کد خبر: ۲۴۶۸۱۵
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار:

رفیق بلوچم هنوز نیامده ...

با همین لباس همه جای عالم را گشته ام و هیچ کس از این لباس چیزی نگفته است... شنیده ام در تهران به این لباس حرمت نمی گذارند!
به گزارش بولتن نیوز، رضا امیر خانی:سال ها پیش برای تحقیق "نفحات نفت" تصمیم گرفته بودم به بعضی از جزایر غیرمشهور خلیج فارس و دریای عمان سری بزنم تا مقایسه ای داشته باشم میان جزایر منطقه ی آزاد و باقی. رفتم به اسکله و با هم سر و فرزندم سوار قایقی شدیم که هنوز پنج نفر جای خالی داشت. قایق ران منتظر بود تا قایق پر شود و بزند به دریا. گفتم که از پنج صندلی مانده، دو تا را من می دهم، سه تا را تو... قبول نکرد. سه دو را کوتاه آمدم، نشد. به چهار یک هم رسیدیم و او فقط پنج صفر را قبول داشت... مشغول چانه زنی از میانه بودیم که یک هو یک بلوچ موقر و خوش لباس از راه رسید. در آن هرم گرما لباس ش به سپیدی برف بود. بی معطلی به قایق ران گفت که مسافرها را سریع برسان به جزیره و بعد در اختیار من باش. کرایه ی همه با من! قبول نکردم و گفتم تا جزیره کرایه ها با ماست و... حالا چانه زنی معکوس شده بود. قایق ران زد به آب و در راه بلوچ تلفن ثریای ماه واره ای را که آن زمان نوبر بود به در آورد و به زبان انگلیسی یک سری دستور فنی داد به کسی... سر حرف را باز کردم که کجا می رود. بلوچ به من گفت: 
- لنجی دارم که از شانگهای راه افتاده است و قرار است در قطر پهلو بگیرد و حالا پروانه اش مشکلی دارد و باید ببینم کدام قطعه اش را عوض کنم! 
هنوز مشغول معاشقه با لحن ش بودم که قطر را کطر می گفت و قطعه را کطعه که یک هو برق گرفت م... 
- از شانگهای تا قطر؟! 
کاشف به عمل آمد که شش لنج دارد و از یوکوهامای ژاپن تا شانگهای چین تا پوسان کره ی جنوبی و کوالالامپور مالزی، تا بمبئی هندوستان، تا کراچی پاکستان، تا همه ی بندرهای خلیج فارس و از این سو تا خلیج عدن و دورتر تا جنوب افریقا و ژوهانسبورگ در رفت و آمد هستند. بسیار از مصاحبت با این بلوچ جهان دیده به وجد آمده بودم به خلاف شیخ اجل که از ماخولیای آن بازرگان کم آورده بود که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمت کار و شبی در جزیره کیش مهمان حجره ی وی بود و دیده بود که " همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین...گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی بروم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم. انصاف ازین ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند" 
من هر چه بیش تر با این بلوچ جهان دیده گپ می زدم، سخن را پخته تر می دیدم و سخته تر و بیش تر مسرور می شدم. خاصه که گه گاه تبادلی هم می کردیم و تک گلی هم به ثمر می رساندم و مثلا می گفتم فلان جای بمبئی فلان شکل است و او فی الفور جواب می داد که برادرم را گذاشته ام در پونای هند درس بخواند و چند ماهی در بمبئی بوده ام و ضدحمله می کرد و گل خورده را جبران! 
راه کوتاه شد و نزدیک شدیم به جزیره. حالا مرا مطلع دیده بود و بیش تر اعتماد می کرد. پرسیدم ش که برادر اهل کجا هستی؟ 
سر تکان داد و گفت: 
- شما کجرها که ما را نمی شناسید! 
بادی به غبغب انداختم و از مولوی قمرالدین ایرانشهر گفتم و مولوی سربازی چابهار و سردار قبیله ی شاهوزهی و مهمان نوازی بلوچ ها... قبول نکرد و با تحکم گفت: 
- من اهل "لیردف" هستم. می شناسی؟ 
هر چه در شناخت بندرها کم آورده بودم، این جا بخت یار شدم! یادم افتاد که یک بار که از کنارک به جاسک می رفتم و جاده ی کناره را آب برده بود و در رودخانه ای اتومبیل گیر کرده بود، لیردف چه ساحل نجاتی بود برای م... مشخصات لیردف را با همه ی دقت برای ش توصیف کردم و تا متصدی جای گاه سوخت رسانی ش را هم یاد کردم! 
تا شنید که لیردف را می شناسم، در میان تکان های قایق از جا بلند شد و مرا در آغوش گرفت. 
مرا برادر خود نامید و گفت هرگز باور نداشته است که یک "کجر" مولدش را بشناسد... 
رفیق تر شدیم و راه کوتاه تر شد و به جزیره رسیدیم. کمک کرد تا کالسکه ی فرزند م را روی اسکله بگذاریم. شماره ی ثریا به من داد که هر جای دنیا کنار آب اگر گرفتار شدی به من تک زنگ بزن! و من نیز به او کارت ویزیت دادم و گفتم: 
- مدیون من هستی اگر به تهران بیایی و به من سر نزنی! 
کارت را گرفت و بوسید و پساپس رفت به سمت قایق. سوار شد و گفت: 
- من تا به ام روز تهران نیامده ام! 
هم سر و فرزند را رها کردم و تلوتلوخوران رفتم به سمت ش. کسی که کوچه پس کوچه های همه ی شهرهای بندری نصف دنیا را گز کرده بود، تهران را ندیده باشد؟ فکرم را خواند و دست م را گرفت و با دست دیگرش سپیدی پیراهن بلوچی ش را نشان م داد: 
- با همین لباس همه جای عالم را گشته ام و هیچ کس از این لباس چیزی نگفته است... شنیده ام در تهران به این لباس حرمت نمی گذارند! 
××× 
چند سالی گذشته است و رفیق بلوچ م هنوز به تهران نیامده است. کاروان «ایران، سرزمین برادری» برای من فرصتی بود تا به بلوچستان سری بزنم و دوباره از رفیقان بلوچ م دعوتی کنم که به ما سر بزنند! 
 منبع: تسنیم
منبع: خبرگزاری تسنیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۳
دنیای نوین بشاگرد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۴۰ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
0
2
توسعه و پیشرفت هر جامعه ای مرهون موفقیّت های به دست آمده از ناحیه مدیریت می باشد. در فرآیند مدیریت اسلامی یکی از مهم ترین نکات در خور تأمّل انتخاب شایسته ترین افراد برای مسؤولیت های سالم در جامعه اسلامی است تا از یک سو اشتباهات و انحرافات احتمالی به حداقل برسد و از سوی دیگر جامعه در مسیر رشد و شکوفایی قرار گیرد.

وقتی جامعه ای بر اساس آرمان های دینی شکل گرفته باشد، امّا بر اساس افکار و ایدئولوژی مادّی و غیر مذهبی اداره می شود، بی تردید در بخش مدیریت آسیب های جبران ناپذیری را متحمّل خواهد شد که شناخت این آسیب ها امری ضروری است......................
دنیای نوین بشاگرد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۴۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
0
0
یکی از جدید ترین خدماتی که انسان مدرن به آنجام کارهای روز مره و به آن وابسته است تلفن همراه می باشد که در هرهفته وهر ماه خطوط تلفن همراه شهرستان بشاگرد و چندین روستای بخش گوهران در حوزه درآبسر با اختلال و قطعی پی در پی مواجه هستند.


از زمان آغاز بارش های شدید باران تلفن های بیش از بیست روستای این حوزه با مشکل قطعی مواجه وهم اکنون به طور کامل قطع میباشند که مردم هیچ راه ارتباطی دیگری ندارند و با مشکلاتی مواجه هستند.

علت قطعی این خطوط شدت بارش و سوختگی قطعات یکی از دکل های این حوزه اعلام گردیده که تا کنون از رفع مشکل این دکل خبری در دست نیست.

اولین بار نیست که خطوط تلفن این روستاها با چنین مشکلی مواجه میشوند شاید هر یکی دوماه یک بار چنین مشکلی رخ میدهد که مردم این روستاها رضایت چندانی از مسئولین مربوطه ندارند و میگویند چرا مسئولین سعی نمیکنند این مشکل را یکباره برطرف کنند؟
دنیای نوین بشاگرد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۴۳ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
0
0
یکی از بزرگترین مشکلات جوانان امروزی تاخیر و به طول انداختن ازدواج است :

زوج های خوشبخت و موفق چه شکلی هستند!خیانت به همسر در زندگی مشترک

در این دوره زمونه ازدواج یکی از بزرگترین مشکل جوانان به شمار می آید که میانگین ازدواج حداقل در سه سال پیش ، پسرها21 الی 23 سال بود ودختران 14 الی 17 سال اما امروزه پسرها 28 الی 30 سال و دخترها 18 الی 22 سال است که پدر مادرها هم بسیار نگران جوانان هستند. زیرا جوانان امروزه بیشتر به سمت فساد کشیده می شوند خصوصا پسرها ، واگر این روال ادامه داشته باشد تا چند سال دیگه مشكل شديدتر خواهد شد . این واقعا یک فاجعه است باید یک راه و چاره ای اندیشید تا حداقل موقعیت ازدواج طوری فراهم شود که جوانان با خیال راحت ازدواج کنند نه اینکه قید ازدواج رابزنند .
مودی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۴
0
1
در هوای گرم بالای 50 درجه سیستان و بلوچستان هیچ لباسی کارایی و کیفیت لباس بلوچی را ندارد.به عنوان کسی که سالها در انجا زندگی کرده ام و خیلی وقت ها از این لباس استفاده کرده ام این را میگویم. اما متاسفانه رسانه ها و بخصوص سینما در دهه اول انقلاب قاچاقچیان و اشرار را فقط با لباس بلوچی نشان داد بطوری که لباس بلوچی در ذهن اکثریتی که به بلوچستان نرفته بودند تداعی کننده شرارت و مواد مخدر شده بود و به همین دلیل هم مردم دید خوبی نسبت به این لباس نداشتند و صد البته مردم مقصر این ماجرا نبودند.... وقتی که نهیب ها و هشدارهای برخی خواص و نخبگان به اهالی سینما و رسانه ها کم کم داشت کارگر میشد و رسانه ها در پی اصلاح این ذهنیت بودند متاسفانه پیدا شدن سرو کله گروهک های تروریستی مانند گروهک عبدالمالک ریگی و به دنبال آن گروه های تروریستی بزرگ و بزرگ تر و در همین اخر داعش که از بد روزگار لباسی شبیه هموطنان غیور بلوچ مان میپوشند کار را خراب کرد.
برادر عزیز بلوچ.... من سالها در میان شما زندگی کرده ام و غیر از دوستی و محبت و جوانمردی چیزی ندیده ام ولی چه کنیم که دنیای کنونی بیشتر از انکه دنیای واقعی باشد دنیای رسانه ها و انگاره سازی این رسانه هاست....
امیدوارم به زودی روزی برسد که این انگاره های غیر واقعی اصلاح شود و روحیه آزاد منشی و سلحشوری و جوانمردی هموطنان بلوچمان به درستی برای سایر مردم خوب و خونگرم کشورمان نمایانده شود.
امیدوارم منتشر کنید
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۳:۲۷ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۴
0
2
رابطه سیستان و بلوچستان با فارس و کرد و دیگر ایرانی ها رابطه ی برادری است ما همه از یک مادر و از یک رحِم میباشیم ما هزاران سال است که مادر مشترکمان یعنی ایران را فرزند هستیم ایرانی هیچگاه مادر خود را به اجنبی و بیگانه نمیفروشد.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین