کد خبر: ۲۳۳۵۹۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
ذرّه‌بین فرهنگی بولتن نیوز؛

با این بودجه رسانۀ ملی، آنتن‌فروشی اجتناب ناپذیر است؟!

مدیرکل روابط عمومی رسانه ملی، رشد 6 درصدی بودجه امسال صدا وسیما در لایحه ابلاغی دولت را ناچیز و ناکافی دانست.
گروه فرهنگ و هنر بولتن نیوز

با این بودجه رسانه‌ی ملی، آنتن‌فروشی اجتناب ناپذیر است

با این بودجه رسانه‌ی ملی، آنتن‌فروشی اجتناب ناپذیر استمدیرکل روابط عمومی رسانه ملی، رشد 6 درصدی بودجه امسال صداوسیما در لایحه ابلاغی دولت را ناچیز و ناکافی دانست. به گزارش ایسنا، «سید تقی سهرابی» با بیان این مطلب گفت: علیرغم نیاز سازمان صداوسیما به بودجه‌ای معادل حداقل 3 هزار میلیارد تومان در سال مالی پیش‌رو، بودجه این سازمان در مقایسه با سال گذشته تغییر محسوسی نداشته و دولت، رسانه ملی را موظف کرده است از طریق پخش آگهی بازرگانی، 1200 میلیارد تومان درآمدزایی داشته باشد؛ این در حالی است که مردم از پخش همین مقدار آگهی بر اساس درآمد 890 میلیارد تومانی هم ناراضی هستند و رسانه ملی نیز مجبور به آنتن فروشی خواهد شد.

ذره‌بین فرهنگی: مسلماً با این بودجه‌ها، رسانه‌ی ملی چاره‌ای جز آنتن فروشی ندارد. واقعاً اگر قرار بر این باشد که رسانه‌ی ملی در جهت ارزش‌های اسلامی و انقلابی اقدام کند، باید برای انجام این رسالت بزرگ فرهنگی به این سازمان معظم کمک کرد و حداقل‌ کاری که می‌شود کرد، هم این است که کمک مالی به ایشان کرد. البته عموماً، نهادهای دولتی کاری بیشتر از این هم از دست‌شان برنمی‌آید. حال چرا در سالی که رهبر انقلاب بر همت جهادی مدیران در عرصه‌ی فرهنگی تأکید کرده‌اند، این چنین با اصلی‌ترین نهاد فرهنگی کشور برخورد می‌شود، معلوم نیست. اما آیا آنتن فروشی تنها راه صداوسیما برای جبران کمبود بودجه است؟! نباید فراموش کرد که هستند بسیاری رسانه ها داخلی و خارجی که با بودجه هایی بسیار اندک، تاثیرگذاری به مراتب بیشتری دارند و فارغ از آن بحث درآمدزایی (نه لزوماً از طریق آنتن فروشی) نیز می باید به عنوان شیوۀ مدیریتی ازسوی مدیران سازمان صداوسیما مورد توجه قرار بگیرد. این درحالی است که باتوجه به روی کار آمدن مدیر خلاق و جوان در راس سازمان، انتظار می رود ایشان ابتکار عمل در این خصوص را در دست گرفته، باوجود مشکلات فراوان مالی سازمان، به عنوان الگویی برای دیگر نهادها عمل کنند.

دفترچه‌ی شعر رهبر انقلاب کجا، اقدامات مدیران فرهنگی کجا

اسماعیل امینی گفت: رهبری در عرصه شعر با همان دفتر کوچک و حسینیه‌شان تاثیرگذارتر از مسئولان عمل‌ می‌کنند. ایشان در دیدار سالانه خود همه کتاب‌های شعری که بچه‌ها در آن سال کار کرده‌اند را می‌بینند و بعدها هم نظرشان را می‌گویند یا پیغام می‌دهند که فلان شعر یا کتاب شما را خواندم.

با این بودجه رسانه‌ی ملی، آنتن‌فروشی اجتناب ناپذیر است

ذره‌بین فرهنگی: علت این تفاوت را باید در همان نکته‌ای جستجو کرد که رهبر انقلاب در پیام خود به همایش فساد مالی به آن اشاره کردند. عدم اقدام عملی در مدیریت‌ها و جایگزین کردن حرف و شعار و سمینار بجای آن.

اربعینی که انسانیت را بیدار می‌کند
اندیشمند مسیحی، آنتوان بارا  برای شرکت در مراسم اربعین وارد عراق شد. آنتوان بارا با بیان اینکه اربعین سحر و جادوی ویژه الهی است، اظهار کرد: عقل از هضم این ایده که میلیون ها نفر خانه هایشان را ترک می کنند، و هزاران کیلوتر را به قصد زیارت امام حسین(ع) طی می کنند، عاجز است.

با این بودجه رسانه‌ی ملی، آنتن‌فروشی اجتناب ناپذیر است

ذره‌بین فرهنگی: شک نباید کرد که اربعین حسینی یکی از وجوه عینی تأثیرگذاری اسلامی است. اسلامی که برای بیداری فطرت‌ها آمده و با حذف تقسیم‌بندی‌های این دنیایی، همه کس را به یک چیز فرامی‌خواند. و حالا اربعین حسینی، همه بشریت را به سمت حرم کشتی نجات دنیا فرا می‌خواند. چقدر باید ناسپاس باشیم اگر نخواهیم قدر این نعمت را بدانیم.

دعوت یا دعوی کربلا
به مناسبت اربعین شهادت شهادت ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام استاد «علی معلم‌دامغانی» شعری سروده است که در ادامه می‌آید:

با این بودجه رسانه‌ی ملی، آنتن‌فروشی اجتناب ناپذیر استعشق را غیر عشق راوی نیست
کربلا دعوت است، دعوی نیست

یار وقتی فضول باید شد
یا ظلوم و جهول باید شد

هم جهولیم هم ظلوم اما
شمع، شمع است و موم، موم اما

لابد از سوز و دمع می‌گویم
قصه موم و شمع می‌گویم

تا چه بود است داغ و دل ز نخست
که فلک هاست داغْ دل بدرست

یار شطری زیار می‌گویم
شرح مهر نگار می‌گویم

یار یارست و یارسان در عرش
قهر و غوغای فارسان در فرش

یار زی یارسان نیارم شد
خسته زی فارسان نخواهم شد

یارسان مات نرد بی‌غارند
سیر سوداست گرم بازارند

گاهی از خاج و دار می‌گویند
گاهی از ساج نار می‌گویند

یار یاران یارسان دورند
خیره در نور ساج شب کورند

روز کوران ره بسی دورند
روز شبْ کور هرکه معذورند

ما چه دانیم روز و شب کوری
شجر است آنک و تو در طوری

بر سر طور در حضور درخت
فارغت دیده‌ام نگیری سخت

یار من یارسان سلامٌ علیک
در طُوائید اِخْلَعُ النَعْلِیْک

یار در ساج کس نمی‌بیند
کز شجر حاج گُل نمی‌چیند

طور یا نور دیدة بینا
َرد از نور صَرفه سینا

گرنه حوریب حامل طور است
حمل فاران حرای مسطور است

اندکی مانده غیبت و غیبت
نوبتی عرضه می‌کند هیبت

نه که نوبت به نام کس بزنند
سنگ بر شاخ دسترس بزنند

یار هرگز چنین نخواهد شد
یارسان یاربین نخواهد شد

کار گیتی که هفت در هفت است
یار من جمله بر قلم رفته است

با قلم نقش لوح محفوظ است
تا نگویی که نور ملفوظ است

نور معنی است مِهر و ماهی هست
یار ما یوسف است و چاهی هست

تا برآید زچاه یوسف چاه
در دو یوسف نگر مشو گمراه

نه چو ماه است یوسف اندر چاه
مهرِ فرداست مهربان برگاه

لیک امروز در گذر زین هفت
تا که زان هفت در گذارم تفت

یار از مهر مهربان یادآر
گوسفند و گُوْ و شبان یادآر

گَوْ و گاوی و غار تاریکی
صبح و شامی به رمز باریکی

گاو را گَوْ به دشنه قربان کرد
کوی و کَرپَن چه می‌کنند آن کرد

کوی و کَرپَن دو مهری دورند
بقره ماده و نران ثورند

گاو ورزاست نزد ما ای یار
ای به پندار و کرده خود عیَار

گاو و گوساله پِنگِلی برخوان
با پنیره تلی سه وقت بُقان

ثور و ورزا نرند و گُوْ ماده
گَوْسِفَند است نذر سجاده

گوسفند و شبان اگر زنده
زنده میراست خود برازنده

زنده میراست گر کیومرث است
همچو گیتی که از در حرث است

کشتکاریم کار کارستان
یارسان کیست یارِ یارستان

یار در زمره الف لام آی
وقت یاریست کام و ناکام آی

خانه‌ها را خراب باید کرد
خانه بر روی آب باید کرد

ملکوت است و این جهان ملک است
هرکه مملوک نوح در فلک است

چندگاهی بر آب باید شد
تندرستی خراب باید شد

در خرابی بقای آبادی است
بندگی خود بنای آزادی است

یار بسیار می‌شود این گفت
که خود از یارسان خزر آشفت

تا محیط از خلیج آشوبد
خواب این خلق گیج آشوبد

باید اول به یار شد یکبار
که به یک برق بشکفد رگبار

رعدی آید که خلق را رعده
نگذارد ز قائم و قعده

که حساب از حصار برگیرند
و قصص از قصار برگیرند

که بر این جاده آنچه مقصود است
غیر مقصد نبوده و بوده است

یار یک فُرجه سوی یونان گیر
سوی نیکان و سوی دونان گیر

زی اُلمپ بلند شو زآتن
مردم قهرمان نگر فاتن

جوش مرد و نَمَرد اگر در پارت
دِوَ و آدمی است در اسپارت

دِوَ و آدمی دئوس شوند
بر اُلمپ عجم زئوس شوند

ظلمت هادس و فروغ زئوس
ضد و نِدَّند نطفه کرنوس

چون اهورا و همچو اهریمن
یَسنة آریایی و ارمن

همچو افسانه کبوتر و باز
هرچه مرغ و پرنده در پرواز

مجمع الطیر و منطق مرغان
تا که بَق از وزغ کنی فرقان

واکه از وُک وزغ وق است ای یار
خلق نمرود یا بَق است ای یار

وین دو در عرض هم مبالغه‌اند
بد و رد هر دو لفظ بالغه‌اند

بد و رد نیست روز و شب باری
تا به آسان دو ضد نپنداری

مَکمَن و رهزن از پی غارات
قاف قاز و اُلمپ و آرارات

به صفت قاف را اُلمپ انگار
تا فسانه عیان کند اسرار

وهم هندوست در لیاهیما
یا به چین تائوی فُجی یاما

حق و افسانه را شکوه نبود
گر گذرگاهشان به کوه نبود

کوه اگر مشرقی اگر غربی
خود سلامی، حرامی و حربی

همه در وی چو گوهر اندر کان
کان و ما کان متاع این دکان

از سراندیب و خواجه تافاران
باز حوریب تا حرا یاران

یار ای یار گر بود یارات
آلپ است و اُلمپ و آرارات

زاگرس وآگری به یال و به بُرز
سر هندوکش و بُن البرز

جمله گر قصه است و اسطوره
غله و میوه است از این کوره

وین دو را اهل قریة کژدم
غم و شادی اگر نه شادی و غم

هم به جان می خرند محض نیاز
هم زجان میخورند از در آز

لیک اساطیر تا قصص ای یار
تای فصل است در میان بگذار

تا به گاهی فراخ در جایی
لابد از کیِّسی و رعنایی

سر کنم آنچه در زمان بایست
وز در وقت با مکان شایست

کاین دو در نزد رفتگان کانند
نزد ما درهم اند و زمکانند

شفع و وتریست در میان باریک
روز این معنی و شب تاریک

روز و شب شفع و وتر بارزه اند
مهر و کین ریشة مبارزه اند

مهر اگر نیست مهر و گر کینه
چیست سودای آب و آیینه

و مِنَ المَاء کُلُّ و شَیء حَی
عالمی زنده مرده گیر از وی

شاهدند و شهید زندة دوست
که نمرده است هرکه کشته اوست

که اگر می‌کشد به تیر و به تیغ
خود نشاید به داغ کشته دریغ

اینچنین است شفع و وتر اینجا
رود ریکا و دُت بود کیجا

غور در علت العلل صعب است
که کمِ ثلث و رُبع از این کعب است

از اماء بگذریم در عقرب
مشرق ماست روز و شب مغرب

بامدادان وُلوجشان بنگر
شامگاهان خروجشان بنگر

این دو خود در زمان یکی است تو را
تجربت کن اگر شکی است تو را

زین دو پیوسته جز یکی حاضر
نیست در پیش منظر ناظر

تو اگر روز کرده ای شب نیست
سرد و کند است نبض اگر تب نیست

این دو را یک شمار در هستی
که از آن یک به جهل خود رستی

این دو را گیر مبدا لولاک
که بدانی حقیقت لولاک

گفت در حق احمد مختار
که تویی واحدیت اظهار

به تو و از تو سر شد این آهنگ
که تویی در زمانه سر آهنگ

آنکه بر بام عرش آدم بود
شام بر خام فرش خاتم بود

بامدادان صلای مکتب داد
انس و جان را ردا و مذهب داد

در مقامی که لی معلی بود
عشق آموزگار اسماء بود

اولین محنه اولین کنکور
فاش شد لَیْسَتِ الظُّلَم کَالنُّور

گرنه شیطان رفوزه شد آن روز
نیست آدم در امتحان فیروز

حالی این هر دو را صفت انگار
تا بدانی حدیث گنج از مار

شیطنت آدمیت و آدم
چیست گیتی تفاضل این کم

آدمی ماند ما بواقع ما
ممتحن ما مواقع این دنیا

چند نوبت نگر که اِقْرَا گفت
وآدمی گوهر مروت سفت

قْل یا آدم فرشته بود و خدا
اِقْرَا بِاسمَ به مکه بود و حرا

اِقْرَا بِاسمَ قرآن و عترت شد
بحث و درس کلاس فطرت شد

بالغی گر برو به دانشگاه
شایقی گر برو به دانشگاه

شو کتابت نُبی ولی استاد
لیک مَدْرَس نکوست در فُستاد

مُسلِما تالی جُهود مباش
پیرو خالی یهود مباش

میر مکتب خدایگان برجاست
پیر و تحصیل رایگان برجاست

درسمان لا اله الا الله
شیخمان مصطفا رسول الله

تا رُوات حدیت برجایند
از محمد حدیث فرمایند

بشنو اول حدیث، قرآن است
وانگهی فرض فقه و برهان است

گرچه اصل است خود حلال و حرام
مَرَّ بِاللَغو باش و مَر کرام

حد مباح است محسن و مکروه
همچو سگ کَن که می شود یبروح

فرض مکروه و مستحب فرض است
که سماوات بر سر ارض است

حالیا سوی کربلا کن روی
شو به فُسطاط خواهرا گیسوی

بر هر آنچه است رفتنی مگشا
ما و زین گونه گفتی حاشا

خواهرا کربلا بسی کهن است
وآدمی درنگر که ممتحن است

نه در اینجا که در بهشت عَدن
مبحثی رفت در قبیح و حَسن

ما به وجه قبیح سر کردیم
لاجرم بحث را دگر کردیم

سعد ما نحس شد به همت ما
سلب شد آز و ناز و نعمت ما

پدر اول به هند شد تبعید
مادر از شهر جده شد به صعید

مار و ابلیس در ری و سمنان
آن مَر این را خَصیم و این را آن

دار، دار البلا شد از اول
خود جهان کربلا شد از اول

کربلا دعوت است دعوی نیست
عشق را غیر عشق راوی نیست

لیک تا قصة زمان شنوی
شاید افسانة مکان شنوی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۱
0
2
با تشکر از بولتن.
بابا از این صدا سیما دیگه خسته شدیم. سرگرمی دیگری هم که نداریم. تلوزیون شده یک مجری یک میز و یک صندلی. فیلم ها هم همش توطئه خنثی می کندد و عملیات تروریستی دفع میکندد و غیره. تا همین چندین سال پیش هر سال چند فیلم یا سریال اجتماعی و خانوادگی و فرهنگی و یا طنز شاخص تولید می شد. اما حالا از برنامه کودک تا فیلم و سریال شده تکرار. با اضافه کردن کانال هم فقط برنامه های تکرار ی گروه بندی شدن که با ساعت بندی کانالهای موجود هم می شد اینکارو کرد. پس محتوا چی؟؟؟ کار بجایی رسیده که عمو پورنگ هم با کلی طرفدار که یک دکوره و یک مجری که چندین سال تغییری نداشته میاد هزار تا منت میزاره که ما برنامه رو به زور پخش می کردیم و مشکلات خیلی زیاد بودن و غیره. اگر قرار تمام هزینه ها از تبلیغات تامین بشه صدا سیما را خصوصی کنن. اینهمه روزنامه خصوصی داخلی و کانال خصوصی تو دنیا چه جوری اداره می شن.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین