تئاتر تجربی لفظی عمومی برای جنبشهای متعددی است که از قرن بیستم به عنوان حرکتی در تقابل با قراردادهای غالب نویسندگی و تولید نمایش در آن زمان و به طور اخص در مقابل ناتورالیسم در تئاتر غرب شکل گرفت. با گذشت زمان این اصطلاح تغییر پیدا کرد؛ زمانی که بسیاری ازفرمهایی که در دورهای رادیکال در نظر گرفته میشدند وارد جریان اصلی تئاتر شدند. از کلمه آوانگارد میتوان بجای لفظ تئاتر تجربی استفاده کرد.
برای روشنتر شدن موضوع بهتر است که مشخصههای تئاتر تجربی را بر شماریم. قطب الدین صادقی استاد دانشگاه در یک سخنرانی سه مشخصه برای تئاتر تجربی را این گونه بیان میکند.
مشخصه اول: تئاتر تجربی به دنبال پول نیست. اصلا به درآمد و فروش فکر نمیکند؛ یعنی پژوهشها برای این نیست که وارد چرخه تولید شود. که پول بهتر یا گیشه پررونقتر داشته باشد و یا بازیگران به شهرت برسند. از حقههای تئاتر حرفهای و تجاری در آن خبری نیست؛ بنابراین در سادهترین تعریف تئاتر تجربی یکی از مهمترین شاخصههایش این است که در حاشیه تولید است و نمیتواند در دل تولید قرار بگیرد و نمیتواند وارد چرخه تئاتر حرفهای و تجاری شود. اگر قرار است کارش استتیک، زیباییشناسی و دوباره اندیشیدن در تئاتر باشد، باید در حاشیه قرار بگیرد. تئاتر حرفهای بر این اصل است که شما با استتیک، کلیشهها (که مخصوص تئاتر تجاری است) به نوعی به گیشه پاسخ بدهید و مردم دنبالتان بیایندوکارتان را ببینند.
در سینما استفاده از رقص، آواز، داستانهای ملودراماتیک و... که پولساز هستند و مردم دوست دارند وجود دارد. عموم مردم معتاد عادات پیشین خود هستند و چندان جسارت و نوآوری ندارند. حتی میتوان گفت که محافظه کار هستند. تئاتر تجربی، محافظه کار نیست.
مشخصه دوم: ابدا دنبال تماشاگر بسیار نیست. اغلب دیده میشود که برخی تئاترهای تجاری چندین بازیگر معروف میآورند تا مردم هجوم بیاورند وهدف هم همین است، پول بیشتر و تماشاگر بیشتر.
مشخصه سوم: تئاتر تجربی به دنبال یک کار خاتمه یافته نیست. تجربه ادامه دارد. یعنی در یک کار تجربهای را آغاز میکنند و ادامه میدهند و هرگز پایانی ندارد.
از این سه ویژگی به عنوان شروط تئاتر تجربی یاد میشود تا نشان داده شود که تئاتر تجربی فقط تلاشی برای کارهای نو نیست. عدهای تصور میکنند که تئاتر تجربی یعنی کاری که هیچ کس تاکنون ندیده است و کاملا شخصی، فردی و ابداعی باشد. در حالی که اینگونه نیست و مهمترین وجوهی که در تئاتر تجربی وجود دارد کشف و بازسازی شکلهای گذشته با شکلی دوباره است. بیشتر به تئاترهایی که هیچ کس نمیفهمد و سر و ته ندارد و شتابزده کار میشود به غلط تئاترتجربی اطلاق میشود. در این تولیدات شتابزده به هیچ وجه معنای فرهنگ عمومی، زنده اجتماعی و مردمی دیده نمیشود.
اگر به این مورد توجه داشته باشیم که «آوازه خوان طاس» در کجا در حال اجراست بسیاری از پارامترهای این گونه نمایشی روشن میشود. وقتی «آوازه خوان طاس» درسالن کوچک «آو» اجرا میشود سالنی با ظرفیت حداکثر 50 نفر، این یعنی تئاتر تجربی به دنبال پول نیست و حتی به دنبال کسب شهرت برای بازیگرانش نیست، زیرا مهدی کوشکی در تئاتر کشور بازیگر شناخته شدهای است.
«آوازه خوان طاس» در حاشیه تولید است و تماشاخانه «آو» یک تماشاخانه خصوصی است که بر خلاف مجموعه تئاتر شهر و تماشاخانه ایرانشهر جایگاهی در چرخه حرفهای و تجاری تئاتر کشور برای درآمدزایی و جذب گیشه ندارد. این نمایش به هیچ عنوان نمایشی محافظه کار نیست. موضوع این نمایش یک هجویه تاریخی است که گاها بعضی شخصیتهای تاریخی هجو میشوند. شخصیتهایی مانند تزار روسیه و امیرکبیر یا شبهه افراد هنرمند دیگری که با چهرهای شطرنجی شده اما کلیدهایی که به بینندگان داده میشود، تصویری ذهنی از آنها در ذهن تماشاگر شکل میگیرد. این نمایش ترسی از تک گویی یک بازیگر به صورت ایستا ندارد. نمایشی فاقد حرکت بازیگر و متکی به کلام و تصاویرکاریکاتور گونه است.
«آوازه خوان طاس» شخصیتهای خیالی را در قاب عکسهایی بر کف سالن به نمایش میگذارد. این شخصیتها که تماما وجود خارجی ندارندو یا آنهایی که ماهیت واقعی دارند اکنون سالهاست که درگذشتهاند. پس تصاویر کاریکاتور گونه آنها بر کف سالن هم چون یک سنگ قبر به نمایش در میآید تا آوازه خوان این سنگ قبر را میشکافد و اشخاص خیالی و واقعی را یک بار دیگر در سالن نمایش برای لحظاتی حیات دوباره میبخشد. «آوازه خوان طاس» گورکنی است که شخصیتهای خیالی را زنده میکند.
کارهای تجربی «مهدی کوشکی» پایان ندارد، این نمایش تجربهای است که در راستای کارهای قبلی گروه مانند «دکلره» و کارهای آتی آنها پیگیری میشود. اگر تماشاگر مفهوم درست تئاتر تجربی را درک کند انتظارت از این گونه نمایشی شکل واقعی به خود میگیرد و تماشای تئاتر تجربی همراه با لذت خواهد بود. «آوازه خوان طاس» نمایشی نیست که کسی آن را نفهمد و شکل پیچیدهای داشته باشد و یا یک فرآیند تئاتری حاصل صرف تجربه شخصی و فردی هنرمند نیست. این نمایش حاصل خلاقیت در روایت است. اما از آنجایی که شوخی با تماشاگر و مشارکت او در امر نمایش نیز از لازمههای این نمایش است، برای تماشاگر نوعی تعلیق ایجاد میشود؛ تعلیقی که تماشاگر را در انتظار یافتن پاسخ سوالهایش و ارتباط بین شخصیتهای مختلف باقی میگذارد اما در پایان، تماشاگر پاسخ سوالهایش را نمییابد.
در طول زمان نمایش ذهن تماشاگر درگیر ارتباط اسامی اشخاص با یکدیگر است که روایت واحد را شکل دهد اما در واقع روایت واحدی وجود ندارد؛ به طوری که آنچه از روایت «آوازه خوان طاس» باقی میماند روایتهای مجزا از شخصیتهای متعدد و خیالی و ارتباط تخیلی آنها با اشخاص واقعی در دل تاریخ است بدون هیچ پیوستگی از لحاظ مفهوم و احیانا داستان. همه این موارد نشان دهنده آن هستند که «آوازه خوان طاس» داستان ندارد. این نمایش متکی به فرم روایی منحصر بفرد خود است و کلام آوازه خوان به تصاویر متعدد معنا میدهد. وقتی روایت تمام میشود آوازه خوان رو به تماشاگران لبخند میزند، گویی میپرسد دنبال چه هستید؟ نمایش تمام شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com