گروه دین و اندیشه: هفته گذشته جمعی از علما و نخبگان اهل سنت در قالب کاروان «امت محمد(ص)» به کربلا اعزام شدند. هدف آنها حضور در راهپیمایی عظیم اربعین و زیارت مشاهد مشرفه اهل بیت رسول الله(صلی الله علیه و آله) بود.
به گزارش بولتن نیوز، آدم آسوبار از علمای اهل سنت و امام جمعه مسجد امام رضا(علیه السلام) در روستای بمباسری چابهار یکی از اهالی این کاروان همراه با محمد خالد سلمانی و صبامحمد باخانی با خبرنگار ما گفتگویی داشته اند که در ادامه ملاحظه خواهید کرد.
آسوبار گفت: اولین بار بود که به کربلا میرفتم. سفر خوبی بود و برادران شیعه بخوبی تکریم کردند.
وی افزود: قبلا شنیده بودم چنین جمعیتی برای اربعین راه میافتد اما اینبار آن را با چشمان خودم دیدم. جمعیت بسیار بالایی حضور داشت و حتی با جمعیتی که موسم حج در سرزمین وحی تجمع میکنند قابل مقایسه نیست.
80کیلومتر را بعشق زیارت اهلبیت رسول الله قدم برداشتم و خسته نشدم
امام جمعه روستای بمباسری چابهار، علت حضورش در راهپیمایی اربعین را اینگونه توصیف کرد: انگیزه ما زیارت اولاد رسول الله(صلی الله علیه و آله) بود تا در عتبات عالیات کنار بندگان صالح و نیک پروردگار دعا کنیم و حاجاتمان را بگیریم. حضور اهل سنت در راهپیمایی اربعین یک انگیزه و علت مشخص دارد که آن محبت اهل بیت رسول الله(صلی الله علیه و آله) است. 80 کیلومتر پیاده راه رفتیم که بیسابقه بود. مردم روستا و اطرافیان از من پرسیدند که چطور این راه را رفتهام؟ اما من این 80 کیلومتر را اصلا حس نکردم چون بعشق زیارت اهل بیت(علیهم السلام) قدم برداشتم. با محبت اهل بیت(علیهم السلام) دیگر کسی احساس خستگی نمیکند.
شیعیان عراق خوشحال شدند وقتی فهمیدند محبت اهل بیت(علیهم السلام) در دل ما نیز وجود دارد
آسوبار در پایان تصریح کرد: حضور کاروان امت محمد(صلی الله علیه و آله) در راهپیمایی اربعین یکی از فرصتها و ظرفیتهای مناسب برای نمایش وحدت مسلمانان بود که الحمدلله از این فرصت به درستی استفاده شد. شیعیان عراق از دیدن ما بسیار تعجب کردند اما وقتی با آنها صحبت کردیم بسیار خوشحال شدند که فهمیدند محبت اهل بیت(علیهم السلام) در دل اهل سنت نیز وجود دارد.
خود را سرزنش کردم که چرا زودتر به کربلا نیامدم!
محمد خالد سلمانی از هموطنان اهل سنت ترکمن است که در راهپیمایی عظیم اربعین شرکت کرده است. وی که تجربه برگزاری مراسم عزاداری برای امام حسین «ع» را در ایام عاشورا دارد، از پیاده روی اربعین می گوید:
*جناب سلمانی نگاه اهل سنت به امام حسین «ع» چگونه است؟
اینکه کاملا معلوم است؛ ما برای امام حسین مراسم عزاداری می گیریم و صدقه[1] میدهیم. امام حسین و امام حسن و دیگر ائمه فقط برای شیعیان نیستند ما هم آنها را دوست داریم و برایشان مراسم میگیریم و صدقه میدهیم، قران خوانی میگیریم. اما ما مثل شیعیان سینه زنی نداریم.
حدود 6 5 سالی میشد که دائم با خود فکر میکردم که کاش قسمت میشد به زیارت امام حسین میرفتم تا اینکه امسال رفقا گفتند که بیایید به کربلا برویم و الحمدلله قسمت شد و به زیارت حرم امام حسین رفتیم.
*زیارت امام حسین آنهم به صورت پیاده چطور بود؟
اول به نجف رفتیم و حضرت علی را زیارت کردیم بعد به کربلا و زیارت حرم امام حسین رفتیم. حدود 40 کیلومتر از مسیر نجف تا کربلا را پیاده رفتیم. بعد از کربلا به بغداد رفتیم برای زیارت قبر ابوحنیفه و گیلانی رفتیم. در این سفر هم علاوه بر زیارت برنامه قرآنخوانی داشتیم. بعد از زیارت امام حسین، اینقدر احساس خوبی داشتم که دائم خود را سرزنش میکردم که چرا زودتر به اینجا نیامدهام. اینقدر از حضور آن همه خدمتکارِ امام حسین تعجب کرده بودم که میگفتم این فقط معجزه الله است، و گرنه این شدنی نیست که این همه آدم فقط در مسیر بایستند و از زائرین امام حسین پذیرایی کنند.
بعد هم که کم کم متوجه حضور تعداد بسیار زیاد زائران شدم بازهم به شدت به فکر فرو رفته بودم که واقعا این حوادث شدنی نیست مگر اینکه معجزه الله باشد. قدم به قدم مسیر خدمتکاران آماده بودند و همه چیز در اختیار زائران قرار میدادند. واقعا من نمیتوانیم همه آنچه را دیدم توصیف کنم. من حتما به همه دوستان و آشنایانم و به همه اهل سنت سفارش میکنم لا اقل یک بار به زیارت امام حسین (ع) و به این سفر بروند. مخصوصا به جوانان سفارش میکنم حتما به پیادهروی اربعین بروند. ما با این که سن مان بالا بود خیلی لذت بردیم. دیگر اگر جوانتر باشی و به این سفر بروی که خیلی خوب میشود. انشاءالله خودم هم باز خواهم رفت.
فکر میکنید این زیارت چه تاثیری خواهد گذاشت که سفارش میکنید دیگران هم بروند؟
همین که هر کسی با چشم خودش ببیند آنجا چه خبر است کافی است! هرکسی با توجه به ظرفیت خود لذت خواهد برد. همه چیز آنجا شیرین بود و هر لحظهاش یک خاطره. همین که خدمتکاران امام حسین را در این راه ببینند پر از درس است. اینقدر با عشق خدمت میکنند که حد و حساب ندارد.
*آیا در طول مسیر بی حرمتی از کسی ندیدید؟
یکی دو نفر کنایه های بی نمکی زدند اما اهمیتی نداشت. یکی از آنها گفت شما که سنی هستید! امام حسین مال ماست، شما برای چه آمده اید زیارت؟!
ما هیچکدام به این صحبتها اهمیتی ندادیم. آنها خودشان را با این حرفها کوچک می کنند. من به آنها گفتم: «همه امامان و همه پیغمبران برای همه مردم است و به فرقه خاصی تعلق ندارند.» آنها خیال می کنند ما به اهل بیت اعتقاد نداریم! و امامان را امام نمی دانیم! اما این طور نیست. اهل سنت هم در ارادت به اهل بیت هیچ فرقی با شیعه نمی کند. حتی اگر به زیارت هم نرود، روز عاشورا به نیت امام حسین صدقه می گذارد؛ تاسوعا و عاشورا را روزه می گیرد و ثواب آن را به امام حسین هدیه می کند.
من هر سال صدقه ای را که برای امام حسین می دهم با اعتقاد می دهم و به این زیارت هم اعتقاد دارم که می روم. ما در این سفر دو تا شاعر از اهل سنت هم داشتیم که هم در نجف برای حضرت علی و هم در کربلا برای امام حسین شعرهای زیادی خواندند. جمعیت زیادی هم در آنجا ارادت اینها را به اهل بیت دیدند و شعرهایشان را شنیدند. بیشتر شیعیان هم خوشحال بودند که سنی ها هم به زیارت آمده اند و برای امامان شعر سروده اند. خیلی هایشان تعجب کرده بودند. امیدوارم سال آینده هم بتوانم به زیارت امام حسین بروم.
تا می فهمیدند سنّی هستیم، دوبرابر پذیرایی می کردند!
صبامحمد باخانی، شاعری سنّی مذهب است از دیار ترکمن صحرا. او به همراه جمعی دیگر از اهل سنت ایران در راهپیمایی عظیم اربعین شرکت کرده بود. او برای ما از این سفر و آنچه در آن گذشت، می گوید:
*سفرکربلا و پیادهروی اربعین چطور بود جناب باخانی؟
من این بار را رفتم که مسیر را یاد بگیرم. حرمها را یاد بگیرم. اما دیگر خودم راه را یاد گرفتم و از این به بعد خودم به تنهایی به زیارت خواهم رفت. سال بعد دست زنم را می گیرم و با یکی یا دو نفر به زیارت می روم. اما پیادهروی را که دیدم، واقعا انسان عشق میورزید به این همه عشقی که آنها داشتند. پیر و جوان، زن و بچه، حتی عده ای پا برهنه آمده بودند تا برای زیارت بروند. این صحنه ها و این همه انسان عاشق را که میدیدم با خودم میگفتم من اگر جای خدا باشم خیلی بیشتر از ثوابی که اینها میخواهند، به آنها میدهم.
چرا مکه و حرم پیغمبر دست یک عده نامرد افتاده؟ اینها با این همه فقرشان اینقدر عشق میورزند.
*با این اوصاف آیا به دوستان و آشنایانتان توصیه میکنید که به این سفر بروند؟
مردم ما از این داعش بی دین میترسند ولی ما رفتیم و دیدیم که هیچ کاری نمیتوانند بکنند. حتی تا خود بغداد هم رفتیم. از طرف دیگر راه را بلد نبودیم که آن را هم یاد گرفتم. برای همین وقتی آمدم به همه گفتم بیایید سال بعد برویم. اصلا چرا سال بعد، گفتم بیایید همین یک ماه دیگر برویم. خودمان هم برویم. قبل از اینکه برویم خیلی از دوستان ما را میترساندند که داعش نامرد است، سرتان را میبرد، فلان و بهمان میکند. اما خدا را شکر سالم آمدیم و به دوستان گفتم دیدید اتفاقی نیفتاد. آن همه سیل عظیم جمعیت پای پیاده میآمدند مثل آب روان جیحون سرازیر بودند. تا بچه 40 روزه هم بین جمعیت دیدم. یکی دیگر فقط یک پا داشت و با همان یک پا به سوی حرم راهی بود. اینها همه به خاطر عشق امام حسین بود و گرنه کسی مجبورشان نکرده بود و آزاد بودند که مسیر را با ماشین بروند. باید خود اهل سنت بروند و این عشق را ببینند. اگر صد نفر میآمد و به من میگفت من باور نمیکردم. اگر از تلویزیون میدیدم باور نمی کردم و میگفتم اینها تبلیغ است. خیلیها اینطور فکر میکنند؛ اما وقتی رفتم و از نزدیک دیدم و با آنچه تلویزیون نشان میداد مقایسه کردم، دیدم تلویزیون حتی یک چهارم جمعیت را هم نشان نمیدهد! تلویزیون فقط جمعیت مرز ایران را نشان میداد. در صورتی که خود عراق 20 میلیون شیعه داشت و همه از زن و بچه و کودک، سالم و لنگ و ... پای پیاده راهی کربلا بودند. خیلیهایشان هم به زائران خدمت میکردند. تا میلنگیدی می آمدند ماساژ می دادند. تا احساس میکردند مریضی دکتر می آوردند معاینهات میکرد. با اینکه فقیر بودند اما همه زندگی خود را خرج میکردند. همین که می فهمیدند ما اهل سنت هستیم از ما دوبرابر پذیرایی میکردند.
*در طول سفر مردمی که متوجه میشدند شما اهل سنت هستید چطور با شما رفتار میکردند؟
آنقدر خوشحال میشدند که از شادی در پوست خود نمیگنجیدند. وقتی که قرار شد من در کربلا شعر بخوانم آقای رحیمپور سخنران بودند، وقتی به ایشان گفتند که اهل سنت در این مراسم شرکت کردهاند ایشان از وقت خود کم کردند و به من دادند تا شعر بخوانم. بعد از شعرخوانی بنده هم آقای پناهیان صحبت کردند و گفتند: " بله، واقعیت این است و اهل سنت هم به اهل بیت علاقه خاصی دارند و برایشان شعر میسرایند و ..." . واقعا من نمیدانم عدهای چرا فکر نمیکنند و بعضی نسبتها را به ما اهل سنت میدهند. مگر حضرت علی (ع) خلیفه چهارم ما نیست!؟ مگر همسر حضرت فاطمه و داماد پیغمبر ما نیست؟! مگر حضرت فاطمه (س) دختر پیغمبر ما نیست؟! مگر حسن و حسین نوههای پیغمبر نیستند؟! واقعا اگر مسلمانی نسبت به این عزیزان احساس تعصب و احساس مسئولیت نکند مسلمان نیست! ما اهل سنت اگر در تشهد نماز خود بر پیغمبر و خاندانش صلوات نفرستیم نمازمان قبول نیست. اما نمیدانم چرا اینها دیده نمیشود و بعضی به راحتی میگویند اهل سنت به اهل بیت اعتقاد ندارد. من خودم در این سفر دوبار به زیارت قبر امام حسین رفتم. یک بار برای نماز صبح رفتم و یک بار هم برای نماز شب رفتم. اینقدر شیعیان تعجب کرده بودند که همه با دوربین های شان از ما عکس میگرفتند. خیلی خوشحال میشدند و همه به هم میگفتند ببینید اهل سنت هم آمدهاند زیارت! می گفتیم بابا ما اهل سنت هم عاشق اهل بیت هستیم و به زیارت اهل بیت میرویم. روز عاشورا را روزه میگیریم و ثواب آن را به امام حسین هدیه می کنیم.
مگر امام حسین فقط برای شیعیان است؟! چطور شده که امام حسین فقط به نام شیعیان شده است؟! مگر شیعیان سند زدهاند که حضرت علی فقط مال آنهاست؟! مگر شیعیان اینها را از کجا گرفته اند که ما حقی نسبت به آنها نداشته باشیم. مگر امام حسین نوه پیغمبر ما نیست؟! حالا که ما هم نسبت به آنها حق داریم چرا ما احساس مسئولیت نمیکنیم؟! ما هم باید عشق مان را نسبت به آنها نشان بدهیم. هم در نجف و هم در کربلا برنامه شعرخوانی داشتیم. در بین میلیونها نفر از عاشقان حسینی شعر خواندم. وقتی من سنی شعر میخواندم شیعیان به شدت گریه میکردند.
خلاصه اینکه هم شیعه و هم سنی باید بداند که امام حسین فقط متعلق به شیعیان نیست و همه مسلمانان باید نسبت به امام حسین و اهل بیت احساس مسئولیت داشته باشند. شیعه باید بداند تا امام حسین را فقط مال خود نداند و سنی باید بداند تا بیشتر نسبت به امام حسین احساس مسولیت داشته باشد.
اما همه اینها مخدوش شده و دیده نمیشود. اما آنجا وقتی میفهمیدند ما از اهل سنت هستیم خیلی به ما احترام میکردند. عراقیها هم به زبان خودشان همه اش تکرار میکردند: «السنّه ایران» و خیلی جاها بدون نوبت از ما پذیرایی میکردند.
*آیا بی احترامی هم به شما شد؟
نه هیچ بی احترامی نشد. فقط یک بار یکی از نگهبانان در بغداد لباسهای همسفران بلوچ را که دید ذهنش رفت به سمت داعش و با آنها بدرفتاری کرد. آن هم وقتی برادرش آمد، کلی از ما معذرت خواهی کرد. و توضیح داد که برادر ما در زمان صدام در زندان بوده و آنقدر شکنجه شده که ناراحتی اعصاب پیدا کرده است. به این ترتیب دلخوری کمی هم که پیدا شده بود از بین رفت.
*جناب باخانی شما از ازدحام جمعیت خیلی یاد کردید و شگفت زده شده بودید، آیا در این ازدحام جمعیت اذیت نشدید؟
من به دوستانم هم در آنجا گفتم اگر بنا بود کسی در ازدحام جمعیت بمیرد حتما باید در کربلا روزی صد نفر میمرد! اما در این خیل عظیم جمعیت اصلا یک نفر هم دیگری را نمیرنجاند. با اینکه زن و مرد هم قاطی بودند اما هیچکسی آزار نمیدید. حتی از ناخن یک نفر هم خون نیامد. با اینکه جمعیت اینجا چندین برابر مکه بود چرا با وجود این ازدحام هیچ کسی آزار ندید!؟ به یکی از رفقا گفتم این همه جمعیت گواه آن است که حاجیان را در عربستان کشتند! اگر اینطور نبود چرا اینجا با این همه جمعیت کسی نمیمیرد؟! این همه آدم زیارت کردند و آب از آب تکان نخورد. این نکته خیلی مهم است و باید به آن توجه کرد که چرا در عربستان آن همه انسان را کشتند و دل مردم را در خانه خدا شکستند.
*آیا چیزی هم به عنوان تبرک برای خانواده آوردهاید؟
مقداری از آب و خاک کربلا را برای تبرک آورده ام که به هریک از فامیل یک ذره به عنوان تبرک بدهم به همراه یک عطر به عنوان سوغاتی.
گفتم این خاک کربلای حسین شهید است. ما بسیار به این موضوع اعتقاد داریم که "حسین شهیدِ حق کربلاست" شاعر ترکمن مختوم قلی 300 سال قبل در شعر معروف خود به این موضوع اشاره کرده است و خدا را به حق شهید کربلا قسم داده است. ترکمن معتقد است که حسین با دهان خشکیده و به خاطر اسلام شهید شده است برای همین هم آب و خاک کربلا را متبرک میداند.
انتهای پیام/
[1]. از جمله آیین هایی که بین اهل سنت( چه داخلی و چه خارجی) درباره امام حسین (ع) رواج دارد، صدقه دادن به نیت امام حسین است و به قدری این موضوع شایع است که می توان آنرا برابر نذری دادن شیعه برای امام حسین دانست.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com