فاصله بازیهای آسیایی تا رقابتهای جهانی کمتر از 40 روز بود و آنهایی که با وزنهبرداری سروکار دارند خوب میدانند ریکاوری یک ورزشکار، وقتی فاصله زمانی دو رویداد بزرگ به هم نزدیک است، واقعا دشوار است. اما کیانوش اراده کرده بود همه معادلات را به هم بزند. این بار کسی از او انتظار کسب مدال طلای جهان را نداشت و همه میدانستند در این فاصله کوتاه، او حتی اگر موفق به تکرار رکوردهای آسیاییاش بشود شاهکار کرده است. اما آنچه در ذهن کیانوش میگذشت فقط مدال طلا بود. کیانوش با این ذهنیت قدم به رقابتهای جهانی قزاقستان گذاشت و با ارادهای راسخ به آنچه میخواست رسید. در تیمیکه بهداد سلیمی ستاره آن بود، تنها مرد طلایی وزنهبرداری ایران کیانوش رستمیلقب گرفت.
برای رسیدن به مدال طلای جهانی از دو سال سخت عبور کردی. اینکه تو و بهداد سلیمیچطور توانستید در این دو سال خودتان را حفظ کنید، جوابی است که بهدنبال آن هستیم. کلیدی که میتواند برای بسیاری ورزشکاران جوان و جویای نام رمز موفقیت باشد...
رمز این بازگشت موفقیتآمیز بدون شک عشق به ورزش است. ما اگر عاشق وزنهبرداری نبودیم، این انگیزه را پیدا نمیکردیم که بخواهیم همچنان افتخارآفرینی و برای به اهتزاز درآوردن پرچم ایران تلاش کنیم. اگر این عشق نبود هیچوقت نمیتوانستیم دوباره در سطح رقابتهای جهانی حاضر شویم و از سکوی قهرمانی جهان بالا برویم. خدارا شکر میکنم که با همین عشق توانستم در این دو سال خودم را حفظ کنم.
از سختترین روزهایی که در این دو سال داشتی بگو...
در این دو سال واقعا چند بار میخواستم وزنهبرداری را برای همیشه کنار بگذارم. وقتی شما قهرمان میشوید بیشتر مورد توجه مردم هستید. این توجه حتی زمانی که شما در اردوی تیم ملی نیستید هم وجود دارد. چیزی بدتر از این نیست که شما مورد توجه مردم باشید اما مسئولان توجهی به شما نکنند. من در چنین حالتی قرار داشتم. با هزار و یک نگرانی درباره آیندهام، سقف بالای سرم و هزینههای ورزش حرفهایام. متاسفانه در کشور ما کمتر به آینده ورزشکار توجه میشود و این بزرگترین دغدغه من در آن دو سال بود. با این حال هیچگاه دلسرد نشدم و همواره تلاش کردم تا بتوانم خودم را به اثبات برسانم.
انگیزه اصلی تو برای بازگشت به صحنه رقابتهای بین المللی چه بود، آن چیزی که بهدنبال اثباتش بودی دقیقا چه بود؟
من میخواستم بگویم کیانوش رستمی هر وقت اراده کند میتواند بیاید و بهترین وزنهها را بزند و افتخارآفرینی کند. فراموش نکنید من مدال طلای جهان را در شرایطی بهدست آوردم که در این دو سال ماههای زیادی را تمرین نکرده بودم. ده کیلوگرم ارتقاء رکورد در وزنهبرداری واقعا زیاد است و من با رکوردهایی برگشتم که ثابت کنم موفقیتهایم را قبل از هر چیز مدیون توانمندیهای خودم هستم نه کس دیگری. باور کنید اگر وزنه 211 من را قبول میکردند داوران، صددرصد رکورد دنیا را هم جابهجا میکردم و با حدنصابی بیشتر از 391 کیلوگرم به کار خودم خاتمه میدادم. (دراین لحظه بهداد سلیمیکه در طول این مصاحبه در کنار ما بود صحبت کیانوش را قطع کرد و گفت: من بگویم کیانوش بهدنبال اثبات چه بود. او میخواست بگوید بهترین است. خیلیها خواستند بگویند اگر ما نباشیم کیانوش رستمیهم وجود ندارد و او دیگر تمام شده است، اما کیانوش ثابت کرد یک ورزشکار حرفهای در هر شرایطی میتواند بهترین باشد.)
پس خوشحالی زایدالوصف تو هم پس از کسب نشان طلای جهان به همین خاطر بود...
بله! آن خوشحالی بیشتر به این خاطر بود که دو سال از صحنه رقابتهای جهانی دور بودم. دو سال با مشقتهای فراوان، اما در نهایت توانستم به مدال طلای جهان برسم. هدفی که رسیدن به آن برای مدت زیادی ذهن من را درگیر خود کرده بود.
با چنین هدفی، طبیعی بود که اتفاق بازیهای اسیایی اینچئون در روحیه تو تاثیر منفی بگذارد...
بازیهای آسیایی اینچئون اولین مسابقه من پس از دو سال دوری از وزنهبرداری بود و من به خاطر همین دوری از صحنه رقابتها نتوانستم نتیجه خوبی کسب کنم. به همین دلیل با انگیزه بیشتر برای جبران آن نتیجه تلاش کردم. البته در همان بازیها نیز با وجود آنکه دو سال از صحنه رقابتهای بینالمللی دور بودم باز هم همان رکورد مجموعی را زدم که در المپیک زده و برنز گرفته بودم؛ یعنی 380 کیلوگرم.
اما در اینچئون کسی از تو انتظار کسب مدال نقره را نداشت...
قبول دارم. خود من هم واقعا بهدنبال نقره بازیهای آسیایی نبودم و هنوز هم نمیخواهم باور کنم که رنگ مدال طلای من در اینچئون تغییر یافته است. به همین دلیل در فاصله کمتر از 40 روزی که تا جهانی قزاقستان زمان داشتیم با سختکوشی فراوان کار کردم و تمام تمرکزم را روی برطرف کردن نقاط ضعفم گذاشتم. من از قبل هم به همه گفته بودم که مسابقات جهانی قزاقستان برای من با همه مسابقههای قبلی فرق دارد. من ماموریتی را شروع کرده بودم که هنوز به اتمام نرسیده بود. به همین دلیل در این مدت طوری در ذهنم تصویرسازی کرده بودم که یقین پیدا کنم آن اتفاق خوبی که باید برای من بیفتد حتما رخ خواهد داد. من واقعا برای این مدال طلا زحمت کشیدم.
به کیانوش رستمی چه گذشت بعد از آنکه طلایش در اینچئون به رنگ نقره درآمد؟
خب من خیلی سختی کشیدم. خیلی مواقع شده مردم میگویند شما وزنهبردارها با زدن چند کیلوگرم وزنه کلی پول میگیرید. اما این استنباط درست نیست چون کسی سختیهایی را که ما وزنهبردارها متحمل میشویم تا به مدال جهانی یا آسیایی دست پیدا کنیم نمیبیند و فقط آن چند دقیقه ای را میبیند که ما برای مهار وزنه به روی تخته میرویم. این درحالی است که از دست رفتن یک مدال برای ورزشکاری که هشت ماه تمام دور از خانه و خانواده اش بوده و در یک لحظه حاصل دسترنجش از طلا به نقره تبدیل میشود واقعا سخت است. این را فقط کسانی که در کنار ما تمرین میکنند متوجه میشوند. ولی در هر حال چیزی که اهمیت داشت این بود که توانستم خودم را جمع کنم و به هدفم که طلای جهان بود دست پیدا کنم. در همین مسابقات معلوم نبود اگر وزنه 213 را نمیزدم چه بر سر من میآمد.
یادم میآید چند روز قبل از اعزام به رقابتهای جهانی، یکی از کارشناسان وزنهبرداری گفته بود فقط یک بتمن میتواند از این فاصله کوتاه از نقره بازیهای آسیایی به طلای رقابتهای جهانی برسد. موضعگیریای که البته اسباب ناراحتی تو را هم فراهم کرد...
واقعیت این است که بروبچههای وزنهبرداری با وجود آنکه خیلی سخت تمرین میکنند، اما معمولا روحیاتشکنندهای دارند و خیلی زود در مواجهه با تخریبها تمرکز خود را از دست میدهند. متاسفانه قبل از رقابتهای جهانی هم برخی بهدنبال تخریب روحیه من بودند، اما انگیزه من قویتر از این حرفها بود که با چنین انتقادهایی کمرنگ شود.
تمام مشقتهای آن دو سال دوری و اتفاقی که در بازیهای آسیایی افتاد یکطرف، این 40 روز تمرین سخت بعد از بازیهای آسیایی هم یک طرف. کیانوش با چنین دشواریهایی خود را به رقابتهای جهانی رساند، اما در دوضرب به یکباره دو حرکت اول خود را از دست داد و تا آستانه حذف شدن از صحنه رقابتها پیش رفت. از حال و هوای پشت صحنه قبل از آنکه برای حرکت سوم روی تخته بیایی بگو. لحظاتی که اضطراب و استرس به اوج خودش رسیده بود.
قبل از هر چیز باید بگویم همه حاضران در سالن دیدند که حرکت اول دوضرب من کاملا درست بود. پای من روی تخته فیکس شده بود و وزنه به آهستگی در حال چرخش بود، اما داوران بیش از اندازه تعلل کردند تا در نهایت این حرکت خطا اعلام شود. این موضوع فکر مرا کاملا به هم ریخت و باعث شد حرکت دوم را هم بهدلیل عصبانیت از دست بدهم. با وجود این برای حرکت سوم تمام ذهنم را متمرکز کردم. میدانستم اگر این وزنه از دست برود همه چیز برای من از دست رفته خواهد بود. به همین دلیل به چیزی جز مهار آن فکرنکردم و در آن لحظات تنها درخواست من از مربیان این بود که که وزنه ای را برایم بگیرند که طلا بگیرم. آقای زارع هم واقعا به من کمک کرد و با یک انتخاب وزنه درست من را در همان مسیری قرار داد که میخواستم. من در حالی وزنه 213 کیلویی را بالای سر بردم که هیچکس در پشت صحنه فکر نمیکرد بتوانم این وزنه را بزنم. حتی وقتی بعد از مسابقه با بروبچههای تیم ملی خودمان صحبت میکردم آنها همگی گفتند ما با ناامیدی حرکت سوم تو را تماشا کردیم. درست میگویم بهداد؟ (بهداد در جواب گفت: بله! ما همه میدانستیم احتمال اینکه تو بتوانی وزنه 213 کیلویی را بالای سر ببری پایین است.) ولی من خودم را خوب جمع کردم که فکر میکنم یکی از دلایلش تمریناتی بود که انجام داده بودم. من در تمرینات بارها شده بود که با وجود از دست دادن وزنههای انتخابی، وزنههای سنگینتری را مهار میکردم. همین تمرین باعث شد در صحنه مسابقات جهانی هم با وجود از دست دادن وزنههای 211 و 212 کیلوگرم، وزنه 213 کیلوگرمی را بالای سر ببرم.
یعنی در آن لحظات حساس اصلا به این فکر نکردی اگر یک درصد وزنه از دستت رها شود چه سرنوشتی در انتظارت خواهد بود.
در آن لحظات من به چیزی فکر نمیکردم. نه به اتفاقات قبل فکر میکردم و نه به اتفاقی که امکان داشت بعد از مسابقه رخ بدهد. البته من این را مدیون تجربیاتی هستم که در آن سالها بهواسط حضور در مسابقات مختلف جهانی و آسیایی بهدست آوردم. البته این را هم بگویم که من هنگام تماشای مسابقه بیشتر از وقتی که پشت صحنه بودم استرس داشتم. باور کنید وقتی فیلم مسابقه را دیدم متوجه شدم که چقدر فضا پراسترس بود. این استرس آنقدر بالا بود که هنگام تماشای فیلم مسابقه با خودم میگفتم نکند وزنه از دستم بیفتد! (در این لحظه بهداد هم گفت: من تا به حال چنین تجربهای نداشتم که بخواهم با زدن حرکت آخرم در جدول مسابقه باقی بمانم اما میدانم که کیانوش شرایط سختی را سپری کرد. جمع کردن خودت در آن شرایط واقعا سخت است. بخصوص اگر در شرایط کیانوش باشی. یعنی یک حرکت را بزنی و با ناداوری آن را مورد پذیرش قرار ندهند. دیدید که خود کیانوش در حرکت دوم دوضرب نتوانست به لحاظ روحی خودش را بازیابی کند.)
کیانوش رستمی در رقابتهای جهانی وزنههایی را زد که تاکنون ثبت نکرده بود. وزنه 178 کیلوگرم در یکضرب، 213 کیلوگرم در دوضرب و 391 کیلوگرم در مجموع که این آخری رکورد 15 ساله شاهین نصیری نیا را شکست. رسیدن به این وزنهها چگونه میسر شد. تمریناتت عامل موثرتری بود یا انگیزهات؟
هم تمرینات خوبی داشتم و هم انگیزهام بالا بود. شرایط را طوری برای خودم رقم زدم که بعد از دو سال بتوانم حقم را از وزنهبرداری بگیرم. به همین دلیل هم بعد از کسب عنوان قهرمانی وقتی در مراسم اهدای مدال، سرود ایران نواخته شد چشمانم پر از اشک شد. سه سال بود که من چنین روزی را تجربه نکرده بودم و اعتراف میکنم بعد از این همه مدت بغضم روی سکوی جهانی ترکید. این مدال، بعد از سه سال لذت بخشترین مدال زندگی من بود، حتی با ارزشتر از مدال برنز المپیک.
شرایط اردو چقدر کمک کرد بتوانی به این وزنهها برسی. اصل منظور من آن احترام متقابل میان مربی و وزنهبردار است. همان چیزی که یک سال تمام سوژه اصلی تمام حاشیههای وزنهبرداری بود و به دوری پنج وزنهبردار المپیکی از اردوی تیم ملی انجامید...
برای شخص بنده، شرایط اردو واقعا تاثیرگذار بود. باور کنید آرامش بهمن زارع در تمرینات و نوع برقراری ارتباطش با اردونشینان به همه ما کمک کرد. این ارتباط موثر باعث شده بود گاهی اوقات حتی بیشتر از دفعاتی که کادر فنی برای من در نظر گرفته تمرین کنم. (در این لحظه بهداد سلیمی صحبت کیانوش رستمی را اینچنین کامل کرد: موقعی که فشار تمرین روی ورزشکار زیاد است خیلی اهمیت دارد که به لحاظ روحی روانی بتواند این فشار را تحمل کند. من نمیگویم در دوره حضور بهمن زارع و هادی پانزوان همه چیز عالی بوده اما حداقل اینکه اگر ما درد داشتیم به لحاظ فکری، ذهنمان آزاد بود و با دغدغه کمتری تمرین کردیم. البته نقطه ضعفهایی هم بوده که به کار کادر فنی برنمیگردد و بیشتر در زمینه پشتیبانیهایی بود که باید صورت میگرفت. ولی در کل از آنجا که جو حاکم بر اردوی تیم ملی جو خوبی بود، ما هم با آرامش بیشتری تمرین کردیم.)
کیانوش آینده را چطور پیشبینی میکنی. جایی گفته بودی احتمال دارد یک وزن بالاتر بروی...
من مسابقات دسته 94 کیلوگرم را از نزدیک دیدم و با توجه به سطح مسابقات احساس کردم میتوانم در این وزن هم موفق باشم. اما من با خودم عهد کردهام تا زمانی که رکورد دنیا را در دسته 85 کیلوگرم نزنم به دسته 94 کیلوگرم نروم. شکستن رکورد دنیا برای من یک رویا شده است. در همین مسابقات جهانی هم برای شکستن رکورد دنیا به قزاقستان آمده بودم و این توان را در خودم میدیدم که به وزنه 219 کیلویی حمله کنم. به همین خاطر به احتمال فراوان تا المپیک 2016 در همین دسته وزنه خواهم زد. این را هم بگویم که من تاکنون در سه دسته وزنی موفق به کسب مدال شدهام. در 69 کیلوگرم اولین مدال خودم را در رقابتهای آسیایی نوجوانان بهدست آوردم. در 77 کیلوگرم صاحب مدال جوانان جهان و بزرگسالان جهان شدم و در دسته 85 کیلوگرم هم مدال جهانی دارم و هم مدال المپیک. کمتر وزنهبرداری در ایران بوده که در سه وزن مختلف صاحب مدال شده باشد اما من درصددم که در آینده در دستههای 94 و 105 کیلوگرم صاحب مدال شوم.
پس هدفهای زیادی در وزنهبرداری برای خودت ترسیم کردهای؟
بله! باور کنید همین هدفها به من انگیزه میدهد که تمرینات پرفشار وزنهبرداری را تحمل کنم.
بهعنوان کسی که علاوه بر کسب مدال برنز المپیک، دو بار هم قهرمان جهان شده است، خواسته ای هم از مسئولان شهر خودت، کرمانشاه داری؟
من نزدیک به 14 سال است که وزنهبرداری را شروع کردهام و در این مدت سختهای زیادی را متحمل شدم. از دردها و آسیبدیدگیها گرفته تا جراحی روی زانو. اما با وجود کسب مدالهای مختلف آسیایی، جهانی و المپیک هنوز در شهر خودم کرمانشاه صاحب خانه نیستم. این کمترین انتظار است که بعد از این همه سال سختی کشیدن حداقل در شهر خودم یک سرپناه داشته باشم.
و سوال آخر! هنوز از کورش باقری ناراحت هستید؟
من ناراحتیها را کنار گذاشتم و دیگر چیزی به اسم ناراحتی در وجودم نیست. اتفاقی بود که رخ داد و تمام شد. دیگر نباید از گذشته حرف زد. من به نوبه خودم ایشان را حلال میکنم ولی دوست ندارم اتفاقی مشابه آن در زندگی من بیفتد. شما اگر با یک زخم بازی کنید همیشه تازه میماند و این اصلا خوب نیست. در آخر میخواهم به دو بیت از شاهنامه اشاره کنم که درسهای زیادی در خود نهفته دارد: چنین گفت رستم به اسفندیار، که کردار ماند ز ما یادگار/ کنون داده باش و بشنو سخن، ازین نامبردار مرد کهن.
از تمرین با پولاد سرد تا ارتباط با گیاهان
کیانوش رستمی، آن وزنهبرداری که وقتی روی تخته میآید کاملا جدی است و به چیزی جز مهار وزنههای پیشرو فکر نمیکند، در خارج از فضای تمرین و مسابقه، روحیهای سبز و لطیف دارد. وقتی از او خواستم درباره علایقش بگوید، قبل از هر چیز به گل و گیاه اشاره کرد: «میدانی اسم آن گیاه چیست؟! اسمش بنجامین است.»
کیانوش در ادامه گفت: من عاشق گل و گیاه هستم و همیشه بهدنبال این هستم که گیاهان بیشتری را بشناسم و از نزدیک با دست خودم لمس کنم. یکی از بزرگترین آرزوهای من هم این است که روزی در باغ خودم به پرورش گونههای مختلف گل و گیاه بپردازم. البته این فقط یک آرزوست، چون به خاطر قیمت بالای گیاهان، خرید گونههای متعدد در توان من نیست. با این حال همین الان هم بخش زیادی از پس اندازم را خرج خرید گل و گیاه میکنم و از آنها در باغ پدری ام در کرمانشاه مراقبت میکنم. در حال حاضر شاید بیش از صد گونه گل و گیاه دارم. گیاهانی که حتی تلفظ اسم آنها هم برای خیلیها دشوار است، اما من به خوبی با آن آشنا هستم. همین علاقه باعث شده من اسم بیشتر درختها را بلد باشم. واقعا وقتی به این گیاهان نگاه میکنم احساس میکنم آنها مشغول حرف زدن با من هستند. من عاشق طبیعت هستم و همیشه سعی میکنم وقت زیادی از اوقات فراغتم را در طبیعت بگذرانم. این چیزی است که به من انگیزه میدهد.
رستمی همچنین به کوچکترین و بزرگترین گونههای گیاهی که دارد، اشاره کرد: کوچکترینش کاکتوسریزی است که در گلدانهای کوچک از آنها مراقبت میکنم. بزرگترین آنها هم درخت افراست که رشد زیادی دارد. شاید گرانترین گونهای که دارم هم گیاه سیکاس است که هرچه بزرگتر میشود، قیمتش هم بیشتر میشود.
رضا پورعالی / گروه ورزش
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com