فهرست اسامی اعلام شده چنین است:
بهترین فیلم
«تیرانداز آمریکایی»، «مرد پرنده ای»، «پسربچگی»، «هتل بزرگ بوداپست»، «بازی تقلید»، «سلما»، «تئوری همه چیز» و «ضربه شلاق»
برگزیده: «مرد پرندهای» به کارگردانی آلخاندرو گونزالس ایناریتو
بهترین بازیگر زن نقش اصلی
ماریون
کوتیار برای «دو روز، یک شب»، فلیسیتی جونز برای «تئوری همه چیز»، جولین
مور برای «هنوز آلیس»، رزاموند پایک برای «دختر رفته» و رس ویترسپون برای
«وحشی»
برگزیده: جولین مور برای «هنوز آلیس»
بهترین بازیگر مرد نقش اصلی
استیو
کارل در «شکارچی روباه»، بردلی کوپر در «تک تیرانداز آمریکایی»، بندیکت
کامبربچ برای«بازی تقلید»، مایکل کیتون برای «مرد پرنده ای» و ادی ردمین
برای «تئوری همه چیز»
برگزیده: ادی ردمین برای «تئوری همه چیز»
بهترین کارگردانی
آلخاندرو ایناریتو برای «مرد پرنده ای»
ریچارد لینک لتر برای «پسربچگی»
بنت میلر برای «شکارچی روباه»
وس آندرسون برای «هتل بزرگ بوداپست»
مورتن تیلدوم برای «بازی تقلید»
برگزیده: آلخاندرو گونزالس ایناریتو برای «مرد پرندهای»
بهترین فیلمنامه اقتباسی
«تک تیرانداز آمریکایی» نوشته جیسون هال
«بازی تقلید» نوشته گراهام مور
«نقص ذاتی» نوشته پل توماس آندرسون
«تئوری همه چیز» نوشته آنتونی مک کارتن
«ضربه شلاق» نوشته دمین چزل
برگزیده: «بازی تقلید» نوشته گراهام مور
بهترین فیلمنامه غیراقتباسی
«مرد پرنده ای» نوشته الخاندرو ایناریتو، نیکلاس جیاکوپون، آلکساندر دیلناریس و آرماندو بو
«پسربچگی» نوشته ریچارد لینک لتر
«شکارچی روباه» نوشه مکس فرای و دن فوترمن
«هتل بزرگ بوداپست» نوشته وس آندرسون
«خزنده شب» نوشته دن گیلروی
برگزیده: «مرد پرندهای» نوشته الخاندرو ایناریتو، نیکلاس جیاکوپون، آلکساندر دیلناریس و آرماندو بو
بهترین موسیقی فیلم
«هتل بزرگ بوداپست»، «بازی تقلید»، «بین ستاره ای»، «آقای ترنر» و «تئوری همه چیز»
برگزیده: الکساندر دسپلات برای «هتل بزرگ بوداپست»
بهترین ترانه فیلم
«همه چیز وحشت آور است» در فیلم «فیلم لگو»
«پیروزی» در فیلم «سلما»
«سپاسگزار» در فیلم «ورای نورها»
«من خانم تو نخواهم بود» در فیلم «گلن کمپل»
«ستارههای گمشده» در فیلم «دوباره شروع کن»
برگزیده: «پیروزی» در فیلم «سلما»
بهترین فیلم بلند مستند
«شهروند چهار» ساخته لورا پوتراس، ماتیلد بونوفوی و درک ویلودسکی
«یافتن ویوین مایر» ساخته جان مالوف و چارلی سیسکل
«آخرین روزها در ویتنام» ساخته روی کندی و کوین مک آلستر
«نمک زمین» ساخته ویم وندرس و جولیانو ریبرو سالگادو و دیوید روزیر
«ویرونگا» ساخته اورلاندو فون آینسایدل و جونا ناتاسگارا
برگزیده: «شهروند چهار» ساخته لورا پوتراس، ماتیلد بونوفوی و درک ویلودسکی
بهترین تدوین
«تک تیرانداز آمریکایی»، «پسربچگی»، «هتل بزرگ بوداپست»، «بازی تقلید» و «ضربه شلاق»
برگزیده: تام کراس برای «ضربه شلاق»
بهترین فیلمبرداری
«مرد پرندهای»، «هتل بزرگ بوداپست»، «آیدا» «آقای ترنر» و «شکسته نشده»
برگزیده: امانوئل زوبسکی برای «مرد پرندهای»
بهترین طراحی تولید
«هتل بزرگ بوداپست»، «بازی تقلید»، «درون ستارهای»، «در جنگل» و «آقای ترنر»
برگزیده: «هتل بزرگ بوداپست»
بهترین فیلم بلند انیمیشن
«قهرمان بزرگ ۶» ساخته دان هال، کریس ویلیامز و روی کانلی
«غولهای جعبه ای» ساخته آنتونی ساچی، گراهام آنابل و تراویس نایت
«چگونه اژدهای خود را تربیت کنید۲» ساخته دین دبلویس، بونی آرنولد
«ترانه دریا» ساخته تام مور و پل یانگ
«قصه پرنسس کاگویا» ساخته ایسائو تاکاتا و یوشیاکی نیشیمورا
برگزیده: «قهرمان بزرگ ۶» ساخته دان هال، کریس ویلیامز و روی کانلی
بهترین فیلم انیمیشن کوتاه
«تصویر بزرگتر» ساخته دیزی جیکوبز و کریستوفر هس
«سد بند» ساخته رابرت کوندو و دیک تسوتسومی
«جشن» ساخته پارتیک آزبورن و کریستینا رد
«من و ملتون من» ساخته توریل کوو
«یک زندگی منفرد» ساخته جوریس اوپرینس
برگزیده: «جشن» ساخته پارتیک آزبورن و کریستینا رد
بهترین جلوههای ویژه
«کاپیتان آمریکا»، «طلوع ستاره میمونها»، «محافظان کهکشان»، «بین ستارهای» و «مردان ایکس: روزهای آینده گذشته»
برگزیده: «بین ستارهای»
بهترین بازیگر زن نقش مکمل
پاتریشیا
آرکت برای «پسربچگی»، لورا درن برای «وحشی»، کایرا نایتلی برای «بازی
تقلید»، اما استون برای «مرد پرنده ای» و مریل استریپ برای «در جنگل»
برگزیده: پاتریشیا آرکت برای «پسربچگی»
بهترین تدوین صدا
«تک تیرانداز آمریکایی»، «مرد پرندهای»، «هابیت: نبرد پنج لشکر»، «بین ستارهای» و «شکسته نشده»
برگزیده: آلن رابرت مورای و باب آسمن برای «تک تیرانداز آمریکایی»
بهترین میکس صدا
«تک تیرانداز آمریکایی»، «مرد پرندهای»، «بین ستارهای»، «شکسته نشده» و «ضربه شلاق»
برگزیده: کریگ مان، بن ویلکینز و توماس کورلی برای «ضربه شلاق»
بهترین مستند کوتاه
«خط بحران: کهنه کاران نشر یک» ساخته الن گوزنیرگ کنت و دانا پری
«جوآنا» ساخته آنتا کوپاس
«نفرین ما» ساخته توماس سیلیوینسکیو و ماسیج سلسیکی
«ماشین درو» ساخته گابریل سرا آرگوئلو
«زمین سفید» ساخه جی.کریستین جنس
برگزیده: «خطر بحران: کهنه کاران نشر یک» ساخته الن گوزنیرگ کنت و دانا پری
بهترین فیلم کوتاه
«آیا» ساخته اودد بینون و میهال برزیس
«بوگالو و گراهام» ساخته مایکل بنوکس و رونام بالنی
«لامپ کره ای» ساخته هو وی و ژولین فره
«پروانه» ساخته تلخون حمزوی و استفن آیشن برگر
«تماس تلفنی» ساخته مت کرکبای و جیمز لوکاس
برگزیده: «تماس تلفنی» ساخته مت کرکبای و جیمز لوکاس
بهترین فیلم خارجی زبان
«آیدا» از لهستان، «لویاتان» از روسیه، «نارنگی ها»از استونی، «تیمبوکتو» از موریتانی و «قصههای وحشی » از آرژانتین
برگزیده: «آیدا» به کارگردانی پاول پاولیکوفسکی از لهستان
بهترین طراحی چهره و آرایش مو
«شکارچی روباه»، «هتل بزرگ بوداپست»، «محافظان کهکشان»
برگزیده: فرانسیس هانن و مارک کولیر برای «هتل بزرگ بوداپست»
بهترین طراحی لباس
«هتل بزرگ بوداپست»، «نقص ذاتی»، «در جنگل»، «شریر» و «آقای ترنر»
برگزیده: میلنا کاننرو برای «هتل بزرگ بوداپست»
بهترین بازیگر مرد نقش مکمل
رابرت
دووال برای «قاضی»، ایتن هاوک برای «پسربچگی»، مارک روفالو برای «شکارچی
روباه»، ادوارد نورتون برای «مرد پرنده ای» جی.کی.سیمونز برای «ضربه شلاق»
برگزیده: جی. کی. سیمونز برای «ضربه شلاق»
حواشی و لحظههایی از اسکار 87: کارگردانی که خودکشی نکرد
اسکار هشتاد و هفتم که ساعتی پیش با معرفی برندگانش به پایان رسید لحظههایی از شادی و غم، مبارزه و غرور را روی صحنه خلق کرد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از هالیوود ریپورتر، برخی از خاطرهانگیزترین لحظات اسکار 2015 شاید این صحنهها باشند:
به پدر و مادرتان زنگ بزنید
جی
کی سیمونز که همان آغاز مراسم به عنوان اولین برنده معرفی شد تا جایزه نقش
مکمل مرد را دریافت کند در سخنانش گفت: به مادرتان زنگ بزنید. من به یک
میلیارد نفری که باید مادر داشته باشند میگویم به مادرتان زنگ بزنید. به
پدرتان زنگ بزنید. اگر آنقدر خوش شانس هستید که یکی یا هر دوی والدینتان
زنده باشند به آنها زنگ بزنید. به آنها بگویید دوستشان دارید و از آنها
متشکرید. به آنها گوش دهید و بگذارید هر چقدر می خواهند حرف بزنند. او سپس
از پدر و مادر خودش سپاسگزاری کرد. جی.کی .سیمونز برای «ضربه شلاق» این
جایزه را دریافت کرد.
«آیدا» جایزه را برد
پاول
پاولیکوفسکی کارگردان لهستانی «آیدا» برای بخش فیلم خارجی اسکار گفت: ما
فیلمی ساختیم، یک فیلم سیاه و سفید، درباره نیاز به سکوت و فاصله گرفتن از
دنیا و تفکر و حالا اینجا هستیم در مرکز همه سر و صدا و توجه. فوقالعاده
است، زندگی پر از چیزهای شگفت انگیز است! او سپس از ترک صحنه خودداری کرد و
آنقدر ایستاد تا موسیقی نشان دهنده تمام شدن وقتش به صدا درآمد. این کار
با خنده و تشویق مهمانان روبه رو شد.
همه چیز عالی است
تیگن
و سارا و چند تن دیگر روی صحنه آمدند تا یادآور شخصیتهای بتمن و کستلاو و
کارگران انیمیشن «فیلم لگو» شوند. انیمیشنی که در کمال ناباوری در میان
نامزدهای اسکار جایی به دست نیاورد.
برابری برای زنان در آمریکا
پاتریشیا
آرکت که به عنوان برنده زن نقش مکمل برای بازی در «پسر بچگی» روی صحنه
رفت، گفت: به همه زنان، به همه آنهایی که مالیات می پردازند و شهروند کشوری
هستند، میگویم ما برای همه میجنگیم، برای همه تا حقوق برابر داشته
باشند. در همین لحظه دوربین تصاویری از مریل استریپ و جنیفر لوپز را نشان
داد که با سر سخنان آرکت را تایید می کردند. او افزود: حالا وقت ما برای
برابری است، حقوق برابر برای همه زنان در همه ایالتهای آمریکا.
کلماتی در دفاع از شجاعت
لورن
پوتراس برنده بهترین فیلم مستند برای «شهروند چهار» نیز روی سن گفت: آشکار
است که ادوارد اسنودن نشان داد که نه فقط حریم خصوصی ما در معرض تهدید است
بلکه خود دموکراسی هم در معرض خطر قرار گرفته است. او افزود: وقتی مهمترین
تصمیم گیریها در خفا انجام می شود، ما قدرتمان برای کنترل قدرت کنترل را
از دست میدهیم. از ادوارد اسنودن متشکرم برای شهامتش و هم از بسیاری از
آنها که رازها را افشا می کنند.
پیروزی
جان
لجند و کامان در بخشی از مراسم اسکار روی صحنه آمدند تا ترانه «پیروزی» از
فیلم «سلما» را بخوانند. شماری از زنان و مردان نیز به طور سمبلیک در
اطراف آنها حرکت می کردند تا یادآور صحنه تاریخی فیلم در راهپیمایی
اعتراضآمیز مارتین لوترکینگ و مردم باشند. دوربین نشان داد که برخی از
ستارهها از جمله بازیگران فیلم «سلما» دیوید اویلوو و کارمن اجوگو و کریس
پاین از این صحنه متاثر شده بودند و اشک میریختند.
لجند
بعد از اجرای قطعه «پیروزی» گفت: ما امروز کاملا می دانیم تلاش برای آزادی و
عدالت واقعی است. ما در کشوری زندگی می کنیم که بیشترین زندانی جهان را
دارد. بیشتر آنها هم مردان سیاه پوستی هستند که همانطور تحت کنترل هستند که
در سال 1850 و زمانی که برده بودند. وقتی مردم با ترانه ما راهپیمایی
میکردند، ما می خواستیم به شما بگوییم با شما هسیتم، شما را می بینیم،
دوستتان داریم و برای همین راهپیمایی میکنیم.
عجیب بودن، متفاوت بودن
گراهام
مور نویسنده فیلمنامه اقتباسی برای فیلم «بازی تقلید» روی صحنه رفت و گفت:
وقتی 16 سال داشتم میخواستم خودم را بکشم چون فکر میکردم عجیب و متفاوت
هستم و حالا اینجا ایستادهام و می خواهم به همه بگویم آنچه فکر میکنید
هستید، هستید. بگذارید متفاوت باشید. اما بعد می بینید همینجا ایستادهاید.
ادی ردمین برای همه چیز
ادی
ردمین که برای بازی در نقش استفن هاوکینگ در فیلم «تئوری همه چیز» اسکار
بهترین بازیگر نقش مرد را برد روی صحنه گفت: کاملا میدانم که چقدر خوش
شانسم. مردی خوش شانس. اسکار، واو! این به همه آنهایی تعلق دارد که در
سراسر جهان در برابر بیماری ای.ال.اس مبارزه می کنند. به شما قول میدهم
این هدف را دنبال کنم .
چشمه جوانی
جولین
مور برنده اسکار بهترین بازیگر نقش زن برای «هنوز آلیس» نیز روی صحنه گفت:
جایی خواندهام که بردن اسکار فرد را 5 سال بیشتر زنده نگه می دارد.
میخواهم از آکادمی اسکار تشکر کنم چون همسرم از من جوان تر است! چیز شگفت
انگیز درباره فیلم و سینما این است که این احساس را به ما می دهد که دیده
می شویم و تنها نیستیم و آنهایی که به آلزایمر مبتلا هستند شایسته این
هستند که بدانند می توان درمان آن را پیدا کرد.
«مرد پرنده ای» فراتر از آمریکا
شان
پن برای معرفی بهترین فیلم اسکار هشتاد و هفتم، خطاب به مخاطبان گفت: چه
کسی به این آدم لعنتی گرین کارت داده؟ سپس گروه بازیگران «برد من» روی
صحنه آمدند. آلخاندرو ایناریتو گفت: خدای من، باید حرف بزنم؟ من از همه
آنهایی که اینجا هستند بدتر انگلیسی حرف میزنم. ممکن است تا سال آینده
دولت برخی از قوانین مهاجرت را به آکادمی اعلام کند؟ او سپس جایزهاش را به
مکزیکیها اهدا کرد و گفت: این جایزه را به آنهایی در مکزیک تقدیم میکنم
که میدانند باید دولتی داشته باشیم که شایستهاش هستیم و هم به هر فردی که
در این کشور زندگی میکند، هر که بخشی از نسل جدید مهاجران به این کشور
است، فقط دعا میکنم که همه بتوانند با عزت و احترام مانند آنهایی که از
قبل آمدهاند و این کشور باورنکردنی مهاجران را ساختند، زندگی کنند.
کدام فیلمها از اسکار 87 دستخالی به خانه بازگشتند؟
برخی از فیلمها با وجود نامزدی در چند بخش دست خالی مراسم اسکار را ترک کردند.
کدام فیلمها از اسکار 87 دستخالی به خانه بازگشتند؟ در هشتاد و هفتمین مراسم اسکار "مرد پرندهای" و "هتل بزرگ بوداپست" با نامزدی در نه بخش توانستند چهار جایزه را از آن خود کنند.
اما فیلمهایی هم بودند که با وجود اینکه در پنج بخش یا بیشتر نامزد دریافت جایزه شدند، فقط یک جایزه دریافت کردند و یا دست خالی از این مراسم بیرون رفتند.
بزرگترین فیلمی که در این مراسم بی نصیب ماند فیلم "پسربچگی" بود، این فیلم در حالی که در پنج بخش نامزد دریافت جایزه بود و یکی از مدعیان اصلی بخش بهترین کارگردانی به حساب می آمد تنها توانست جایزه بهترین بازیگر زن مکمل را برای پاتریشیا آرکت به ارمغان بیاورد.
"شکارچی روباه" در پنج بخش از جمله بهترین بازیگر مرد نقش اول برای "استیو کارل" نامزد دریافت جایزه بود.
"بازی تقلید" با نامزدی در هشت بخش فقط توانست جایزه بهترین فیلم نامهی اقتباسی را برای "گراهام مور" به دست بیاورد.
"تک تیرانداز آمریکایی" در شش بخش و از جمله بهترین فیلم نامزد جایزه اسکار بود اما فقط توانست در بخش بهترین صداگذاری موفق باشد.
همچنین فیلم "مردان ایکس؛ روزهای آینده پسین" تنها در بخش بهترین جلوههای ویژه و "شکست ناپذیر" در بخش بهترین صداگذاری نامزد دریافت جایزه شده بودند که این دو فیلم هم دست خالی به خانه برگشتند.
کایل یک «جنایتکار کودن» است اما «تکتیرانداز آمریکایی» ما را سرگرم میکند
تایبی، یک روزنامهنگار آمریکایی است. او بعد از تماشای «تکتیرانداز آمریکایی» قلم به انتقاد از کشتار و جنگافروزی ترویجیِ فیلم برداشته و نوشته: کایل واقعی یک «کودن» است اما با این فیلم مخالفت نمیکنیم چون ما را سرگرم میکند.
پس از تماشای فیلم تک تیرانداز آمریکایی، از آن بیزار شدم. مثل تمامی فیلمهای کلینت ایست وود -که البته بنده اکثر فیلمهای کلینت ایست وود را دوست دارم- تک تیرانداز آمریکایی نیز افسانه ساده و بدون ابهامی است که بسیار هدفمند و سازمان یافته، در حالیکه در آنِ واحد چندین ایده را در بر میگیرد، خنده و گریه و ترس را برای مخاطبان خود سِرو میکند.
اینکه از شیوه مقدس نمای فیلمسازان هالیوود در تبدیل موضوعات جدی به درون مایههای کودکانه آشفته میشویم، بسیار احمقانه و خلاف عقل است. اهالی صنعت فیلم، دیوانه وار این عقیده را که فیلمهای آنها باید موضوع داشته باشند، رد میکنند. مگر چیزهایی چون «شخصیت» و «شرح داستان»؛ موضوعاتی که آنها قادرند بی وقفه دربارهشان سخن گویند.
این رویه، درست همانند همان فرهنگ هالیوود است که وحشت و تفرقه عصر جنگ ویتنام را به فیلمی درباره یک کودن پیش پا افتاده و مبتذل و پرانتز پایی تبدیل کرد که در برابر مسائل اخلاقی وحشتناک، شکلات میخورد و پینگ پنگ بازی میکرد. پیام «فارست گامپ» این بود که اگر بیش از حد به نوشیدنیهای الکلی بیاندیشید، به ایدز مبتلا خواهید شد و یا پاهای خود را از دست خواهید داد. بعلاوه قهرمان این فیلم، ابلهی است که هر وقت مملکتش از او میخواهد که عملی احمقانه انجام دهد، وی تنها شانههایش را بالا انداخته و میگوید «هر چه!»
«فارست گامپ» بیش از نیم میلیارد به دست آورد و جایزه بهترین عکس را نیز دریافت کرد. بنابراین چه انتظاری میتوان از فیلم «تک تیر انداز آمریکایی» داشت؟ انتظار زیادی نمیتوان داشت. ولی حتی بر اساس کمترینِ کمترین استانداردهای این صنعت، این فیلم تنزل نوینی محسوب میشود.
مسأله اینجاست که تلاش برای ساختن فیلم هالیوودی خیالیای که در باتلاق اخلاقی احمقانهای به نام عراق اشغالی به وقوع پیوسته است، نه تنها مضحک بلکه گستاخانهتر از تمامی اقدامات جرج بوش و دیک چنی است. هیچ کس انتظار نداشت که با شرح 20 دقیقه ای تاریخ تحقیقات ناموفق FBI در مورد سلاحهای کشتار جمعی عراق، با ابو غریب و هزاران بیرحمی آمریکا و بمبارانهایی که منجر به ایجاد دولت اسلامی داعش و دیگر گروهها شد، مواجه شود.
ولی انجمن فیلم آمریکا به منظور مطلوب ساختن جنگ عراق، به این سرگرمی دو ساعته درباره ماشین قاتلِ قلب طلایی- که تنها پس از کشتن تعداد زیادی از زنان و کودکان، احساس بد اندکی او را فرا میگیرد- بها داد.
«تک تیرانداز آمریکایی» فیلمی است که سیاستهای آن مضحک و احمقانه است و ارزش نقد و بررسی ندارد. تنها چیزی که موجب میشود آن را جدی بگیریم، این حقیقت شگفت آور است که جهان بینی بسیار مشابهی، ذهن کوچک رئیس جمهوری که جنگ عراق را بر ما تحمیل کرد، اشغال کرده است.
حقیقت این است که این فیلم از شهرت بسیاری برخوردار است؛ از اینرو احساسات بسیاری از مردم را تحت تأثیر قرار داده است و این مهم، مشکل بزرگی محسوب میشود. براندن گریگس از سی ان ان با بیان رکورد 105 میلیونی هفته نخست اکران فیلم «تکتیرانداز آمریکایی» مدعی شد: «تک تیرانداز آمریکایی، یک پدیده فرهنگی واجد شرایط به نظر میآید.» گریگس در ادامه در نقدی که باید موجبات غرور ایستوود را فراهم آورد، اظهار داشت که ریشه موفقیت این فیلم این است که «این فیلم درباره یک شخصیت واقعی است» و «این که این فیلم یک داستان انسانی است، نه یک قصه سیاسی.»
کلینت، خسته نباشی! تو فیلمی درباره کشتار جمعی در عراق ساختی که منتقدان، غیر سیاسیاش میخوانند! این فیلم بر اساس همان خط مشیای است که هالیوود دنبال میکند.
کاراکترهای فیلمهای ایستوود تقریباً همواره کلاههای سیاه و مشکی و یا مشابه آن میپوشند؛ بنابراین از سویی، کاراکترهای خوب در هر زمانی قابل تشخیص هستند و از سویی دیگر میدانیم که به دنبال انفجار سر چه کسانی باید هورا کشیده و کف بزنیم. در مورد فیلم «تک تیرانداز آمریکایی»، مفاهیم و شخصیتپردازیها کاملاً واضح و تکراری هستند: کریس کایل، تک تیر انداز «قهرمان»، در مقابل مصطفی «شرور» که همواره لباس مشکی بر تن دارد.
ایستوود- که قطعاً از آن شناخت یافتهاید- در فیلمهای خود در بکار بستن حماقتهای بیشمار، زیادهروی میکند. نکته واضح دیگر اینکه کایل در عراق به نوعی به تصویر کشیده میکشود که گویا در حال مبارزه با القاعده است- چنان که گویی رابطه منطقیای میان عراق و حملات 11 سپتامبر وجود دارد. که البته هیچ را بطهای وجود نداشته است. و واقعیت این است که ما به کشوری بی گناه یورش برده و بمبارانش کردیم و شهرهای زیبای آن را به مرکز تعلیم سربازانِ .... -شما حدس بزنید- مبدل کردیم؛ سربازان القاعده. اگرچه، آنها در این فیلم از معمای دشوار «اول مرغ بود یا تخم مرغ» - یعنی اول القاعده بود که ما حمله کردیم یا حمله کردیم و بعد القاعده در عراق شکل گرفت- گذشتند. چرا که ارتباطی با «داستان انسانیت» نداشت.
ایستوود برای رسیدن به تشویقهای بیارزش تلاش میکند با توجه به پیشنهادهای متصدیان دفتر کایل سناریویی بنویسد که یک تکتیرانداز شرور در فیلم داشته باشد تا توسط او حذف شود و قهرمان بودن کایل معنا پیدا کند. با این شیوه در این خیالند که آسیب زدن به شهر و مردمش توسط آمریکا دیده نشود و طبق استانداردهای بسیار احمقانه هالیوود برنده جایزه باشند.
متعاقب این ژست سازی برای قهرمان جلوه داده کایل، بردلی کوپر در نقش کایل تنومند! مصطفی -همان بازیگر نقش تکتیرانداز شرور عرب- را با خودنمایی نژادپرستانه نابود میکند. او پیش از هدف قرار دادن هدف بسیار دور خود، با خود نجوا میکند: «هدف کوچکت را نشانه برو، هدف کوچکت را بزن». حتی مخاطبان سالن جرسی سیتی، جایی که خود من نیز در آنجا به تماشای «تک تیر انداز آمریکایی» نشستم، بر خاسته و فریادهای خوشحالی سر دادند. میتوان تصور کرد که این فیلم در کشور سربازان خوش شانس چه امتیازی کسب کرده است.
احتمالاً از نظر ایستوود، این نوع فیلمسازی «بهترین» مدل فیلمسازی محسوب میشود. طراحی صحنهای برای برانگیختن واکنشی که وی پیش از این نیز از فیلم «مشکل با منحنی» دریافت کرده بود؛ زمانی که شخصیت مرموزِ لاتین کوفاکس، ریگوبرتو سانچز، فرد شرور( Bonus Baby Bo Gentry) را شکست داد. حتی من نیز در آن صحنه فریاد شادی سر دادم.
و البته مسأله اینجاست که در جنگ با تروریسم چیزی با نام «پیروزی نظامی» وجود نداشت. در واقع، اشغالگریها منجر به کشتار دسته جمعی، صدها هزار کشته، عدم بهداشت و تصفیه آب، بیکاری همه گیر و افراط گرایی سیاسی شد که همچنان نیز ادامه دارد و سرتاسر مرزهای عراق را فرا گرفته است. این فیلم پرده بر همه این حقایق کشیده و ما را وادار به قبول این دروغ میکند که شلیک به مصطفی، اقدامی اندیشمندانه بوده است. شلیکی که تروریستها را از کافی شاپهای سانفرانسیسکو و یا هر جای دیگری بیرون میکشد. این صحنهای است که از همه تمایلات احمقانه و قاتلین تک تیر انداز- از سیاتل تا ساوانا- حمایت میکند.
خطرناکترین بخش فیلم این است که این فیلم به رفراندومی درباره شخصیت سرباز تنهایی مبدل میشود. که این، از همه لحاظ، استدلالی غیر قابل غلبه است. ما درباره کریس کایل و اوضاع دشوار وی سخن گفتیم ولی درباره رامسفلد و چنی و دیگر مقامات عالی رتبه ای که کایل و سلاح پر قدرتش را در عراق مستقر کرده اند تا زنان و کودکان را هدف قرار دهد، سخنی نگفتیم.
درواقع، آنها شرورهای واقعی این فیلم محسوب میشوند؛ ولی اغلب مباحثهها درمورد شخصیت «قهرمانانه» ی کریس کایل بوده است. یکی از اعضای آکادمی اسکار خطاب به گزارشگری اظهار شگفتی کرد که آیا کایل که در زندگی واقعی اش توسط یک کهنه سرباز روانی و به دنبال تفسیر عجیب خشونت موجود در جامعه - که خود آن می تواند موضوع جذابی برای یک فیلم محسوب شود- کشته شد، بیماری روانی بوده است. مایکل مور نیز به دنبال توئیت این جمله که «عموی من توسط تک تیرانداز جنگ جهانی دوم کشته شد...» با موجی از انتقادها مواجه شد.
و تعداد بسیاری از مفسران و منتقدان دیگر، با مقایسه کتاب کایل -جایی که او بیرحمانه به کشتن «وحشیها»! به خود می بالد- و فیلم تک تیرانداز -جایی که او به عنوان یک فرد متعادل که مبارزه میکند، شخصیت پردازی شده است- خاطر نشان شده اند که کایل واقعی در مقایسه با کایل فیلم تک تیر انداز، به نوعی، یک «کودن» محسوب میشود. نویسنده این مقاله درباره بیان نظر خود درباره شخصیت کایل مینویسد: آزار دهنده ترین فصل کتاب برای من فصلی بود که کایل درباره برتری خود از دیگر تک تیراندازها سخن میگوید؛ کایلی مدعی میشود که اگر فردی قدرت افسانهای من را تهدید کند «به ناگهان، تمامی پسران بد و شرور شهر تلاش میکنند که از گستره هدف من بگریزند.»
مسأله اینجاست که نقد یک سرباز به خاطر عملی کردن گفتههایش، همواره بد به نظر میرسد. از سویی دیگر، اینکه به موجب اقدام ترحم برانگیز و یا تجربههای یک سرباز فریب بخوریم نیز خطرناک است؛ چرا که اکثر جنگها درباره چیزهایی بسیار بزرگتر و مهمتر هستند. آنها پس از جنگ ویتنام چنین کاری کردند، درست آن زمانی که جامعه آمریکا دهههای زیادی از زندگیاش را صرف تماشای فیلمهایی چون «بازگشت به وطن» و «اولین خون» و «شکارچی گوزن» درباره کهنه سربازانی که پس از جنون در تقلای بازگشت بودند، کرد. بنابراین باید از «تراژدی» ویتنام به عنوان چیزی که در ابتدا توسط هموطنان ما تجربه شده است و نَه میلیونها هندوچینی که کُشتیم، یاد کنیم.
این بدین معنا نیست که سربازان ویتنامی نرنجیدند؛ آنها رنجیدند. ولی ساخت سرگرمیهایی از وضعیت دشوار آنها، موجب دلسردی آمریکاییها از اقدام در برابر این حرکتهای جنگطلبانه سیاسیون شد. این فیلمها از کشمکشهای سربازان به عنوان نوعی پوشش انسانی، برای دور نگه داشتن ما از یادآوری اقدامات خود در ویتنام و کامبوج و لائوس سوء استفاده کرد. و این مهم هم اکنون مجدداً با ساخت فیلمهای جنگ با تروریسم آغاز شده است.
امروز نیز گریس، خبرنگار سی ان ان مینویسد: «ما آماده دیدن فیلمهایی در مورد جنگ عراق هستیم.». این ادامه همان مسیر است. یعنی اینکه ما آمادهایم با تماشای سختیهای جوانانمان در جنگ هایی که سیاستمدارانمان به راه انداختند سرگرم شویم. و دوباره مسیر وارونه نشان دادن قضیه جنگ برای مردم آمریکا کلید بخورد. این، همه داستان نبوده است و نخواهد بود.
ما فیلم هایی در مورد کریس کایلهای جهان خواهیم ساخت و در مورد قهرمان بودن و نبودن آنها بحث خواهیم نمود. برخی از آنها قهرمان بودند و برخی نیز نبودند. ولی در روابطی عمومی- همچون جنگ- این سربازان هستند که گلوله ها را شلیک میکنند، نَه آنهایی که سربازان را مسرورانه به مأموریتهای مرگباری که خودشان هرگز درکشان نمیکنند، میفرستند. فیلمسازانی چون ایستوود، فقط، آب را گل آلودهتر میکنند. برخی اوقات، چیزی به نام «کرامت انسانی» وجود ندارد. برخی اوقات، داستان فیلم، بی معنی و پوچ و یا بدتر از آن بدون مرجع است و «تک تیرانداز آمریکایی» چنین فیلمی است.