برنارد لوئیس در کنفرانس بیلدربرگ نتیجه میگیرد که تنها راه رویارویی با فرهنگ ایرانی نابود ساختن آن است و پیشنهاد میکند که ایران را به قطعات قومی گوناگون بشکنند و میان کشورهای نوپا تقسیم کنند.
به گزارش بولتن نیوز،در طول تاریخ ایران یکی از رایجترین نامهای سرزمین و جغرافیای نامهای ایران بوده است. این نام برگرفته از کلمه «آریانام خَشَترام» به معنای «سرزمین آریایی» است که در گذر زمان به ایران تبدیل شده است.
یرواند آبراهامیان تاریخ نگار ارمنی ایرانی در پیشینهی تاریخی کتاب «ایران بین دو انقلاب» خود، ترکیب حضور ساکنان و اقوام در حال زیست در ایران امروزی را شامل 25 زیر ردهی قومی مانند بلوچ، آذری، بختیاری، تالش، ترکمن، کرد، عرب، گلیک و ...، میداند که سالیان متمادی در کنار یکدیگر به گونهای کاملا مسالمتآمیز گذران میکنند.
گسترهی جغرافیایی ایران در حال حاضر به گونهای قرار گرفته که اکثر این قومیتها غالبا دارای قرینههایی در آنسوی مرزها میباشند.
ایران به واسطهی قرار گرفتن در منطقهی میانی اوراسیا موقعیتی راهبردی دارد و از اعضای سازمان ملل متحد، جنبش عدم تعهّد، سازمان کنفرانس اسلامی، اوپک، سازمان اکو و چندین سازمان بینالمللی دیگر است. این کشور یک قدرت منطقهای در جنوب غربی آسیا محسوب شده و جایگاه مهمی را در اقتصاد جهانی به دلیل در اختیار داشتن صنعت نفت، صنعت پتروشیمی و گاز طبیعی برای خود بدست آورده است.
شرایط و موارد ذکر شده در بالا موجب شده تا کشورهای استعماری و آنهایی که چشم امید به اهداف توسعه طلبانهی خود دارند، همواره تلاش کنند با بکارگیری دخالتها و ترفندهای مختلف به کامجویی خود جامهی عمل بپوشانند.
تکثر قومی و هنجارهای بعضاً متفاوتی که هر یک از اقوام ایرانی در داخل بدنهی خود دارند، از جمله فرصتهایی است که بیگانگان درصدد استفاده از آن بوده و به دنبال از بین بردن ترکیب اتحاد میان اقوام و به دنبال آن انسجام کشور در راستای منافع خود میباشند. به طور کلی میتوان گفت دو مسألهی قومیت و مذهب به عنوان پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران، همواره مورد طمع و دستورزی مخالفین این کشور بوده است.
در فلسفهی سیاسی به کنار کشیدن از یک ارگان، حزب یا پیکرهای سیاسی «تجزیهطلبی» میگویند و این مفهوم با دارا بودن انواع مختلف، در تاریخ سیاست به صورتها و دلایل متعددی در کشورها ظهور پیدا میکند.
برنارد لوئیس که از وی به عنوان پدر تئوری تجزیهطلبی در ایران نیز نام برده میشود، در سخنرانی خود با عنوان «Iran in History» (ایران در تاریخ) که در مرکز موشه دایان، دانشگاه تل آویو ایراد شده (۱۸ ژانویه ۱۹۹۹)، نقش ایران در تاریخ و تأثیر آن را بر تمدن جهان به اختصار مورد بحث قرار دادهاست و به موضوع تجزیه ایران اشاره کرده است.
لوئیس در این سخنرانی میگوید: «در دوهزار سال گذشته هیچ کشورگشا یا نیروی خارجیای نتوانسته است بر زبان و فرهنگ ایرانی اثرات بنیادی بگذارد، که این یکی از نشانههای فرهنگ برتر است، و فرهنگ برتر همیشه بر فروتر چیرگی یافتهاست.»
وی در کنفرانس بیلدربرگ نتیجه میگیرد که تنها راه رویارویی با چنین فرهنگی نابود ساختن آن است و پیشنهاد میکند که ایران را به قطعات قومی گوناگون بشکنند و میان کشورهای نوپا تقسیم کنند.
از اوایل دهه 1990 میلادی یعنی زمانیکه آمریکاییها احساس کردند میتوانند مسائل مورد نظر خود را تعقیب و به نتیجة دلخواه برسانند و به عبارت دیگر از زمان مطرح شدن طرح نظم نوین جهانی توسط جورج بوش (بوش پدر) که بخشی از آن انجام اصلاحات سیاسی در برخی مناطق جهان از جمله خاورمیانه را در برمیگرفت، اصلاحات اقتصادی و سیاسی در خاورمیانه مورد توجه قرار گرفته است. (طرح خاورمیانه بزرگ: اهداف و چشماندازها، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1383.)
بر این اساس برای نخستین بار اصطلاح «خاورمیانه جدید» توسط کاندولیزا رایس در June 2005 مطرح و از آن بعنوان نیاز جدی برای ایجاد کشورهای جدید و تازه تاسیس یاد نمود.
هدف نهایی طرح خاورمیانه بزرگ را میتوان تقسیم منطقه خاورمیانه به کشورهایی متعدد بر اساس اقلیتها و طوایف موجود در آن دانست و این استراتژی تمام انواع دخالتهای خارجی و منطقهای و بین المللی را توجیه میکند.
بر اساس چنین برنامهریزی و ایدهپردازیهایی است که امروزه کشورهایی نظیر آمریکا، انگلیس و اسرائیل آشکارا بودجههای هنگفتی را سالانه تحت عناوین دفاع از حقوق بشر، حفاظت از منافع آمریکا در خاورمیانه و... به تصویب میرسانند.
به عنوان مثال بر پایهی اسناد منتشر شده توسط سایت ویکیلیکس و حتی اعلام بسیاری از نماینگان کنگره و سنای آمریکا، بودجهی گروههای فعال مخالف جمهوری اسلامی مستقیماً از طریق دولت آمریکا تامین میشود. از کمک 70 میلیون دلاری سال 2010 تا کمکهایی که برای راهاندازی شبکههای ماهوارهای، برگزاری نشستهای دورهای، حمایت از گروههای خشونت طلب در اطراف مرزهای ایران، حمایت از افراد و گروههای جدایی طلب داخل و خارج از کشور و... به آن ها ارائه می شود.
به عنوان مثال با نگاهی به فعالیت گروههای افراطی خشونتطلب، هویتطلب و جداییخواه که در بلوچستان و کردستان آشکارا مشاهده میشود که برنامههای دیکته شده توسط کشورهای استعماری توسط این طیف مخالف حکومت پیگیری و اجرا میگردد. حال اینکه براساس اسناد تاریخی برجای مانده از سدههای پیشین، این دو قوم بزرگ از ابتدا جزئی از ملت ایران بوده و در نژاد آریایی و ایرانی بودن آنان هیچگونه ابهامی وجود ندارد.
در این شرایط جای پاسخ به این سئوال خالیست که چرا در جهان کنونی تاکید بر حقوق کشورها و حقوق بشر در صدر مباحث مجامع بینالمللی قرار دارد، چگونه است که آمریکا با حمایت هم پیمانانش چه در زمینهی جنگ سرد و چه با استفاده از امکانات رسانهای نظیر بی.بی.سی فارسی و غیر رسانهای با استفاده از توان جاسوسان سازمان سیا، موساد و سازمانهای اطلاعاتی غرب در تلاش هستند که تمامیت کشوری مانند ایران را مورد هدف قرار داده و اختلافات قومی و مذهبی را در قالب نزاع میان اقوام و مذاهب برنامهریزی و حمایت کنند
جدایی طلب = خائن
ضمن تشکر از انتشار بی کم و کاست مطلب لازم به ذکر است که پسندیده تر میبود اگر منبع را نیز ذکر میکردید.
متشکرم