واشینگتن باید به طور صریح با عربستان سعودی بر سر خطرات ایدئولوژی سلفیگری بر جوامع اسلامی و غربی بحث کند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از نشنال اینترست ،دولت اوباما در روزهای ۱۳ تا ۱۴ می میزبان سران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس -بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی- در کاخ سفید و کمپ دیوید بود. براساس بیانیه ای که منتشر شد در این نشست درباره راه های افزایش و تعمیق همکاری های امنیتی صحبت شد. بدون شک این گونه نشست ها برای افزایش روابط میان ایالات متحده و شورای همکاری خلیج فارس حیاتی است. اخیراً به خاطر عقب نشینی از خاورمیانه و دنبال کردن یک سیاست خارجی ضعیف در قبال بحران سوریه و گسترش نفوذ ایران در منطقه، روابط ایالات متحده با کشورهای این شورا دچار نوساناتی شده است.
محوریت مذاکرات ایالات متحده و شورای همکاری خلیج فارس بر سر نگرانی درباره تاثیرات توافق هسته ای احتمالی ایالات متحده و ایران بر امنیت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، ایران را کشوری مزاحم در خاورمیانه می دانند. این مسئله چندان بی ربط نیست، اما سرزنش ایران به خاطر ظهور داعش و جنگ داخلی در یمن و سوریه مواردی تمسخرآمیز در روابط آمریکایی ها و اعراب است.
علاوه بر اقدامات لازم برای کاهش نگرانی های شورای همکاری خلیج فارس در قبال برنامه هسته ای و سیاست های خاورمیانه ای ایران توسط دولت اوباما، هم اکنون زمان مناسبی است تا آمریکا با منش بنیادگرای سلفی وهابی عربستان که تنها نهاد مذهبی این پادشاهی است و موجب تاثیرگذاری بر رفتار دولت عربستان و برخی از شهروندانش می شود، روبه رو شود.
به عبارت دیگر حکومت سلطنتی عربستان دارای یک پیمان ائتلافی با مکتب وهابی-سلفی است و نمی توان بین این بخش های دینی و سیاسی تفکیک قائل شد. در فقدان درک آمریکا از روابط دینی و سیاسی درون پادشاهی و عدم تبادل روابط دوستانه میان متحدین استراتژیک، امید کمی وجود دارد که رادیکالیسم اسلامی در خاورمیانه به این زودی ها به پایان برسد.
ائتلاف سعودی-وهابی به قرن هجدهم باز می گردد، یعنی زمانی که محمد ابن عبدالوهاب (۱۷۹۲-۱۷۰۳) بنیانگذار مکتب وهابی با سعودی ها متحد شد و هر دو طرف به خاطر منافع مذهبی و سیاسی شان نفوذشان در منطقه نجد و حجاز را گسترش دادند.
اسامه بن لادن از القاعده و ابوبکر القریشی البغدادی از داعش از ایدئولوژی سلفی-جهادی پیروی می کنند. بن لادن در این راه شکست خورد، اما البغدادی توانسته است به موفقیت هایی در زمینه تشکیل دولت اسلامی دست پیدا کند. او توانست از جهاد اسلام گرایان و سلفی ها به نفع داعش استفاده کند. پیش از این سلفی ها احساس می کردند که وقتشان تلف می شود. بنابراین جای تعجب نیست که بسیاری از اسلام گرایان و سلفی ها به داعش پیوستند.
البته این دلیل نمی شود که ایالات متحده در امور داخلی عربستان دخالت کند. در عوض، واشینگتن همان گونه که دولت آمریکا به درستی می گوید باید به دنبال افزایش ارتباطش با ریاض باشد. اما با توجه به شرایط فعلی خاورمیانه، آمریکا نباید به صورت عمدی یا غیرعمدی روابطش با عربستان سعودی را تخریب کند.
واشینگتن باید به طور صریح با عربستان سعودی بر سر خطرات ایدئولوژی سلفی گری بر جوامع اسلامی و غربی بحث کند. واشینگتن باید به طرز ماهرانه ای حکومت عربستان را به کنار گذاشتن ایدئولوژی بنیادی خود که مبنایی برای مشروعیت حکومتش هم است، راضی کند.
ملک عبدالله فقید، این چالش را درک کرده بود و سعی داشت تا قدرت مذهبیون وهابی را با تقویت دیگر مذهب اسلامی (شافعی، حنفی و مالکی) محدود کند. همچنین به دنبال حذف علمای تندرو هم بود. اما انقلاب های عربی چوب لای چرخ این جنبش اصلاحی آهسته گذاشت. خانواده سلطنتی تصمیم گرفت که اتحادش با نظام مذهبی وهابی را از طریق ممنوعیت تظاهرات و تاکید بر مشروعیت دینی حکومت، حفظ کند.
ظاهراً دولت اوباما هم مانند دولت های پیشین خودش، کم و بیش از این محدودیت فشارهایی که می تواند به پادشاهی عربستان بیاورد، آگاه شده است. با این حال دیگر نمی توان ارتباط خطرناک مکاتب مختلف سلفی گری برای اسلام و جهان عرب را انکار کرد.
منبع: دیپلماسی ایرانی