سیید مهدی طباطبایی، استاد اخلاق و از چهره های شناخته شده مبارزات انقلاب اسلامی ایران درباره فعالیت های تجاری و کسب و کاری که پیش از پیروزی انقلاب داشت توضیح داد.
گروه اقتصادی:بر اساس توضیحات سید مهدی طباطبایی یکی از مشکلات پیش روی زندگی مردم و شهروندان در عصر حاضر مشکلات اقتصادی است که ریشه آن را می توان در کم کاری و عدم توجه به تولید ثروت جستجو کرد.
به گزارش بولتن نیوز ، سید مهدی طباطبایی، در برنامه تلویزیونی روزآمد که هر روز صبح با اجرای هیراد حاتمی از شبکه پنج سیما پخش می شود درباره ضرورت توجه به وضعیت اقتصادی گفت:« امیدوارم وضعیت مالی و زندگی مردم به رفاه و آبادی برسد. اگر وضعیت مالی مردم هم به رفاه رسیده، آرزو دارم که این روند بهتر باشد. قطعا یکی از مصائب زندگی این روزهای ما که موجب سختی شده، فقر است.»
به گزارش بولتن نیوز، او با اعتقاد بر اینکه از لطف های خداوند می دانم که در بچگی به کار مشغول شدم و کارهای مختلفی را در عرصه اقتصاد تجربه کردم، توضیحات خود را اینگونه ادامه داد:« اقتصاد ما یک اقتصاد معنوی است و در وجه مادی هم یک چیزهایی می بینیم. البته ما به اقتصاد اسلامی عمل نکردیم. »
سید مهدی طباطبایی ضمن تاکید بر اینکه دلیل اجرایی نشدن اقتصاد اسلامی عمل نکردن به قواعد آن است، به ذکر خاطره ای از نخستین فعالیت اقتصادی خود اشاره کرد:« اولین دفعه که برای من کار اقتصادی اتفاق افتاد به زمانی بر می گردد که در نیشابور بودم. من آن زمان به امر طلبگی مشغول بودم و زنی پا به سن گذاشته را دیدم که مشغول بافتن قالی بود. از کار او خوشم آمد. در حالیکه من برای منبر رفتن و طلبگی آنجا بودم اما نتیجه این شد که وارد این کار شدم. نه اینکه قالی بافی کنم اما با این هنر-صنعت آشنا شدم.»
او افزود:« بعد ها مردی داشت فرش رفو می کرد. نشستم ببینم رفو کردن فرش چگونه است.. مدتی در کار فرش بودم. از یک دانه هم شروع کردم. آخر هم صادرات چی شدم. قبل از انقلاب من خیلی صادر ات فرش کردم.»
سید مهدی طباطبایی در پاسخ به این سوال مجری برنامه که آیا در طول فعالیت های اقتصادی و تجاری با شکست و ورشکستگی نیز مواجه شدید یا خیر، به این شکل پاسخ داد:« من چند بار به دلیل حوادث طبیعی و روز بدهکار شدم و زمین خوردم. یک دفعه با کارخانه نخ ریسی مشهد درگیر شدم و من به آنها بدهکار بودم. این کارخانه به شدت از من شکایت کرد. در واکنش به این حرکت من بقچه لباسم را برداشتم و اول صبح رفتم جلوی در اتاق مهندس فرخ نشستم. هر روز می رفتم آنجا می نشستم. روزنامه ها هم این اتفاق را نوشتند. مهندس فرخ از من می پرسید:« برای چی آمدی؟» و من پاسخ دادم:« می خواهید مرا به زندان بیاندازید خب خودم به اینجا آمدم تا به زندان بروم اما این برای شما پول نخواهد شد. » در آخر این اتفاق هم روزنامه نوشت:« بدهکاری که طلبکار را خسته کرد.» این اتفاق خیلی سر صدا کرد. ولی به آنها ثابت کردم که من ضرر کردم و سند و مدرک هم دارم. از آنها خواستم که قرارداد را تجدید کنند. قراداد را تجدید کردند و بدهی را دادم. خانه هایی که در گرو بود را در نهایت از گرو در آرودم.»
او با تاکید بر اینکه هر جایی را که پیشرفتی داشته بررسی کنیم می بینیم که آنها هم اخلاق دارند و اینکه با مردم خوب رفتار می کنند و تن به کار می دهند:« ما از آدم ها نمی خواهیم یاد بگیریم چون غرور داریم. علم آمد که باید با عمل باشد. علم از عمل جدا نیست و این دو باید با هم باشد. »
این چهره شناخته شده و استاد اخلاق در بخش دیگری از توضیحات خود به فراوانی پول اشاره کرد که جمع آوری آن همت می خواهد:« پول فراوان است اما مرد می خواهد جمع کند. به طور مثال می توان در خاک نشست اما از آن پول به دست آورد. »
او این توضیحات خود را با ذکر مثال دیگری تکمیل کرد:« قالی هایی بود که گوشه های آن پاره بود. آنها را به صورت تکه ای درآوردم و صادر کردم. به شخصه تا سنگاپور و خاور دور قالی های تکه شده را فروختم. »
سیدمهدی طباطبایی با بیان اینکه کار در باطن آدم است و اجرای آن جرات می خواهد ادامه داد:« من در حال حاضر غصه ام این است که نیر,ی کار در آدم ها رو به مرگ می رود. نیروی فرماندهی نزد آدم ها وجود دارد اما نیروی کار نیست. من از همه مادر و پدرها می خواهم که بچه ها را از بچگی بگذارند کار کنند.»
بر اساس گفته های او فقر افتخار ندارد و تولید ثروت قابل افتخار است:« فقر که افتخاری ندارد. باید به سمت تولید ثروت رفت. بر این اساس فقر افتخار نیست مهم دل نبستن به مال دنیاست. به خاطر دارم که آیت الله بهشتی، شیخ هادی مروی و آقای شیرازی که قبر او در قم است آمدند در خانه من تا سوارم کنند به قم برویم. قرار بود تا در قم به مدرسه حقانی برویم. .در جاده قدیم قم رستورانی با نام شمیران نو بود که ما برای صبحانه خوردن به آنجا رفتیم. همراهانی که با من بودند تاکید داشتند در گوشه انتهایی رستوران بنشینیم و صبحانه بخوریم. در آن قسمت پر از مگس و زنبور بود و وقتی علت را پرسیدم یکی از افرادی که آنجا کار می کرد گفت:« به دلیل تحرکات انقلابی که آغاز شده کسی نمی آید زباله ها در بشکه های مخصوص بریزد و ببر برای همین مانده و مگس و حشرات دیگر آنجا جمع شده.» به خاطر دارم قهوه خانه ها را فوری شمارش کردم و به تهران آمدم بشکه خریدم و با وانت برگشتیم و زباله ها را جمع کردیم. از آنجاییکه من به کار کشاورزی نیز مشغول بودم این زباله های جمع شده را به مزرعه می بردم و از آنها به عنوان عذای بوقلمون، مرغابی و حیوانات دیگرم استفاده می کردم. تمام مغازه داران خیابان استامبول من را می شناختند از بس که این حیواناتی که در مزرعه به همین طریق پرورش می دادم را می بردم آنجا و برای فروش می گذاشتم. »
سید مهدی طباطبایی همچنین به فعالیت های کشاورزی خود نیز اشاره کرد و گفت:« کار کشاورزی هم داشتم. نزدیک قم دو تا چاه عمیق داشتم. بر این اساس در کار کشاورزی بودم. کشاورزی را سنتی و علمی یاد کرفتم.. البته در حال حاضر همه را فروختم. چک آنجا را به خاطر دارم به آقای بازرگان دادم که به شرکت نفت بدهد تا در چاه های نفت را ببندند برای انقلاب. من این کار را کردم.»