترنبرگ به سفر وزیر خارجه آلمان به ایران اشاره کرد و گفت: در این سفر یک گروه فرهنگی وزیر خارجه را همراهی میکنند که این نشان از توجه کشور آلمان به تبادلات فرهنگی میان دو کشور است. وی با تاکید بر داشتن ارتباط پایدار فرهنگی، انعقاد یک قرارداد فرهنگی میان دو کشور را ضروری دانست و گفت: امیدواریم انجام این قرارداد با سرعت بیشتری مورد بررسی و انجام قرار گیرد.
سفیر آلمان با اشاره به نمایشگاه کتاب تهران گفت: من خودم تاکنون دو بار در این نمایشگاه حضور داشتهام و خوشحال میشویم که حضور ناشران آلمانی در این نمایشگاه را توسعه دهیم و نیز تسهیلاتی برای حضور بیشتر و بهتر ناشران ایرانی در نمایشگاههای کتاب آلمان را ایجاد کنیم.
اطلاعات/رونمایی از سردیس استاد شهید مطهری در جشن میلاد مطهر
سرویس فرهنگی، هنری: به مناسبت سالروز استاد شهید مرتضی مطهری، مراسمی در خانه موزه شهید مطهری در خیابان دولت با حضور خانواده استاد مطهری، مدیران فرهنگی و علاقمندان به استاد مطهری برگزار و از سردیس شهید رونمایی شد.
به گزارش خبرنگار ما، در آغاز این مراسم مدیریت فرهنگسرای ارسباران سخنان کوتاهی درباره اهمیت و برگزاری این مراسم ایراد کرد. سپس دکتر عماد افروغ، استاد دانشگاه تربیت مدرس و نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی به ایراد سخنرانی درباره اهمیت فکر و اندیشه استاد مطهری در زمانه پرداخت.
وی در بخشی از سخنانش به یکی از ویژگیهای مهم شهید مطهری که توجه ایشان به مسائل فلسفی بود اشاره کرد و گفت: اگر کسی نگرش فلسفی داشته باشد، اصلاً زمان و مکان نمیشناسد؛ چون فلسفه زمان و مکان نمیشناسد و برای مثال آثار جامعهشناسانی باقی مانده است که صبغه فلسفی داشتهاند و یک نظریه پردازی فلسفی و بنیادین پشت سر آنها بوده است و نه جامعهشناسانی که رویکرد پوزیویستی و آماری داشتهاند. نگرش فلسفی استاد مطهری صدرایی است و این نگرش صدرایی دیدگاهی کلگرایانه توحیدی به ایشان داده است که با آن میشود خیلی از مسائل را تبیین و تحلیل کرد.
دکتر افروغ حقیقتگرایی و دوری از مصلحت اندیشی را یکی دیگر از ویژگیهای استاد مطهری دانست و گفت: ایشان به شدت حقیقتگرا و به شدت از مصلحتاندیشی و مصلحتگرایی بیزار بودند. این یک نکته است که باید به آن توجه شود. ایشان به کرات بر این مسئله تأکید دارند که اسلام در ذات خود یک حقیقت است، نه یک مصلحت و باید مراقب بود که اسیر مصلحتاندیشیهای کاذب و فانتزی نشویم.
دکتر افروغ در بخش دیگری از سخنانش درباره نظر استاد مطهری نسبت به آزادی صحبت کرد و در این باره برای حضار دقایقی سخنرانی و اهمیت آن را برای امروز ما تشریح کرد. سپس مصطفی رحماندوست، شاعر، به ایراد خاطراتی درباره استاد مطهری پرداخت.
در ادامه این مراسم نیز سهیل محمودی از طرف انجمن شاعران هدیه ای به رسم تشکر و یادبود به خانه موزه شهید مطهری اهداء کرد. همچنین سید محمود دعایی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات نیز به ذکر خاطراتی از شهید مطهری پرداخت و در بخشی از خاطرات خود به حضور این استاد گرانقدر در نجف اشرف و ارتباط ایشان با حضرت امام خمینی (ره) اشاره کرد.
همچنین، طریقت معاون وزیر کشور از تبار نامه استاد مطهری رونمایی کرد. در این تبارنامه زادروز استاد مطهری که در روز سیزده بهمن ماه بوده است با استشهاد به دست نوشته استاد مطهری رونمایی شد.
در ادامه این مراسم دکتر علی مطهری، فرزند استاد شهید مطهری و نماینده مجلس شورای اسلامی، به ایراد سخن پرداخت. وی در بخشی از سخنانش به ذکر خاطراتی درباره این خانه که محل اقامت و زندگی استاد مطهری بود پرداخت و گفت: خانواده ما قبلا در محله خیابان ری سکونت داشتند اما به خاطر حضور استاد در حسینیه ارشاد ایشان تصمیم گرفتند که منزلی در نزدیکی حسینیه اختیار کنند. لذااستاد مطهری در سال ۱۳۴۶ به دلیل تاسیس حسینیه ارشاد و با اصرار دوستان خود برای نزدیکی به حسینیه، به این خانه نقل مکان کرد. وی در مدت ۹ سال اقامت خود در این خانه از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۵ که بیشترین زمان را نسبت به بقیه سالهای سکونت خود در تهران داشت، بیش ترین آثار خود را در این خانه تالیف کرد. کتابهای «نظام حقوق زن در اسلام»، «مساله حجاب»، «علل گرایش به مادیگری» و «امدادهای غیبی در زندگی بشر» جزو این آثار است.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: این خانه در سال ۱۳۸۶ به موزه تبدیل شد و ما از این بابت بسیار خوشحالیم که این خانه از بین نرفت و اینک تبدیل به یک محل فرهنگ شده است. من خاطرات بسیار خوبی از این خانه دارم و حتی مدتی نیز در این منزل در حدود سالهای هفتاد اقامت داشتم. این خانه محل رفت وآمد اشخاص بزرگی مانند رهبر معظم انقلاب، آیتالله طالقانی، آیتالله هاشمی رفسنجانی، دکتر علی شریعتی و بسیاری از روحانیون و شخصیتهای دیگر بوده است.
لازم به ذکر است که این خانه در دو طبقه بنا شده است که در طبقه اول دستنوشتهها و وسایل شخصی شهید مطهری و در طبقه دوم کتابهای آن شهید به نمایش درآمده است.
پس از سخنان فرزند استاد شهید مطهری، حجت اسلام عبدالله حسینی، شعری در وصف استاد مطهری خواند. در انتهای این مراسم نیز از سردیس شهید استاد مطهری ساخته حاجی مرادی و مجسمه این شهید اثر کنگرانی در حال نماز و عبادت در اتاق استاد به رسم یادبود با حضور مهمانان و فرزندان شهید مطهری رونمایی شد.
لازم به ذکر است در حاشیه این مراسم با حضور سید محمود دعایی نمایشگاه "مشاهیر” که توسط هنرجویان دانشگاه سوره آماده شده بود گشایش یافت.
اطلاعات/وزیر فرهنگ: تئاتر ، اولویت اول سبد حمایتی دولت در بخش فرهنگ و هنر است
تئاتر همچنان در اولویتِ سبدِ حمایتی دولت از بخش فرهنگ و هنر قرار دارد و امیدواریم با افزایشِ اعتباراتِ این بخش در سال ۹۵ و زمینة مساعدی که در دورانِ پساتحریم فراهم خواهد شد، تبادلات فرهنگیهنری با کشورهای صاحبِ تئاتر افزایش یابد و انگیزة بخش خصوصی برای سرمایهگذاری در این بخش دوچندان شود تا شاهدِ جهش هنر نمایش در کشور باشیم.
به گزارش مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آیین پایانی سی و چهارمین جشنواره تئاتر فجر در تالار وحدت با تاکید بر این مطلب گفت: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سالِ جاری اهتمامِ اصلیِ خود را معطوف به حلِ مشکلات حوزه تئاتر و پدیدآورندگان آن کرد و از این پس نیز این مسیر را تا کاهش یا رفع موانع و مشکلاتِ پیشِ رو ادامه خواهد داد. وی افزود: به گواهِ تاریخ، هنرِ نمایش در گونههای متفاوت، از آیینها و سنتهای نمایشیِ ایرانی تا صورتهای نوینِ تئاتری نقشِ بسزایی در هویتِ فرهنگیِ جامعه ما داشته است. تئاتر همواره تصویری از باورها و اندیشههای انسان ساز و تعالیبخش را در هیاتِ هنری شریف بازتابانیده است. جنتی ادامه داد: نهادِ تئاتر را میتوان، سامانبخشِ وجدانِ جمعی، امکانی آگاهیبخش و یکی از کوششهای اساسی هنرمندان در شکل دادنِ ساختارِ مطلوب اجتماعی به شمار آورد. وی افزود: نظامهای چهارگانه تولید، توزیع، حمایت و مصرفِ آثارِ نمایشی، ستونهای اساسیِ این نهاد را شکل دادهاند و تواناییهای هر کدام خصلتها و هویت این هنر را تعیین می کنند.
عضو کابینه تدبیر و امید تصریح کرد: در ایرانِ عزیز ما و در تاریخِ تکوین و استقرارِ این هنر، فراز و نشیبهایی در عملکرد هر کدام از این ارکان وجود داشته، و جشنوارههای تئاتر بیش از هر امکانِ دیگری این ضعف و قوتها را نمایان کرده است.
وی افزود: جشنواره بینالمللی تئاتر فجر نیز به عنوانِ بزرگترین رویدادِ تئاتری ایران، هر ساله نمایی از این ویژگیها را آشکار ساخته و از کیفیتِ عملکرد این ارکان متأثر بوده است.
جنتی با اشاره به ویژگیهای این دوره از جشنواره ادامه داد: بیشترِ آثارِ راه یافته به جشنواره آثاری بودند که پیش از این در سایر نقاط کشور به صحنه رفته بودند و از این منظر امکان رقابتِ آثارِ ارزشمند هنرمندانِ شهرستانی فراهم شد. در جشنواره امسال، حضورِ پُر تعداد هنرمندانِ تئاتر از اغلب استانهای کشور کاملاً مشهود بود. جنتی تاکید کرد: حضور چهار نسل از کارگردانان ایرانی در جشنواره امسال نشان داد که پیشکسوتان و جوانان، در عین تنوع سلایق هنری، با همدلی و دوستی کنار هم کار میکنند؛ نکتهای که نویدبخشِ انتقال تجربههای طولانیِ بیش از ششدهه تئاترِ حرفهای ایران به هنرمندانِ نسل جدید است. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: توجه به گسترشِ گونههایی از هنر نمایش که به راحتی در دسترسِ مردم قرار گیرند نیز از تفاوتهای مهم این دوره بود.
وی افزود: نمایشهای خیابانی که بیشتر به مسائلِ مبتلابه جامعه میپرداختند در این گونه جای گرفتند و مورد استقبال واقع شدند؛ علاوه بر اینکه پدیدآورندگان حاضر در جشنواره به مسائل اجتماعی توجه ویژهای داشتند.
جنتی با اشاره به دیگر ویژگیهای این دوره از جشنواره ادامه داد: در جشنواره امسال حضور جدی و تاثیرگذارِ آثار نمایشی با مضمونِ ارزشهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بیانگر این واقعیت بود که چنین ارزشهایی با گذشت زمان نه تنها کمرنگ نشدهاند بلکه نسلِ جدید تئاتر با نگاهی خاص به این ارزشها آنها را به بهترین صورت بازآفرینی کرده است.
جنتی ادامه داد: به دلیل اهمیتی که هنر نمایش دارد و توجهی که باید به آن شود، ما امسال را به نام سال تئاتر نامگذاری کردیم و در جهت گسترش فضاهای نمایشی و حمایت از هنرمندان تئاتر اقدامات شایستهای صورت گرفته است. از جمله این اقدامات می توان به بازسازی تالارهای سایه و قشقایی اشاره کرد که در این ایام نیز مورد بهره برداری قرار گرفت. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان گفت: در اینجا بر خود فریضه میدانم از معاون هنری، مدیر کل مرکز هنرهای نمایشی، دبیر و اعضای ستاد برگزاری جشنواره سیوچهارم، هیات داوران و همة کسانی که به نحوی در برگزاری این رویدادِ مهم هنری نقش داشتند قدردانی کنم و برای تمامی هنرمندانِ هنرِ ریشهدارِ نمایش در کارهای جدید و بدیع آرزوی توفیق و تعالی کنم.
ایران/در دیدار عوامل سریال شهید محمد بروجردی با وزیر ارشاد مطرح شد
حکایت رشادت های یک چریک انقلابی
عوامل سریال شهید محمد بروجردی در دیدار با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درمورد نحوه ساخت این کار هنری و همچنین تهیه گزارشی از ناگفتهها و خاطراتی از زندگی و مبارزات این شهید ارزشمند توسط علی جنتی گفتوگو کردند. در این دیدار که جمال شورجه (کارگردان)، محمود غلامی (تهیه کننده) و فریبا شاهسون محقق بخشی از زندگی این شهید در سوریه و لبنان حضور داشتند، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، ضمن تشکر از عوامل ساخت این سریال برای توجه به شهدای دفاع مقدس، اظهار داشت: ما همیشه برای ساحت مقدس شهدا، وقت داریم.
در ادامه علی جنتی، مبارزات سیاسی شهید محمد بروجردی در قبل از انقلاب اسلامی و رشادتهای این سردار شهید در طول جنگ در کردستان را تشریح کرد و گفت: در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تصمیم گرفته شد تا شماری مشخص از مبارزان انقلابی و سیاسی برای آموزشهای چریکی و دفاعی به سوریه و لبنان اعزام شوند. وی افزود: شهید محمد بروجردی از جمله اعزام شدگان به این منطقه بود که توانست آموزشهای بسیار سخت و طاقت فرسایی را پشت سر بگذارد. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی خاطرنشان کرد: اگر نیروهای متدین انقلابی چون شهید محمد بروجردی در کنار ما حضور نداشتند، چگونه میتوانستیم در طول ٨ سال دفاع مقدس به جنگ ادامه داده و از میهن اسلامی دفاع کنیم؟ جنتی تصریح کرد که ما هرچه داریم از ایثار، رشادت، جوانمردی، گذشت و فداکاری این شهیدان شجاع و انقلابی کشور است.
جنتی آخرین ملاقات خود با شهید بروجردی را بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در کرمانشاه بیان کرد و گفت: در شرایطی که همه احساس میکردند کردستان از دست رفته با حضور و مبارزات طولانی و به دلیل ویژگی که شهید بروجردی در مقابله با عناصر ضد انقلاب و تجزیه طلب داشت، نقش بسزایی در نجات کردستان ایفا کرد که این مهم، شهید بروجردی را به «مسیح کردستان» معروف کرد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در خاتمه از اینکه صدا و سیما در کنار ساخت کارهای ارزشی و موفق خود، تصمیم به ساخت زندگی شهید محمد بروجردی گرفته، ابراز خرسندی کرد.
جام جم/گفتوگو با کارگردان استراتژیکترین فیلم امسال جشنواره
فیلمسازی در چند قدمی گروههای تکفیری
کسی فکر نمیکرد استراتژیکترین فیلم جشنواره امسال فیلم فجر را کارگردان جوانی بسازد که ساخت نخستین فیلم بلند سینماییاش را تجربه کرده است.
البته اگر بدانیم عباس لاجوردی، پیشینهای قابلاعتنا در سینمای مستند دارد و با دغدغهمندی و شهامت و اعتماد به نفس مثالزدنی، کارهایی سخت و جسورانه همچون گفتوگوی حضوری با وستر گارد، کاریکاتوریست دانمارکی و تری جونز، کشیش دیوانه آمریکایی را به سرانجام رسانده، کارگردانی فیلمی مثل جشن تولد عجیب و دور از ذهن نیست؛ فیلمی که با محوریت مظلومیت مردم سوریه و جنایات تکفیریها ساخته شده و ضمن روایتی جذاب و پرتعلیق، به نقش مهم ایران در منطقه اشاره دارد و نشان میدهد پاسداری از منافع و آرمانهای کشور به حفاظت داخلی خلاصه نمیشود.
علاوه بر کار مستمر در حوزه مستند و مجموعههای تلویزیونی در این عرصه، تجربیاتی هم در عرصه رئال ـ انیمیشن دارید. این طیف گسترده و تنوع در فیلمسازی ریشه در چه دارد؟
من همیشه دوست دارم در فیلمسازی، اتفاق جدیدی را تجربه و دنبال کنم. ده سال پیش هم که مجموعه رئال ـ انیمیشن را کار کردم، اولین مجموعه با این شیوه در تلویزیون بود. بعد هم بیشتر وقتم را به ساخت فیلمهای مستند اختصاص دادم. اینقدر کار در این عرصه خوب بود که هنوز به آن علاقه دارم و فیلم مستند میسازم. همیشه در برنامه هایم بود که ساخت یک فیلم سینمایی را شروع کنم، اما به قدری درگیر سوژههای مستند بودم و دغدغه اینقدر زیاد بود که فرصت این کار تا همین «جشن تولد» پیش نیامد تا این که مستندی به نام شمرهای زمان را در سوریه ساختم و ذهنم بسیار درگیر مظلومیت مردم این کشور شد. ابتدا بخشهایی از این مستند در برنامه ماه عسل پخش شد که من مهمان برنامه بودم و چندی بعد، شبکه سوم سیما به طور کامل این اثر را پخش کرد که با استقبال خوب مردم مواجه شد. پس از ساخت این مستند و بازتابهای خوب آن تصمیم گرفتم، نخستین فیلم سینماییام را بسازم.
«جشن تولد» همان فیلمی است که میخواستید سینما را با آن شروع کنید؟
پیشتر به این فکر نکرده بودم که کار فیلمسازیام در سینما را با چه سوژهای شروع کنم. فقط چند سالی ذهنم درگیر این بود که باید یک فیلم سینمایی خوب با سوژهای متفاوت را شروع کنم. بعد از سفر به سوریه و ساخت فیلم مستند درباره اتفاقات آنجا، بسیار از زندگی اسفبار مردم و شرایط ملتهب و جنگی آنجا متاثر شدم و جرقه اولیه ساخت فیلم سینمایی در من زده شد. هر آدمی که آنجاست، زندگی و قصهای برای روایت دارد. من به این رسیدم که داستان زندگی آنها را کنار هم بچینم و یک قصه جدید برای خودم بسازم که نتیجهاش شکل گیری فیلمنامه جشن تولد شد. با توجه به این که شرایط خیلی سختی در تولید داشتیم و در کشوری با شرایط عجیب و غریب کار میکردیم، از نتیجه نهایی کار راضی هستم.
ویژگی اصلی فیلمتان چیست و فکر میکنید، چه چیز آن را برای دیدن از سوی مردم جذاب میکند؟
بزرگترین ویژگی فیلم آن است که شما برای اولین بار در قالب یک فیلم سینمایی حرفهای، حقایقی را درباره سوریه میبینید و در عین حال میتوانید این احساس را داشته باشید که همین اتفاقات میتواند در ایران هم بیفتد چون گروههای تکفیری و غرب برای ایران هم نقشه دارند. این باعث میشود بیننده ارتباط خوبی با فیلم برقرار کند، خصوصا این که ما در لوکیشنهای واقعی و در جاهایی بودیم که تکفیریها با ما فقط چندصدمتر فاصله داشتند که پرچمشان را براحتی میدیدیم یا در جاهایی فیلمبرداری میکردیم که زمانی محل مقاتله و جنگ بود. همه اینها برای تماشاگر جذابیت بصری بکر به همراه دارد، بدون این که ما بخواهیم مثل فیلمهای هالیوودی با تکیه بر عنصر تخیل، دکورسازی و دروغ پردازی کنیم. هر چه در فیلم ما میبینید، براساس مستندات و واقعیات ساخته شده است.
فیلم شما استراتژیکترین اثر جشنواره امسال است و با این که در بخش نگاه نو حضور دارد، هیچ فیلمساز قدیمیتری جرات نکرده سراغ چنین مضمون و فضایی برود.
از این موضوع خشنودم. یک هنرمند باید چیزهایی را ببیند که بقیه به آن نگاه نمیکنند. احساس کردم اگر من وارد این کارزار فرهنگی نمیشدم، ناگهان میدیدیم که چهار سال از جنگ سوریه و اتفاقات پیرامون آن گذشته و فیلمسازی به آن نمیپرداخت و وقایع و حقایق سوریه مغفول باقی میماند و فیلمی سینمایی برای سندیت دادن به آن نبود.
با این کار میخواستید بگویید که یک هنرمند باید بموقع به اتفاقات جامعه و دنیای پیرامون خود واکنشی هنرمندانه نشان دهد؟
صددرصد. مطمئن باشید اگر آمریکاییها میتوانستند در سوریه فیلم بسازند، قطعا تا به حال دستکم ده فیلم ساخته بودند. متاسفم، در کشور ما با وجود این که نظام ما بودجه به نهادهای فرهنگی و هنری برای ساخت آثار استراتژیک میدهد، هیچ اقدامی در این عرصه صورت نگرفته است. البته خود ما هم که برای ساخت این فیلم، به نهادهای ذی ربط و متولی مراجعه کردیم، هیچ کمک و حمایتی دریافت نکردیم و در نهایت با حمایت و سرمایهگذاری شخصی دو تن از دوستانم این اثر را ساختم.
شما که وارد سینمای حرفهای شدید، برای کارگردان شدن، دستیاری کارگردانی را پیشنهاد میکنید یا ساخت فیلم کوتاه و مستند را؟
دستیاری کارگردانی خیلی برای فیلمسازشدن خوب است و من به همه علاقهمندان و دانشآموختگان کارگردانی توصیه میکنم حتما دستیاری کارگردانی را تجربه کنند و فیلمهای کوتاه بسازند، اما خودم به شخصه به دلیل اعتماد به نفس، این تجربه را از طریق ساخت فیلمهای مستند به دست آوردم و سراغ سوژههایی رفتم که کمتر کسی، جسارت رفتن به سمت آن را دارد. اگر من چنین روحیهای نداشتم، هیچ گاه مصاحبه با کاریکاتوریست دانمارکی که کاریکاتور موهنی درباره پیامبر گرامی اسلام کشید یا گفتوگو با کشیش آمریکایی که کتاب مقدس قرآن را سوزاند، انجام نمیشد.
جوان/حاشيههايي که متن جشنواره را محو کرد
فیلم فجر در برنامهریزی فقط فرش قرمز را تدبیر کرد!
مهمترين اتفاق روز اول جشنواره فيلم فجر نمايش تمام عيار بيبرنامگي و مديريت صحيح نداشتن جشنواره در برج ميلاد و البته سينماهاي مردمي بود.
نویسنده : محمدصادق عابديني
در حالي که وزير ارشاد در مراسم افتتاحيه جشنواره فيلم فجر از اينکه فيلمهاي اين دوره از جشنواره محصول دولت يازدهم هستند ابراز مسرت ميکرد، آيا بيبرنامه بودن و بيتدبيري در اجراي جشنواره را هم ميتوان از ثمرات دولت ناميد يا اينکه امسال و در سومين دوره برگزاري جشنواره در زمان رياست حجتاله ايوبي بر سازمان سينمايي قرار است به جاي پختهتر عمل کردن مديران منسوب وي در فجر، شاهد افت چشمگيري نسبت به دورههاي قبلي باشيم.
سلسله اتفاقاتي که در روز اول برنامه کاخ جشنواره فجر رخ داد سبب شد تا بعد از چند سال برگزاري نسبتاً مرتب جشنواره، روز اول سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر در سطح برگزاري با جشنوارههاي محلي رقابت تنگاتنگي پيدا کند!
پيدا کنيد مدير پرتقال فروش را
شروع جشنواره امسال با تراکم انتصابهاي غيرمعمول همراه بود، اين که مدير کاخ جشنواره و مدير کاخ مردمي جشنواره انتخاب شوند با آنکه با روح چابکسازي و بهرهوري نيروي انساني در تعارض بود، اما حداقل بايد حضور چنين افرادي در ساختار اداري جشنواره فجر باعث شود که کارها روي روال بهتر انجام شود.
ولي برعکس انتظار آنچه حضار در برج ميلاد مشاهده کردند چيزي بيشتر از يک سردرگمي همگاني نبود. جايي که لذت حضور در مهمترين رخداد سينماي ايران جاي خود را به يک کلافگي همگاني ميدهد که هيچکس از بودن در آن احساس رضايت نکند. نکته جالب اينجا است که در شرايطي که اصحاب رسانه به دنبال راهحلي براي مشکلاتي بودند که جشنواره براي آنها ايجاد کرده بود، مديران محترم جشنواره در دسترس نبودند!
جالب اينجا است که مهمترين بخش جشنواره که همان نشستهاي نقد و بررسي است از روز نمايش فيلمها حذف و به روز بعد از آن موکول شده است. اين اتفاق با صدور کارتهاي خاص نشست همراه بوده و جالبتر اينجاست که براي بسياري از رسانهها تنها يک کارت صادر شده و عکاس و خبرنگار براي حضور در يک نشست مجبورند با هم به توافق برسند که تنها يک نفر در جلسه حاضر شود. اين وضعيت براي خبرگزاريهايي که گزارشهاي تصويري و متني تفصيلي از نشستها منتشر ميکنند، مشکلي اساسي را ايجاد کرده که باز هم به دليل نبود مديريت پاسخگو و مدبر باعث شد اين نارضايتي ادامه داشته باشد.
از جشنواره بودن فقط فرش قرمزش را داريم
در طول چند سال اخير برگزاري مراسم فرش قرمز در برج ميلاد(کاخ جشنواره) به يکي از شاخصههاي جشنواره بودن اضافه شده است. فرنگيمآبي که اين مراسم وارداتي به جشنواره القا کرده است هر سال افزايش پيدا ميکند و عکاسها امسال هم با چهرههاي عجيب و حرکات غريب برخي از اهالي سينما که در جشواره حضور پيدا کردهاند، سوژههاي نابي براي عکاسي به دست ميآورند. تنها نکتهاي که در روز اول جشنواره هم چشمگير و مهم به نظر ميآمد اصرار عجيب تيم برگزارکننده جشنواره براي اجراي مراسم فرش قرمز و استقبال از هنرمندان بود، اما اين تنها پوسته زيبا باعث نشد که چيزي به نام جشنواره در برج ميلاد ديده شود. زيرا همين بازيگرهايي که در استيج در نظر گرفته شده ايستاده بودند تا عکس دستهجمعي بگيرند مجبور شدند براي نمايش فيلم گيتا حدود يک ساعت علاف شوند. اولين فيلم بخش مسابقه جشنواره به نام «گيتا» ساخته مسعود مددي، قرار بود رأس ساعت18:30 اکران شود، اما در حالي که صف حضور براي رفتن به داخل سالن ايجاد شده بود، اعلام شد فيلم با تأخير پخش ميشود و اين اعلامها آنقدر ادامه پيدا کرد تا به لغو اکران فيلم منجر شد ولي بعد از دقايقي «گيتا» اکران شد و در حالي که هنوز تماشاگران در حال ورود به سالن بودند، فيلم شروع به پخش شد که کارگردان با حضور در روي سن و با فرياد درخواست کرد تا نمايش فيلم متوقف و با پرشدن سالن دوباره از اول آغاز شود. اکران «گيتا» با کيفيت نازل پخش که ناشي از آماده نبودن نسخه نمايش فيلم بود، همراه بود و تماشاگران در برج ميلاد حدود 90 دقيقه پرش تصوير و خرابي پخش را تحمل کنند. اين شرايط در سينماهاي مردمي نيز تکرار شد و مردمي که پول داده بودند تا فيلم سينمايي ببينند نسخه بازبيني فيلم را ديدند.
متأسفانه اين نکته مهم که آوردگاه مهمي مانند جشنواره فيلم فجر که پيشاني سينماي ايران به شمار ميرود، محل پياده شدن تجربه است نه تجربهاندوزي، هنوز از سوي سياست گذاران سينماي ايران جدي گرفته نشده است، که اگر جدي گرفته ميشد وضعيت روز اول فجر تفاوت آشکاري با آنچه رخ داد پيدا ميکرد.
جوان/برخلاف وعده و وعيدهاي مسئولان وزارت ارشاد مبني بر اعمال قانون و مميزي
سيگار كشيدن همچنان پاي ثابت فیلمهای جشنواره فجر است
معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی كه چند وقت پيش مهمترین مشکل و ممیزی فیلمهای سینمایی جشنواره فيلم فجر امسال را صحنههای سیگار کشیدن دانست و نسبت به این موضوع هشدار جدی داد، در آثاري كه ديروز به عنوان اولين روز جشنواره فجر نمايش داده شد همچنان سيگار كشيدن جزء لاينفك فيلمها بود.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
حبیب ایلبیگی چند روز پيش در آستانه یک ساله شدن فعالیتش در سمت معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی و همچنين در آستانه برگزاری جشنواره فيلم فجر سي و چهارم توضیحاتی درباره شیوه نظارت و ارزشیابی این دوره از جشنواره فیلم نیز نکاتی را متذکر شده بود. ايلبيگي كه يكي از سابقهدارهاي حوزه سينماست ميگويد: یکی از اصلاحاتی که باید آن را فریاد کرد، مشکل کشیدن سیگار در فیلمهاست، به طوری که این مسئله مهمترین مشکلی است که امسال در فیلمهای جشنواره داشتهایم و تلاش کردهایم بخش عمدهای از آن را تعدیل کنیم اما متأسفانه بعضی فیلمها در این زمینه مشکل اساسی دارند. معاون ارزشيابي و نظارت سازمان سينمايي همچنين با اشاره به دستورالعمل وزارت بهداشت درباره ممنوعیت سیگار کشیدن مي افزايد: این وزارتخانه نیز به این موضوع توجه جدی دارد، به همین دلیل از دوستان سینماگر و سازندگان فیلمهای سینمایی میخواهیم به شکل جدی به این مسئله توجه داشته باشند، زیرا اگر با صحنههای مکرر کشیدن سیگار در فیلمها روبهرو شویم خیلی جدی برخورد خواهیم کرد و پیش از اینکه دیگران بخواهند مانع نمایش فیلم شوند، بهتر است خودمان این وضعیت را اصلاح کنیم.
اين مدير با سابقه سينمايي بار دیگر خطاب به سینماگران هشدار مي دهد: سیگار کشیدن در فیلمها عادی نشود و این وظیفه ماست که اجازه ندهیم این موضوع به شکل روالی طبیعی در فیلمها وجود داشته باشد. امسال بیشترین اصلاحیههای فیلمها مربوط به همین صحنههای سیگار کشیدن است. اشاره ايلبيگي ناظر بر قانون ممنوعيتهاي تبليغات كالاها است كه مهرماه سال 91 توسط وزارت بهداشت تصويب شد و براساس آن تبليغ اقلام و كالاهايي كه مصرف آنها بيانكننده نمايش رفتارهاي پرخطر مانند مصرف فستفودها و فرآوردههاي غذايي صنعتي و استعمال دخانيات اعم از قليان و سيگار نيز ممنوع است و نمايش استعمال و مصرف اين كالاها و اقلام در رسانههاي عمومي بايد منحصراً محدود به نقش و كاراكترهاي منفي بوده و جنبه تبليغاتي نداشته باشد. اين قانون در حالي بيش از سه سال است كه در كشوي ميز دستگاههاي مختلفي از جمله وزارت ارشاد خاك ميخورد كه خبر و مدعاي رعايت و اجراي آن در آثار جشنواره فيلم فجر امسال از سوي معاون ارزشيابي و نظارت سازمان سينمايي باعث دلگرمي و اميدوار شدن اهالي رسانه و بخصوص خانوادهها گرديد.
متاسفانه بهرغم صحبتهايي كه ايل بيگي قبل از جشنواره داشت روز گذشته كه اولين روز نمايش آثار راه يافته به بخشهاي مختلف جشنواره فجر بود سكانسهاي استعمال دخانيات و مشخصاً كشيدن سيگار از سوي كاراكترهاي فيلمها بيشتر از قول و اظهارات مسئولان وزارت ارشاد مبني بر داشتن حساسيت بالا و وسواس نسبت به نمايش تصاويري با مؤلفههاي گفته شده بود. به كلام ديگر در چند اثري كه روز گذشته در برج ميلاد به عنوان محل اصلي برپايي جشنواره نمايش داده شدند هيچ تفاوتي با سالهاي گذشته نداشت. اين عدم تفاوت و يكسان بودن كثرت صحنههاي استعمال سيگار در آثار روز اول با دورههاي قبل در حالي است كه سالهاي گذشته هيچكدام از مسئولان و مجريان برپايي جشنواره فيلم فجر نه مدعاي مميزي و حذف تصاوير كشيدن سيگار را داشتند و نه قولي براي اعمال قانون ممنوعيتهاي تبليغات كالاها و استعمال دخانيات اعم از قليان و سيگار در فيلمها را داده بودند. به هر ترتيب اميدواريم كه وزارت ارشاد و مشخصاً سازمان سينمايي و معاونت ارزشيابي و نظارت به عنوان ردههاي مديريتي داراي مسئوليت و ذي مدخل در اين امور فكر عاجل و البته عاملي براي اعمال و اجراي قانون و ملزم نمودن سينماگران به رعايت قوانين اين چنيني اتخاذ كنند. چه اينكه به جهت الگوپذيري نوجوانان و جوانان جامعه از افراد سرشناس و چهره هاي معروف و شناخته شده كه از آنها با عنوان سلبريتي ياد مي شود، هر نوع سوءرفتار و يا عدم توجه به مباني قانوني و حتي اخلاقي، اجتماعي اين چهرهها باعث تسري و ترويج اعمال و رفتار آنها در بين آحاد جامعه بالاخص قشر جوان و نوجوان كشورمان ميگردد.
جوان/در ديدار عوامل سريال «دره مردان گرگ» با جنتي مطرح شد
ساخت مستند «مسيح كردستان» براساس خاطرات وزير ارشاد
مستند «مسيح كردستان» براساس خاطرات علي جنتي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي از سرلشکر پاسدار شهيد محمد بروجردي ساخته ميشود.
نویسنده : بهنام صدقي
به دنبال تعليق ساخت سريال «دره مردان گرگ» براساس زندگي شهيد بروجردي، عوامل ساخت اين سريال با علي جنتي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي ديدار كردند. در اين ديدار که جمال شورجه(کارگردان)، محمود غلامي(تهيهکننده) و فريبا شاهسون، محقق بخشي از زندگي اين شهيد در سوريه و لبنان حضور داشتند، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي به بيان خاطراتي از شهيد محمد بروجردي پرداخت كه در نهايت باعث شد پيشنهاد ساخت مستند «مسيح كردستان» توسط گروه سريال «دره مردان گرگ» مطرح شود. جنتي ضمن تشکر از عوامل ساخت اين سريال در خصوص توجه به پرداختن به شهداي دفاع مقدس، اظهار داشت: ما هميشه براي ساحت مقدس شهدا وقت داريم، چراكه اگر نيروهاي متدين انقلابي چون شهيد محمد بروجردي در کنار ما حضور نداشتند، چگونه ميتوانستيم در طول هشت سال دفاع مقدس به جنگ ادامه بدهيم و از ميهن اسلامي دفاع کنيم؟ ما هرچه داريم از ايثار، رشادت، جوانمردي، گذشت و فداکاري اين شهيدان شجاع و انقلابي کشور داريم. وزير ارشاد در ادامه مبارزات سياسي سرلشکر پاسدار شهيد محمد بروجردي در قبل از انقلاب اسلامي و همچنين رشادتهاي اين سردار شهيد در طول جنگ در کردستان را تشريح کرد و گفت: در دوران قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، تصميم گرفته شد شماري مشخص از مبارزان انقلابي و سياسي براي آموزشهاي چريکي و دفاعي به سوريه و لبنان اعزام شوند. شهيد محمد بروجردي نيز از جمله اعزام شدگان به اين منطقه بود که توانست آموزشهاي بسيار سخت و طاقتفرسايي را پشت سر بگذارد. وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي خاطرنشان كرد: در شرايطي که همه احساس ميکردند کردستان از دست رفته با حضور و مبارزات طولاني و به دليل ويژگي که شهيد بروجردي در مقابله با عناصر ضدانقلاب و تجزيهطلب داشت، نقش بسزايي در نجات کردستان ايفا کرد که اين مهم، شهيد بروجردي را به «مسيح کردستان» معروف کرد. در ادامه اين ديدار، فريبا شاهسون اعلام کرد: با توجه به مصاحبه با ارزشي که علي جنتي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي درباره بخشي از زندگي شهيد بروجردي در دوران قبل از پيروزي انقلاب در سوريه و لبنان بيان کردند، قرار است مستندي به نام «مسيح کردستان» ساخته شود.
حمایت/در
دیدار وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با آیات عظام مطرح شد
تاکید مراجع تقلید بر کنترل فضای مجازی
مراجع تقلید در دیدار با وزیر ارتباطات وفناوری اطلاعات بر کنترل فضای مجازی تاکید کردند.
مسئولان فسادهای ناشی از فضای مجازی را کنترل کنند
آیتالله سبحانی با تاکید بر لزوم توجه مسئولان مخابرات به کنترل فضای مجازی گفت: ویژگی عصر ما، سرعت انتقال اطلاعات و سرعت ارتباطات است، یعنی اگر علمی در یک گوشه از دنیا تولید شود به ثانیه ای در گوشه دیگر این دنیا مردم از آن مطلع می شوند.
این مرجع تقلید اظهارکرد: فضای مجازی عرصه ای است که هم میتواند موارد مثبتی ایجاد کند و هم میتواند مشکلاتی را نیز به بار بیاورد که همه از آن مطلع هستند.
وی ادامه داد: ماهوارهها در نهایت به دنبال از هم پاشیدن نظام خانواده های ما هستند؛ غربیها میخواهند فساد را در درون
خانواده های ما ایجاد کنند و به همین دلیل سعی میکنند که از این طریق، این نفوذ را شکل دهند.
این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: مدیران مخابرات در کشور کار بسیار خوبی انجام دادهاند که جلوی آزادی سایت های مستهجن در کشور را گرفتهاند، اگر این کار را برای موبایل ها نیز انجام دهند اتفاق بسیار نیک و مثبتی خواهد بود.
فضای مجازی ابزاری قدرتمند برای پاسخ گویی به شبهات
آیت الله شبیری زنجانی نیز در دیدار با محمود واعظی خواستار مقابله با آسیبهای اینترنت و فضای مجازی شد.
آیت الله نوری همدانی نیز در دیدار مشابه دیگری فضای مجازی را ابزاری قدرتمند و موثر برای پاسخ گویی به شبهات دانست و گفت : امروز هجمه های فراوانی علیه نظام اسلامی در فضای مجازی منتشر می شود که ما هم باید با زبان خودشان به این شبهه افکنی ها پاسخ دهیم .
وی با اشاره به اینکه شیفتگان زیادی مشتاق هستند تا با ماهیت نظام اسلامی ایران آشنا شوند خاطر نشان کرد : شبکه های اینترنتی و فضای مجازی بهترین بستری است که باید انقلاب اسلامی را به جهانیان معرفی کنیم.
اقدامات حوزه ارتباطات بدون حرکت فرهنگی اثربخش نیست
یکی دیگر از مراجع تقلید هم گفت: اگر جوان بخواهد فاسد نشود باید به دنبال فکر ناب باشد، در مرحله نخست باید به دنبال حرکتهای فرهنگی باشیم زیرا اقدامات حوزه ارتباطات بدون حرکت فرهنگی اثر مثبت ندارد.
آیتالله عبدالله جوادیآملی هم با بیان اینکه فضای ارتباطات حقیقی است، اظهار کرد: جایی که اندیشه در آن نباشد مجازی است، برای فضای حقیقی باید کارهای حقیقی انجام دهیم.
وی با تاکید بر اینکه بدون فرهنگ، اندیشه و علم فضای مجازی حقیقتی ندارد، اضافه کرد: اگر جوان بخواهد فاسد نشود باید به دنبال فکر ناب باشد، در مرحله نخست باید به دنبال حرکتهای فرهنگی باشیم زیرا اقدامات حوزه ارتباطات بدون حرکت فرهنگی اثرگذاری لازم را ندارد.
این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: قبل از انقلاب اسلامی پرچم سه رنگ نمیتوانست خودش را حفظ کند به همین علت در جنگ جهانی زیر پا افتاد، پرچمهای دینی ماندگار است که میتواند مردم و نظام را حفظ کند، ملت به نام دین قیام کرد و در حد امکان مقابل خواستههای رژیم شاهنشاهی ایستادگی کردند.
وی گفت: در هشت سال دفاع مقدس کشورهای مختلف مقابل نظام اسلامی ایستادند اما ملت با تکیه بر آرمانهای خود از راه اصلی دور نشد.
آیتالله جوادیآملی با اشاره به اینکه قدرت نظام اسلامی متعلق به ملت است، عنوان کرد: ارگان و نهادی، نظامی یا غیر نظامی نباید قدرت نظام را قبضه کند و هر کسی آن را قبضه کرد آن را غصب کرده است، وزیر امور خارجه کشور به پشتوانه قدرت نظام مقابل کشورهای مختلف ایستادگی کرد.
وی رسیدن به اهداف نظام اسلامی را نیازمند استفاده از تجهیزات نوین دانست و عنوان کرد: نظام اسلامی در حوزه ارتباطات به جایگاههای مناسبی رسیده که امیدواریم در این راستا با تقویت آرمانهای دینی بتواند در تحقق اهداف نظام اسلامی موثر باشد.
روزان/انتقاد تند «حامد بهداد» از تلویزیون ایران
روزان نیوز- تلویزیون ما یک رسانه ورشکسته است که هیچ کس آن را نمیبیند.
راه ندادن عوامل فیلم «دیشب اتفاق افتاد» به استودیو برنامهی تلویزیونی «نقد سینمای ایران» باعث شد تا حامد بهداد در نشست خبری این فیلم از سیاستها تلویزیون انتقاد کند.
این فیلم که به کارگردانی تینا پاکروان ساخته شده در نخستین روز جشنوارهی فیلم فجر و در سپانس پایانی برج میلا اکران شد.
در نشست خبری این فیلم که امروز در برج میلاد برگزار شد، یکی از حاضران از عوامل فیلم دربارهی راه ندادن عوامل این فیلم به استودیو برنامهی تلویزیونی «نقد سینمای ایران» پرسید.
حامد بهداد هم گفت که تلویزیون ما یک رسانه ورشکسته است و هیچکس آن را نمیبیند.
به گفتهی بهداد برای او به عنوان یک ایرانی جذاب نیست که تلویزیون کشور خودش را نمیبیند، چون؛«شاید در نگاه اول تماشانکردن تلویزون نوعی لج کردن باشد و جذاب به نظر بیاید، اما وقتی به این ماجرا فکر میکنی نارحت میشوی و به این نتیجه میرسی که اینجا (تلویزیون) خانهی ما هست و چرا باید مخاطب داشته باشد.
او با بیان این مطلب که به عنوان یک ایرانی دوست دارد هنرمندان، مردم و دولتمردانش را در تلویزیون ایران ببیند و با آنها تشریک مساعی کند، افزود: تلویزیون دچار سوءتفاهم است.دست ما در دست یکدیگر نیست و به درد هم نمیخوریم.
بهداد تاکید کرد که مهم نیست که او را به تلویزیون راه ندهند، اما این نکته مهم است که چرا سریالهای ترکی در بین مردم ما این همه تماشاگر دارند.
او معتقداست که اگر داستان تمام سریالهای ترکی را در هاونگ بکوییم چیزی از آن درنمیآید.
بهداد از کم توجهی تلویزیون به فیلمهای سینمایی انتقاد کرد و گفت: فیلمهای سینمایی ما تمام معضلات و دغدغههای مردم را به خوبی نشان میدهند اما همین فیلمها هیچ جایی در تلویزیون ندارند.
او از افزایش برنامههای سطحی تلویزیون هم انتقاد کردو گفت: مشکل من این است که چرا جریان خرد، اندیشه و فرم در تلویزیون ما رعایت نمیشود؟
به گفتهی بهداد همین بیتوجهیها است که باعث شده سطح سلیقه مردم ما پایین بیاید. او این پرسش را مطرح کرد که چرا ما نباید به عنوان هنرمند در تلویزیون حضور داشته باشیم و با 70 میلیون جمعیت کشورمان ارتباط برقرار کنیم؟
این بازیگر سینما گفت: تلویزیون و سینمای ما باید به هم نزدیک باشند و با هم دوست شوند. ما هم با تمام این حرفها اعلام دوستی میکنیم و آنچه در شب گذشته رخ داد یک لحظه بود که ما تصمیم گرفتیم به این برنامه نرویم.
سیاست روز/وقتي «تهاجم فرهنگي به قانون» ناديده گرفته شد
چماق روشنفكري بر سر جماعت مومن
آنچه در كاشان و درخصوص يك بازيگر زن رخ داد، باز هم سبب شد تا عدهاي از آب گلآلود ماهي بگيرند و چماق روشنفكري خود را بر سر جماعت مومن بكوبند.
كسي منكر رفتار اشتباه و سخنان ناصواب برخي نيست، كسي هم نميپذيرد كه از تريبونهاي رسمي به يك موضوع نه چندان مهم واكنش نشان داده شود، اما سوال اينجاست آيا آنها كه خود را قانونمدار و قانونگرا ميدانند هم به وظيفه قانوني خود عمل كردند و آيا آنها كه «دلواپس» حضور تندروها شدند، قانونشكني نكردند؟
اسناد و مدارك نشان ميدهد كه اتفاق غيرقانوني را همانهايي رقم زدند كه خود را پشت تابلوي قانون مخفي كردهاند. بنا بر حكم رئيس اداره فرهنگ و ارشاد كاشان، تنها كارگردان فيلم اجازه حضور داشته و ساير عوامل مجوزي براي حضور در شهر كاشان و برنامه مورد نظر نداشتند.
چرا آنها كه اين روزها براي آن بازيگر خانم اشك ميريزند و ناله سر ميدهند، از اين رفتار غيرقانوني چيزي نمينويسد؟ چرا نميگويند باعث و باني اتفاقات دقيقا همان كساني هستند كه اين روزها در جايگاه شاكي قرار گرفتهاند و به بهانه برخورد با يك هنرمند، سعي بر خاكپاشي بر رفتار خلاف قانون خود ميكنند؟
بدتر از همه اينكه برخي مسئولان نظير وزير محترم فرهنگ و ارشاد هم در اين دايره قرار ميگيرد و معتقد است: «اگر اینگونه صحبتها از طرف برخی شخصیتهای رسمی بیان نشود عناصر خودسر هم اجازه برهم زدن جلسات را به خود نمیدهند.»
اما آقاي وزير احتمالا از دستور نماينده خود در شهر كاشان خبر نداشته كه اجازه حضور خودسرانه و غيرقانوني را به برخيها نداده بود. آن كساني رفتار خودسرانه از خود بروز دادند و يك جلسه را بر هم زدند كه به دستور رئيس اداره فرهنگ و ارشاد كاشان وقعي ننهادند و عليرغم برخي حساسيتهاي مشهود سعي كردند تا آب را گلآلود كنند.
«عناصر خودسر» كليدواژهاي است كه اين روزها به «دلواپس»، «تندرو» و... اضافه شده است. واژهاي كه برعلیه جريان انقلابي به كار برده ميشود و سعي بر اين ميشود كه جامعه را دچار دوپارگي تندرو و معتدل كند.
واقعيت آن است كه برخي براي زدن نيروهاي ارزشي و انقلابي دست به هركاري ميزنند. نكتهاي كه رهبر انقلاب در بيانات خود در دیدار دستاندرکاران برگزاری انتخابات هم به آن اشاره كردند و نقد جدي به برخيها داشتند: «یک عادتی هم در بعضی پیدا شده است که همینطور مدام تکرار میکنند «تندروها، تندروها»؛ خب بله، تندرَوی و کندرَوی - طرف افراط و تفریط - هر دو بد است، این معلوم است امّا [اینکه] تندروی چیست، کندروی چیست، خطّ میانه کدام است، چیزهای خیلی واضح و روشنی نیست، جزو مسائل بیّن نیست، تبیین لازم دارد.»
ايشان دقيقا هدف برخيها را هم روشن كردند: «من میفهمم که بعضی وقتی میگویند تندروی، جریان حزباللّهی و مؤمن مورد نظرشان است؛ نه، جریان مؤمن را، جریان انقلابی را، جوانان حزباللّهی را متّهم نکنید به تندروی؛ اینها همان کسانی هستند که با همهی وجود، با همهی اخلاص در میدان حاضرند، آنجایی هم که دفاع از مرزها لازم باشد، دفاع از هویّت ملّی لازم باشد، مسئلهی جان دادن و خون دادن مطرح باشد، همینها هستند که به میدان میآیند.»
واقعيت دقيقا همين است. جوان مومن انقلابي اين روزها زير آماج حملات كساني است كه يا خود را انقلابيتر ميدانند و يا به اسم «قانون» رفتارهاي غيرقانوني از خود بروز ميدهند. هدف آنها تهاجم به جواناني است كه براي دفاع از انقلاب و ارزشها از جان مايه ميگذارند. هدف اين است كه انرژي و انگيزه از اينها گرفته شود و راه براي نفوذ برخي جريانها باز شود. اما زهي خيال باطل كه جناح فرهنگي در مقابل تهاجم فرهنگي ميايستد و از آرمانهايش دست نميكشد.
شهروند/با مهدی باقری کارگردان مستند «اهالی خیابان یک طرفه» هویت سینمای مستند تثبیت شده است
آزاده صالحی| مهدی باقری یکی از مستندسازان جوان است. او در کارنامه خود ساخت فیلمهایی چون «مرغ سحر»، «اهمیت عارف بودن»، «ناگهان تو گم شدی»، «و کید کوکبی متوهم است»، «پیرپسر»، «تهراننشینان» و... را ثبت کرده است. باقری امسال در جشنواره فیلم فجر مستند «اهالی خیابان یک طرفه» را ارایه داده است. به بهانه اکران این فیلم با این کارگردان به گفتوگو نشستهایم.
با وجود آنکه خیابانهای دیگری در تهران وجود دارند که شاید پیشینه فرهنگی و تاریخی آنها به مراتب از خیابان سیتیر بیشتر باشد چرا خیابان سیتیر را دستمایه ساخت این مستند قرار دادید؟
شاید جالب باشد بدانید سیتیر اتفاقا قرار نبوده هیچگاه تبدیل به خیابان شود؛ در دهههای پیشین سیتیر راهی میان باغها بوده که آب قناتها از میان آن میگذشته است. مهمترین مسألهای که درباره سیتیر وجود دارد ساختمانهایی است که به لحاظ تاریخی ارزشمند هستند. در دهههای گذشته عدهای از رجال قاجار در سیتیر به خرید باغ پرداختند، یکی از آنها اتابک اعظم بود که ملک وسیعی را در سیتیر خریداری کرد؛ این ملک بعدها به سفارت روسیه مبدل شد، اما فردی به نام ارباب جمشید که از اتابک اعظم طلب داشته، این ملک را به جای بدهی از او برمیدارد ولی روسها به هر ترفندی این ملک را از از دست ارباب جمشید به جای بدهی نداشتهاش برمیدارند. ارباب جمشید فرد متمولی بود که به مشروطهخواهان بابت فعالیتهای مبارزهطلبانه وام میداد ولی سرنوشت این آدم طوری بود که در سال ١٣١٦ درحالی درگذشت که از دار دنیا فقط یک الاغ برایش باقی مانده بود و از کمکهای مردمی روزگار میگذراند. وقتی پژوهش این فیلم تمام شد، متوجه شدم آنچه پشت دیوارهای این خیابان اتفاق افتاده مهمتر از سایر مولفههاست.
به همین خاطرسعی کردید به جای روایت تاریخی صرف از این خیابان، هشت شخصیت مثل دختر «شیرینیفروش»، «بچه عزیزخان» و... را هم در این مستند بگنجانید؟
همینطور است. ما در طول مستند هشت شخصیت را میبینیم که هریک روایتهای خودشان را از خیابان سیتیر دارند و درعینحال زندگی روزمرهشان را در این خیابان روایت میکنند. میخواستم با آوردن این هشت شخصیت در مستند به نوعی تکثر را در خیابان سیتیر به تصویر بکشم و به این مسأله اشاره کنم، سیتیر از معدود خیابانهای تهران بوده که روزگاری تمام ادیان از ارامنه تا کلیمیها در آن در کنار هم زندگی میکردند. سیتیر مظهر فرهنگی ما است و بسیاری از کافهها و سینماهای معروف در این خیابان بنا شده بودند.
فکر میکنید در صورت اکران عمومی، این مستند چقدر میتواند با نسل امروز که شاید چندان هم حوصله شنیدن تاریخ نداشته باشند، ارتباط برقرار کند؟
من سعی کردم فرم روایت را در این مستند بهگونهای انتخاب کنم که مستند تنها متکی به روایت تاریخی صرف نباشد. از اینها گذشته تصور میکنم بازتاب یک فیلم مستند در طول زمان خود را نشان میدهد. امیدوارم این فیلم در گروه هنر و تجربه اکران شود؛ اما اگر در قالب ویدیورسانه هم عرضه شود به نظرم اتفاق خوبی است. تلاش کردم در حین ساخت این مستند، تمام فصول یک سال را در سیتیر تصویر کنم؛ کاری که اورهان پاموک در برخی از کتابهایش انجام میدهد. از این نظر میتوان گفت مستند «اهالی خیابان یک طرفه» فیلمی شبیه جستارنویسی در ادبیات است.
بهطورکلی فکر میکنید هویت سینمای مستند چقدر توانسته تثبیت شود؟
طبعا از اینکه فرصتی پیش آمده تا مستندسازان هم آثارشان را در کنار فیلمهای سینمایی در جشنواره فیلم فجر به نمایش بگذارند خوشحالم. در سالهای گذشته شاهد تبعیض میان مستندسازان و کارگردانان فیلمهای سینمایی بودیم. این تبعیض حتی در اهدای هدایایی مثل کیف جشنواره هم اثر گذاشته بود؛ اما در سالهای اخیر خوشبختانه نگاهها به مستند تفاوت کرده است، بهویژه در سالهای اخیر که مرتضی رزاقکریمی دبیری بخش مستند را به عهده گرفته این مسأله بهبود یافته است. امروز مستند هم در کنار آثار سینمایی به معرض دید مخاطبان گذاشته میشود. میتوان گفت یک جور هویتبخشی نسبت به فیلمهای مستند صورت گرفته و دیگر آن پیشفرضها که آثار مستند به وسیله آماتورها ساخته میشود، از میان برداشته شده است.
قانون/تعجب کارگردان فرانسوی از تماشاگران ایرانی
کارگردان فرانسوی نمایش «هیولاها» ابراز امیدواری کرد که برای اجرای ادامه نمایش خود و نیز شرکت در جشنواره تئاتر کودک بتواند بار دیگر به ایران سفر کند. «لارنت فرونیه»در سیوچهارمین جشنواره تئاتر فجر برای اولین بار به ایران آمد و نمایشی با نام «هیولاها» را که طراحی وکارگردانی آن را برعهده داشت برای کودکان به صحنه برد؛ هرچند تقریبا تمام تماشاگران نمایش او را بزرگسالانی در برمیگرفتند که اتفاقا از «هیولاها» لذت بردند.
این کارگردان که در «هیولاها»ی بیکلام تنها بازیگر نمایش هم بود، این اثر را در ادامه کارهایی که با درونمایه ترس در کمپانی تئاتری خود به همراه دو کارگردان دیگر اجرا میکنند تدارک دیده و در راستای تکمیل برنامهریزی و اهداف کمپانی، «هیولاها» را برای کودکان به صحنه میبرند. فرونیه در گفتوگویی در ابتدا با اشاره به اینکه از ایران فقط یک موسیقی در شهر پاریس شنیده و این تنها چیزی است که از فرهنگ و هنر کشور ما میدانسته است، گفت: وقتی به تهران آمدم شرایط را کاملا متفاوت از چیزی که تصور میکردم دیدم، چون با وجود اینکه شناختی نداشتم ولی به طور مداوم ،میشنیدم که اینجا (ایران) محیطی بسته است. در حال حاضر هم شناختم از ایران مثل یک کودک در حال رشد است که افزایش پیدا میکند. او گفت: خوشحالم که اتفاقات خوبی بین ایران و فرانسه در حال رخ دادن است و با برداشتن تحریمها شرایط بهتری ایجاد شده است، چون پیش از این آمدن به ایران و کار با ایرانیان کمی برایم عجیب بود اما الان با تغییر شرایط سیاسی اوضاع تغییر کرده است و با سفر به ایران امکان کشف آن را پیدا کردهام.
قدس/گفتوگو با برزو نیکنژاد کارگردان فیلم سینمایی«زاپاس»
میخواهم تماشاگر با حال خوب از سالن خارج شود
قدس/ هنر/ تکتم بهاردوست: برزو نیکنژاد همان کارگردان سریال جذاب «دودکش» است که در دومین تجربه کارگردانی سینما، بعد از فیلم «ناخواسته» که خواسته یا ناخواسته هنوز موفق به اکران آن نشده است این بار اما به سراغ موضوعی عاشقانه رفته است. عاشقانهای خاص با رگههایی از طنز. این فیلم در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره امسال حضور دارد. به این انگیزه با نیکنژاد به گفتوگو نشستهایم که میخوانید:
قصه فیلم از چه قرار است؟
در خلاصه داستان آوردم که «همه آدمها قصههایی دارن ولی نمیگن، برای همین هم هست که ما نمیشناسیمشون، ولی یه جایی، قصهها به هم گره میخوره، اونوقت که اگه نخوان بگن هم همه میفهمن...»
در واقع فیلم داستان یک تیم فوتبال است که در دسته سوم کشور فعالیت میکرده و به دسته دوم صعود میکند. در این میان کسی که نقش اصلی داستان را دارد، در آخرین لحظات بازی دچار مصدومیت تاندون پا میشود و سلامتیاش به خطر میافتد، خط سیر فیلم به این شکل ادامه پیدا میکند.
فیلمنامه این فیلم چگونه و برچه اساسی شکل گرفت؟ شهر رامیان بر چه مبنایی برای روایت قصه در نظر گرفته شد؟
دو سه ماه بعد از فیلم سینمایی «ناخواسته» بود که ایدهای ذهنم را درگیر کرد و کار را به نوشتن فیلمنامه زاپاس کشاند. اصلاً داستان این فیلم میطلبید که در این شهر فیلمبرداری شود.
شاید دلیل اصلیاش علاقه من به این شهر است. پدر من اصالتاً اهل رامیان است و من در نوجوانی زیاد به این شهر رفت و آمد میکردم و عرق خاصی به آنجا دارم.
بعید میدانم مخاطب هم از داستان فیلمتان سر در آورده باشد.
ببینید، زاپاس یک قصه اجتماعی است. قصهای عاشقانه که در بستری اجتماعی روایت میشود. من در این کار با بررسی و به تصویر کشیدن دو، سه نگاه از انواع عشق حتی خودم هم به عشق نگاه خاصی پیدا کردهام و مطمئنم که در مخاطب همین اتفاق میافتد.
به نظر من تنها راه مبارزه با بسیاری از مشکلات زندگی عشق است؛ این میتواند عشق به هر چیز و هر کسی باشد. عشق صداقتی دارد که نمیشود آن را ندید. در این فیلم هم گاهی فرصتهایی با وجود عشق پیش میآید که باید حفظش کنید، هر چند گاهی ناخواسته این اتفاق نمیافتد. در این داستان با وجود عشق شرایط برخی بهتر و شرایط برخی بدتر میشود. من میخواستم شیرینیهای زندگی و شیرینیهای عشق را در این فیلم با نگاهی اجتماعی و طنازانه به تصویر بکشم.
خلاصه کلام اینکه زاپاس قصهای اجتماعی است که همانند زندگی روزمره، شامل اتفاقاتی تلخ و شیرین است، اما با ساختاری شیرین و جذاب برای مخاطب ارائه شده است.
فیلمنامه زاپاس چه ویژگیهایی دارد؟
زاپاس پر از امید است. درست است که زندگی بیتلخی نمیشود، ولی من با یک روایت شیرین تلخی و شیرینیها را در کنار هم نشان دادهام و اصلاً تلخی را تشدید نکردم. زاپاس فیلم راحتی است و من سعی کردم این روایت شیرین را در تمام اجزای کار حفظ کنم. امیدوارم مخاطب بعد از دیدن فیلم با حال خوبی از سالن سینما بیرون بیاید.
از دلایل انتخاب نام فیلم بگویید.
(میخندد) اسم فیلم ربطی به لاستیک زاپاس ندارد. کلاً شما بعد از شنیدن اسم زاپاس این اتفاق برایتان میافتد. همراه! زاپاس دقیقاً اسمیاست که هم امید دارد هم تلخی. شما در زاپاس انتظار بهترش را ندارید ولی مثل زمانی که یک لیوان میشکند شما نگران نیستید چون یکی دیگر هنوز دارید.
از انتخاب بازیگرانتان بگویید، کسانی مثل امیر جعفری و همسرش ریما رامینفر
بازیگری همیشه برایم جدی بوده است و نمیتوانم به بازیگران زیادی با توجه به فاکتورهای ذهنیام فکر کنم. در تمام این مدت که فیلمسازی میکنم همیشه دلم میخواسته با امیر جعفری کار کنم. به انرژی او، تواناییاش و جدی بودن سینما برایش ایمان داشته و دارم. این دو میتوانستند در کنار هم آن رئالیستی که در ذهنم بود متبلور کنند. به نظرم حضورشان خیلی به زاپاس زندگی داده است.
پیشبینی شما برای میزان موفقیت فیلمتان چیست؟
فقط خیلی برایم مهم است که مخاطب از کار استقبال کند. ولی اگر منظورتان استقبال از طرف داوران است باید بگویم که هیچ فیلمسازی در ایران برای سیمرغ فیلم نمیسازد. جایزه هر کسی را خوشحال میکند، حالا اگر بشود همراه با راضی نگه داشتن مخاطب سیمرغ هم برد که نور علی نور است.
ارزیابی شما از جشنواره امسال چیست؟
خدارا شکر امسال فیلمهای خوبی انتخاب شده است و خوشحالم از اینکه جشنواره امسال خیلی با برنامهریزی همراه بود و هیچ اضطرابی به هیچکس وارد نشد، انگار تا اینجا همه چیز در خدمت برگزاری یک جشنواره خوب و آرام بوده و این قضایا تا اینجا به کلیت کار کمک کرده است، ولی به هر جهت برای قضاوت خیلی زود است.
قدس/نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی موضوع یک رمان شد
محبوبه زارع از انتشار کتاب «بیواسطه» با موضوع نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی خبر داد.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، محبوبه زارع، نویسنده و برگزیده هشتمین دوره جشنواره داستان انقلاب، د با اشاره به اثر برگزیدهاش در جشنواره که با محوریت نامه مقام معظم رهبری به جوانان غربی نوشته شده است، گفت: «بیواسطه» داستان جوان آیندهپژوهی است که تحت تربیت علمی و فکری پروفسور صهیونیسم در جهت اهداف پروتکلهای دانشوران یهود و تبلیغ پنهان آن قدم برمیدارد. در حالی که هنگام برخورد تصادفی با نامه رهبری به جوانان اروپا با نگاهی انقلاب محور به ذات عالم، ادیان و آینده جهان آشنا شده و تحول عظیمی را رقم میزند. راه فراری که برای پرهیز از کلیشهها انتخاب کرده بودم پرورش داستان در فضای خارج از انقلاب و در جبهه مقابل بود و همچنین جانمایه داستان که تم عاشقانه داشت.
این نویسنده با اشاره به ظرفیت پرداختن نامه مقام معظم رهبری به جوانان غربی در قالب یک رمان و داستان گفت: نامه مقام معظم رهبری به جوانان اروپا در نظر من ابتکاری هنرمندانه در صدور حقیقت انقلاب به جهان سرگردان در شبهات و پریشانیها جلوه کرد. خود را به جای جوان مخاطب نامه نهادم و اندیشیدم که برای اولینبار در زندگی در میان انبوهی از اطلاعات رسانههای ضد الهی به مفاهیم مورد تأکید در نامه برخورد میکردم، تا چه اندازه ممکن بود تحت تأثیر ندایش قرار بگیرم.
وی ادامه داد: من ضمیر خفته جوانان حقیقتجوی غرب را مطالعه کردم و دسیسههای مکارانه نظام صهیونیسم و غولهای تبلیغاتی قرن را بررسی کردم. مدتی در این فضا تحقیق و پژوهش و همزادپنداری کردم تا شاکله رمان را ایجاد کنم و سپس به نگارش روی آوردم. در زمان نوشتن هم حس بسیار خوبی به آینده این اثر داشتم و با سی چهل تألیف قبلیام، در نظرم بسیار متفاوت جلوه میکرد.
برگزیده جشنواره داستان انقلاب در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان با توجه به تکثر آرا در نظر کارشناسان درباره دامنه ادبیات انقلاب اسلامی، باید حوادث و وقایعی از این دست مانند نامه رهبر معظم انقلاب، فتنه 88 و... را هم جزو همین ادبیات در نظر گرفت یا خیر، گفت: دقیقاً همین است که بیان شد. ادبیات انقلاب و حتی دفاع مقدس زمانی تأثیرگذار است که در بازههای زمانی خاص حبس نشود و مرزهای زمانی و مکانی و حوادث را در نوردد. در واقع همان انقلاب در بُعد برونمرزی و بالاتر از آن در فطرتهای بشری بود. دیگر حوادث پس از انقلاب هم که در راستای حقیقت و ندای فطری 15 خرداد باشد همین طور است. درباه حماسه 9 دی که پاسخ مردمی به کوراندیشان فتنه 88 بود، نیز همین طور. اتفاقاً من در این موضوع هم رمانی نوشتهام که در حال سپری کردن مراحل چاپ است.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا برای نگارش درباره این موضوعات نیازمند گذر زمان نیستیم، گفت: قبول دارم که برخی حوادث در اثر گذر زمان و آشکارشدن ابعاد مسئله موضوعیت بهتر و مؤثرتری برای کار و پردازش مییابند، اما دامنه موضوع نامه رهبری یا حماسه 9 دی و یا قبل تر از آن جریانات اسلامستیزی و مسلمانکشی در میانمار که در رمان «مرد پشت روزنامه» بدان پرداختهام، مسائل مستمر، ریشه ای و وسیعی را فرا میگیرد که هرکدام از این رمانها تنها مصادیقی از روح آزاداندیشی و انقلابی آن به شمار میآیند. برای همین فکر نمیکنم گذر زمان مؤلفه مؤثری در نگارش آن محسوب شود.
زارع از انتشار این داستان در قالب یک کتاب خبر داد و افزود: داستان «بیواسطه» اکنون در کانون اندیشه جوان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تهران مراحل چاپ را پشت سر میگذارد و ان شاءالله در نمایشگاه کتاب امسال به خوانندگان عرضه خواهد شد.
قدس/گلستانه در نشست خبری ادعا کرد
تنها فیلم بدون ممیزی جشنواره فیلم فجر
کارگردان فیلم «نقطه کور» گفت: این فیلم سینمایی تنها فیلم بدون ممیزی جشنواره سی و چهارم است.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، نشست خبری فیلم «نقطه کور» با حضور مهدی گلستانه تهیه کننده و کارگردان، نیکی مظفری بازیگر، آنیتا جواهرچی طراح صحنه و لباس، مسعود نجفی منتقد سینما صبح امروز در سالن نشستهای برج میلاد برگزار شد.
نشست فیلم «نقطه کور» همانند نشست خبری فیلم اول سیو چهارمین جشنواره فیلم فکر با تنها حضور یک بازیگر برگزار شد و ظاهرا بازیگران علاقهای برای حضور در نشستهای صبح را ندارند.
مهدی گلستانه تهیه کننده و کارگردان «نقطه کور» در ابتدای این نشست درباره چگونگی تولید این فیلم توضیح داد و گفت: ازابتدای سال 93 مصمم شدم که تهیهکنندگی کار بعدی را برعهده داشته باشم. فیلمنامهای که حدود 6 ماه تحقیق و پژوهش آن انجام شد به دلیل عدم اخذ پروانه ساخت به تولید نرسید که سپس فیلمنامه دیگری جایگزین آن شد و احسان بیگلری که شم نویسندگی خوبی را دارد فیلمنامه نقطه کور را به من داد که با خواندن صفحه ابتدایی آن را نپسندیدند. اما پس از مطالعه کامل فیلمنامه درگیر آن شدم و دیدم آنچه که مدنظر است میتوان در این اثر را خلق کرد.
وی افزود: پروانه ساخت فیلم نقطه کور در آذر سال 93 صادر شد و چون تصمیم بر اکران جشنواره آن را داشتم تصمیم گرفتیم که در تابستان 94 آن را کلید بزنیم و در زمان باقیمانده حفرهها را پوشاندیم تا فیلمنامه به یک ثبات اساسی برسد که در این راستا 17 خرداد سال 94 این کار کلید خورد و به تولید رسید.
گلستانه اضافه کرد: کلیه لوکیشن و دیوارهای فیلم «نقطه کور» متحرک بوده است و ما توانستیم خانه 110 متری را در 450 متر طراحی کنیم. در این راستا نیازمند فضای بیشتری بودیم که سعی کردیم با کمک دیوارهای متحرک این امر محقق شود.
وی در خصوص نامگذاری این فیلم گفت: ذائقه من به فیلمهای در موضوعات خانوادگی و اجتماعی نزدیک است که سعی میکنم فیلمی را تولید کنم که به ذائقه من نزدیکتر باشد و به این نقطه رسیدیم که بیش از 70 درصد طلاقها بیدلیل بوده و براساس اشتباهات شخصی صورت گرفته است که میتواند با یک عذرخواهی حل شود.
کارگردان «نقطه کور» با بیان اینکه قصد داشتیم فرهنگ عذرخواهی را در این فیلم مطرح کنیم، گفت: قبح شک به اندازه ای در این اجتماع از بین رفته است که شناخت راه درست بسیار سخت شده و فیلمنامه نقطه کور تمام این موارد را داشته است.
گلستانه در خصوص ممیزیهای فیلم نقطه کور نیز توضیح داد و گفت: به گفته فرجی مدیرکل سینمای حرفهای فیلم «نقطه کور» نقطه کور تنها فیلم بدون ممیزی جشنواره سی و چهارم فیلم فجر است.
وی گفت: بحث خانواده اقیانوس بیکران است که هیچگاه پایانی برایش وجود ندارد.
کارگردان «نقطه کور» در پاسخ به سوالی درباره شباهت نقطه کور به فیلمهای دیگر گفت: اینکه فیلمی را به لحاظ ساختاری با فیلمهای دیگر مقایسه کنیم به گمانم قیاس معالفارغ است و تنها محمدرضا فروتن در دُرخوانی گفت که انگ شباهت به سعادتآباد به ما میخورد که ما هم هرگز به دنبال چنین موضوعی نبودیم.
گلستانه گفت: برای شخصیت فروتن در ابتدا نقش جوشکار سکوهای نفتی مدنظر ما بود که با مشورت روانشناسان و آزار و اذیتهای مطلق شرکت ملی پالایش نفت و ورود به متن فیلمنامه و اعمال نظر مستقیم آن را تغییر دادیم و خسرو به شخصیت تکنسین پایههای سکوهای نفتی تبدیل شد.
مظفری نیز در ادامه گفت: «نقطه کور» قضاوتهای نادرست خانوادهها به یکدیگر است.
نیکی مظفری بازیگر فیلم سینمایی «نقطه کور» گفت: من کار خود را با تئاتر شروع کردم و به این کار دعوت شدم که به دلیل داشتن فیلمنامه جذاب و پیامهای خانوادگی این نقش را پذیرفتم.
وی افزود: «نقطه کور» فیلمنامه جذابی دارد و پیامش به خانوادهها بازمیگردد که توانست بحث شک و قضاوتهای نادرست را به خوبی نمایش دهد و من هم امیدوارم که در این کار موفق بوده باشم و آنچه که مدنظر کارگردان بود محقق شده باشد.
مردم سالاری/حامي معنوي سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر:
سينماگران به ياري نيازمندان بروند
کتايون رياحي بازيگر سينماي ايران معتقد است سينما بايد آينه رفتار اجتماع باشد و جامعه امروز بيش از هر رفتاري نياز به ترويج فرهنگ همراهي و همياري دارد.
کتايون رياحي بازيگر سينماي ايران و بنيانگذار بنياد نيکوکاري «کمک» که در سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر به عنوان حامي معنوي حضور دارد درباره دلايل حضور خود در جشنواره فجر به مهر گفت: سينما هنري جذاب، پر مخاطب، دوست داشتني و تاثيرگذار است که علاوه بر نشان دادن قصه آدمها، کارکرد رسانه اي نيز دارد و ميتوان از طريق آن پياميانساني را به گوش مخاطب رساند که يکي از اين پيامها مسايل انسانهاي نيازمند است.
وي ادامه داد: من بنياد نيکوکاري «کمک» را به منظور رساندن صداي انسانهاي دردمند و نيازمند به کمک راه اندازي کردم و حال که جشنواره سيوچهارم فيلم فجر براي اولين بار امکان حضور يک بنياد نيکوکاري را ايجاد کرده است اميدوارم اين همراهي تا پايان جشنواره به شکل مطلوبي ادامه پيدا کند.
رياحي با اشاره به فعاليتهاي بنياد نيکوکاري «کمک» گفت: حدود دو سال و نيم است که اين بنياد تشکيل شده است. در سال اول هر کاري از دست ما بر ميآمد در راستاي کمک به انسانهاي نيازمند انجام داديم اما رفته رفته هدف اصلي اين بنياد نيکوکاري به سمت کودکان ناشنوا سوق پيدا کرد و در نهايت کمک به کودکان ناشنواي نيازمند به کاشت حلزوني گوش را در دستور کار قرار داديم و بعد از گذشت دو سال به لطف خدا موفق شديم 110 کودک ناشنوا را از موهبت شنوايي برخوردار کنيم.
اين بازيگر سينماي ايران درباره نسبت سينما و سينماگران با امور خيريه بيان کرد: سينماگران در جامعه شناخته شده و چهرههاي محبوب مردميهستند و حضورشان در بنيادهاي خيريه ميتواند موثر واقع شود و من اميدوارم سينماگران به درستي بتوانند با بنيادهاي خيريه مردم نهاد همراه شوند.
رياحي تاکيد کرد: سينما بايد آينه رفتار افراد اجتماع باشد و جامعه امروز بيشاز هر رفتاري به ترويج فرهنگ کمک به يکديگر نياز دارد و اين مساله بايد در آثار فيلمسازان و رفتار و عملکرد سينماگران نيز نشان داده شود.
وي در پايان گفت: هر کمکي در جهت رفع احتياج انسان نيازمند،براي بهبود زخم بشر موثر است و سينماگران ايراني هم با حضور در جامعه و کمک ميتوانند باري از دوش انسان نيازمند بردارند.
وطن امروز/نامه اعتراضآمیز انیمیشنسازان پیرامون برگزاری جشنواره فیلم فجر
قرار بود جشنواره فجر به اعتلای سینما بینجامد!
در پی رفتار تبعیضآمیز مدیران سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر با عوامل آثار انیمیشن در جشنواره، تولیدکنندگان 8 اثر حاضر در جشنواره در نامهای با عنوان «جشنواره فجر با احتمال بارش کوفته قلقلی!» نسبت به این اقدام واکنش نشان دادند. در بخشی از متن نامه آمده است: «شلوغی سالن افتتاحیه جشنواره فیلم فجر، صدای چلیک چلیک دوربینها، بوی تند ادکلن بازیگران و لباسهای مرتبشان، اجازه نمیدهد کسی به فلسفه جشنواره فکر کند. به اینکه قرار بود جشنواره فجر به اعتلای سینما بینجامد. ایجاد شد تا رونقی بر صنعت سینما شود. تا بتواند سره از ناسره تفکیک نماید و فرهنگ متعالیمان را معرفی کند و به ما فیلمسازان مسیر درست سینما را نشان دهد. جشنوارهای پررونق که برای بسیاری از فیلمها، تبدیل به هدف شده است. از ماهها قبل کلید میخورند تا به فجر برسند و ستارههایشان روی فرش قرمز بروند اما سینما منحصر به فیلمهای زنده نیست. در دنیا، سینمای انیمیشن گیشه را قبضه میکند و دایره مخاطبان بیشتری را هدف میگیرد. صنعتی که هنوز طعم آن را درست نچشیدهایم، مگر چند کامی که به شیرینی از آن ستاندهایم. سال گذشته بهرغم بیمهری جشنواره سیوسوم، انیمیشن شاهزاده روم برخلاف پیشبینیها، چندین برابر فیلمهایی فروخت که بازیگرانش روی فرشها غلت میزدند و سیمرغها برایشان تنبک!» در ادامه این نامه خطاب به ایوبی که وعده سال انیمیشن داده بود، آمده است: «این است سال انیمیشن! این است توجه ویژه به صنعتی که چند ماه از اعاده حیثیت سالنهای سردش، با فروش 4 میلیاردی شاهزاده روم میگذرد. اهالی 8 انیمیشن سینمایی حاضر در فجر، حتی شب گذشته در افتتاحیه جشنواره هم سهمی نداشتند! سوال اینجاست، در افتتاحیهای که هنوز تنور جشنواره گرم نشده دعوت نبودیم، آیا در اختتامیه برای ما صندلی خالی دارید؟! آیا انیمیشن برادرخوانده سینماست که مستحق چنین بیحرمتی است؟! آیا باز هم قرار است با فروش گیشه و استقبال صاحبان اصلی جشنواره یعنی مردم، انیمیشن را به آغوش بکشید؟! مگر یک دعوت محترمانه یا تخصیص یک سیمرغ بیجان، هزینه زیادی است که در قبالش توسعه این صنعت دانشبنیان، جذب سرمایههای خصوصی و ژست حمایت از آن را به همراه دارد؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com