• رویکرد متناقض آمریکا در خصوص حملات روسیه به سوریه •
به گزارش بولتن نیوز،از یک سو، باراک اوباما در سخنرانی خود در صحن سازمان ملل، روسیه را در لفافه مورد نکوهش قرار داد و اعلام کرد «برخی از قدرتهای بزرگ دنیا از روشهایی برای اعلان قاطعیت خود استفاده میکنند که با قوانین بینالمللی مغایرت دارد». ولی در سوی دیگر، جان کری وزیر امور خارجه آمریکا "اصول مشترک” واشنگتن و مسکو در سوریه را ستایش کرد و حتی در کنفرانسی خبری در کنار همتای روسی خود ایستاد. این کنفرانس تنها چند ساعت پس از حمله جنگندههای روسیه به شورشیان (مخالفان بشار اسد، نه طرفداران داعش) انجام شد که نمایش واضحی از اولویتهای حقیقی روسیه بود. در حالی که واشنگتن چهار سال بطور ناکارآمد خواستار برکناری بشار اسد بود، نمیتوان بر متحدان منطقهای آمریکا خرده گرفت که پذیرش بدگمانانه حکومت مداوم اسد از سوی اوباما را به نوعی تأیید دفاع محور جدید ایران – روسیه از رهبر جنگزده سوریه قلمداد میکنند.
• رویکرد اوباما نسبت به چالشهای نوین جهان •
ما چطور در این آشفتگی و نابسامانی گرفتار شدیم؟ خشم کاملاً طبیعی آمریکا نسبت به پوچگرایان ظالم داعش چگونه به این موارد تبدیل شد: بیتوجهی به مستقیمترین و جدیترین چالش روسیه برای موقعیت جهانی آمریکا در چهل سال اخیر، پذیرش خونسردانه اقدامات ایران در اعزام سربازان، مواد و تجهیزات به کرانه مدیترانه، و تمایل برای مشروعیتبخشی به حکومت اسد. در پاسخ به این سؤال باید گفت که این سیاست ادامه منطقی اصل و قاعدهای است که طی هفت سال گذشته در قلب رویکرد باراک اوباما به خاورمیانه قرار داشته است. این همان رویکردی است که اعتقاد دارد جهان "تهدیدات قرن بیستمی” صلح جهانی (بخصوص میل شدید به قدرت، پرستیژ، و ثروت دولتهای حریص) را به تاریخ سپرده و به جای آنها "چالشهای قرن بیستویکمی” دولتهای شکستخورده، تغییرات آبوهوایی و غیره را به جای گذاشته که همچنان مخاطرهآمیزند اما ماهیت کاملاً متفاوتی دارند.
• اوباما در برابر تهدیدات از نیروهای خود بطور محدود استفاده میکند •
این ایده که توسط دولت اوباما به کار گرفته شد، سه پیامد منطقی داشت. پیامد منطقی اول، آن هم پس از دولت جرج بوش و آراء عمومی در پی حمله یازده سپتامبر، این است که تروریسم جهادی سنّی (اول از سوی القاعده و در حال حاضر توسط داعش) خطری است که با فساد، افراطیگری ایدئولوژیکی و سوء مدیریت کشورهای سنی تغذیه میشود، و همانند هزاران کلاهک موشکی شوروی که زمانی شهرهای آمریکا را هدف قرار داده بودند، نماینده خطری وجودی برای غرب است. در برابر چنین تهدیدی، استفاده از نیروهای نظامی آمریکا با روشهای هدفدار و محدود کاملاً مشروع و قانونی است؛ مانند اعزام یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا (Seal Team Six) برای قتل اسامه بنلادن.
• هدف اوباما تبدیل ایران به کشوری تابع قانون و مبارز علیه جهادیون بود •
دلیل این استفاده محدود و هدفدار، پیامد منطقی دوم است که میگوید آمریکا نمیتواند و نباید به روشی که برای مقابله با متجاوزان گذشته از قدرتش استفاده میکرد، تهدیدات آشوب و بینظمی را کنترل کند. حقیقتاً اعمال چنین قدرتی (بر طبق این استدلال) تنها بر شدت برخی از خطرناکترین تهدیدات موجود میافزاید و ما را از وظیفه بهاصطلاح اصلی "درست کردن” ریشههای اجتماعی سیاسی بینظمی گمراه میکند. اما دنیای قرن بیستم فقط دنیای محدودیتها نیست، بلکه دنیای فرصتها نیز هست. یکی از این فرصتها، که پیامد منطقی سوم ایده دولت آمریکاست، خارج کردن ایران از شرایط دولتی رادیکال، قانونشکن و به دنبال تسلیحات هستهای و تبدیل این کشور به دولتی تابع قانون، و متحد وضعیت کنونی در مبارزه علیه جهادیون بود.
• ایران هرگز با آمریکا همکاری نخواهد کرد •
این ایدهها همه اشتباهند. برخی کاملاً اشتباهند. برای مثال، واضح است که دولتهای چپاولگر در عصر پسامدرن کنونی نیز وجود دارند و گاهی باید از قدرت سنتی برای محافظت از متحدان و منافعمان در برابر آنها استفاده نمود. در مورد ایران هم، ترتیبات محدود برای به تأخیر انداختن آرمان تسلیحات هستهای این کشور هر منطق و استدلالی داشته باشد، باز هم تمسخرآمیز است اگر تصور کنیم که رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران میتواند در هر حوزه مشترکی همکاری حقیقی با آمریکا داشته باشد. شاهد تأسفبار این ادعا در صحن سازمان ملل رخ داد، زمانی که دیپلماتهای آمریکایی دنبال ایرانیها میدویدند تا کمک آنها در برخی مسائل منطقهای را خواستار شوند و تنها با رد خواستهشان مواجه شدند.
• رهبری دموکراسی جهانی تهدیدات تروریستی را برای آمریکا در پی دارد •
دامنه واقعی تهدیدات تروریستی نکتهای است که پذیرفتن آن برای آمریکاییها بسیار دشوار است. شدت حمله یازده سپتامبر باعث شد تا شعار دو دولت آمریکا این باشد که چنینی اتفاقی دیگر هیچوقت تکرار نخواهد شد. این تعریف چنان گسترده است که هر نوع حادثهای اعم از حملات فاجعهبار تا حملههای انفرادی در میدان تایمز، چاتانوگا و فورتهود را در بر میگیرد. در نتیجه تمایز میان انواع مختلف تروریسم محو میشود؛ تروریسمی که میتواند تاروپود ملت را به خطر اندازد و رؤسای جمهور آمریکا یکی پس از دیگری تمام قدرت نظامی، اطلاعاتی و تواناییهای قانونی را در برابر آن به کار بستهاند؛ و تروریسمی که، هرچند وحشتناک، میتواند بهای غیرقابلقبول اما اجتنابناپذیر رهبری دموکراسیهای آزادیخواه جهان باشد.
• نابودی داعش اولویت فوری آمریکاست •
داعش در کجای این دامنه تعریف جای دارد؟ با توجه به حمایت بسیاری از مسلمانان از داعش، و منابع و ستیزهجویی آن علیه تمام دنیا، این گروه تروریستی پتانسیل بالایی برای انجام یا برانگیختن حملهای مشابه با حمله یازده سپتامبر با تلفات و خسارات زیاد دارد. اما این خطر تا حد زیادی بالقوه است، و با توجه به موفقیت داعش در ایجاد خلافت در غرب عراق و شرق سوریه، احتمال حمله فاجعهآمیز داعش به آمریکا هم چندان گستردهتر از آن احتمال بالقوه نیست. اما حتی اگر داعش در حال حاضر امنیت آمریکا را تهدید نمیکند، نابود کردن آن اولویت فوری در اقدامات بینالمللی است. داعش بیش از ده میلیون نفر را به اسارت گرفته است، به دنبال تسخیر مناطق بیشتری از عراق و سوریه است، و بهعنوان یکی از عوامل اصلی سوء عملکرد فعالیت میکند که نه تنها به ویرانی خاورمیانه میانجامد بلکه صدها هزار پناهنده را برای یافتن پناهگاهی امن به سوی اروپا روانه میکند. اما فوری بودن این اولویت به معنای اهمیت آن نیست. مهمترین اولویت آمریکا در شرایط حاضر آن است که نگذارد اتحاد ایران و روسیه با حضور در سوریه و ایجاد امنیت در آن، سیستم امنیتی منطقهای خاورمیانه را از بین ببرند و از آنجا، چه بهصورت منفرد و چه مشترک، به اعمال قدرت در خاور نزدیک بپردازند، بر شدت بحران پناهندگی بیفزایند، و سیاستهای امنیتی، دیپلماتیکی و حتی انرژی خود را برای محافظت از دوستان و منافع خود پیش ببرند.
• آمریکا باید استراتژی منطقهای ایران و روسیه را از بین ببرد •
در مجموع، فرضیات غلط دولت اوباما سبب شد تا تحلیلی از شرایط داشته باشد که قرائت اشتباهی از موقعیت خاورمیانه دارد، و به سیاستهایی انجامید که اولویت را به جای ضرورت بسیار مهم (مقابله با قدرتهای ضد آمریکایی و ضد غربی در تلاش برای تغییر آرایش امنیت خاورمیانه در راستای منافعشان) بر نیاز فوری شرایط کنونی (عقب نشاندن داعش) قرار داده است. اما هنوز هم دیر نیست. اگر بازی قدرت ایران و روسیه در سوریه، همانند حمله شوروی به افغانستان در گذشته، رئیسجمهور را مجاب به ارزیابی مجدد سیاستهایش نماید، درخواهد یافت که گزینههای واقعبینانهای در اختیار دارد. بهترین گزینه، در این میان، کاملاً با انجام عملیات نظامی گسترده و بیسرانجام همچون حمله به عراق تفاوت دارد؛ عملیاتی که معمولاً از سوی مشاوران رئیسجمهور به عنوان راهحل جایگزین به وی ارائه میشود. رئیسجمهور باید بر اساس این اصل تصمیمگیری کند که، اگرچه شکست داعش نمیتواند بالاترین اولویت آمریکا باشد، اما وارد آوردن ضربهای مهلک به آن میتواند هم ولادیمیر پوتین، و هم استراتژیست اصلی ایران یعنی سردار قاسم سلیمانی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را با شکست روبرو سازد.
• بازی با قواعد ایران و روسیه، دشوار اما اجتنابناپذیر است •
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com