بررسی اجمالی اقتصاد کشور، نشان میدهد این اقتصاد برای راهاندازی بهینه ظرفیتهای موجود، نیازمند رقمی حدود ٢٠٠ میلیارد دلار است (یاد ٧٠٠ میلیارد دلار بربادرفته بخیر) و امکان دستیابی از منابع داخلی به چنین رقمی امکانپذیر نبوده و فضای ورود سرمایه خارجی، آن هم با چنین ارقامی، درحالحاضر، فراهم نیست.
گروه اقتصادی، غلامحسین دوانی، کارشناس ارشد بازار سرمایه در یادداشتی به وضعیت بورس کشور و شیوه مدیریتی آن در یک دهه اخیر پرداخته و انتقاداتی را در این خصوص مطرح نموده که توجه به آن در شرایط کنونی اقتصاد کشور ازسوی مدیران و مسئولان حوزه اقتصاد ضروری است.
به گزارش بولتن نيوز، دوانی در این یادداشت می نویسد: مشاهده علائم خاصی از حباب و بحران در بازار سرمایه، نگرانکننده بهنظر میرسد. باید درصدد شناسایی راهکارهای اصولی برای تقویت طبقه متوسط، توسعه و گسترش آن برآمد؛ زیرا تجربه چندسال گذشته، حکایت از آن دارد که با بورسبازی و سفتهبازی نمیتوان شاهد خلق طبقه اجتماعی شد؛ چون طبقات اجتماعی در فرایند مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شکل میگیرند و نمیتوان از طریق قبضوبسط ابزارهای بازار سرمایه، طبقات اجتماعی را خلق، توسعه یا محو کرد. (مقاله کالبدشکافی بازار سرمایه مندرج در روزنامه «
شرق» ١/٨/١٣٩٢؛ تارنمای
خبرآنلاین ١/٨/١٣٩٢)
وقتی در سال ١٣٩٢ در اوج شاخصسازی در یکی از جلسات ادواری کانون نهادهای سرمایهگذاری و همچنین در سه سال گذشته، بهکرات، بهویژه در جلسه ادواری کانون نهادهای سرمایهگذاری در مهرماه ١٣٩٢، بهصراحت یادآوری کردم اگر بورس، آینه اقتصاد است پس چگونه اقتصادی که بیمار است و نرخ رشد آن منفی ٥,٨ درصد است، شاخص بورس آن از ٣٥ هزار واحد به ٧٩ هزار واحد میپرد، برخی از حاضران جلسه که بعضاً هم دستی در کیسه سهام دارند، دلخور شدند و بعضی هم خطونشان کشیدند و حتی یک نفری هم، عملاً تهدیدآمیز، نیمچه مقالهای در یکی از تارنماها علیه اینجانب نوشت.
اینجانب همانموقع که شاخص، فارغ از مؤلفههای اقتصادی، بنابه «سیاست شاخصسازی» بهسمت حبابیشدن پیش میرفت، در دو مقاله مفصل که در بیشتر روزنامههای کشور درج شد، هشدار دادم: «فقط به فکر مدیریت چندصباحی خود نباشید و نگران بازار باشید!» علاوهبر اینکه بهطور صریح اعلام کردم: «موضوع هشدار درمورد شاخص بورس تنها به موارد فوق محدود نبوده و نیست، همچنین در مصاحبههای مطبوعاتی نیز کوشش کردم به طریقی به مسئولان بازار سرمایه و بازیگران بازار هشدار دهم که نمیتوان در اقتصاد بیمار، به بورس سالم دست یافت!».
فارغ از اینکه اساساً کسانی که مدعی هستند دغدغه بورس دارند، عموماً فردینگر و شخصی و بعضاً عوامل رسانهای سهمبازان یا خود سهمبازانی هستند که بههیچوجه به چیزی جز بالارفتن قیمت سهام، به هر طریق ممکن، حتی با شایعهسازی توجه ندارند، برخی رسانههای اقتصادی هم که مسئولیت رسانهای آنها نشر اخبار بازار و تلطیف فضای سرمایهای است، در فضاسازی حبابی بازارسرمایه مشارکت فعال داشته و مثلاً یکباره مدعی میشوند«کاروانهای سرمایهگذاران خارجی در فرودگاههای بینالمللی به صف ایستادهاند تا خروارها سرمایه به ایران انتقال دهند! و کوشش دارند با جوسازی به طریقی شاخص بازار را بالا برند تا بلکه سهام فلان خبرنگاری که متأسفانه مسئول صفحه بازار سرمایه است، به فروش رود!».
طبیعی است پس از چندروزی که هیچ هواپیمای خارجی به کشور وارد نشود، واحدی هم برای سرمایهگذاری حتی اعلام آمادگی نکند، دوباره شاخص سقوط کند! درواقع هنر شاخصبازی در همه بورسهای ملتهب جهان، براساس نوعی دغلکاری و فریبکاری بالا و پایین میشود، مگر در بازارهای استوار که اجازه چنین کاری را نمیدهند و با خاطیان بهشدت برخورد میکنند. نیمنگاهی واقعبینانه به اقتصاد درهمکوبیدهشده کشور، نشان میدهد ظرفیت بلااستفاده فراوانی در کشور وجود دارد که استفاده از آن از عهده بسیاری از مدیران فعلی خارج است؛ زیرا آنان فاقد ویژگیهای مدیر کارساز، مبدع، نوآور و ثروتآفرین هستند، بنابراین نباید از آنان انتظار پیشرفت داشت تا چه رسد به جهش!
بررسی اجمالی اقتصاد کشور، نشان میدهد این اقتصاد برای راهاندازی بهینه ظرفیتهای موجود، نیازمند رقمی حدود ٢٠٠ میلیارد دلار است (یاد ٧٠٠ میلیارد دلار بربادرفته بخیر) و امکان دستیابی از منابع داخلی به چنین رقمی امکانپذیر نبوده و فضای ورود سرمایه خارجی، آن هم با چنین ارقامی، درحالحاضر، فراهم نیست. حتی با رفع یکباره همه تحریمها (که بهنظر در کوتاهمدت غیرممکن میرسد)، اقتصاد بیجانشده نیازمند خانهتکانی اساسی در سطوح مدیریتی فعلی و استفاده از نیروهای کارامد و مبتکر از یک طرف و قانونمندکردن بستر مناسبات اقتصادی از طرف دیگر است که آن هم در کوتاهمدت و با صدور بخشنامه، غیرممکن است.
نمونه بارز آن، اصلاحیه قانون مالیاتهای مستقیم است که پس از حدود دو سال جروبحث نهایی منتشر و اساساً جز در بخش مالیات حقوق شاغلان کشور و مبحث ارث، فاقد هرگونه زمینه تحرک بخش تولید است. به قول یکی از دوستان، بالاخره کوه موش زایید!! برای آنکه بورس بتواند جایگاه خود به عنوان آینه اقتصاد (و نه بادینه اقتصاد) را بازیابد، لزوماً نخست باید مؤلفههای اقتصاد و زیرساختهای معیوب آن اصلاح شوند؛ زیرا بورس جزئی از اقتصاد است و نه بالعکس.
اگر قرار باشد با خامفروشی مواد و منابع کشور به بنگاههای اقتصاد و صدور مواد خام فراوریشده، شاخص بورس بهبود یابد، بهنظر میرسد چنین سیاستی نهتنها اقتصاد کشور را از تنگنای فعلی رها نخواهد کرد که بورس را هم در میانمدت زمینگیر میکند؛ زیرا بسیاری از شرکتهای صادراتی، به ویژه در حوزه پتروشیمی و معادن، درحالحاضر در چنگ نهادهایی است که اساساً خصوصی نیستند یا بازار سوگیری ندارند و با تزریق منابع و خوراک ارزان، عملا نهادهای سرمایهگذار این شرکتها را قدرتمندتر و بخش خصوصی را تضعیف میکنیم. جالب آنکه متصدیان و متولیان بورس که باید چشم به بخش خصوصی واقعی و بازارهای رقابتی داشته باشند در زمره اغیار این نهادهای غیرخصوصی هستند و دغدغه آنان را دارند؟!
نگاهی به بورس آمریکا بهعنوان پیشقراول بورسهای جهان، نشان میدهد از زمانی که اقتصاد آمریکا از نیمه دوم سال میلادی گذشته (٢٠١٤) رو به بهبود گذاشت، شاخص بورس نیز تحتتأثیر قرار گرفت و رشد اقتصادی و شاخص امیدواری (انتظار به بهبود آینده اقتصاد) نیز در یک مسیر قرار گرفتند اما در ایران در سنوات ٩٢- ١٣٨٩ این همبستگی، که بنیاد اقتصاد محسوب میشود، تحت زعامت شاخصسازان به صورت وارونه و فیلتری عمل کرده و با بستن نماد تمامی سهامی که احتمال سقوط داشتند، کوشش شد شاخص را حتی با نوعی فریبکاری اقتصادی و با استفاده از «جکهای تبلیغاتی» و زیر کلیدآوردن رسانههای اقتصادی و حتی علمکردن رسانههای غیرحرفهای، بالا نگهدارند که به مجرد لورفتن جک، شاخص مثل بادکنک توخالی شروع به خالیشدن کرد.
مشکلات عدیدهای در مسیر پیشرفت بورس قرار دارد که جز از طریق بهبود فضای کسب و کار، رشد اقتصادی پایدار و شفافسازی غیردستوری، قابلحل و رفع و رجوع نیستند پس لاجرم باید برای تبیین راهکارهای سرمایهگذاری، بهویژه تأکید بر سرمایههای انسانی بکوشیم تا در مسیر توسعه پایدار قرارگیریم و بورس بتواند جان بگیرد. بورس باید ابزار اقتصادی جهت مشارکت مردم در توسعه اقتصادی باشد و نه محل سفتهبازی و سهمبازی که در اینصورت افکار عمومی نباید از آن حمایت کند. زیرا سفتهبازی و سهمبازی مخرب اقتصاد و وسیلهای برای ثروتاندوزی عدهای خاص (رانتخواران بورسی و غیربورسی) خواهد بود.
ازطرفی کسانی شعار خصوصیسازی را در شیپورهای نقارهای سر داده و علاقهمندند که دولت هیچگونه نظارت و کنترلی بر بازارها نداشته باشد و ازسوی دیگر همین عده به مجرد سقوط شاخص، فریاد وامصیبتا، چرا دولت بستههای حمایتی ارائه نمیدهد، سرمیدهند و درواقع اینان همان «خصولتیهایی» هستند که خدا و خرما را با هم آرزو دارند. به نظر نگارنده، با توجه به وضعیت شاخصههای کلان اقتصادی، شاخص بورس وضعیت نامناسبی ندارد و انتظارات آتی کسانی که هنوز الفبای سیاست و اقتصاد را نمیدانند و یکشبه انتظار دارند اقتصاد کشور در لوزان برنامهریزی شود، نمیتواند معیار بالا و پایینرفتن شاخص باشد.
وقتی مقام معظم رهبری صراحتاً میفرمایند هنوز هیچ خبری نشده!! یا رئیس جدید اتاق بازرگانی بهدرستی در مصاحبهای اعلام کردهاند، شاید حداکثر در شرایط مناسب چهار تا پنج میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی صورت گیرد، نباید انتظار داشت هیچ خبری شاخص را بالا برد چراکه انتظارات غیرواقعی میتواند یکی، دو روز و حتی یکی، دو ماه شاخص را بهصورت مصنوعی بالا نگهدارد اما وقتی واقعیتها بر انتظارات غیرمنطقی غلبه کند، شاخص سقوط میکند پس چه بهتر که شاخص قلابی بالا نرود که پس از سقوط آن بازار متلاطم شود یا کار به جایی برسد که فشار رسانههای وابسته به برخی محافل خاص و پیگیری برخی سهامداران عمده باعث احضار مدیرعامل بورس به کمیسیون اصل (٩٠) شود!! تو گویی مثلاً مدیرعامل بورس، مسئول سقوط بورس است. بد نبود کمیسیون اصل (٩٠) وقتی شاخص ٣٥ هزار واحدی به حدود ٩٠ هزار واحد بدون هیچ منطق اقتصادی رسیده و باعث جابهجایی میلیاردها تومان ثروت شده بود، بهفکر بررسی موضوع بورس میافتاد. جوسازیهای فعلی و علمکردن افرادی که هیچگونه سابقه ذهنی و عملیای در بازار سرمایه ندارند، بهعنوان مشاورارشد و کارشناسارشد در مصاحبههای تکصفحهای و جریانسازی برای بالابردن مجدد شاخص بورس به هر طریق ممکن، یعنی دخالت و بازارسازی و حبابیکردن بازار.
آنچه اتفاقاً باید موجب نگرانی مسئولان و دلسوختگان بازار سرمایه شود، ظهور صدها و بلکه هزاران کارشناس و کارشناسارشد بازار سرمایه در رسانهها، وبلاگها و مطبوعاتی است که تشنه درج مقاله و جنجالسازی هستند که در پس این جنجالها، همیشه منفعت خاصی صرفاً برای عده خاصی نهفته است. توجه مقامات را به جوسازیهای رسانهای سال ١٣٨٢ یکی از روزنامههای اقتصادی جلب میکنم که بعدها با دستگیری یکی از عناصر پشتپرده جوسازی، مشخص شد روزنامه و عنصر یادشده دغدغه سهام خود و بهرهبرداری از بازار را داشتهاند. فاعتبروا یا اولیالابصار.
به گزارش بولتن نيوز، حال آنکه اخیراً یکی از بهاصطلاح کارشناسان اقتصادی، که مشخص نیست با اقتصاد کشور چگونه آشنا شده، مدعی شده «حدود ٦٠ میلیون ایرانی چون دارای درآمدی بیش از ٣,٥ دلار در روز هستند، جزء طبقه متوسط محسوب میشوند و بنابراین سرمایهگذاران خارجی، برای عرضه کالاهای خود به ایران هجوم بیاورید!!»
این کارشناسارشد اقتصادی ظاهراً نمیداند ٣.٥ دلار در روز یعنی حداقل مزد و مکتسبان حداقل مزد جزء فقیران و مستضعفان و اقشار آسیبپذیر (نام جدید مستضعفین در دوره رانتخواری و یارانه) بوده که قادر به تأمین حداقل معیشت زندگی هم نیستند. یکی هم نیست بگوید آخر پدرآمرزیده با این ٣.٥ دلار یا ١١٥ هزار ریال زیرشلواری هم نمیتوان خرید تا چه رسد به کالای خارجی و اساساً قدرت خریدی در این جماعت ٣.٥ دلاری وجود ندارد که مشتاق ورود سرمایهگذاران خارجی باشند!! مضاف بر آنکه چگونه ٦٠ میلیون نفر از کل جمعیت ٧٥ میلیون نفری (که ٢٥ درصد آن زیر خط فقر بهسر میبرند) جزء طبقه متوسط محسوب میشوند!!
اینگونه تحلیلهای بدون پشتوانه، که صرفاً کاربرد رسانهای دارند، حتی ممکن است چندصباحی بازار سرمایهای را که متأسفانه شاخصه اصلی آن انتظارات آتی و خیالبافی است، تحتتأثیر قرار دهد اما در عمل نمیتواند بازار کارا و رقابتی را تشویق کند. زیرا بازار کارا و رقابتی دارای مؤلفه و مختصات خاصی است که متأسفانه درحالحاضر از آن بهرهمند نیستیم. دغدغه اصلی بازارهای مالی و پولی باید آن باشد که دولت با اتخاذ سیاستهای اقتصادی، اقتصاد بیمار را به حرکت درآورد و نرخ بیکاری و تورم مهار شود و اشتغال افزایش یابد که چنانچه این اتفاق روی دهد، آنگاه میتوان علائم بهبود را در بورس نیز مشاهده کرد.
برای تحقق این امر خیلی هم نمیتوان به سرمایهگذاری خارجی دل بست و چشم امید داشت چراکه تجربه نشان داده تا زمانی که ملتی خود مصمم به تغییر سرنوشت خود نباشند، خارجیها کوشش میکنند گرد و خاک به چشم آنها بپاشند. تغییرات محیطی و اقتصادی پیرامون کشورمان درحالحاضر باوجود همه تهدیدات، یک فرصت طلایی را نیز فراهم کرده که عقل و تدبیر و درایت عقلاً و خسروان میتواند با استفاده از این فرصت، کوشش کند چارچوب مختصات اقتصادی را به طریقی تغییر و تحتتأثیر قرار دهد که چرخه معیوب فعلی اقتصاد به ریل بازگردد و بتواند موتور محرکه اقتصاد را به حرکت واقعی درآورد تا نیازی به هلدادن خارجیها هم نباشد.
همه سهم ها الان صفر بشن شاخص حدود 45 هزاره
به خاطر تقیسم سود نقدی و احتساب ان در شاخص کل!
بابا بی خیال!!!
اصلا شما شاخص رو بیخیال شید و برید یه نگاه به قیمت سهم ها بندازید... ببینید چطور قیمت اکثر سهم ها نسبت به سال 91 یعنی دوران تحریم وتهدید چطور بیش از 100 درصد افت کردن!!! ((مثلا توافق شده ها!!!))
میگه شاخص نصفش حبابه!
یعنی پژو الان 11میلیونه که سهامش 260تومنه
وبالاست وباید 130 تومن باشه؟!!!