گروه هنرهای تجسمی، رنج عبدالله از جمله عکاسانی بود که بعد از حمله «داعش» به کردستان عراق، دوربین بر دوش گرفت و رفت تا فریاد مظلومیت و ر نج مردم سرزمینش را که در نگاه کودکان بیدفاع دیده بود، به جهانیان نشان دهد.
به گزارش بولتن نیوز، پیش از آن که خیلی ها فکر کنند اتفاق افتاد. آن قدر سریع که پس از آن اتفاق، حتی فرصتی برای اندیشیدن نبود. زمانی برای رهایی، زمانی برای زندگی، برای فرار به سوی سرنوشتی نامعلوم. صدای اولین گلوله ها که آمد، اهالی شهر خاطرات هزاران سال زندگی در موطن خود را شبانه بر جای گذاشتند و سراشیبی سرنوشت را بی درنگ درنوردیدند. آنها به سمت نزدیکترین کوه مجاور شهر رفتند تا بر ارتفاع آن، جان به امان ببرند. پیران و کودکان، زنان و مردان همه به شتاب، پی در پی، بی درنگ شهر را گذاشتند و رفتند تا ساکنان جدید که هیچ در قواره این شهر نبودند، در میان شیون کودکان، هلهله فتحی نامیمون سر دهند. «داعش» مردمانی بی ملتند و جنگ آنها علیه ملتی بود که هزاران سال در شهری به نام «شنگال» سکنی داشتند.
ملتی که نه از سر تصادف بلکه بر حسب تقدیر و سیاست! منافع رسانههای کشورهای مدافع آزادی بیان به سرنوشت آنها گره نخورده بود. روزها گذشت تا ضجه این کودکان در سردی کوه شنگال به گوش مردمان دیگر رسید.
حالا صدای آزاد شدن شهر طنین افکنده است.
رنج عبدالله که رنج مردم شنگال را به تصویر کشید
در آن روزگاران نه چندان دور، روزنامه نگاران هر یک بنا بر فراخور سیاست رسانه و دولت خویش، اخباری متفاوتی را مخابره کردند. در این میان جای حضور اهالی رسانه های ایران به ویژه عکاسان در این کشور همسایه و به ویژه در مناطق کردنشین به شدت خالی بود. شاید بتوان گفت ناب ترین تصاویر از رنج مردمان بی پناه و بی آزار آوارگان را عکاسان محلی ثبت و ضبط کردند. «رنج عبدالله» یکی از همان عکاسان بود که رفت و چشمان کودکان وطنش را در قاب دوربین خود ثبت کرد.
رنج عبدالله کریم متولد 1986 اهل روستای گرده از توابع سلیمانیه کردستان عراق است که به عکاسی مد علاقه مند است و آن را دنبال می کند اما با هجوم «داعش» به منطقه کردستان عراق نتوانست چشم بر این همه ظلم رفته بر کودکان و زنان سرزمینش ببندد. پس راهی محل اسکان آن ها شد تا او صدای مردم سرزمینش به همه رسانه های جهان باشد و بدین ترتیب عکسهای او بلافاصله در بسیاری از رسانه های جهان بازتاب یافت.
رنج عبدالله در گفتگویی که به صورت مکاتبهای با خبرنگار مهر انجام داد، به سوالات ما پاسخ داد که در ادامه می خوانید:
*چرا عکاسی می کنید؟- من برای شخص ویژه ای عکاسی نمی کنم. برای آن نگاهی عکاسی می کنم که طغیان گر است و نگاه متفاوت را دوست دارد. برای آن کسی که به وسیله عکس های من دچار تردید می شود، با من همذات پنداری می کند و احساس خاصی در او پدیدار می شود. نزد من عکاسی تعریف خاص و واحدی ندارد که بتواند یک گزارش عمقی ارائه بدهد.
عکاسی می تواند یک فهم را در درون خود انعکاس دهد. نزد من و بر باور من احساس روحی عکاس، معنی دهنده فلسفی عکس است.
*شما بیشتر در زمینه عکاسی مد فعالیت دارید، چگونه سر از عکاسی خبری و جنگ درآوردید؟
- هر چند این موضوع در ژانر تخصصی عکاسی من نیست اما نمی توانم نسبت به مشکلات ملی و مردم سرزمینم ساکت باشم، می خواهم در این راستا موضع داشته باشم. نمی توانم تنها از بیرون نظاره گر باشم. به همین دلیل این کار را برای آواره های شنگال انجام دادم و امیدوارم که این عکس ها بتواند خدمتی برای کاهش دردهای این آواره ها باشد.
من این را پذیرفته ام که آنها نیز خویشاوند من هستند، همچون خواهر، برادر، پدر و مادر من هستند.
*عکس های شما از آوارگان شنگال به نظر کار شده می آید، آیا برای تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب روی این عکس ها با برنامه های کامپیوتری کار خاصی انجام دادهاید؟- من با یک شیوه استاندارد جهانی روی عکس هایم کار می کنم، مدت 8 سال به شیوه آکادمیک در حوزه رنگ و ویرایش عکس با نرم افزار RAW کار کردهام که اگر با دقت عکس ها را ببینید این تفاوت ها را احساس می کنید و مشاهده می کنید که در آنها هنر رنگ و ویرایش متفاوتتر است. این نیز به باور من یک کار هنری قلمداد می شود.
شاید باورتان نشود اما تاکنون صدها بار این سوال از من درباره تأثیرگذاری این عکس ها شده است، به نظر من این نتیجه آن تداوم در کار بوده است. مانند یک فرد آکادمیک در این حوزه تلاش کرده ام و از ابتدای کودکی خودم را در میان عکس و فیلم یافته ام. محتوای دوربین، رنگ، ظهور و به طور کلی همه این موارد به من کمک کرده اند تا بفهمم چه چیزی باید دیده شود، چه کاری باید انجام داد و یا چه چیزی باید به بیننده ارائه داد. این نکته نیز مهم است که چگونه به یک روش علمی در هنر خودتان بازبینی کنید و خود را متفاوت سازید.
* تأثیرگذاری این عکس ها و بازتاب آن در رسانه های جهان چگونه بود؟- در حقیقت این کار برای آواره ها انجام شد تا مانند یک بمب در شبی ساکت، منفجر شود. بله بازتاب زیادی داشت. آن هنگام که من اینها را در شبکه اجتماعی خود منتشر کردم، در مدت کوتاهی مشاهده کردم که عکس هایم در کشورهای اروپایی و عربی با استقبال زیادی مواجه شد و به وسیله تلویزیون و سایت و روزنامه و شبکه های اجتماعی منعکس شدند.
* در یکی از عکس های شما تأثیر عکس معروف دختر افغان که با چشم های گیرایش به مخاطب زل زده است، دیده می شود؟ این عکس شما از دختربچه شنگال با تأثیرپذیری از آن تصویر دختر افغان شکل گرفته است؟- بله. آن عکس را استیو مک کوری از دختر افغان گرفته است که از عکاسان نامدار جهان است. من در عکس ها بیشتر زبان چشمان افراد را نشان داده ام و تلاشم این بوده که پیام آنها را از راه چشمانشان و نگاهشان به مخاطب منتقل کنم.
هدف این است که رنج عبدالله چگونه می تواند این کار را انجام دهد، من به زبان نگاه این کار را انجام دادم.
* آیا هدف شما از عکاسی آوارگان جنگ، صرفاً اطلاع رسانی بود یا با نگاه حمایتی و نجات بخشی وارد این قضیه شدید؟- هدف من اطلاع رسانی از وضعیت زندگی این آواره ها و مشکلاتشان است. باورم این است که اگر ما چنین کاری انجام ندهیم هیچ گاه یک عکاس خارجی به شکل شایسته و مورد نیاز این کار را انجام نمیدهد، اگر هم انجام دهد آن را به گونه دیگر منعکس خواهد کرد. یعنی موضوع دیگری را برجسته خواهد کرد که متفاوت از هدف من است.
من همان گونه که گفتم برای این کار منتظر هیچ پاداشی نیستم. بلکه تنها برای آرامش خودم این کار را انجام دادم. البته بیشتر آن چیزهایی که من به دنبالشان گشتهام و نشان دادهام، چهره کودکان و سالمندان بوده است. چهره آنها صد برابر بیشتر از دیگر تبعات جنگ، من را غمگین کرده اند.
* محیط زندگی آوارگان شنگال را چگونه دیدید؟ - یک محیط زیست آلوده با نبود بهداشت.
* کدام عکس برای خود شما تاثیرگذارتر بوده و کدام بر مخاطب؟- همه عکس ها برای من تاثیرگذار بوده است و مطمئن هستم برای دیگران هم چنین بوده است. البته من این باور را ندارم که فرد دیگری همچون من برای آنها اشک ریخته باشد و مانند من برای گرفتن یک عکس دچار مشکل شده باشد. هنگامی که دوباره عکس هایم را مرور می کنم و قصه های آنها را دوباره بازخوانی می کنم، خیلی دگرگون می شوم و نمی توانم راه را بر چشم دلم ببندم که برای آنها اشک نریزم.
* در میان آوارگان چه خاطراتی برای شما به یادگار مانده است؟- خاطرات که بسیار است ولی علاوه بر مشاهده درد و رنجشان، برخی اوقات آنها فکر می کردند که من خارجی هستم. من با زبان کردی با آنها صحبت می کردم و زمانی که متوجه می شدند که کرد هستم شادمانه می خندیدند. آنها خوشحال می شدند که هم کرد بودم و هم همراه و همدل آنها. خیلی از بچه ها دوست داشتند که از آنها عکس بگیرم و من هم تا جایی که امکان داشت این کار را انجام می دادم تا شاید مسبب اندکی شادی برای آنها شوم.