گروه بین الملل، طی روزهای اخیر مطالب زیادی در نشریات معتبر خارجی پیرامون تاریخچه آل سعود، پیوند عمیق آن با وهابیت و پشتیبانی اش از داعش منتشر شده است. اقدامات وحشتناک داعش و انعکاس آن در سطح جهان سوالات زیادی پیرامون نحوه شکل گیری چنین گروهی ایجاد نموده است. افکار عمومی می پرسد که آیا داعش خود به خود به وجود آمد یا یک جریان فرهنگی و فکری عظیم پشت ایدئولوژی آن وجود دارد؟ چرا عربستان به شدت در حال حمایت از داعش و دیگر گروهای تکفیری است؟ همچنین واکنش آمریکا نسبت به این گروه سوال برانگیز است. چرا آمریکا تا چندی پیش به حمایت از این گروه ها می پرداخت؟ چرا اکنون آمریکا برخوردی جدی با این گروه افراطی نمی کند؟
به گزارش بولتن نیوز، جو اسکاربورگ، یکی از نمایندگان سابق کنگره که اکنون یک کارشناس تلویزیونی است چندی پیش گفت: "حتی اگر دولت سعودی عامل حملات یازده سپتامبر باشد، باز هم نفت آنها آنقدر مهم است که کاری بر علیه شان انجام ندهیم." این نظر شاید بازتاب دهنده افکار خیلی از سیاستمداران آمریکایی باشد.
مامور سابق MI6، آلستر کروک در مقاله خود در هافینگتن پست معتقد است که عربستان سعودی با تروریسم به وجود آمد:
یکی از ریشه های اصلی هویت سعودی مستقیما مربوط به محمد ابن عبدالوهاب (بنیانگذار وهابیت) و بهره گیری از دیدگاه افراطی و تکفیری وی توسط ابن سعود است. (ابن سعود تنها یک رهبر گمنام بود، در میان دهها رهبر قبایل بادیه نشین جنگجو و مهاجم صحرای سوزان و بی آب و علف نجد.)
عبدالوهاب خواهان پیروی دیگران از عقایدش بود، این پیروی باید هم به صورت فیزیکی و هم به صورت روحی ثابت می شد. وی ادعا می کرد که تمام مسلمانان باید با یک رهبر مسلمان (یک خلیفه، اگر خلیفه ای وجود داشت) بیعت کنند. وی نوشت که کسانی که موافق این مساله نیستند باید کشته شوند، به زنان و دختران شان تعرض شود، و اموال آنها توقیف شود. فهرست مرتدان سزاوار مرگ شامل شیعیان، صوفی ها و دیگر مذاهب اسلامی می شد که عبدالوهاب آنها را اصلا مسلمان نمی دانست.
دفاع عبدالوهاب از این دیدگاه های بسیار افراطی ناچارا موجب اخراج وی از شهر خودش شد. در سال 1741، بعد از مدتی سرگردانی، وی به آل سعود و قبیله وی پناهنده شد. چیزی که ابن سعود در تعلیمات جدید عبدالوهاب یافت روشهای برانداختن سنتها و عرف های اعراب بود. این راهی برای رسیدن به قدرت بود.
قبیله آل سعود، با دکترین عبدالوهاب، اکنون باز هم می توانست کاری را که همیشه انجام می داد را دوباره انجام دهد، حمله به قبیله های همسایه و غارت اموال آنها. تنها تفاوت این بود که اکنون آنها اینکار را نه براساس سنت اعراب، بلکه تحت لوای جهاد انجام می دادند. ابن سعود و عبدالوهاب همچنین ایده شهادت در راه جهاد را دوباره زنده کردند، به این صورت که به شهدا اجازه ورود فوری به بهشت داده می شد.
استراتژی آنها، درست مانند استراتژی امروز داعش، این بود که مردم مناطق تحت تسخیر را تابع خود سازند. هدف آنها تزریق ترس بود. در سال 1801، این ائتلاف به شهر مقدس کربلا در عراق حمله کرد. آنها هزاران شیعه را کشتند، از جمله زنان و کودکان. خیلی از حرم های شیعیان نابود شد، از جمله حرم امام حسین، نوه شهید حضرت محمد.
یکی از افسران انگلیسی به نام ستوان فرانسیس واردن، که در آن زمان شاهد این وقایع بوده می نویسد: "آنها کل ]کربلا[ را غارت کردند، و مقبره امام حسین را تاراج کردند... در طول روز با بی رحمی عجیبی بیش از پنج هزار نفر از ساکنان را سلاخی کردند..."
عثمان ابن بشیر نجدی، تاریخ نگار اولین دولت سعودی نوشت که ابن سعود در سال 1801 در کربلا مرتکب قتل عام شد. وی با افتخار این کشتار را شرح می دهد: "ما کربلا را گرفتیم و مردم آن را کشتیم و به بردگی گرفتیم، پس خدا را حمد، مالک جهانها، و ما به خاطر آن عذرخواهی نمی کنیم و می گوییم که با بقیه کافران نیز چنین رفتاری خواهیم کرد."
در سال 1803، عبدالعزیز وارد شهر مقدس مکه شد، در حالی که پیش از آن با ترور و وحشت آفرینی آن را محاصره کرده بود (درست مانند سرنوشت مدینه). پیروان عبدالوهاب در مسیر خود تمام بناهای تاریخی و مقبره ها و حرم ها را تخریب کردند. در پایان، آنها حاصل چند قرن معماری اسلامی را در نزدیکی مسجد بزرگ تخریب کردند.
محقق فرانسوی، جیلز کپل می نویسد که با ظهور ثروت بادآورده نفت، هدف سعودی ها ترویج و گسترش وهابیت در سراسر جهان اسلام بود... تا اسلام وهابی "چنددستگی صداها درون دین" را به یک صدا تبدیل کند، جنبشی که از مرزهای ملی فراتر خواهد رفت. میلیارد دلار در راه ظهور این قدرت نرم سرمایه گذاری شده، و همچنان می شود.
مخلوط
طرح قدرت نرم میلیاردها دلاری و تمایل سعودی
ها به مدیریت اسلام سنی هردو در راستای منافع آمریکا بود، زیرا وهابیت همراه با آن به طرق
آموزشی، اجتماعی و فرهنگی وارد سرزمین های اسلامی شد، که این باعث شد سیاست غرب وابسته
به عربستان سعودی باشد، وابستگی ای که از زمان ملاقات عبدالعزیز با روزولت روی یک کشتی
جنگی آمریکایی (در حال بازگرداندن رییس جمهور از کنفرانس یالتا) تا کنون باقی مانده
است.
سلسله آل سعود
سرویس های اطلاعاتی غربی می پنداشتند که جنبش های اسلامی رادیکال در مبارزه با شوروی در افغانستان، و در مبارزه با رهبران و دولت های دشمن در خاورمیانه مفید خواهند بود. بنابراین جای تعجب ندارد که چرا از پس ائتلاف سعودی- غربی برای مدیریت مبارزه در سوریه علیه بشار اسد نوع جدیدی از خشونت نو اخوانی، یعنی جنبش قدرتمند و ترسناک داعش پدید آمد.
وب سایت فرونت لاین می نویسد:
محمد بن عبدالوهاب، بنانیگذار وهابیت که یکی از انواع افراطی اسلام است، در سال 1744 با ادعای بازگشت به اسلام "ناب" به استان مرکزی نجد رسید. وی به دنبال پناهندگی به امیر محلی یعنی محمد ابن سعود ، رییس قبیله آل سعود بود ، و آنها با یکدیگر به توافقی رسیدند. آل سعود به ترویج اسلام افراطی عبدالوهاب می پردازد و در عوض، آل سعود مشروعیت سیاسی و حق عشریه هواداران عبدالوهاب را دریافت می کند. اتحاد مذهبی- سیاسی عبدالوهاب و سعودی تا کنون در عربستان سعودی باقی مانده است.
در قرن نوزدهم، آل سعود نفوذش را در شبه جزیره عربستان را که از دریای سرخ تا خلیج فارس را در بر می گرفت گسترش داد و دو شهر مقدس مکه و مدینه را مطرح ساخت.
در
سال 1945، آمریکا شدیدا به منابع نفتی نیاز داشت تا رساندن آذوقه به نیروهای مبارز
در جنگ جهانی دوم تسهیل شود. در همان زمان، امنیت یکی از نگرانی های اصلی پادشاه عبدالعزیز
بود. رییس جمهور فرانکلین روزولت از پادشاه دعوت کرد که با وی در کشتی U.S.S Quincy که در کانال سوئز پهلو گرفته بود
دیدار کند. این دو رهبر یک قرارداد مخفی نفت در برابر امنیت را منعقد کردند: پادشاه
تضمین می کند که به آمریکا امکان دسترسی امن به نفت سعودی را بدهد و در مقابل آمریکا
کمک و آموزش نظامی را برای عربستان فراهم و پایگاه نظامی ظهران را می سازد.
ملاقات روزولت با ملک عبدالعزیز روی کشتی آمریکایی
از
آن زمان، روسای جمهور آمریکا نزدیکی زیادی با سلسله سعودی داشته اند.
ملک فهد به همراه کارتر
وب سایت پروگرسیو می نویسد:
پروفسور اسد ابوخلیل از دانشگاه استانیسلاوس ایالت کالیفرنیا به پروگرسیو می گوید: "ایدئولوژی رژیم سعودی همان ایدئولوژی داعش است، حتی اگر سیاست خارجی آنها متفاوت باشد."
"اسلام وهابی ] ایدئولوژی رسمی حکومت سلطنتی سعودی[ کاملا مطابق با ایدئولوژی داعش است."
اما رییس جمهور اوباما به جای اینکه رژیم عربستان را از صجنه جهان منزوی سازد، اوایل امسال از آنجا بازدید کرد، و با ملک عبدالله دیدار کرد. طبق گزارشها وی سخنی در مورد رفتارهای مشکوک رژیم نگفت.
ملک عبدالله و اوباما
نویسنده انگلیسی-پاکستانی موشین حمید در مصاحبه سال گذشته به من گفت: "من بازیگر مضرتری در منطقه نمی شناسم. آل سعود این نوع بسیار مهلک از اسلام جهادی را تحت نظارت آمریکا صادر کرده است. بعد آمریکا به طور مرتب به عوارض این مساله حمله می کند بدون اینکه به ریشه اصلی رسیدگی کند: این مسائل ناشی از چیست؟ چه کسی عامل این پدیده است؟ مثل این می ماند که بگوییم اگر به خاطر سرطان پوستتان جوش زده بهترین گزینه این است که پوستتان را ببرید. این ایده جالبی نیست."
اما هنوز هم آمریکا به این رویکرد خود ادامه می دهد.
حتی سیاستمداران با نفوذ نیز به ابعاد مشکل سعودی ها اذعان می کنند.
ژنرال بازنشسته (و زمانی یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری) وسلی کلارک اخیرا به CNN گفت: "عربستان نمی تواند همزمان افراط گرایی را صادر کند و در همین حال از آمریکا بخواهد از آن حفاظت کند."
اد حسین از شورای روابط خارجی اخیرا در نیویورک تایمز نوشت: "القاعده، داعش، بوکوحرام، شباب و دیگران همه از گروه های سلفی سنی بی رحم هستند. پنج دهه است که عربستان سعودی اسپانسر رسمی سلفیت سنی ]نام دیگری برای وهابیت[ در سراسر جهان بوده است."
وی اضافه کرد: "چنین گروه هایی به شدت مورد حمایت دولت سعودی بوده اند، که فرستادگانی به سفارت های خود در کشورهای اسلامی می فرستد تا برای سلفیت تبلیغ کنند."
وزیرخارجه آمریکا هیلاری کلینتون در یک پیام دیپلماتیک که در سال 2009 افشا شد نوشته بود که نهاد های سعودی "مهمترین منابع تامین مالی گروه های تروریست سنی در سطح جهان هستند."
اما
هنوز هم آمریکا به تعهد خود پایبند است چون حکومت سعودی به منافع ملی آمریکا خدمت
می کند.
عربستان با بهره گیری از نقش محوری خود در اوپک همواره تلاش می کند که قیمت نفت از
سطح مشخصی بالاتر نرود. این کشور یکی از خریداران عمده تسلیحات آمریکایی است.
عربستان اوراقه قرضه دولتی آمریکا را می خرد. و در گذشته نیز به عنوان پوشش عملیات
مخفی آمریکا، برای مثال در رساندن تسلیحات و پول به شبه نظامیان نیکاراگوئه عمل
کرده است.
ملک عبدالعزیز به همراه کندی رییس جمهور آمریکا
تا زمانی که عربستان سعودی حمایت از افراطی ترین نسخه های اسلام سنی را متوقف نکند، همچنان مسئول اکثر خونریزی ها در جهان اسلام خواهد بود.
ایندیپندنت در مقاله ای با عنوان " چگونه عربستان سعودی به داعش در گرفتن شمال عراق کمک کرد" می نویسد:
کمی
قبل از یازده سپتامبر، شاهزاده بندر بن سلطان که زمانی سفیر قدرتمند سعودی در
واشنگتن بود و تا همین چند ماه پیش نیز رییس اطلاعات عربستان بود، مکالمه ای شوم و
افشاگرانه با رییس سرویس اطلاعاتی انگلستان MI6 یعنی سیر ریچارد دیرلاو داشت. شاهزاده بندر
به وی گفت: " طولی نخواهد کشید که در خاورمیانه تنها خدا باید به کمک شیعیان
بیاید. بیش از یک میلیارد سنی کاسه صبرشان از آنها لبریز شده است!"
شکی در مورد صحت نقل قول از شاهزاده بندر وجود ندارد، دبیرکل شورای امنیت ملی عربستان از سال 2005 و رییس دستگاه اطلاعاتی از سال 2012 تا سال 2014، دو سال بحرانی که در آن جهادگرایان شبیه القاعده اپوریسیون سنی مسلح در عراق و سوریه را در اختیار خود گرفتند. دیرلاو که از سال 1999 تا سال 2004 رییس MI6 بود و هفته پیش در انستیتوی Royal United Services سخن می گفت بر اهمیت سخنان شاهزاده بندر تاکید کرد و افزود که وی همیشه این سخن مشمئزکننده را به خوبی به یاد خواهد داشت.
وی شکی ندارد که حمایت مالی قوی و پیوسته حامیان مخفی در عربستان و قطر، که شاید مقامات حکومتی چشمشان را روی آنها بسته اند، نقشی اساسی در حمله داعش به مناطق سنی نشین عراق داشته است. وی گفت: "چنین مسائلی خود به خود اتفاق نمی افتند." این سخن کاملا واقع گرایانه است چون رهبران قبائل و گروه ها در استان های سنی نشین خیلی مدیون اربابان سعودی و خلیج فارسی خود هستند و بدون موافقت آنها با داعش همکاری نخواهند کرد.
متاسفانه، تنها مسیحیان در مناطق تسخیر شده توسط داعش می فهمند که این درست نیست، چون کلیساهایشان تخریب می شود و آنها مجبور به فرار می شوند. یک تفاوت القاعده و داعش این است که داعش سازماندهی بسیار بهتری دارد؛ اگر این گروه به غرب حمله کند نتیجه آن خیلی مخرب خواهد بود.
دیرلاو می بیند که تفکر استراتژیک سعودی نشات گرفته از دو باور یا گرایش عمیق است. نخست، آنها متقاعد شده اند که هیچ چالش مشروع یا قابل قبولی در مقابل خلوص اسلام وهابی آنها به عنوان محافظان حرمین شریفین وجود ندارد. اما احتمالا به خاطر مواجهه در حال تشدید سنی- شیعه، سعودی ها معتقدند که خود صاحب انحصاری حقیقت اسلام هستند و این مساله موجب تمایل شدید آنها به اقدام نظامی برای به چالش کشیدن شیعیان می شود.
دولت های غربی به طور سنتی رابطه بین عربستان و باورهای وهابی آن با جهادگرایی را کم اهمیت می شمارند، چه از اسامه بن لادن حمایت شود، چه از القاعده حمایت شود و چه از ابوبکر البغدادی حمایت شود. هیچ سخنی از توطئه یا مخفی کاری نیست: از 19 هواپیماربای حادثه 11 سپتامبر، 15 نفر سعودی بودند، و بن لادن و اکثر حامیان مخفی این عملیات نیز همینطور.
اما همیشه سیاست سعودی نسبت به جهادگرایانی از نوع القاعده مدل دومی هم داشته است، مخالفت با رویکرد شاهزاده بندر و شناسایی افراطیون به عنوان یک تهدید مهلک برای پادشاهی. دیرلاو برای تشریح این مساله به دیدار خود از عربستان به همراه تونی بلر کمی بعد از یازده سپتامبر پرداخت.
وی به یاد می آورد که در آن زمان رییس دستگاه اطلاعاتی سعودی در دفترش بر سر وی تقریبا فریاد کشیده است: "حملات یازده سپتامبر تنها برای دست گرمی انجام شده است. در میان مدت، این مسائل چیزی بیشتر از تراژدی هایی کوچک نیستند. کاری که این تروریست ها می خواهند انجام دهند این است که آل سعود را براندازند و خاورمیانه را از نو بسازند." در این شرایط، عربستان سعودی دو سیاست را در پیش گرفته است، از یک طرف جهادی ها را به عنوان ابزار مفید ضد شیعی در خارج حمایت می کند و از طرف دیگر در خانه آنها را به عنوان یک تهدید تحت فشار قرار می دهد. این سیاست دوگانه در سال گذشته با شکست مواجه شده است.
همدردی عربستان با مبارزان "ضد شیعی" در اسناد رسمی فاش شده آمریکا به صراحت ذکر شده است. وزیرخارجه آمریکا ، هیلاری کلینتون در در دسامبر 2009 در پیام دیپلماتیکی که توسط ویکی لیکس فاش شد نوشت که "عربستان سعودی همچنان یک پایگاه حمایت مالی قدرتمند برای القاعده، طالبان، لشگر طیبه و دیگر گروه های تروریستی باقی می ماند."
ملک عبدالله و جورج بوش پسر
عربستان سعودی و متحدان آن در حال حمایت شدید از داعشی هستند که کم کم در حال به دست گرفتن کنترل کامل اپوزیسیون سنی در سوریه و عراق است.
شکست مالکی با وجود تمام اشتباه های بزرگش علت تجزیه عراق نیست. مساله ای که از سال 2011 باعث بی ثباتی عراق شد قیام سنی ها در سوریه و در دست گرفتن این قیام توسط جهادی ها بود، کسانی که اغلب توسط حامیان مالی از عربستان، قطر، کویت و امارات حمایت می شدند. بارها و بارها سیاستمداران عراقی هشدار دادند که غربی ها با عدم تلاش برای متوقف کردن جنگ داخلی سوریه باعث می شوند که شروع مجدد بحران در عراق غیر قابل اجتناب شود. یکی از رهبران عراقی هفته گذشته در بغداد گفت: "من فکر می کنم که آنها حرف های ما را باور نمی کردند و تنها روی خلاص شدن از دست رییس جمهور بشار اسد تمرکز کرده بودند."
عربستان سعودی یک هیولای بزرگ خلق کرده که به سرعت در حال از دست دادن کنترل آن است. این مساله در مورد ترکیه هم صدق می کند که با باز نگه داشتن مرز 510 مایلی خود با سوریه پایگاه اصلی داعش و جهات النصره بوده است.
همانطور که پیشتر شواهد نشان داده است، عربستان و آمریکا در حال حمایت از مدارس اسلامی وهابی هستند که افراط گرایی اسلامی توسط آنها گسترش می یابد.
مطمئنا آمریکا در حال حمایت از افراطی ترین تروریست های مسلمان در سراسر جهان است: سلفی ها، کسانی که در عربستان حضور بسیار زیادی دارند و در حال کنار زدن اعراب معتدل تر هستند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com