هر جایی که یک سرباز ایرانی حضور دارد، یک دیپلمات ایرانی پشت سر آن قرار دارد و یک مجتهد شیعه هم آن را مشروع میسازد. هنگامی که عرفیترین روشنفکران ایرانی (مانند محمود دولتآبادی) و اصلاحطلبترین سیاستمداران ایرانی از ضرورت نیاز همزمان به قاسم سلیمانی و محمدجواد ظریف میگویند روشن است که عزم ایران برای مبارزه با داعش و داعشمنشی یک عزم ملی و از آن فراتر ...
گروه بین الملل: محمد قوچانی در سرمقاله آخرین شماره هفته نامه صدا تحت عنوان «چگونه با تروریسم مبارزه کنیم؟» نوشته است: هر جایی که یک سرباز ایرانی حضور دارد، یک دیپلمات ایرانی پشت سر آن قرار دارد و یک مجتهد شیعه هم آن را مشروع میسازد. هنگامی که عرفیترین روشنفکران ایرانی (مانند محمود دولتآبادی) و اصلاحطلبترین سیاستمداران ایرانی از ضرورت نیاز همزمان به قاسم سلیمانی و محمدجواد ظریف میگویند روشن است که عزم ایران برای مبارزه با داعش و داعشمنشی یک عزم صرفا حکومتی نیست؛ یک عزم ملی و از آن فراتر یک عزم معرفتی است.
به گزارش بولتن نیوز، متن یادداشت سردبیر نشریه صدا به شرح زیر است:
هیچ دولتی در خاورمیانه و آسیایمیانه نمیتواند شکل بگیرد مگر آنکه فهم درستی از فرآیند تبدیل فقه به قانون داشته باشد. حذف فقه از منابع قانونگذاری (تجربه دولتهای سکولار) مانع از نواندیشی و نوزایی فقه اسلامی و تبدیل آن به ابزار بنیادگرایی و ظهور بنیادگرایان میشود
ظهور داعش و طالبان و القاعده محصول فقر نظام اجتهاد در مذهب اهل سنت است. تفسیر نصگرایانه و ظاهرگرایانه از شریعت ریشهی معرفتی افراطیگری سنی است. جهاد بدون اجتهاد انحراف است. نظام اجتهادی شیعی و عدم تجویز اکثریت فقهای شیعه بر بقا بر تقلید مرجع در گذشته و نیاز به پیروی از اجتهاد زنده راز همین مرزبندی میان دو نوع اسلامگرایی و اسلامخواهی است.
ایالات متحده آمریکا فکر میکرد کار گذاشتن چند صندوق رای و برگزاری انتخاباتی که از درون آن سکولارهای مسلمانی مانند محمد البرادعی بیرون بیایند خاورمیانه را آرام خواهد کرد. غافل از آنکه سالها سرکوب اسلامگرایی در خاورمیانه مانع از ظهور هر نوع سکولاریسمی خواهد شد و در واقع تا مدتها ملتهای منطقه را از هر نوع جدایی دین و دولت گریزان خواهد ساخت
اگر بگوییم فقر تجربهی انقلاب اسلامی ایران در پیروان مذهب اهل سنت یک نقص راهبردی به حساب میآمد خطا نکردهایم. انقلاب اسلامی ایران با وارد ساختن دستگاه فقاهت در نهاد حکومت به اجتهاداتی دامن زد که راه را بر افکار افراطی مانند گروه فرقان میبست و ضمن تاکید بر اسلامخواهی مانع بنیادگرایی به معنای مرسوم امروزی کلمه میشد. در یک کلمه غرب درنیافت یا خیلی دیر دریافت که ایران مهمترین عامل ثبات خاورمیانه است و به جای تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی ایران باید آن را به رسمیت بشناسد و به سوی آن دست دراز کند تا بتواند از کابوس تروریسم سنی در خاورمیانه نجات یابد.
حکومت اسد با معیارهای شرعی و دموکراسی یک حکومت حداکثری و ایدهآل محسوب نمیشد و حتی میتوان این خرده را به نظام سیاسی سوریه گرفت که چرا پیش از ظهور حوادث اخیر دست به گشایش فضای سیاسی نزده است، اما حکومت اسد به عنوان یک حکومت حداقلی و واقعی در برابر افراطیگری سنی و صهیونیستی یک سد دفاعی است.
انقلاب اسلامی ایران با وارد ساختن دستگاه فقاهت در نهاد حکومت به اجتهاداتی دامن زد که راه را بر افکار افراطی مانند گروه فرقان میبست و ضمن تاکید بر اسلامخواهی مانع بنیادگرایی به معنای مرسوم امروزی کلمه میشد. در یک کلمه غرب درنیافت یا خیلی دیر دریافت که ایران مهمترین عامل ثبات خاورمیانه است و به جای تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی ایران باید آن را به رسمیت بشناسد و به سوی آن دست دراز کند تا بتواند از کابوس تروریسم سنی در خاورمیانه نجات یابد.
در چنین شرایطی راهبرد ایران راهگشاترین راهبرد برای منطقه است: پایی در جبهههای جنگ و دستی بر میزهای مذاکره. در شرایطی که همهی ملتهای منطقه تنش و بیثباتی سیاسی را تجربه میکنند همکاری میان نیروهای سیاسی و اجتماعی در ایران یک فرصت طلایی برای همهی بازیگران منطقهای است. با وجود مخالفتهای جدی بر سر توافق هستهای در داخل ایران در نهایت نهادهای حکومتی به خصوص مقام رهبری، ریاستجمهوری، دولت و مجلس و نیز قوای قضایی و نظامی بر سر حداقلهای برجام توافق کردهاند.
ایران رکن طبیعی صلح در خاورمیانه است حتی اگر اسرائیل در این نقشهی صلح نباشد و ناگزیر از تن دادن به انتخابات آزاد در همهی سرزمینهای اشغالی شود. بدون ایران امکان صلح در عراق، سوریه، لبنان، یمن و افغانستان وجود ندارد
هر جایی که یک سرباز ایرانی حضور دارد، یک دیپلمات ایرانی پشت سر آن قرار دارد و یک مجتهد شیعه هم آن را مشروع میسازد. هنگامی که عرفیترین روشنفکران ایرانی (مانند محمود دولتآبادی) و اصلاحطلبترین سیاستمداران ایرانی از ضرورت نیاز همزمان به قاسم سلیمانی و محمدجواد ظریف میگویند روشن است که عزم ایران برای مبارزه با داعش و داعشمنشی یک عزم صرفا حکومتی نیست؛ یک عزم ملی و از آن فراتر یک عزم معرفتی است.
روح ایرانی در اسلام به سراغ تشیع رفت که در برابر تصوف و تسنن یک فهم میانهروانه از دینداری است که در آن «جهاد بدون اجتهاد» (در تداوم سنت نبوت و امامت) جهاد نیست. استناد دیپلماتهای ایرانی به فتوای رهبری در منع شرعی سلاح هستهای پای میز مذاکره و تبدیل کردن آن به سند حقوق بینالملل و مبنای تعهد ایران به نظام بینالملل تا جایی که از زبان رئیسجمهور آمریکا هم شنیده شد یک نمونه از این سنت است. اکنون نهتنها از لحاظ سیاسی که از لحاظ شرعی هم تسلیح هستهای ایران حرام است همان اندازه که دانش هستهای ایران واجب است. این سازوکار در هیچ خلافت اسلامی و غیراسلامی منطقهای وجود ندارد.
«دولت – ملت»سازی در خاورمیانه بدون فهم درست از شریعت ناممکن است و فهم درست از شریعت نه با تروریسم به دست میآید و نه با سکولاریسم. برای آنکه خاورمیانه آرام شود و پاریس از سایهی تروریسم بیرون بیاید نیاز به سکولاریزاسیون ایران و حتی ترکیه و مصر نیست. کافی است غرب مانع دموکراتیزاسیون کشورهای منطقه: عراق، سوریه و حتی حجاز نشود و دموکراسی کالایی نیست که با کوله پشتی سربازان وارد شود. در این کشورها دموکراسی یک فرآیند است. غرب باید با عبور از تحریم و عدم مانعتراشی برای توسعه خاورمیانه به تقویت طبقه متوسط، تحکیم حکومت قانون و نقش راهبردی دین در دموکراسی احترام بگذارد و سربازهای غربی را از خاورمیانه فرا بخواند. مطمئن باشید هرگز فاجعهی پاریس رخ نخواهد داد.
این ها جدای آن پژوهش هایی است که مستقیما در دستگاه های اطلاعاتی انجام می شود.
خیلی ساده انگارانه است که ما هنوز هم غرب را نسبت به جهان اسلام ناآگاه بدانیم و گمان کنیم که وقایعی مانند انفجارهای پاریس و برآمدن داعش ناشی از دستشان در رفته است.