گروه فرهنگی - داستان فیلم سینمایی "نهنگ عنبر" چیز خاصی ندارد. میشود در دو سه خط آنرا گفت. داستان زن و مردی که از دوران کودکی دلبستهی هم شدند اما دختر، سر بزنگاه ازدواج به همراه خانواده به امریکا میرود. وی پس از سالها به ایران میآید اما بازهم با مرد دیگری ازدواج میکند. ولی نهایتا، دختر که دیگر زن بالغی شده میفهمد همان پسر دوران کودکی میتوانست بهترین شوهر برای وی باشد.
به گزارش بولتن، به همین سادگی. اما همهی فیلم به همین سادگی نیست. طنز فیلم تمام این سادگی را بهم میزند. طنزی که گرچه طناز آن رضا عطاران است، اما آنقدری که موقعیتهای طنز موجود در فیلم موثرند، طنازی عطاران در این زمینه موثر نیست. و همین موقعیتهای طنز "نهنگ عنبر" است که باعث میشود ما کمی آنطرفتر خندههای حین تماشای فیلم را ببینیم و به این فکر کنیم که در پس این خندهها، چه اتفاقی را در ذهن مخاطب رقم میخورد.
اولین موقعیت طنز: ماجرای عشق یک عکاس به زنی شوهردار در اواخر دههی 40 که باعث طلاق آن زن و عزیمت او با عکاس هرزه به امریکا میشود. در این موقعیت اصلا مهم نیست که کیفیت غیرت ایرانی در آن عصر چگونه بوده و آیا در واقعیت آن زمان، میتوان این اتفاق را شدنی فرض کرد یا خیر؟ بلکه فقط مهم این است که مخاطب به نحوهی عاشقی به زن شوهردار و خیانت شکل گرفته بخندد و اصلا فکر نکند که فیلمساز، ریشهی بیاخلاقی در جامعه را به سالهایی میبرد جامعهی سنتی چنین رفتاری را برنمیتابید.
دومین موقعیت طنز: مجموعهای از خرده هنجارها که در دوران دو - سه سالهی اول پیروزی انقلاب در جامعه شکل گرفته و برآمده از روحیهی انقلابی مردم بود. مثل حرمت گوش دادن به موسیقیهای مبتذل و یا حساست بالای جامعه به روابط نامحرم. همچنین وجود کمیته و نظارت بر پوشش و آرایش مردم که محصول فعالیتهای مردمی با هدایت بسیج بود. در "نهنگ عنبر" همهی این خرده هنجارها که نشأت گرفته از انقلاب اسلامیست، افراطی گرایی جلوه داده شده و همین افراطی گرایی، مایهی طنز فیلم میشود.
سومین موقعیت طنز: شکلگیری ضدیت با امریکا به بهانهای کاملا مبتذل در نقش اول فیلم (اینکه چرا امریکا اینقدر جذاب است که معشوقهی نقش اول فیلم را از او جدا میکند) و سپس حضور در جبهه، بازهم به دلیلی کاملا سخیف (اعزام زورکی جوانان ممکلت به جنگ). همچنین بیپایه نشان دادن قانون ممنوعیت استفاده از ویدئو در یک روند داستانی کاملا کمیک.
چهارمین موقعیت طنز: قرار گرفتن نقش اول فیلم در جایگاه آمر به معروف و سپس محافظ مقامات کشوری. شاید یکی از طنزترین بخشهای "نهنگ عنبر" همین قسمت باشد. در حالی که افراد مطلع به این دو موضوع از حساسیت آنها در زمان خود با خبرند، اما در این فیلم چنان این موضوعات دست مایهی هجو قرار میگیرد که هیچ بار ارزشی از آن باقی نمیماند.
و موقعیتهای طنز دیگری که در این مجال فرصت پرداختن به آنها نیست اما از همین جنسند. یا در موقعیتهای شکل گرفته، یک موضوع با ارزش انقلابی دست مایهی طنز قرار گرفته یا یک موضوع اخلاقی (مثل ماجرای زندگی مشترک نقش اول فیلم با دوست نامزدش که به طلاق ختم میشود). و در همین طلاق گرفتن هم، داستان به نحوی کاملا مخرب به این ضدارزش اخلاقی میپردازد.
در این شرایط، وقتی "نهنگ عنبر" با آن اختتامیهی دراماتیکش تمام میشود، تنها چیزی که برای مخاطب باقی میماند این است: یک دل سیر خنده، به هنجارها و ارزشهایی که ماحصل انقلاب اسلامی بود اما الان و با گذر زمان، برای برخی مصداق افراطیگرایی بوده که تنها کاربردش در زمان حال این است: دست مایهی خندیدن و به تمسخر گرفته شدن.
اینکه جریان شبه روشنفکری چنین خوب کار خودش را انجام میدهد، اصلا عجیب نیست. عجیب، سکوت جریان حزبالله کشور است که با کمکاری در عرصهی فرهنگ، زمینه را برای تاختن به ارزشهایش توسط دیگران باز میگذارد. نهایت کاری که بکند، بیانیهای بدهد و تمام. انگار میشود جواب فیلم را با بیانیه داد. مطمئن باشید همانقدر که جریان شبه روشنفکری با اقداماتش به پیشروی جنگ نرم دشمن علیه ما دامن میزند، سکوت و انفعال جریان انقلابی و حزباللهی کشور نیز به این روند کمک میکند.
سیدمجتبی نعیمی
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com