او از جمله نقاشان نوگرایی بود که به همراه هنرمندانی مانند جلیل ضیاءپور، هوشنگ پزشکنیا و حسین کاظمی در جستجوی راهی نو در نقاشی ایرانی بودند و در واقع جزو اولین نقاشانی بود که در ایران به استفاده از «هنر مفهومی»، روی میآورد و در دههی پنجاه به همراه چند نقاش دیگر مانند مرتضی ممیز، غلامحسین نامی، گروه نقاشان آزاد را پایهگذاری کرد و به همراه همین گروه نمایشگاهی از هنر مفهومی برپا کرد.
فعالیتهای گریگوریان فقط محدود به نقاشی نبود. او در سال ۱۳۳۷، بیینال یا دوسالانهی نقاشی تهران را پایهگذاری کرد. نمایشگاهی که در معرفی و به نوعی تثبیت هنر مدرن در ایران، نقش مهمی را ایفا کرد. او همچنین علاقهی شدیدی به جمعآوری و شناساندن نقاشی قهوهخانه نشان داد و حتی برای دو تن از معروفترین نقاشان قهوهخانه، «حسین قوللر آقاسی» و «محمد مدبر» در زمان حیات شان نمایشگاه برگزار کرد.
گریگوریان در مورد نقاشی قهوه خانهای کشورش ایران گفته است: «شیوه و سبک این نقاشیها یا مذهبی است و یا بر گرفته از افسانهها و داستانهای عامیانه است که در سالهای دهه ۱۹۵۰میلادی کسی چندان اعتنایی به این آثار نداشت.»
مارکو گریگوریان در سال ۱۳۴۱ به آمریکا رفت و به ادامهی فعالیتهای تجربی خود پرداخت و آثار خود را در چندین نمایشگاه به نمایش گذاشت. در همین دوره به تدریس در دانشگاه و برگزاری کنفرانس در مورد هنرهای سنتی ایران هم مشغول بود.
او در سال ۱۳۴۹ از سوی دانشکدهی هنرهای زیبا برای تدریس دعوت شد و به ایران بازگشت و در سال ۱۳۵۴ گروه نقاشان آزاد را همراه با فرامرز پیلارام، عبدالرضا دریابیگی، مسعود عربشاهی، سیراک ملکونیان، مرتضی ممیز و غلامحسین نامی بنیان گذاشت.
گریگوریان پس از انقلاب 57 ابتدا به آمریکا مهاجرت کرد و قبل از مهاجرت بخش عمدهای از کلکسیون نقاشیهای قهوه خانهای خود را به موزههای ایران اهدا کرد تا برای همیشه در کشورش باقی بماند. دامنهی عشق و علاقه این هنرمند به ایران و ایران زمین به حدی بود که نقاشیهای مهمترین دوره هنریاش را با استفاده از خاک ایران خلق کردهاست.
او پس از مهاجرت به آمریکا، گالری خود را در نیویورک دایر کرد و پس از آن که دخترش را از دست داد، از آمریکا به ارمنستان رفت و در ایروان موزهی کوچکی را به نام موزهی «هنرهای خاور نزدیک» افتتاح و به دولت ارمنستان هدیه کرد. امروز این موزه محل نگهداری و نمایش آثار خود اوست.
از آن پس مارکو شش ماه از سال را در ارمنستان و به خصوص در دهکدهی کوهستانی «گارنی»، میگذراند. در این سالها، مارکو قالیهای منحصر به فردی را خلق کرد. یکی از خصوصیات مارکو گریگوریان این بود که تمام مراحل کار را شخصا انجام میداد. از طرح گرفته تا انتخاب مواد و بافت و پرداخت. به جز قالیهایی که به دست او بافته شدند، با تشویق مارکو، قالیبافان معاصر ارمنی قالیهای ارزشمندی را بافتهاند. با این کارها، همچون کارهای انتزاعی، این هنرمند توانست آنچه در زندگی امروز سنتی دیده میشد با شیوه ای نو ارایه دهد و بیدلیل نیست که مارکو در جامعه هنری ایران به عنوان هنرمند نوگرا معروف است.
او سرانجام در روز دوشنبه پنجم شهریور بر اثر نارسایی قلبی در سن ۸۲ سالگی در ارمنستان درگذشت.
دربارهی آثار مارکو گریگوریان
بخشی از آثار گریگوریان به خصوص تعدادی از کلاژها و تکهچسبانیهایش تحت تأثیر نزدیکی او به زندگی کوچه و بازار قرار دارد. او از اشیایی مانند دیزی، فنجان، نعلبکی و نان سنگک، آثار کلاژ خود را خلق کرده و سعی کرد تا در آثار ایرانی به گونهای از «پاپ آرت» - هنرعامه پسند اروپایی، برسد.
او خلاقیت خود را در کار فرش و قالی هم به کار گرفته و با نقوشی که از نقشهای اساطیری و کهن ارمنی الهام گرفته است، ابتدا در کارگاهش در تهران قالیبافی کرده و سپس در سالهای دههی نود و پس از اقامت در ارمنستان، آموزش و بافت قالی را مجدداْ شروع کرد.
از مهمترین فعالیتهای مارکو گریگوریان میتوان به تحقیق دربارهی هنرهای سنتی ایران، گردآوری تابلوهای نقاشی قهوهخانهای و حمایت از نقاشان بازماندهی این شیوه اشاره کرد. گریگوریان مقالاتی در مورد این هنرمندان و شیوهٔ نقاشی آنها نوشت است و نمونههایی از کارهایشان را در نشریات چاپ کرده است.
از دیگر کارهای مهم مارکو گریگوریان، ۱۳ قطعهی موسوم به آشویتس است که طی دوسال 1339-1340 خلق شدهاند و هم اکنون در مجموعهی آشویتس ایروان ارمنستان نگهداری میشود. او در این باره گفته است: «جنایتهای نازیها و کورههای آدمسوزی هر انسانی را منقلب میکند. به ویژه هنرمند را. در نمایشگاه آشویتس میخواستم برخورد انسان با انسان را نشان دهم، بدون آنکه احساس شخصی خود را درکار دخالت دهم. فجایع و جنایاتی را که انسان انجام میدهد ترسیم کرده بودم. در واقع، این یک سند و رساله بود علیه انسانها که خود را اشرف مخلوقات میدانند».
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com